تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,366 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,305 |
رسول اکرم (ص) از دیدگاه قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 60، آذر 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
رسول اکرم(ص) از دیدگاه قرآن 17 ربیع الاوّل میلاد مسعود پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام صادق(ع) بر مسلمانان جهان مبارک باد. در شمارۀ گذشته بمناسبت رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص)، بخشی از مدیحه سرایی خداوند متعال در قرآن و بیاناتی که نمایانگر عظمت و علو مقام آن حضرت در پیشگاه قرب احدیّت است، بمقداری که عقل قاصر و بیان عاجز ما اقتضا داشت آوردیم. و در این شماره بمناسبت ولادت با سعادت آن حضرت نیز بخشی دیگر هر چند کوتاه همراه با بیاناتی چند از مولی امیرالمؤمنین (ع) در بیان برخی صفات و خصوصیات آن حضرت میآرویم تا اگر خود موفق به تأسّی و الگو قرار دادن آن اخلاق حمیده نشویم، مسلمان رهجویی موفق شود و ما را نیز نصیبی عنایت گردد. ولادت پیامبر اکرم(ص) مشهور میان علمای شیعه است که ولادت آن حضرت در 17 دربیع الاول- عام الفیل- واقع شده است. عام الفیل همان سالی است که «ابرهه» حاکم یمن به دستور شاه حبشه (اتیوبی فعلی) لشکری فیل سوار به مکه معظمه گسیل داشت تا خانه خدا را از ریشه و بن برکند و مردم را به طواف بر گرد خانهای کعبه مانند که خود ساخته بود وادار سازد! خداوند پرندگانی را بر آنان فرستاد که هر یک سنگی در دهن داشتند و بر سر آن پیلان و پیل سواران افکندند و آنان را هلاک ساختند. این واقعه شگفت انگیز برای عرب تا قبل از هجرت رسول اکرم (ص) مبدأ تاریخ شد که تاریخ هر حادثهای را بر اساس آن تعیین میکردند. هنوز دو ماه از آن حادثۀ عظیم نگذشته بود که بزرگترین آیت الهی در زمین نمودار شد و خورشید جهان غیب از افق مکّه طلوع نمود و بیت المعمور بیت الله الحرام متّصل شد و نخستین جلوۀ نور خدا در قالب آخرین کاملترین پیامبر متجلّی گشت و سر سلسلۀ ملکوتیان به عالم ملکی پای نهاد و واسطۀ فیض حق بر غیب و شهود، بیواسطه به افاضه نور پرداخت و پردهدار عالم قدس بیپرده در مجمع انس پدیدار گشت و تاج کرامت از عرش الهی بر تارک انسان خاکی نهاده شد. لحظهای که حضرتش پای به عرصۀ وجود نهاد، آیات شگفت انگیزی در جهان پدیدار شد. ایوان انوشیروان چنان بخود لرزید که چهارده کنگره از آن فرو ریختت. آتشکدۀ پارس که هزار سال فروزان بود، خاموش شد. یا ایِّها النَّبی انّا اَرْسلناکَ شاهِداً و مَبَشِراًو نذیراً و داعیاً اِلی الله باذنهِ و سراجاً مُنیراً دریاچۀ ساوه خشکید. بتها در همه جا سرنگون شدند. شهابها در آسمان فراوان شد که قریش به خیال پراکنده شدن ستارگان سراسیمه گشتند و پنداشتند که پایان جهان فرا رسیده، غافل از اینکه پایان جهل و جاهلیت است. کاهنان که تا آن روز بساط گسترده و بازار گرمی داشتند، ناگاه درهای آن علم شیطانی را بسته دیدند و موبد موبدان شب در خواب دید که شترانی چموش در حالی که اسبانی اصیل را