تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,324 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,282 |
سفارشهای امیرالمؤمنین (ع) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 61، دی 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از نهج البلاغه خطبه 230 قمست دوّم سفارشهای امیرالمؤمنین(ع) 2 آیةالله العظمی منتظری اَعُورْتُم لَهُ فَسَتَرکُمْ، و تَعَرَّضْتُمْ لِأَخذِهِ فَأَمْهَلَکُم و أوُصیکُم بِذِکْرِ المَؤْتِ وَ إِقلالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ وَ کَیفَ غَفْلَتُکُم عَمّا لَیسَ یُغْفِلُکمُ، وَطَمَعُکُمْ فِمَن لَیسَ یمْهِلُکُمْ در شماره گذشته، قست اول از سفارشهای امیرالمؤمنین«ع» به مردم را مورد بحث قرار دادیم و اینک به دنبال سفارشهای آن حضرت: «اَعورتم له فسترکم». کارهای زشت خود را برای او آشکار کردید و او شما را پوشانید. ستارالعیوب خداوند متعال که بر شما منّت نهاد و آن همه نعمتهای فراوان را بر شما ارزانی داشت و با رحمت خود شما را تدارک کرد، یکی از آن نعمتهای بی شمار خداوند، همین است که شما کارهای زشت و قبیح انجام میدهید و آنقدر گناه و معصیت از شما سر میزند و خداوند با فضل و رحمتش، آنها را از دیدگان مردم میپوشاند چرا که خدا ستّار العیوب است. عورت به معنای چیز قبیحی است که باید پوشانده شود و در اینجا تمام گناهان و معصیتها به عنوان عورت یا چیزی که عیب است ظاهر شدن آن آمده است. هر چه ما تخلف کنیم از فرمان خدا و هر چه در برابر او خود را به گناه آلوده سازیم، کار عیب و زشت انجام دادهایم و اگر بنا بود هر گناهی که ما مرتکب میشویم انسانها بر آن واقف شوند، آبروی ما میرفت و نمیتوانستیم بین مردم زندگی کنیم و خداوند که ستار العیوب است این عیبها و زشتیها را پوشانده است و این چه نعمت بزرگی است که هرگز کسی نمیتواند آن را شکر و ستایش کند. «و تعرَّضتم لأخذه فأمهلکم». خودتان را در معرض اینکه خدا شما را مؤاخذه کند قرار دادید ولی به شما مهلت داد. اینقدر کارهای خلاف و جرم از شما سر زد که جا داشت خداوند هر بار شما را مورد مؤاخذه قرار دهد و کیفرتان دهد ولی همواره به شما مهلت داه است تا اینکه شاید به خود آئید و از کارهای زشت خود پشیمان شوید و توبه کنید و به سوی او باز گردید. پس نباید از این مهلتهایی که خدا به شما داده است، سوء استفاده کنید که یک وقت شما را خواهد گرفت، «اَخْذَ عَزِیْزٍ مُقْتَدرٍ»، و آنگاه فرصت بازگشت و توبه نخواهید داشت. در اینجا یک نکته اخلاقی نهفته است که قابل توجه برادران و خواهران بویژه جوانان پرشور انقلابی است: افشاگری نکنید در روایات معصومین علیهم السلام به ما دستور دادهند که اخلاقمان مانند اخلاق پروردگار باشد «تخلّقُوا بِأَخلاقِ اللهِ». یکی از صفتهای «سَتارُ العُیُوب» بودن است. خداوند کسی را به زودی مفتضح نمیکند و کارهای زشت او را برملا نمیسازد. اینکه برخی از افراد از مسئولین یا سخنرانان میخواهند: افشاگری کنید!! افشاگری یعنی مفتضح و رسوا ساختن افراد و این کار پسندیدهای نیست، تنها در موردی صحیح است که یک نفر فاسد میخواهد متصدّی پستی مهم شود و اگر افشا نگردد به ضرر جامعه تمام میشود، آن هم به اندازهای که آن شخص فاسد به پست نرسد، حتی در چنین مواردی که به ضرر جامعه است، افشاگری محدود روا است امّا اگر یک نفر تحت شرایطی در گذشته- مثلاً- رئیس دانشگاه بوده و نخست وزیر وقت یا شاه