امام خمینی ثابت و استوار

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا کنون

به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید حسن مدرس در تاریخ 10 آذر 1361

آیت الله سید حسن مدرّس

در یکی از مجالس (شورای) سابق که مرحوم سید حسن مدرس در آن مجلس بود،‌ اولتیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه انجام نپذیرد ما از فلان جا- که ظاهراً قزوین بوده است- می­آئیم به تهران و تهران را می­گیریم و دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کند. یکی از مورخین آمریکائی می­نویسد که یک روحانی (مدرس) با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان! اگر بناست ما از بین برویم چرا با دست خودمان برویم؟ رد کرد، مجلس هم به واسطه مخالفت او جرات پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند.»

4/8/43

«مرحوم مدرّس رحمه الله- من ایشان را هم دیده بودم- یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظالم ایستاد، در مقابل ظلم آن مرد سیاه روی، آن رضاخان قلدر ایستاد و در مجلس بود. ایشان را علما به عنوان طراز اول فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران. از قراری که آدم موثّقی نقل می­کرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود و اسبش را شاید خودش می­راند تا آمد به تهران، آنجا هم یک خانه مختصری اجاره کرد و من منزل ایشان مکرر رفتم و خدمت ایشان- رضوان الله علیه- مکرر رسیدم... ایشان در مقابل ظلم تنها می­ایستاد و صحبت می­کرد و اشخاص دیگری از قبیل ملک الشعرا و دیگران همه دنبال او بودند اما او بود که می­ایستاد و برخلاف ظلم و تعدیات آن شخص صحبت می­کرد.»

10/10/56

«یکی از اشتباهات زمان رضا شاه این بود که مردم یا آنهایی که باید مردم را آگاه کنند، پشتیبانی از مدرس نکردند. مدرس تنها مرد بزرگی بود که با او مقابله کرد و ایستاد و مخالفت کرد... و در آن وقت جناحهائی می­توانستند پشت سر مدرس را بگیرند و پشتیبانی کنند و اگر پشتیبانی کرده بودند مدرّس مردی بود که به منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت موصوف بود و ممکن بود در همان وقت شرّ این خانواده کنده بشود و نشد.»

16/8/57

«مدرس جلوی رضا شاه ایستاد و فریاد زد: زنده باد خودم، مرده باد رضاخان!»

17/11/57

«مدرّس مرد قدرتمندی بود برای اینکه الهی بود، برای خدا می­خواست کار بکند. نمی­ترسید. خداوند انشاءالله او را رحمت کند.»

25/2/58

«مرحوم مدرس که به امر رضاخان ترور شد، از بیمارستان پیام داد: به رضاخان بگویید: من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است، مردان تاریخ تا آخر زنده هستند.»

5/3/58

«آنها از مدرّس می­ترسیدند چون مدرّس یک انسان بود... وقتی مدرس در مجلس نبود مثل اینکه چیزی در آن نیست، محتوا ندارد...»

16/3/58

«تاریخ مرحوم مدرس را دیده­اند که یک سیّد خشکیدۀ لاغر با لباس کرباسی... در مقابل آن قلدری که شاید تاریخ ما کمتر به خود دیده است،‌ در مقابل او ایستاد. یک وقت در مجلس به او گفته بود: سیّد! چه از جان من می­خواهی؟ گفته بود: من می­خواهم که تو نباشی! این آدم وقتی می­آمد در مدرسه سپهسالار- که حالا مدرسه شهید مطهری است- درس می­گفت- من یک روز رفتم درس ایشان- مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه­ای است دارد درس می­گوید، اینطور قدرت روحی داشت... این برای این است که از هواهای نفسانی آزاد بود، وابسته نبود.» 7/6/61