تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,146 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,063 |
فتنه و ایمان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 60، آذر 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر آیت الله محمدی گیلانی فتنه و ایمان (6) *اتّباع متشابهات و شکل ابلیسی فرشته نمای فتنه * معنی ام الکتاب یعنی محکمات * مرجعیت، زایندگی و ولادت است* میزان صحت مدلولات متشابهات، تشاکل و مسانخت آنها با محکمات است* کلام امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه در این باره *نگاهی به تاریخ مذاهب روشن میکند که انتشاء اکثر مذاهب و فرق در اسلام از پیروی متشابهات است *نمونهای چند در این زمینه *دست آویز مجسّمه به آیات متشابهات *نقل کلام ابوالحسن اشعری از کتاب مقالات * احمد بن حنبل و قضیۀ «محنت» و اعتقاد وی *خطیب بغدادی و نقل کلامی در پایه معلومات احمد *دست آویز جبریّه و مفوّضه به آیات متشابهات *ابن بطوطه و احمد بن تیمیّه *حدیثی از امام صادق (ع). فتنۀ الحاد آفرین و موجب گمراهی که دارای اشکال مختلف «مانند ایذاء و شکنجه و تقنین قوانین الحادی و اشاعه فحشاء و منکرات در شکلهای گوناگون و القاء شبهات...» میباشد، از شکلهای ابلیسی فرشته نمای آن، دست آویز کردن متشابهات قرآن و دعوی دستیابی بتأویل و مرجع حقائق کتاب الهی است که مورد هشدار و تحذیر قرآن مجید است: «هو الّذی انزل علیک الکتاب منه آیاتٌ محکماتٌ هنّ ام الکتاب و اُخر متشابهات، فامّا الذین فی قلوبهم زیغ فیتّبعون ماتشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله الا الله، و الراسخون فی العلم یقولون آمنّا به کل من عندربّنا و ما یذکّر الاّ اولوا الالباب» (سوره آل عمران- آیه 7) «اوست خدائی که کتاب را برتو نازل کرد برخی از آن کتاب، آیات محکمات است که مدلولات آنها روشن است که آنها اصل و مرجع سایر آیات کتاب است، و برخی دیگر آیات متشابهات است که مدلولات آنها روشن نیست، پس آنانکه در دلهاشان میل به باطل است پیروی از متشابهات میکنند تا فتنه انگیزی نمایند و دعوی دستیابی بتاویل کتاب الهی، در صورتیکه تأویل آنرا کسی جز خدای نمیداند، و دانشمندان ثابت قدم در علم میگویند: ما به آن کتاب ایمان داریم همۀ آن کتاب از محکم و متشابه از جانب پروردگار ما است و بر این واقعیت (که محکم و متشابه جملگی از سوی خدا است) فقط خردمندان آگاهند». ام الکتاب مرجع بودن آیات محکمات نسبت به سایر آیات با ملاحظه تعبیر «ام الکتاب» هر مرجعیّتی نیست بلکه مرجعیت ویژهای است که لغت «اُمومت» افاده میکند و آن مرجعیت زایندگی و ولادت است، و آیات دیگر از آنها انشعاب و اشتقاق یافته و بعبارتی: زائیدۀ این اُمّند و بناچار مدلولات صحیح آنها همان مدلولاتی هستند که مسانخ اُمّ خویش یعنی آیات محکمات باشند. وگرنه، فرزند خوانده و اجنبیّ از آنند، و در واقع مقام اُمومت محکمات نسبت به باقی آیات، اقتضاء دارد که جملگی در شاکلۀ «امّ» قرار گیرند، و میزان صحت مدلولات آنها مشاکله و مسانخت با مدلولات محکمات که ام الکتاب است خواهد بود و بنابراین محکمات کتاب، مرجع تبیین و تفسیر آیات دیگر کتاب مجید است، و اشاره بمعنی اُمومت محکمات است. کلام امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه: «کتاب الله... ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض» (خطبه 133). «کتاب خداوند متعال... بعضی از آن با بعض دیگرش گویا میشود و برخی از آن گواه بر بعضی دیگرش میباشد». مثلاً آیۀ: «اِلی ربّها ناظرة» (سوره قیامه- آیه 23) با آیه «لیس کمثله شیء» (سوره شوری- آیه 11) و با آیه: «لاتدرکه الابصار» (سوره انعام- آیه 103) گویا میشود به این معنی که مراد از نظر کردن به پروردگار، ادراک بصری نیست، بلکه ادارک و رؤیتی است از فؤاد انسان که خارج از رؤیت احساسی، و ادراک عقلی ذهنی است، زیرا ادراک عقلی ذهنی همان توسط فکر است که بتصدیق و مرکب ذهنی تعلق میگیرد، و نظر کردن و دیدن، به مفرد عینی و خارجی تعلق میگیرد، پس نظر گردن «وجوه یومئذٍ ناضره» خوبرویان شاداب به پروردگارشان در روز قیامت، از سنخ شهود خارجی عینی است نه دیدن با چشم و نه ادارک فکری است، و به این وسیله آیه «الی ربّها ناظره» که از متشابهات است، تفسیر و تبیین میشود و مراد از نظر اهل ایمان و اولیاء الهی به پروردگار، روشن میگردد در صورتیکه قبل از مراجعه به آیات محکمات و استطاق از آیۀ «لیس کمثله شیٌء» و آیۀ «لاتدرکه الابصار» معنی نظر کردن روشن نبود بلکه مردد و محتمل در نظر کردن به چشم و بفکر بوده است و آنهائی که در دلهایشان میل به باطن است و بکوری دل مبتلا شدهاند از نظر کردن همان معنای مأنوس را که دیدن به چشم است، انتخاب کردهاند و رهزن عقائد سادهاندیشان گردیده و آنها را در ورطۀ تجسم نسبت به باریتعالی – العیاذ الله- گرفتار کردهاند. نگاهی به تاریخ مذاهب باطله و بدعتهائی که در دیانت مقدسه اسلام پدید آمده روشن میکند که دست آویز عمده در انتشاء این مذاهب و بدعتها و افتراق امت مرحومه به بیش از هفتاد فرقه، پیروی ازمتشابهات، و تأویل قرآن کریم بروجه غیرصواب بوده است. دست آویز مجسّمه به متشابهات قرآن گروهی به آیاتی از قرآن کریم بر جسم بودن خداوند متعال – العیاذ بالله- تمسّک جستهاند و سند سفاهت خویش را امضاء نموده و گفتهاند که: مبدء متعالی، صورتی است دارای اعضاء و انتقال مکانی و نزول و صعود و استقرار و تمکّن بر وی جایز است! و وقاهت را به جائی رساندهاند که حتّی تصریح و جسمیّت باریتعالی همانند جسم انسان، مرکب از گوشت و خون و غیره کردهاند! بلکه وقیحتر گفتهاند که قلم از ذکر آن اباء دارد میتوانید به ملل و نحل مراجعه کنید. علی بن اسماعیل اشعری، شیخ اهل سنت و جماعت که مشهور به «ابوالحسن اشعری» است در کتاب خویش بنام «مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین» فصلی منعقد کرده بعنوان «هذه حکایة جملة قول اصحاب الحدیث و اهل السنه» که در پایان این فصل میگوید «به تمام آنچه از اعتقاد اصحاب حدیث و اهل سنت را ذکر نمودهام خود معتقدم و مذهبم همان است...!» و از جمله اموری که به اصحاب حدیث و اهل سنت نسبت داده و از متشابهات کتاب است، امور ذیل است: «خداوند سبحان بر عرش است چنانکه خود فرموده «الرحمن علی العرش استوی» و برای خداوند متعال یَدَین (دو دست) است بدون چگونگی چنانکه خود فرموده «خلقت بیدی» و «بلِ یداه مبسوطتان» و برای او تبارک و تعالی عینین (دو چشم) است بدون چگونگی چنانکه فرموده «تجری باعیننا» و برای او وجه است چنانکه فرموده «و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام»... و خداوند سبحان روز قیامت با ابصار رؤیت میشود