تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,422 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,370 |
قطعنامه 425 شورای امنیت در لبنان به نفع کیست؟ | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 60، آذر 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت دوم قطعنامه 425 شورای امنیت در لبنان به نفع کیست؟! موضع فلسطینها: علی رغم آنکه قطعنامه، وجود مسلحانۀ فلسطینها را به صراحت ذکر نکرده، ولی مقاومت فلسطین متوجه شد که متن قطعنامه و نقش نیروهای بین الملل با موقعیت آنها برخورد دارد، لذا موضع فلسطین نسبت به این قرارداد در ابتدای کار بصورت بیاعتنائی به آن بود. زیرا بیم آن میرفت که این قطعنامه به عنوان لغو توافقنامۀ قاهره میان آنها و دولت لبنان تلقّی شود که در آن به فلسطینیها اجازۀ فعالیت در جنوب لبنان و متشکل نمودن خود در لبنان را میدهد و بخصوص آنکه در صورت بروز تضاد میان تعهدات اعضای سازمان ملل در برابر مقررات منشور ملل متحد با هر تعهد بین المللی دیگر، قوانین بین المللی، اولویت را به تعهدات مربوط به آن منشور میدهد لذا از ترس آنکه بر اساس این قانون، عدهای توافقنامۀ قاهره را ملغی تلقی کرده و فلسطینها از فعالیت مسلحانه در جنوب لبنان منع شوند، فلسطینیها هر گونه قیدی بر حرکت مقاومت فلسطین را رد کرده و دربارۀ قطعنامه شورای امنیت اینگونه سخن میگویند: «امکان ندارد ما چیزی را بنام آتش بس بپذیریم، و ما این مسئله را به استناد قانون ملل متحد میگوئیم، آنهم به آنگونه که از آن درک کردهایم و مقرّ طبیعی نیروهای بین المللی همان نقاط برخورد است» (جورج حبش- النهار 31/3/78) و دربارۀ فرستادن نیروهای بین الملل به جنوب، عبدالمحسن ابومیزر، سخنگوی رسمی سازمان آزادیبخش فلسطین میگوید: «هیچکس در دنیا انتظار هر گونه تصمیم گیری را در این باره از ما نداشته و ما حق آنرا نیز نداریم زیرا ملت ما هنوز خارج از کشورش زندگی میکند.» (السفیر) پس فلسطینها موضع اولیۀ خود را نسبت به قطعنامه اعلام کردند و هر گونه نقشی برای نیروهای بین الملل که مانع از فعالیت آنها باشد را رد کردند، ولی در واقع با دبیر کل سازمان ملل، برای استقرار نیروهای بین المللی همکاری کرده تا اینکه عقب نشینی نیروهای اسرائیلی را تضمین و نیروهای خود را بازسازی و در منطقه مستقر کنند که در این میان بارها با نیروهای بین الملل برخورد کرده خصوصاً با نیروهای فرانسوی که سعی میکردند فلسطینیهای مسلّح را از ورود به منطقۀ تحت کنترل خود منع کنند و در نتیجه فرمانده نیروهای فرانسوی «سالون» بر اثر تیراندازی بعضی از فلسطینهای مسلّح به شدت زخمی شد. فلسطینیها در جنوب لبنان خود را محکم نگه داشتند زیرا میدانستند که خلع سلاح آنها در این منطقه نقش سیاسی آنها را نیز در بحث پیرامون مسئله فلسطین منتفی کرده و مجال موفقیت بزرگی را به راه حلهای آمریکائی، مخصوصاً بعد از امضای قرارداد کمپ دیوید که در جهت نفی سازمان آزادیبخش فلسطین از طرح صلح عمل میکردند میدهد. لذا کوشش زیادی برای استقرار مجدد نیروهایشان در منطقۀ تحت کنترل نیروهای بین المللی نموده و مانع از تسلط این نیروها بر «پل قاسمیه» و دسترسی به «شهر صور» شدند. در همین حال فلسطینها وانمود کردند که کمک به برقراری آرامش در جنوب لبنان میکنند، زیرا اعلام کردند که از سرزمینهای لبنان به سوی زمینهای اشغالی آتش نخواهند گشود و به ارتش لبنان اجازۀ عبور از «پل قاسمیه» را خواهند داد تا در مرز مستقر شوند که البته اسرائیل با استفاده از میلیشیاهای مرزی به رهبری «سعد حداد» مانع از این استقرار شدند. ولی مشکل بیاعتمادی در میان اهالی جنوب نسبت به فلسطینها بوجود آمده که علت آن برداشتها و برخوردهای اشتباهی است که از سازمانهای فلسطینی دربارۀ این اهالی سر میزد. نفوذ عناصر دیگری از این مسأله، ترس اهالی از عکس العمل اسرائیل نسبت به اعمال فلسطینیها و استقرار مجددشان، و پشتیبانی این سازمانها از احزاب مختلف لبنانی، موجب برخوردهای ناخوشایندی در روستاها و مناطق جنوب شد که دشمن توانست در حملۀ سال 1982 خود، سوء استفادۀ زیادی از این برخوردها کرده و به آسانی وارد بسیاری از مناطق شد و حالتی از استقبال برای خود را در ابتدای امر ایجاد نمود، ولی آگاهی افراد مخلص و کوششهای روحانیون و فداکاری جوانهای مؤمن، اجازه نداد که این حالت استقبال دوام چندانی داشته باشد و منطقه به سرعت علیه مهاجمین صهیونیست منفجر شد. ضمناً موضع «الحرکة الوطنیه» (حرکت ملّی) نسبت به این قطعنامه اختلافی با مقاومت فلسطین به دلیل پیمانی که بین آنها بوده و پشتیبانی مقاومت از حرکت ملّی، نداشت. جبهۀ لبنانی به ادعای این جبهه نگاه کردن به حملۀ اسرائیل بدون نگاه به فلسطینیهای مسلّح و فعالیت چریکی آنها که- بنظر اینها سبب این اشغال بودهاند- مانند نگاه کسی است که با یک چشم میبیند، یعنی این جبهه حملۀ اسرائیل و وجود مسلحانۀ فلسطینها را مساوی دانسته است، این مطلب بر زبان شمعون آمده است: «ملاحظه میکنم مسئولیتی که اهمیتی به موضوع اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل میدهند، قضیه اشغال را فقط از یک زاویه معینی میبینند مثل اینکه خداوند آنها را با یک چشم آفریده است، اسرائیل باید عقب نشینی کند و عقب نشینی هم خواهد کرد، ولی من میگویم که در کنار آن باید سببی که اسرائیل را وادار بر حمله به جنوب کرد را معالجه نمائیم. دیگر چیزی بنام توافقنامۀ قاهره وجود ندارد، باید وجود مسلحانۀ فلسطینها را از بین ببریم.» (روزنامۀ النهار- 11/4/78) یعنی جبهۀ لبنانی قصد داشت این حمله را انگیزهای برای لغو توافقنامۀ قاهره قرار دهد و این کار همان پایان دادن به وجود مسلحانۀ فلسطینها است که توسط این توافقنامه، فلسطینها مجاز بودند در جنوب بمانند و فعالیت داشته باشند. و این هدف را جبهۀ لبنانی با تغییر نگهانی اوضاع لبنان در 1975 و برپا نمودن جنگ داخلی، سعی در تحقق آن کرد زیرا بنظر این جبهه- وجود مسلحانۀ فلسطینها در لبنان گروههای مسلّح را قوت بخشیده و آنها را دلگرم نموده که اطلاح رژیم و لغو امتیازات مارونیها را مطالبه کنند. بر اساس این سیاست و برای رسیدن به چنین هدفی، جبهۀ لبنانی روابطش را با دشمن اسرائیلی برقرار کرد و این روابط در سال 1982 به بالاترین حد خود رسید. این جبهه میلیشیاهای مرزی بفرماندهی سعد حداد را نیز تأیید و برای آنها یک پوشش سیاسی ایجاد نمود. این میلیشیا در پرتو ایجاد یک پوشش سیاسی برای اسرائیل که بتواند در مسائل داخلی لبنان دخالت و بر اوضاع محلی آن تأثیر گذاشته و تمام مقررات بین المللی را تحت این پوشش زیر پا گذارد، بهترین خدمت را به اسرائیل کرد بدون آنکه هیچگونه اشکال بین المللی برای اسرائیل ایجاد شود. ضمن آنکه این میلیشیا یک کمربند امنی در منطقۀ نوار مرزی تشکیل داده که امنیت دشمن را تضمین میکند. شار مالک در رابطه با موضع