میکشند، از دجله گذشتند و چون انوشیروان تعبیر آن را جویا شد، آگاهان از کتب آسمانی او را از آیندۀ غم انگیز شاهنشاهی آگاه ساختند. علمای یهود چون آن علامات را در تورات دیده بودند، مضطربانه از محفل قریش جویا شدند که آیا نوزادی امشب به دنیا آمده و چون آن حضرت را دیدند و نشانههای نبوّت را در او مشاهده نمودند، فریاد برآوردند که دوران نبوّت بنی اسرائیل سرآمد و قریش را مطلع ساختند که این نوزاد، بینی گردنکشان را به خاک خواهد مالید. سحرگاه جمعه 17 ربیع الاول در خانه عبدالله بن عبدالمطّلب، همراه با دمیدن سپیدۀ صبح، فجر نبوت نتابید و افق تاریک بشریت را روشن و منوّر ساخت. یتیم به دنیا آمد و در سنّ شش ماهگی مادر را نیز از دست داد. جدّ بزرگوارش عبدالمطّلب (ع) که قدر آن درّیتیم را میشناخت، با دل و جان به خدمت او پرداخت و پس از وی بر اساس وصیتش، عموی آن حضرت جناب ابوطالب (ع) افتخار خدمت را یافت و بحق که حق خدمت را ادا کرد. حلیمۀ سعدیه دایۀ آن حضرت بود و فاطمه بنت اسد مادر گرامی ولی امیرالمؤمنین (ع)، بجای مادر متکفّل امور او شد. شمائل پیامبر(ص) شمائل آن حضرت چنان جذّاب و خیره کننده بود که هر کس او را میدید میگفت: کسی چون او نیامده و نخواهد آمد. امام حسن مجتبی (ع) گوید: از دائی خود هندبن ابی هاله- فرزند خدیجه علیها السالم از شوهر سابق- خواستم که رسول خدا (ص) را توصیف کند زیرا در این کار هنرمند بود. وی گفت: «آن حضرت چهرهای با هیبت و عظمت داشت، در عین حال همچون ماه شب چهارده میدرخشید. دارای قامتی متوسط بود. سر مبارکش بزرگ، موها نه چندان پیچیده و نه چندان صاف، اگر آنها را شانه نمیکرد، انباشته میماند و از گوشش تجاوز نمیکرد. رنگ رخسارش سفید، پیشانی گشاده و ابروها به هم نزدیک؛ در میان آنها رگی بود که در حال خشم، پر میشد. بینی او کشیده و باریک و درخشنده بود. موی صورت پر ولی کوتاه، گونهها صاف و دهانی ریز و مرتّبی بود. گردن مبارکش همچون نقره ناب میدرخشید. اندامی معتدل و پر و بهم پیوسته داشت شکم و سینه او یکنواخت و شانهها پهن «در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) است که من شانهای پهنتر از شانه آن حضرت ندیدم) و مفاصل درشت. آن چه از بدنش پیدا بود بسیار سفید و نورانی. شکم و سینه از مو عاری بود بجز همان خطّ مرتّب از گلو تا ناف و دستها و شانهها و قدری از بالای سینه که پر مو بود. دستهای مبارکش بلند و کف دست گشاده و خشن و همچنین کف پای مبارکش خشن بود دستها و پاها متناسب و مستقیم. کف پا کم گوشت و گودی آن معتدل. چون راه میرفت گویا از زمین کنده میشد ولی قدری به راست و چپ متمایل بود، آرام میرفت ولی فاصله قدمها بسیار، چنان که گوئی از بلندی سرازیر میشود، و چون به سویی میچرخید با تمام بدن برمیگشت، همواره دید را بر زمین دوخته بود و ببیشتر با گوشۀ چشم نگاه میکرد و هر کس را ملاقات میفرمود، در سلام سبقت میگرفت». (بحار- ج 16- ص 148) حُسن خلق و سعۀ صدر از صفات بارز و شگفت انگیز رسول گرامی (ص)، حُسن خلق و سعۀ صدر و تحمل و بردباری است. خداوند در این باره در سورۀ قلم فرموده