همانگونه که ماه در شب چهاردهم دیده میشود و فقط مؤمنین او را رؤیت میکنند و کافران او را نمیبینند زیرا آنها در روز قیامت از دیدار خداوند محجوبند چنانکه فرموده: «کلاّ انّهم عن ربّهم یومئذٍ لمحجوبون»!! (ج 1 ص 320 الی 325). مرحوم مبرور آقای میرزا محمود شهابی خراسانی در کتاب «ادوار فقه»، قضیّۀ «محنت» بدست مأمون عباسی را از کتاب تاریخ مانند طبری و ابن اثیر و غیر اینها مفصّلاً نقل کرده و آنچه مربوط به بحث ما است، عبارت ذیل است: «بعد نوبت به احمد بن حنبل رسید. او نیز گفت: من بر اینکه «قرآن کلام خداست» چیزی علاوه نمیکنم پس رقعهای که مبنی بر شهادت بوحدانیت خدا و عدم شباهت او بخلق، نزد اسحاق بوده [اسحاق نائب خلیفه در بغداد و مامور امتحان از جانب خلیفه، مامون عباسی بوده] و پس از امتحان، بر امتحان دهندگان میخوانده یا ایشان را بر خواندن وا میداشته و چون احمد در آن رقعه جملۀ: «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» را خواند، توقف کرد و جملۀ بعد را که: «لایُشبهه شیء من خلقه فی معنی من المعانی ولاوجه من الوجوه» نگفتت. پس ابن بکاء اصغر اعتراض کرد و امیر گفت: «احمد را عقیده و گفته چنان است که خدا با گوش میشنود و با چشم میبیند». اسحق از احمد پرسد: معنی «سمیع بصیر» چیست؟ پاسخ داد: «خدا چنان است که خودش را خود توصیف کرده» باز پرسید: آن را چه معنی است؟ جواب گفت: «نمیدانم. او چنانست که توصیف خویش نموده است». سپس مرحوم آقای شهابی در پاورقی از جلد هشتم تاریخ خطیب بغدادی دربارۀ احمد بن حنبل عبارت ذیل را نقل میکند: «خطیب بغدادی در ترجمۀ ابوعلی حسین بن علی کرابیسی آورده که احمد بن حنبل بواسطۀ «مسئله لفظ» از کرابیسی بد میگفته و به اسناد از ابوطیب ماوردی نقل کرده که مردی نزد کرابیسی رفته و به او گفته: درباره قرآن چه میگوئی؟ پاسخ داد: کلام خدا و غیر مخلوق است» باز آن مرد پرسید که: در باره تلفظ من به قرآن چه عقیده داری؟ گفت: «تلفظ تو به قرآن مخلوق است» آن مرد این سخن را برای احمد بن حنبل بازگو کرده، او گفت:« گفتۀ کرابیسی بدعت است!! پس آن شخص به نزد کرابیسی بازگشت و گفتۀ ابن حنبل را به وی نقل کرد، کرابیسی گفت: «تلفظ تو به قرآن غیر مخلوق است» آن شخص باز به نزد ابن حنبل مراجعت کرده و این گفته کرابیسی را هم باو گفت. ابن حنبل گفت: «این گفته نیز بدعت است!» چون آن شخص این سخن ابن حنبل را هم به کرابیسی بازگو کرد، کرابیسی گفت: «ما را با این کودک! چه باید کرد؟ اگر بگوئیم: این الفاظ مخلوق است، میگوید: بدعت است، و اگر بگوئیم: نامخلوق است، باز هم میگوید: بدعت است...» (ج سوم ص 764 و 765) «ابن بطوطه» در صحفه 57 از جلد اول کتاب «رحله» خویش نقل میکند: «یکی از بزرگان فقهاء حنابله در دمشق، تقی الدّین ابن تیمیّه بوده که بزرگ کشور شام محسوب میشده و در فنون گوناگون سخنور بوده است ولی در عقل وی چیزی مشهود بوده، و اهل دمشق دربارۀ وی عالیترین احترام را مراعات مینموده و او مردم را روی منبر موعظه میکرده، و هنگامی روی منبر چیزی گفت که مورد انکار فقهاء واقع شد.