جبهۀ لبنانی نسبت به قطعنامه، میگوید: «این قطعنامه پیش از آنکه حامی لبنان باشد، از اسرائیل حمایت میکند زیرا مسألۀ وجود فلسطینها در لبنان را چه از نزدیک و چه از دور حل نمیکند.» و اضافه میکند: «این سخن که لبنان توسط این قطعنامه به ضمانتهای بین المللی جدیدی دست یافته است، سخنی باطل است، زیرا در این قطعنامه هیچ ضمانت جدیدی- که از قبل لبنان دارای آن بوده- وجود ندارد.» و بدنبال آن میگوید: «هدف سازمان ملل تأمین صلح و امنیت جهانی بوده و هیچ موضوع بخصوصی برای لبنان ندارد.» (تاریخ لبنان الحدیث- ج 3- ملحم قربان- ص 456) این دید نسبت به قطعنامه از موضع جبهۀ لبنانی نسبت به وجود فلسطینها گرفته شده زیرا جبهۀ لبنانی خواهان پایان دادن به وجود مسلحانۀ فلسطینها در تمام لبنان و بیطرف شدن لبنان نسبت به مسئله نبرد با اسرائیل است. در اینجا فقط به طرح مواضع این قدرتها اکتفا کردیم، زیرا اینها تشکیل دهندۀ نیروهای فعال و مؤثر در اوضاع سیاسی محلی و جهانی، در آن برهه از زمان بودند بدین سبب که موضعگیری نسبت به قطعنامه بسته به جوّ سیاسی موجود در سطح بین اللملی، منطقهای و محلی بوده و جریان وقایع سیاسی نیز متأثر از مواضع این قدرتها بود. 1- متن قطعنامۀ 425: شورای امنیت، پس از اطلاع بر گزارشهای نمایندۀ دائمی لبنان و نمایندۀ دائمی اسرائیل و پس از شنیدن سخنان آنان، با ابراز توجه خاص خود نسبت به دگرگونی اوضاع در خاورمیانه و تأثیر آن در رابطه با برقراری صلح جهانی، و ضمن اعلام اینکه وضعیت فعلی مانع از برقراری صلح عادلانه در خاورمیانه است: 1- خواهان احترام کامل تمامیّت ارضی لبنان وحاکمیت و استقلال سیاسی آن در ضمن مرزهای بین المللی شناخته شده است. 2- از اسرائیل میخواهد تا عملیات نظامی خود را علیه تمامیّت ارضی لبنان فوراً متوقف ساخته و نیروهایش را بلافاصله از تمام سرزمینهای لبنان خارج سازد. 3- در صورت درخواست دولت لبنان، یک نیروی موقت تحت فرمان خود وزیر نظر سازمان ملل به جنوب لبنان گسیل خواهد داشت تا نسبت به عقب نشینی نیروهای اسرائیلی مطمئن و صلح و امنیت جهان را تثبیت و دولت لبنان را در تأمین حاکمیت مجدّد خویش در منطقه یاری بخشد. ضمناً افراد این نیرو باید از سوی کشورهای عضو سازمان ملل تأمین گردد. 4- از دبیر کل سازمان ملل میخواهد تا در مدت 24 ساعت، گزارشی از چگونگی اجرای این قطعنامه ارائه دهد. این بود متن کامل قطعنامۀ 425 دبیر کل سازمان ملل، گزارش خود را که در مادّۀ چهارم قطعنامه آمده است، ارائه کرد و شورای امنیت، آن را به عنوان قطعنامۀ 426 تلقی نمود. در این قطعنامه تعداد افراد نیروی بین المللی و کیفیت فعالیت آنها بیان شده است. و مهمترین نکات این قطعنامه به قرار زیر است: - این نیروها شامل چهار هزار نفر میباشد (که بعداً به شش هزار افزایش یافت). - دستورات لازم به «سیلاسویو»- مسئول نیروهای بین المللی در خاورمیانه- داده شود تا با دو دولت اسرائیل و لبنان تماس گرفته و دربارۀ چگونگی عقب نشینی نیروهای اسرائیلی و ایجاد یک منطقه آزاد برای عملیات نیروهای سازمان ملل بتوافق رسد. - برنامۀ کار نیروهای بین الملل: الف- تأکید بر عقب نشینی اسرائیل تا مرزهای بین المللی. ب- ایجاد یک منطقه عملیاتی با توافق همۀ اطراف دست اندر کار و حفاظت از این منطقه. و بدینصورت نیروهای بین الملل آتش بس میان اطراف درگیر را تحت نظر داشته، خالی بودن منطقه عملیات از سلاح را تأمین و هر گونه تحرّکی جهت ورود به این منطقه یا خروج از آن را با دقت زیر نظر گرفته و مانع از ورود افراد مسلّح خواهند شد. بعلاوه گشت زنی در منطقه به عهدۀ آنان میباشد. - نیروهای بین المللی زیر نظر شورای امنیت بوده و جز با دستور آن، عقب نشینی نخواهند کرد و مأموریت آنها منحصر در جنوب است. - نیروهای بین المللی اجازه استفاده از اسلحه برای دفاع از خود را دارند و هچنین مجازند جلوی هر نیرویی که مانع از انجام مأموریت نیروهای بین المللی میشود، بگیرند. 