است: «و انک لعلی خلقٍ عظیم»- براستی اخلاق نیکوی تو شکوهمند است. خداوند در مواردی بر ساختههای دست خویش آفرین میگوید و این نیز از آن موارد است حقّا اخلاق پیامبر (ص) شگفت آور است که هر چه در این باره گفتهاند و سرودهاند، اندکی از بسیار و قطرهای از بحرزخّار است. و این حسن اخلاق و جذابیّت از آن است که او بالاترین تجلّی رحمت خداوند است بر جهانیان که خداوند فرمود: «و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین» (انبیا- آیۀ 107) و ما تو را فرستادیم مگر اینکه رحمتی بر جهانیان باشی. در این آیه، ذات آن حضرت، رحمت شمرده شده است و این از باب مبالغه نیست بلکه ذات آن حضرت رحمت خداوند است بر جهانیان از جهت هدایت و راهنمایی و رهبری. و این معنی که عطوفت او تجلّی رحمت خداوند است در آیۀ 159 سوره آل عمران به وضوح بیان شده: «فبما رحمة من الله لِنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک»- این همه نرمی و عطوفت تو از رحمت خداوند است و اگر خشن و درشتخووقسی القلب بودی، همه از دور تو پراکنده میشدند. و در سورۀ توبه، آیه 128 نهایت محبت و علاقه مهربانی آن حضرت را نسبت به تک تک افراد امّت با شیواترین و مؤثرترین تعبیر بیان فرموده است: «لقد جاء کم رسولٌ من انفسکم عزیزٌ علیه ما عَنتّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیمٌ» پیامبری برای شما آمده است که از خود شما است و آنچه بر شما گران آید بر او سخت میگذرد و بر سعادت و خوشبختی شما حریص است و نسبت به مؤمنان مهربان و باعطوفت است. در این آیه مبارکه، بر عطوفت و مهربانی رسول اکرم (ص) نسبت به خصوص مؤمنان تاکید شده است ولی صفات دیگر را بطور عموم ذکر فرموده یعنی اختصاص به مؤمنین ندارد و خطاب به تمام مردم است که: او از خود شما است و از سختی و محنت شما رنج میبرد و با حرص و ولع، سعی در هدایت شما دارد. این مطلب که رسول اکرم صلی الله علیه و آله هدایت مردم حریص بود و کوشش بسیار مینمود و بر گمراهی مردم نهایت تأسف را داشت، در چند جای قرآن مورد اشاره واقع شده و خداوند متعال پیامبرش را تسلّی داده است. در سورۀ کهف، آیۀ 6 میفرماید: «فلعلک باخعٌ نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفاً»- ای پیامبر! نزدیک است خود را از تاسّف برآنان بکشی که به قرآن ایمان نیاوردهاند. گویا پیامبر گرامی آنقدر از گمراهی آن مردم اندوهگین بود که نزدیک بود از آن افسوس، جان بدهد و لذا خداوند او را تسلیت و دلداری میدهد و او را از این همه حسرت منع میفرماید. و در سورۀ شعرا آیه 3 و 4 میفرماید: «لعلّک باخعٌ نفسک الاّ یکونوا مؤمنین، ان نشأ ننزّل علیهم من السّماء آیةً فظلت اعناقهم لها خاضعین»- شاید تو جان خود را از افسوس بر عدم ایمان آنان از دست بدهی، اگر ما بخواهیم آیتی از آسمان بر آنان نازل مینمائیم که همه در برابر آن خضوع کنند. فَبِما رَحمَةٍ مِنَ الله ِ لِنتَ لَهُم وَلَو کُنْتَ فظّا غَلیظ القْلبِ لا انْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْرَ لَهْمْ وَ شاوِرهُمْ فی