تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,342 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,293 |
سفارشهای امیرالمؤمنین (ع) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 60، آذر 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از نهج البلاغه خطبه 230 آیت الله العظمی منتظری سفارشهای امیرالمؤمنین (ع) وَ مِنْ خُطَّْبةٍ لَّهُ (ع): اوصیکم أَیها النّاسُ بِتَقوی اللهِ، وَ کثَرَةِ حَمْده عَلی الآئه إِلیکُمْ، وَ نَعمائِه عَلَیکُم، وَ بَلائه لَدَیکُم فَکُم بِنِعمَةٍ، وَ تَدارَکُکُمْ برَحْمُةٍ، موضوع بحث ما بررسی و تفسیر خطبه 188 نهج البلاغه با شرح مرحوم محمد عبده و یا خطبه 230 با ترجمه مرحوم فیض الاسلام میباشد. حضرت امیر (ع) در این خطبه میفرمایند: «اُوصیکم ایها النّاس بتقوی الله» سفارش میکنم شما را به نهگداری حریم الهی معنای وصیّت وصیّت به معنای توصیه یا سفارش کردن است و اینکه برخی از افراد خیال میکنند وصیَّت، مربوط به سفارشهای پس از مرگ میباشد، اشتباه است زیرا وصیّت بمعنای مطلق سفارش کردن است چه در امور زندگی باشد و چه در مورد مسائل پس از مرگ. وَصّی یُوَصِّی از باب تفعیل یا أوصی یُوصی از باب افعال به معنای سفارش کردن است. و در اینجا هم حضرت تمام مرد م را به مسائلی که در جملههای بعدی مشخّص شده و برای دین و دنیای آنان سودمند و نافع میباشد، سفارش میکنند. طرف خطاب امام ایها الناس: خطاب به عموم مردم است، و گر چه ممکن است طرف خطاب حضرت در اثنای ایراد خطبه، همان افرادی باشد که پای منبر حضرت در مسجد کوفه نشسته بودند ولی مطالبی را که بزرگان ایراد میکنند، و در سخنان خود مردم را مورد خطاب قرار میدهند هرگز برای قشر خاصّی و در زمان مخصوصی نیست بلکه برای همۀ افراد جامعه میباشد، مانند خطابهای قرآن که بدون شک مربوط به جامعه زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نمیباشد بلکه تمام مردم را تا روز قیامت مورد توجّه و خطاب قرار میدهد. در این مورد بحثی در علوم اصول هست که آیا خطابها مخصوص به مشافهین است یا أعم است یعنی آیا خطابی که میکنند تنها به آنهائی است که در همان لحظه خطاب به جلوشان قرار دارند و طرف سخن آنان میباشند یا اینکه به همۀ مردم است. البته در اینجا نوع سخن فرق میکند یعنی اگر کسی نوکرهایش را در خانه جمع کرده و به آنها دستور میدهد یا فرزندانش را مورد خطاب قرار میدهد، آن دستور مخصوص نوکرها و آن سخنان مخصوص مشافهین- فرزندانش- میباشد. اینکه بعضی از بزرگان میگویند: خطابات قرآن و خطابهائی که در کلمات پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) دیده میشود، مخصوص به مشافهین است یعنی آنهایی که انسان لب به لب با آنها سخن میگوید، و بعد ما باید بوسیله اجماع ثابت کنیم که ما با آنها شریک در تکلیف هستیم! این کلام صحیحی نیست زیرا آنجا که کلمۀ ناس و مردم در سخنان و معصومین آمده، بدون تردید تمام ملّتها را تا قیام قیامت دربر میگیرد. خداوند تبارک و تعالی که در قرآن میفرماید: «ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً»- از برای خداست بر مردم حج خانه خدا که هر کس مستطیع باشد باید حج خانه خدا را انجام دهد، این تکلیفی است که تمام مردم را در جهان و تا روز رستاخیز مورد توجه قرار میدهد. آنجا که در روایت میخوانیم «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة» به ما میفهماند که کلام پیامبر و ائمه معصومین برای افراد زمان خودشان نیست بلکه هر چه را تکلیف کردهاند و دستور دادهاند چه بصورت امر مولوی باشد و چه به صورت امر ارشادی همه مردم را دربر میگیرد و خطاب به همه است. از این گذشته، اگر ما به تالیفات مؤلفین نظری بیافکنیم، میبینیم در مقدّمۀ کتابها- مثلاً- نوشته شده است: «بدان»! آیا مورد خطاب یک شخص بخصوصی است یا اینکه هر کسی را تا قیام قیامت مورد خطاب قرار داده است؟ بدون شک غرض مؤلف، همۀ مردم است نه یک فرد و نه چند فرد. بنابراین، اینجا که حضرت امیر (ع)، میفرماید «ایها الناس»- ای مردم، نه تنها به آن جمعیتی که در محضر مبارکش نشستهاند و گوش به سخنانش میگیرند، خطاب میکند بلکه او به عنوان رهبر و پیشوای مسلمانان، تمام مسلمین بلکه تمام بشر را در تمام نقاط جهان و تا قیام قیامت مورد خطاب قرار میدهد. ما هم که جزء مردم هستیم، مورد توجه و خطاب حضرت میباشیم. هم اکنون ببینیم سفارش حضرت چیست؟ سفارش به تقوی حضرت امیر (ع) ما را سفارش میکنند به تقوای پروردگار یعنی حریم خدا را حفظ کردن، کراراً تذکر دادهام که «تقوی» بمعنای پرهیزکاری- همانگونه که بسیاری از مترجمین ترجمه کردهاند- نیست زیرا «تقوی» از مادۀ «وقایت» است و لذا «ت» تقوی در اصل «واو» بوده است. «وقوا» از مادۀ وقایت بمعنای نگهداشتن. پس «تقوی الله» یعنی حریم خدا را حفظ کردن. خدایی که خالق و پروردگار شما مردم است و مالک زمین و آسمان و کلّ وجود است و تمام اختیارات شما بدست او است و شما بندگان بیچون و چرای او هستید، میبایست که حریم خدا را نگهدارید، مطیع اوامر او باشید، واجباتش را انجام دهید و از محرماتش اجتناب ورزید، تمام این معانی که ذکر شد در کلمه «تقوی» نهفته است. پس تقوی بمعنای پرهیزکاری نیست بلکه بمعنای نگهداری است. تقوا داشته باش یعنی حریم خدا را حفظ کن. چگونه است اگر کسی میخواهد به دیدار پادشاهی برود، به او میگویند: «علیک بتقوی هذا الرجل»- حریم این مرد را حفظ کن، زیرا دارای قدرت است و لذا سفارش میکنند که او را به خشم وا ندارید؛ حال خدائی که خالق و پروردگار جهانیان است و ما همه بندگان و مخلوقات ضعیف او هستیم و هر چه داریم از او است،و هر چه هم خواسته باشیم، باید از او درخواست کنیم، ما که بنده اوئیم و او خالق و صاحب اختیار ما است، عقل، حکم میکند که دستوراتش را انجام دهیم و از محرماتش اجتناب ورزیم و این است معنای حفظ کردن حریم الهی. «و کثرة حمد علی آلائه الیکم و نعمائه علیکم و بلائه لدیکم» (و شما را سفارش میکنم) که بسیار ستایش خداوند کنید بر نعمتهایی که به شما داده و نعمتهائی که شما را احاطه کرده و آزمایشهائی که از شما میکند (در خیر و شر). ستایش در برابر نعمتها «کثرة حمده» بمعنای بسیار ستایش کردن و شکر کردن خداوند است که در حقیقت ذکر خاص بعد از عام است، زیرا یکی از مصادیق تقوا و نگهداشتن حریم الهی، همان حمد و ستایش پروردگار است. فرق حمد و شکر این است که شکر تنها بر نعمت است ولی حمد هم نعمت را دربر میگیرد و هم غیر نعمت را، بنابراین استعمال حمد در نعمت هم صحیح است. آلاء: جمع «إلی» و «ألی» بمعنای نعمت است، که در حقیقت جمعش إئلاء میشود و چون اجتماع دو همزه ثقیل است لذا یکی از آنها قلب به الف شده، آلاء تلفظ میگردد. «إلی» مانند «مِعی» که جمع آن «امعا» است. اینکه در جملۀ حضرت «آلائه الیکم» آمده است یعنی بر نعمتهایی که به سوی شما است، گویا میخواهد بفرماید: نعمتهای الهی که متوجه شما شده و به سوی شما سرازیر گشته است. «ونعمائه