4- نقد و بررسی مضمون دو قطعنامه: - با مطالعۀ دقیق مقدمه قعطنامۀ 425 مشخص میشود آنچه که شورای امنیت را نگران کرده بهم خوردن اوضاع خاورمیانه و تأثیر آن بر صلح جهانی است که مانع از برقراری صلحی عادلانه در خاورمیانه است. پس هدف، نگهداری صلح جهانی! و نگهداری عملیات صلح ذلّت باری است که توسط آمریکا و با موافقت شوروی انجام میپذیرد. این صلح بین المللی طبق قانون بین الملل و منشور ملل متحد بمعنی حق هر کشور است در زندگی مسالمت آمیز و حفظ امنیت خویش. و در نتیجه اسرائیل که یک دولت قانونی در سازمان ملل است نیز نباید به امنیت آن تجاوز کرد، و وضعیت موجود در جنوب تاثیر بر امنیّت اسرائیل و بر تلاشهای آمریکا برای برقراری صلحی است که مساله فلسطین را خاتمه یافته میداند و اسرائیل را به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شده از سوی سایر کشورهای منطقه معرّفی میکند. - مادۀ اول این قطعنامه عبارت است از یادآوری منشور ملل متحد و مطلب تازهای ندارد و هیچ تضمینی برای لبنان در آن نیست جز تاکید مجدد بر استقلال لبنان که از سوی سازمان ملل برسمیت شناخته شده و بر اساس منشور این سازمان لازم است حاکمیت، استقلال و تمامیّت ارضی لبنان همچنان محترم بماند. - مادۀ دوم همان است که در رابطه با پذیرش قطعنامه و تقاضای اجرای آن فقط بر آن مادّه تکیه شده است، و در این بخش تنها یک مطلب در جهت منافع لبنان به چشم میخورد و آن درخواست از اسرائیل است که فوراً از تمام زمینهای لبنان عقب نشینی کند و تمام عملیات نظامیاش را علیه تمامیت ارضی لبنان متوقف سازد، ولی این دعوت برای عقب نشینی نیروهای اسرائیلی یک طرفه نبوده و بدون یک ضمانت اجرایی برای تامین امنیت اسرائیل و حمایت از آن در مقابل عملیات چریکی نمیباشد زیرا در ماده سوم مشخص میشود که اسرائیل در مقابل چه قیمتی باید نیروهایش را از لبنان خارج سازد. - طبق آنچه در ماده سوم آمده است، باید یک نیروی موقت زیر نظر سازمان ملل و شورای امنیّت و بدون دخالت دبیر کل تشکیل شود. (فرق میان این دو موضوع را بعداً هنگام بحث پیرامون چگونگی فعالیت این نیروها خواهیم دانست). و هدف این نیرو برقراری صلح و امنیت بین المللی است که در قطعنامه 226 چگونگی فعالیت آنها مشخص شده است. این نیرو منطقهای خالی از سلاح را ایجاد مینماید که در آن هر گونه فعالیت نظامی ممنوع بوده و هر تحرکی برای ورود به این منطقه یا خروج از آن را تحت نظر گرفته و از ورود افراد مسلّح جلوگیری کرده و اجازه دارد برای دفاع از خود و برای جلوگیری از هر نیرویی که مزاحم انجام وظیفه آنها است، از اسلحه استفاده نماید. همچنین هدف این نیرو، اطمینان از عقب نشینی اسرائیل و کمک به دولت لبنان برای تضمین حاکمیّت مجدّدش بر جنوب لبنان میباشد. این ماده (سوم) مستلزم بحثی عمیق و آگاهانه است که بتواند جدای از واقعیت موجود، تمام ابعادی که آن را فرا گرفته و شیوهای