الاَمِرْ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوکَلْ عَلیَ اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المتوکِلینَ یعنی، ای پیامبر! منظور ما آزمایش است وگرنه وادار کردن مردم به ایمان برای ما آسان است. و در سورۀ فاطر، آیۀ 8 میفرماید: «فلا تذهب نفسک علیهم حسرات»- مبادا از حسرت و تأسف بر آنان، جان خود را از دست بدهی. و در آغاز سوره طه میفرماید: «طه- ما انزلنا علیک القرآن لتشقی»- ما قرآن را نفرستادیم که در راه تبلیغ آن خود را به رنج و تعب فراوان بیاندازی. آیات در این زمینه بسیار است، مراجعه شود به سوره یوسف 103 و نحل 37 و 127 و یونس 99 و مائده 41 و انعام 33 و لقمان 23 و آیات دیگر که هر کدام به گونهای از حزن و اندوه فراوان آن حضرت بر گمراهی مردم حکایت میکند و به نحوی او را تسلّی و دلداری میدهد. مهربانی با مردم و از آیاتی که نهایت رحمت و مهربانی آن حضرت را میرساند، آیه 61 سوره توبه است: «و منهم الذین یؤذون النبی و یقولون هو اذن قل اذن خیرلکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمة للذین آمنوا منکم...»- برخی از منافقین پیامبر را آزار میدهند و میگویند او گوش است، یعنی آنچه را بشنود میپذیرد، بگو ای پیامبر! گوش است در آنچه به نفع شما است؛ ایمان بخدا دارد و امان است برای مسلمانان و رحمت است برای مؤمنان شما... در شأن نزول این آیه روایت شده است که یکی از منافقین، سخنان آن حضرت را برای دشمنان نقل میکرد و در واقع، کار او نمّامی و سخن چینی بود. جبرئیل امین (ع) آن حضرت را مطّلع ساخت، پیامبر اکرم (ص) آن مرد را خواست و او را ملامت کرد، او انکار نمود که چنین کاری نکرده است. حضرت فرمود: از تو میپذیرم ولی مبادا چنین باشی. او به میان دوستان خود رفت و گفت: محمد گوش است، خدا به او خبر داد که من سخن چینی میکنم و او پذیرفت و چون من انکار کردم، این را نیز پذیرفت. سپس آیه کریمه نازل شد. یعنی گوش بودن او در موردی است که به نفع شما است یعنی عذر شما را میپذیرد و برای شما محلّ امن و امانی است، درشتخو و سختگیر نمیباشد ولی رحمت خاصّۀ خداوند است بر خصوص مؤمنان واقعی. از جهتی دیگر نیز آن حضرت بر آن مردم رحمت بود که با همه گردنکشی و بد رفتاریشان، مورد خشم الهی و عذاب واقع نمیشدند. خداوند در این باره میفرماید: «و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم» (انفعال- 33)- خداوند هرگز آنها را تا تو در میانشان هستی، عذاب نمیکند. روش زندگی حضرت در پایان شمهای از اخلاق گرامی و روش زندگی آن حضرت را از زبان مولای متقیان امیرمؤمنان (ع) میآوریم که او بهتر از هر کس آن حضرت را میشناخت. فرمود: «هر گاه به منزل میرفت، وقت خود را سه قسمت مینمود: قسمتی برای عبادت و قسمتی برای خانواده و قسمتی به خود اختصاص میداد و در آن قسمت خاص نیز به وسیله اصحاب به کار مردم رسیدگی میکرد وقتی برای خویش باقی نمیگذاشت. و از سیرۀ آن حضرت بود که اهل فضل را احترام خاصّی مینمود، هر یک به اندازۀ فضیلتش در دین. برای هر کس بمقدار نیازش وقتی قرار میداد و با او مشغول بود و از آنان در مورد نیازهای خود و