علیکم»- و نعمتهای خدا که احاطه کرده است شما را. «علی» برای استعلاء است، گویا حضرت میفرماید: از هر جا حساب بکنی، محاط به نعمتهای الهی هستی: وجودت از خدا است، بینائیت، گوش و دست و پایت، توانائیت، هوائی که استنشاق میکنی، خوردنیهائی که نوش جان میکنی، آشامیدنیهایی که میآشامی و دیگر نعمتهای بیپایانی که از آنها برخورداری، همه از خدا است، پس نعمتهای خدا بر سراسر وجودت احاطه کرده است. وبلائه لدیکم: «لدی» به معنای حضور است و بلا بمعنای آزمایش و امتحان است. در قرآن میخوانیم: «لتبلونَّ فی امولکم و انفسکم»- در مالها و جانهایتان آزمایش میشوید. آزمایش الهی پس بلا بمعنای امتحان است ولی امتحان دو نوع است: خیر و شر. نعمتهای خدادادی که مورد استفاده و بهرهبرداری انسان است یک نوع امتحان بشمار میآید و همچنین جنگ و یا حوادث و مصیبتهای روزگار، امتحان بنوعی دیگر میباشد. ممکن است خداوند یکنفر را بوسیله اموال زیادی که به او میدهد، مورد امتحان قرار دهد تا معلوم شود این اموال را در راه خیر و صواب مصرف میکند یا در راه شر و نادرستی. و ممکن است دیگری را بوسیله مرض و بیماری یا فقر و ناداری مورد آزمایش قرار دهد، و برخی نیز ممکن است از هر دو راه امتحان شوند. در دومین آیه از سورۀ «ملُک» میخوانیم: «الذی خلق الموت والحیوة لیبلوکم ایّکم احسن عملاً» خداوند که مرگ و زندگی را آفریده تا شما را بیازماید که معلوم شود کدامیک بهتر عمل میکنید. آری! خداوند زندگی و مرگ را خلق کرده است که معلوم شود شما آدم خیرخواهی هستید که به جامعه و مسلمانها خدمت میکنید یا اینکه مانند صدّام میشوید که صدها دام برای بشر میگسترانید؟ البته آزمایش به این معنی نیست که خداوند از واقع شما اطلاع ندارد- العیاذبالله- بلکه برای این است که استعدادهای درونی باید شکوفا شود؛ آن کس که در روحش خباثت و حبّ نفس و جاه طلبی است باید رو شود و آن کس که روح خداپرستانه و بشردوستانه دارد نیز باید شناخته شود تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد. در هر صورت، حضرت امیرالمؤمنین در این جمله سه تعبیر در مورد نعمت دارند: 1- آلائه الیکم: نعمتهایی که متوجه شما است و از سوی خداوند سرازیر شده است. 2- نعمائه علیکم: نعمتهایی که سراسر وجود شما را احاطه کرده و تمام لحظات زندگیتان را پوشانیده است. 3- بلائه لدیکم: آزمایش بوسیله نعمتهایی که در حضور شما است، یعنی نعمتهائی که همواره از آنها برخوردارید، وسیله آزمایشتان میباشد. «فکم خضَّکم بنعمة و تدارککم برحمة» پس چه بسیار نعمتهائی که مخصوص شما قرار داد و رحمتی که شما را دربر گرفت. چقدر خداوند مخصوص کرده است شما انسانها را به نعمتهای فراوان خویش که هرگز قابل احصا و شمارش نیست، «و ان تعدّوا نعمت الله لاتحصوها»- و اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید، نمیتوانید آنها را به شمارش درآورید (سوره نحل- آیه 18) آن همه نعمتهائی که به خود شما داده بدون واسطه یا به حیوانات و دیگر موجودات داده است که در نتیجه همۀ آنها در اختیار شما و برای استفاده شما است. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تاتوانی بکف آری و به غفلت نخوری همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری در حدیث قدسی وارد شده است: «یا ابن آدم! خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لأجلی» ای فرزند آدم! همه موجودات را برای تو آفریدم و تو را برای خودم خلق کردم. اگر در یک باغی قدم میزنید، میبینید باغبان درختهای باثمری را که کاشته است، آبیاری میکند ولی در ضمن آن درختها، علفهای هرزه بیفایده نیز سیراب میشوند ولی هدف باغبان از این باغ و زحمتی که میکشد و آبیاری که در نیمههای شب میکند، آن میوههای شیرینی است که از آن درختها بدست میآید نه آن علفهای هرزه. یعنی اگر بخاطر آن میوههای شیرین نبود، هرگز باغبان بیچاره استراحت و آسایش شب خود را فدای آبیاری آن درختان نمیکرد ولی طبیعی است که وقتی آب میدهد، هم درختهای باثمری آبیاری میشوند و هم علفهای هرزه بیخاصیت. هدف از خلقت عالم ماده و طبیعت هم این است این عالم در اثر حرکت تکاملی و حرکت جوهری، انسانهای کاملی مانند پیامبر اکرم (ص)و امیرالمؤمنین (ع) یا مخلصین و بندگان صدّیق و شایستۀ خداوند به این جهان طبیعت راه یابند و از آن بهره برند، «لولاک لما خلقت الافلاک» نیز به همان معنی است که هدف از خلقت و آفرینش عالم مادّه که پستترین عوالم هستی و حرکت جوهری به طرف تجرّد بالا برود تا یک عقل کلّی مانند پیامبر اکرم(ص) در آن پیدا شود که اگر نبود خداوند افلاک را ایجاد نمیکرد. این است هدف از خلقت ولی خواهناخواه در این میان که باغبان خلقت، درختهای ثمردار را آبیاری میکند، علفهای هرزهای مانند ابوسفیانها، معاویهها، یزیدها و صدّامها نیز پیدا میشوند وگرنه هدف اصلی خلقت همان موجودات کامل است. چقدر خداوند سبحان نعمتها را مخصوص شما انسانها آفریده است، از خاک که جماد است نباتات و گیاهان میرویند و بسیاری از این گیاهان جزء حیوانات میشوند و آن حیوانات و نباتات جزء وجود شما میگردند یا برای خدمت به شما در اختیارتان قرار میگیرند، همه برای این است که تو انسان کاملی بشوی که در قوس صعود به مرحله عقل کل برسی، جائی برسی که جبرئیل امین با آن همه مقامی که داشت عرض کرد: لو اقتربت أنملة لاحترقت»- اگر به اندازه انگشت کوچکی پیش روم، خواهم سوخت؛ آنجائی که قاب قوسین اوادنی است و یک انسان کامل به آنجا راه یافت. چون گذشت احمد ز سدره و رصدش وز مقام جبرئیل و از حدش گفت او راهین بپر اندر پیم گفت رورو من حریف تونیم باز گفت او را بیا ای پرده سوز من به اوج خود نرفتستم هنوز گفت بیرون زین حدّای خوش فرّمن گر زنم پرّی بسود پرّ من تدارک به رحمت و تدارککم برحمة: معنی تدارک این است که اگر کسی در جائی وا ماند، یک نیروئی به کمک او بشتابد و او را یاری رساند. اصل معنای درک این است که دوّمی برسد و جای اوّلی را پر کند یعنی نیروئی کمکی خلأ را پر نماید. در معنای درک «لحوق» نهفته است که لحوق بمعنای چیزی است که متأخراً میآید و جای گذشته را پر میکند. به عنوان مثال اگر در بیابانی گرفتار شوید و نان و آب شما در حال تمام شدن باشد، در آن حال اگر یکنفر پیدا شود و به شما نان و آب برساند، میگویند: او شما را تدارک کرده است. اگر مثلاً به یک بیماری و یا حادثهای گرفتار شوی، خداوند از ناحیۀ غیب کمبود شما را جبران میسازد یا مصیبت شما را با رحمت واسعۀ خویش تدارک کرده است- «تدارککم برحمة»- یعنی چه بسیار مواردی که شما گناه کردهاید و خداوند وسایل توبه و بازگشت شما را فراهم ساخته که گاهی بوسیلۀ یک آیه قرآن یا شنیدن یک اندرز، انسان را از سقوط در منجلاب گناه میرهاند و به ساحل نجات میرساند و از گرفتاریهای گوناگون رهائی میبخشد، و اینها همه تدارک برحمت است که امید است همۀ ما را مورد لطف قرار دهد و با رحمت واسعۀ خویش تدارک کند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 107 |