که در تحریر آن به کار برده شده است را بررسی کند، زیرا پذیرفتن این قعطنامه بمعنی تعهد کامل نسبت به تمام متن آن است چون معنی ندارد سخن از واقعیت موجود گفته شود بدون آگاهی از متن قطعنامه و آثاری که به دنبال اجرای آن مترتب خواهد شد. در هر صورت بحث دربارۀ این مادّه، مستلزم بحث در دو بخش است: الف- ماهیّت این نیروها. ب- نقشی که به آنها محول شده است بر اساس متن قعطنامه و تجربه انجام گرفته. الف- ماهیت این نیروها: در این بحث استناد میکنیم بر نظر دکتر جورج دیب که معتقد است این بخش با زیرکی خاصّی برشته تحریر درآمده است زیرا بر اساس آن میتوان نیروهای بین الملل را به یک نیروی باز دارنده یا یک نیرو برای برقراری صلح تحمیلی تبدیل نمود. نیروهای بین الملل دو گونه است: نیرویی برای حفظ صلح که وظیفهاش نگهداری وضعیتی است که قبل از درگیری بوده و نگهداری وضعیتی که در حین آتش بس به وجود آمده است. و نیروهایی دیگر برای ایجاد صلح که وظیفهاش تغییر حالت موجودی است که به نظر شورای امنیت مانع از برقراری صلح میباشد و ایجاد وضع جدیدی که موافق با نظر شورای امنیت باشد. شورای امنیت برای نگهداری صلح از صلاحیتهایی که در ماده ششم از منشور ملل متحد به آن داده است استفاده نموده، ولی برای برقراری صلح، شورای امنیت نیروهایی را تشکیل میدهد که در مادۀ هفتم منشور ملل متحد، صلاحیت تشکیلش به این شورا واگذار شده است. بخش ششم مربوط به حل اختلافات از راههای مصالحت آمیز است در صورتی که بخش هفتم مربوط است به تدابیر امنیتی و کیفرهایی که شورای امنیت برای رفع و حل هر مشکلی که بنظرش صلح و امنیت بین المللی را در این برهه تهدید میکند، به مرحله اجرا میگذارد. تشکیل نیروهای بین الملل در سال 1956 در مصر نمونهای از نیروهای حفظ صلح و آرامش است، در صورتی که نیروهای بین المللی که در سال 1950 در کره تشکیل شد، نمونهای از نیروهای برقراری و تحمیل صلح است. شناختن این دو نیروهای بین المللی میتواند نتایج حاصل از هر یک از آنها را برای ما روشن سازد: 1- نیروهای بین المللی برای حفظ و نگهداری صلح: الف- اساسیترین شرط برای پیدایش این نیروها در سرزمینهای هر کشور، موافقت آن کشور است که در صورت بدست نیامدن آن موافقت، پیدایش چنین نیروهایی در خاک آن کشور غیرممکن است. ب- هر گاه کشور مورد نظر بخواهد، این نیروها باید از خاکش خارج شوند. ج- آخرین شرط برای پیدایش نیروهای حفظ صلح در خاک هر کشوری، برقراری آتش بس قبل از آمدن نیروهای بین الملل است. طبق معمول در جهان که به صورت یک عُُرف بین المللی درآمده است، هیچ واحدی از نیروهای اعضای دائمی شورای امنیت در این نیروها شرکت نمیکند. 2- نیروهای بین المللی برای برقراری صلح: الف- شرط اساسی برای وجود این نیروها، این است که شورای امنیت تشخیص دهد که وضع در منطقه مورد نظر بگونهای است که صلح بین المللی را به خطر انداخته است و بر اساس آن، شورا تصویب میکند که نیرویی جهت برقراری صلح به منطقه درگیری اعزام کند. ب- عقب نشینی این نوع نیروها در اختیار کشور مورد نظر نیست بلکه در اختیار شورای امنیت میباشد. و خود شورا مسئول این نیروها است، بعکس نیروهای حفظ صلح که مستقیماً زیر نظر دبیر کل میباشد. با توجه به این فرقها مشخص میشود که: - دربارۀ تشکیل نیروهای بین المللی در جنوب لبنان هیچ اشارهای به حفظ صلح در قطعنامه نشده است، علی رغم آنکه این نیروها بر اساس مادّه ششم منشور ملل