سایرین استفسار مینمود و میفرمود: حاضران، غایبان را آگاه نمایند. و هر کس حاجتی دارد و نمیتواند به من برساند شما مرا مطلع سازید که هر کس حاکم را به حاجت حاجتمندانی که دسترسی ندارند، آگاه سازد، خداوند گامهای او را در روز قیامت، ثابت و استوار سازد.» و فرمود: «آن حضرت زبان خود را از سخنان زائد و بیهوده باز میداشت و با مردم الفت و مهربانی داشت و آنان را از خود نمیراند. بزرگ هر قومی را احترام مینمود و او را بر آنان ولایت میداد. با مردم محتاطانه برخورد میکرد ولی خوشروئی خود را از آنان نمیگرفت و روی درهم نمینمود. همیشه از یاران و اصحاب خویش تفقّد و دلجوئی میکرد و از مردم احوال دیگران را میپرسید. نیکی را تقویت و بدی را تضعیف مینمود. در همه امور میانه رو بود و از یک خطّ مستقیم پیروی میکرد. غفلت نمیکرد تا دیگران غفلت نکنند و گمراه نشوند. از حق تجاوز نمیکرد و از آن گذشت نداشت. بهترین مردم را بر گرد خویش جمع مینمود و کسی را برتری میداد که خیرخواهی بیشتر برای مسلمانان داشته باشد و منزلت کسی را بالا میبرد که با مردم مواسات کند و همراهی نماید.» و همچنین فرمود: «اگر در میان قومی وارد میشد، هر جا که جا بود مینشست و به این کار دستور میداد و در مجلس همۀ همنشینان را مراعات مینمود بطوری که هیچ کس احساس نمیکرد دیگری به او نزدیکتر است. اگر با کسی مینشست او را تحمّل میکرد تا خود برخیزد، و هر کس از او حاجتی میخواست برنمیگشت مگر با حاجت برآورده، یا پاسخی نیکو. چنان خُلق کریم او مردم را فرا گرفته بود که همه او را پدر میدانستند. و همه در برابر او از حقّ یکسانی برخوردار بودند. مجلس او جایگاه حلم و حیا و راستی و امانت بود؛ صدها در آن آرام و آداب در آن رعایت میشد و لغزشهای آن تکرار نمیشد یعنی حضرت رسول (ص)آنان را متوجّه نمیساخت که دیگر تکرار نکنند.» و فرمود: «آن حضرت همیشه خوشرو و نرمخو بود، خشونت و درشتی نداشت، پرسروصدا و فحّاش و عیبجو و متملّق نبود. اگر از چیزی کراهت داشت اظهار نمینمود و کسی از او مایوس و ناامید نمیشد. از سه چیز پرهیز میکرد: کسی را مذمت و سرزنش نمیکرد و لغزشها و اسرار دیگران را جستجو نمینمود و سخنی نمیگفت مگر آنکه امید ثواب داشته باشد. و اگر سخنی میگفت، همنشینان همه سربریز و ساکت میماندند و تا او سکوت اختیار نمینمود، سخنی نمیگفتند و در خدمتش نزاع و جدال نمیکردند و به نوبت سخن میگفتند. و اگر آنان از چیزی میخندیدند آن حضرت نیز تبسّم میکرد و اگر اظهار تعجّب میکردند او نیز چنان میکرد. اگر غریبی وارد میشد هرگز ثنا و مدح کسی را بجز در مورد احسان نمیپذیرفت و سخن کسی را قطع نمیکرد مگر اینکه از حدّ مشروع بگذرد، آن گاه یا او را نهی میفرمود و یا از آنجا برمیخاست.» و در روایت دیگر است که اگر کسی با آن حضرت دست میداد، دست خود را رها نمیکرد تا آن شخص دست بردارد. امیدواریم خداوند به ما توفیق دهد که به مقدار ممکن، از اخلاق آن حضرت پیروی کنیم «ولکم فی رسول الله اسوة حسنة» درود بیپایان خداوند بر او و خاندان پاکش.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 88 |