- تا آنکه میگوید- پس از مدتی نظیر آن گفته را مرتبه دوم اظهار داشت که من در این هنگام که روزجمعه بوده در مسجد جامع پای منبر وعظ ایشان بودم که گفت: خدا به آسمان دنیا فرود میآید مانند فرود آمدن من! و سپس (برای ارائه نزول خدا) یک پله از منبر فرود آمد!! ناگهان یکی از فقهاء مالکی که معروف به ابن الزهراء بوده بر وی اعتراض کرد...» دست آویز جبریه و مفوضه به متشابهات باری، گروهی دیگر به آیاتی از قرآن بر مسلک جبر استدلال میکنند و میگویند خداوند عزّوجل عباد خویش را بر اعمال مجبور ساخته به این معنی که بندگان توانائی بر هیچ عملی ندارند بلکه این خدا است که اعمال را میآفریند، و عبارت شیخ ابوالحسن اشعری چنین است: «همۀ اعمال سیئات بندگان را خدا میآفریند و همۀ اعمال عباد (اعم از سیّئات و حسنات) از آفرینش خدا است و بندگان او بر هیچ عملی قدرت ندارند!!» (ج 1 ص 321 کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین). و دست آویز این گروه، آیاتی متشابه مانند «هل من خالق غیرالله» (سوره فاطر- آیه 3) و «ام جعلوالله شرکاء خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم» (سوره رعد- آیه 16) و «والله خلقکم و ماتعملون» (سوره صافّات- آیه 96) و «الله خالق کل شیء» (سوره زمر- آیه 62) میباشد. و اگر این متشابهات را به محکمات مربوط مانند «وما تشاءون الاّ ان یشاء الله رب العالمین» (تکویر- آیه 29) ارجاع میدادند و در چارچوب امّ الکتاب تفسیر میکردند [که چگونه مشیّت برای عباد ثابت میکند و در عین حال همین مشیّت و اختیار از آن خداوند متعال و منسوب به او میداند] گرفتار ظلال و اضلال نمیشدند. و گروهی به طائفهای از آیات بر مذهب تفویض استدلال نمودهاند و گفتهاند عباد و بندگان در ایجاد افعال استقلال دارند و با پیروی از آیات متشابه، خود گمراه شده و خلق کثیری را گمراه کردهاند و چند نمونه از آیات مورد تمسّک اینها بدینقرار است: «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت» (سوره ملک- آیه 3) گفتهاند: در این آیه خداوند متعال نفی تفاوت از آفریدگان فرموده و یقیناً مراد از نفی تفاوت در خلق، نفی تفاوت از جهت حکمت و مصلحت است زیرا از جهت آفرینش، مخلوقات با هم تفاوت دارند و بنابراین اعمال و افعال بندگان را به خداوند متعال نمیتوان نسبت داد و جایز نیست که گفته شود: خدا خالق اعمال عباد است زیرا کثیری از افعال و اعمال عباد از نظر اشتمال برحمت و مصلحت، متفاوت بلکه بسیاری از اعمالشان عاری از حکمت و مصلحت و از سنخ لهو و لعب است و قریب به این آیه در دلالت است آیه شریفه «صنع الله الذی اتقن کل شیء» (نمل- آیه 88) به این بیان که اتقان فعل، مضمّن حسن احکام فعل است، و اکثر اعمال عباد، تهی از این هر دو صفت و بعضاً تهی از یکی از این دو صفت است و مآلاً وصف اتقان از آنها مسلوب است، پس مخلوق خدا نیست! و آیات دیگری که دست آویز این منرام است از این قبیل است، در صورتیکه اگر به امّ الکتاب که نمونۀ آن، آیه «و ما تشاءون الاّ ان یشاءالله رب العالمین» است مراجعه میکردند و بر شاکلۀ آن تبین مینمودند، این همه بدبختی و شقاوت از ناحیه این طایفه دامنگیر جامعۀ مسلمین نمیگردید. بلی!صدق ولی الله مولانا امام الصادق (ع) «ایّاکم و هولاء الذین یترأسون فوالله ما خفقت النعال خلف رجل الاّ هلک و اهلک» (اصول کافی- ج2- ص 297) «از اینها که ریاست خویش را بر مردم تحمیل میکنند بهراسید بخدا سوگند صدای چک چک نعلها بدنبال کسی (که تحمیل ریاست میکند) بلند نشد مگر آنکه خود بهلاکت رسید و دیگران را هلاک نمود» ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 97 |