متحد عمل میکنند. بلکه قطعنامه مذکور از واژۀ دیگری در این باره استفاده نموده و آن تثبیت صلح و امنیت بین المللی است! و کلمۀ «تثبیت» متضّمن پشتیبانی و حمایتی است که بجز با نوعی دخالت امکان پذیر نمیباشد و اگر این دخالت همه جانبه شود بحدّی که حالت یک جنگ گسترده را به خود بگیرد، در آن صورت بمعنی برقراری وضعیت جدید با استفاده از زور خواهد بود و این دقیقاً همان چیزی است که نیروهای برقراری صلح انجام میدهند که همان تحمیل صلح با زور اسلحه است. - این نیروها مستقیماً زیر نفوذ شورای امنیت خواهد بود. - وجود نیروهای فرانسوی در میان این نیروها است علی رغم آنکه فرانسه کشوری است با عضویت دائم در شورای امنیت. - عقب نشاندن این نیروها جز با تصویب شورای امنیت انجام نمیگیرد. تمام این مسائل نشاندهندۀ این است که طرز کار این نیروها با کار نیروهای حفظ صلح تفاوت دارد، و این نیروها شبیه نیروهای برقراری صلح است، هر چند در تشکیلش سخن از ماده ششم منشور ملل متحد بمیان آمده است. و از اینجا میبینیم که با چه زیرکی فوق العادهای این مادّه نوشته شده که در ظاهر میخواهد این نیروها به عنوان نیروهای حفظ صلح وارد شوند هر چند دارای ماهیت دیگری است که میتوان آن را به نیروهای تحمیل صلح تبدیل کرد. و چنین است که دکتر دیب میگوید: «این قطعنامه شامل مفاهیم نو جهتهای متعدّدی است که هدف آن امکان دادن به آمریکا برای برقراری روابط زیر پوشش شورای امنیت- با هر طرفی میباشد که اوضاع جنوب به آن بستگی دارد بشرط آنکه از کمترین همکاری شوروی برخوردار باشد». بدینجهت است که ملاحظه میکنیم چه خطر جدّی در این مادّه از قطعنامه نهفته است که اگر قضایای منطقه در جهت خلاف با هر توافقی میان شوروی و آمریکا دربارۀ مسئله فلسطین و بحران لبنان باشد، در این صورت، این ماده میتواند آن نیروها را به نیروهای برقراری صلح تبدیل نماید، زیرا متن این مادّه به آمریکا اجازه میدهد تا با همکاری شوروی آن نیروها را به نیروهای بازدارندهای تبدیل کند که میتواند صلح را بزور ایجاد نماید. و توافقی که میان دو ابر قدرت انجام گیرد میتواند با زور اسلحه هر حرکتی در جنوب لبنان که مخالف با این قطعنامه یا مانع از اجرای آن است را سرکوب نماید. ب- نقش محول به این نیرو بر اساس متن قطعنامه و تجربه موجود: بر اساس متن قطعنامه، هدف این نیرو ایجاد یک منطقه خالی از سلاح میباشد و منع ورود هر مسلّح به این منطقه و هر فعالیت مخالف و سرکوب هر کس که مزاحم انجام وظیفه آنها است. منظور از دادن این نقش به نیروی بین المللی این است که امنیت اسرائیل را تضمین کنند تا در مقابل، آن را دعوت به عقب نشینی از جنوب لبنان بنمایند، زیرا این نیروها یک منطقه فاصلی اطراف مرز فلسطین اشغالی ایجاد خواهند کرد. که مانع از عبور هر مسلّحی از آنان یا استفاده از آن برای فعالیتهایی علیه اسرائیل خواهد شد؛ هر چند ظاهر متن، نشاندهنده این است که این نیروها باید جلوی هر مسلّح اسرائیلی یا غیراسرائیلی را بگیرند ولی تجربه نشانگر این است که این نیروها تشکیل نشدهاند جز در خدمت به امنیت اسرائیل، لذا در طول مرز مستقر نشده بلکه تنها در منطقهای که ارتش اسرائیل به آنجا رسیده بود مستقر شدند. و این کار بدینجهت انجام گرفت تا به اسرائیل اطمینان داده شود که این نیروها در مقام سربازان اسرائیلی انجام وظیفه خواهند کرد و دیگر هیچ نیازی به ماندن ارتش اسرائیل در جنوب لبنان نیست. اضافه بر آنکه این نیروها در مقابل میلیشیاهای مرزی عکس العملی نشان ندادند هر چند که آنها مزاحم این نیروها در انجام وظیفهشان شدند زیرا از استقرار آنان در منطقه نوارمرزی جلوگیری کردند.- بعلاوه آنکه حمله اسرائیل در سال 82 قاطعانه ثابت نمود که این نیروها مانع از استفادۀ اسرائیل از منطقه عملیات آنان برای انجام فعالیتهای خصمانهاش علیه اهالی منطقه نشده و از آن هم خطرناکتر، این نیروها با کمال پستی و بیشرمی در طول مدت اقامتشان منطقه را پاکسازی و هر گونه مواد انفجاری و هر کمینی را که سر راه نیروهای اشغالگر بود، از میان برداشتند. و بدینصورت این نیروها زحمت زیادی برای مبارزین مسلمان ایجاد کرده و خدمت بزرگی برای حفظ امنیت سربازان اشغالگر انجام دادند. بعلاوه آنکه بعضی از این نیروها از سگهای تربیت شده پلیسی برای کشف مواد منفجره بطور روزانه استفاده میکردند و هنوز هم انقلابیون از اعمال این نیروها رنج میبرند زیرا نمیتوانند از سنگرهای آنان- مسلحانه- عبور کنند لذا مجبور میشوند از بیراهه بروند و مسافتهای طولانی را برای رد و بدل کردن اسلحه بطور مخفیانه و دور از نظر این نیروها طی کنند؛ در صورتی که نیروهای اشغالگر براحتی و بدون هیچگونه تعرّضی از منطقه تحت نفوذ نیروهای بین المللی عبور میکنند و این ماجرایی است که در درگیری- پس از اسارت دو سرباز اسرائیلی در فوریه گذشته- واقع شد. و کافی است که نگاهی به بیانیههای صادره از فرماندهی نیروهای بین المللی بیافکنیم تا بدانیم که در این مدّت، این نیرو چه خدمتی به امنیّت نیروهای اشغالگر و مزدوران آنها انجام دادهاند، پس مسئله در این نیست که مبارزه باید مخفیانه بماند که هست، بلکه مسئله این است که بدانیم چه مزاحمتها و اذیتهایی که این نیرو نسبت به انقلابیون انجام داده و چه استفادهای به اشغالگران و مزدوران آنها رسانده است. و دراین باره سخن از خدمات اجتماعی و نقش تبلیغی این نیرو چیزی جز سرباز زدن از پاسخ دربارۀ نقش امنیِتی آن در خدمت به دشمن و گمراه کردن مردم و ساده اندیشان نمیباشد. همۀ اینها بدون در نظر گرفتن فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی این نیروها در گردآوری اطلاعات امنیّتی از افراد و رفت و آمدهایشان بخصوص آنهایی که وابسته به انقلاب اسلامی بوده و از مبارزین مسلمان به شمار میآیند، میباشد. علّت مخالفت با این قعطنامه: چرا مبارزین مسلمان با این قطعنامه شورای امنیت مخالفت میورزند؟ و چه عواملی باعث شده است که حزب الله این قرارداد را نادیده بگیرند؟ در حقیقت، مبارزین مسلمان حزب الله در مخالفت با این قرارداد تنها خط رهبری انقلاب را دنبال میکنند زیرا آنها معتقد به ولایت فقیه و رهبری بیچون و چرای امام خمینی میباشند. و چون میبینند طرفداری یا موافقت با این قطعنامه، مخالفت خط رهبری است و مخالفت ایدۀ امام است، چرا که امام همواره تاکید کردهاند که «اسرائیل یک غدّۀ سرطانی است و باید از ریشه کنده شود»، از این روی وظیفه خود و هر فرد مسلمانی میدانند که در راه ریشه کن ساختن و نابودی کامل اسرائیل، با تمام وجود به مبارزات پی گیر و بی امان بپردازند و این قطعنامه نه تنها اسرائیل را به رسمیت میشناسد که زیرکانه هدفی جز محو نابودی مسئله فلسطین ندارد، اضافه بر اینکه نقشی را که به نیروهای بین المللی در جنوب واگذار کرده است، نقش محافظت و نگهداری از امنیت اسرائیل و تضمین ایجاد یک منطقه خالی از سلاح در جنوب لبنان میباشد که با هرنیروئی که امنیت اسرائیل در تضاد است، به مبارزه جدّی بپردازد. آری!همین مبارزین مسلمان لبنان که علناً مخالفت خود را با برنامۀ خیانت آمیز یاسر عرفات که خواهان لغو مبارزه مسلحانه با دشمن اسرائیلی شد، اعلام میدارد، چگونه امروز میتواند با ایجاد امنیت و آرامش برای صهیونیستهای اشغالگر موافقت نمایند؟! بی گمان موافقت بر نقش نیروهای بین المللی که تنها به دستور شورای امنیت میتوانند عقب نشینی کنند و سایر مواد این قطعنامه مبتذل بمعنای این است که جنوب لبنان را دو دستی تقدیم شورای امنیت کنند و آنگاه خدا میداند چه بر سر شهرها و روستاها و مردم این منطقه خواهد امد و از این روی مسلمانان هرگز تن به ذلت نمیدهند و جنوب را از دست فرزندانش نمیگیرند چرا که تنها ضامن استقلال و سلامت جنوب، سلاحها فرزندانش است. اگر دشمن صهیونیستی از بخش بزرگی از زمینهای «جبل عامل» بیرون رانده شد، دلیل عزم و ارادۀ آهنین فرزندان مجاهد و با ایمان و متعهد این سرزمینها است و وجود سلاح در دست آنان و توانایی بکارگیری آن سلاحها میباشند ولی اگر این قطعنامه را پایان یافته و مورد پذیرش انگاریم، بی گمان طعمهای دشمن در بازپس گیری و هجوم مجدّد جنوب تازه میشود و اگر این منطقه را خالی از سلاح پنداریم هرگز نیروهای بین المللی و همچنین ارتش لبنان برای یکبار هم در برابر یورش بی رحمانه دشمن، مقاومت و پایداری نخواهد کرد، پس تسلیم شدن در برابر این نیروها، فرصتی به دشمن خواهد داد که پس از ایجاد برخی شرایط، دوباره به جنوبِ مجروح باز گردد و این بار برای همیشه آن را نابود سازد. اکنون دیگر شرایط سیاسی سابق که منحصر در جلوگیری از عملیات فدائیان فلسطینی بود، تغییر یافته و این بار هدف دشمنان سرکوبی نهضت اسلامی و مقاومت مسلمانان مبارزه و انقلابی لبنان است، چرا که با پیروزی این نهضت مقدس، دشمن برای ابد بیرون رانده خواهد شد و نقشههای تسویهای که امریکا مجدّانه به انگیزۀ پاین دادن به پیکار با اسرائیل و سرکوبی انقلاب اسلامی، پی تحقیق آنها است، نقش بر آب خواهد شد. پس باید مسلمانان لبنانی، آگاهانه این موقعیت خطرناک و حساس را درک کنند خصوصاً که اکنون بارقۀ پیروزی لشکر اسلام در جبهههای جنگ تحمیلی به چشم میخورد و از سویی دیگر دشمن صهیونیستی از هیچ جنایتی برای حفظ امنیت و موقعیت خویش دریغ نخواهد کرد. و مگر نه اسرائیل به بهانه حفظ امنیت خویش، نیروگاه اتمی عراق و مقرّ سازمان آزادیبخش فلسطین در تونس را بمباران کرد، پس چگونه میشود عکس العمل آن در صورت پیروزی انقلاب اسلام در عراق و گسترش اشعۀ تابناکش در جهان را نادیده گرفت؟ و حال که از مقاومت فلسطین در مرزهای لبنان و فلسطین چندان خبری نیست، آیا روا است که مسلمانان جنوب لبنان، منطقه را دو دستی تسلیم نیروهای بین المللی که از بودن سلاح در دست مبارزان مسلمان جلوگیری میکند، بنمایند و آنگاه دست خالی ناظر جنایتها و یورشهای بیرحمانه و تلافی جویانه اشغالگران صهیونیست باشند؟! بی گمان مسلمانان متعهد جنوب لبنان که راه را از رهبر کبیر انقلاب اسلامی و امید تمام محرومان و مستضعفان میجویند، با الهام از رهنمودهای معظم له، راه را از چاه تشخیص داده و میروند که با مبارزات پی گیر و بی امان خود، لبنان اسلامی را از چنگال استعمار درآورده و انقلاب اسلامی را در آن سرزمین برقرار سازند، ان شاءالله.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 73 |