خائن به دانشگاه رفته و او ناچار به ملاقات شده است، اکنون او را در منگنه قرار دهیم و او را رسوا سازیم، نه تنها به زیان جامعه است که گناهی است بس بزرگ. از آن گذشته حتی اگر کسی در گذشته کژیها و انحرافاتی داشته ولی اکنون واقعاً خدمتگزار است و از گذشتهاش پشیمان، چنانچه تخصّصی دارد و در یک دانشکده یا کارخانه میتوان از او استفاده کرد، نباید گذشته را به رخ او کشید، بلکه باید مجال بهتر اندیشیدن و بهتر کار کردن را به او داد تا جامعه از یک انسان متخصّص و فهمیده و با تجربه، بهره ببرد. «تخلقوا باخلاق الله» برای همین است که اخلاق الهی را سرمشق خود قرار داده در رفتارها و کردارهای روزمرّهمان مورد استفاده قرار دهیم، نه اینکه بسنده کنیم به نوشتن و خواندن آنها. این یکی از اخلاق الهی است که عیبها و نقصها را میپوشاند و آبروی مردم را نمیبرد و ستارالعیوب است و این خداوند است که در قرآن میفرماید: «یا اَیُّها الَّذینَ اَسْرفُوا عَلی اَنْفُسِکُم لاتَقْنَطُؤْا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ اِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً». ای کسانی که زیاده روی و اسراف بر نفس خود کردهاید، از رحمت خدا نومید نگردید که همانا خداوند تمام گناهان (در صورت توبه و بازگشت) میآمرزد. بنابراین، اگر انسانی در جامعه ما باشد که در گذشته کجرویهائی داشته و اشتباهاتی از او سر زده و اکنون به اشتباهات خود پی برده و در صدد جبران گذشتهاش میباشد و میخواهد به جامعه و اسلام خدمت کند و در محیطی است که جامعه به او نیاز دارد یا حتی اگر نیاز هم نداشته باشد، حال میخواهد خدمت کند، اگر تشخیص دادیم که اکنون هدفش خدمت است، نباید گذشتهاش را به رخش بکشیم و اگر کسی افشاگری کرد و شخصیت او را در جامعه خرد و منکوب کرد و آبروی او را ریخت، برخلاف اسلام و دستور خدا عمل کرده است، مگر چه کسی است که هیچ عیب و نقصی ندارد؟ مگر جز انبیاء و معصومین علیهم السلام که خداوند آنها را از هر رجس و ناپاکی بدور داشته و تطهیر نموده است، کسی میتواند ادعا کند که هرگز گناه و معصیتی از او سر نزده و هیچ عیب و نقصی ندارد؟ پس حال که خداوند به ما رحم کرده و عیب ما را میپوشاند، ما نیز باید نسبت به همدیگر چنین رفتاری داشته باشیم، عیبهای یکدیگر را افشا نکنیم، شاعر عرب میگوید: کفی المرء نبلاً أن تعدّ معایبه- در بزرگواری شخص همین بس که عیوبش را بتوان شمرد. البتّه اگر کسی پیدا شود که نه تنها با انقلاب بدبین است بلکه در فکر توطئه و کارشکنی است و اکنون نیز میخواهد توطئه کند و اگر به پستی برسد به اسلام و انقلاب ضربه میزند، در اینجا باید جلوی او را گرفت و نگذاشت به پست و منصبی دست یابد، و در صورتی که آدم درستی نیست و هدفش خدمت نمی باشد ولی قصد توطئهای ندارد باید بهمان اندازه که به منصب نرسد، او را فقط نزد مسئولین مربوطه افشا کرد نه اینکه در دنیا آبروی او را ببریم و او را رسوا سازیم. و اگر کسی در گذشته کارهای ناشایسته داشته و اکنون متوجه شده و توبه کرده است نه تنها نمیشود او را رسوا کرد و گذشتهاش را برای دیگران افشا نمود که باید از او دفاع نیز کرد. و در کوتاه سخن، از غیبت کردن و گذشتههای دیگران را افشا نمودن و بدیها و عیوب افراد را بازگو کردن جدّاً بپرهیزید که این گناهی است بزرگ و کیفرش مضاعف است، و بهمین دلیل در روایت آمده است که غیبت از زنا بزرگتر و شدیدتر است. با اینکه زنا از گناهان کبیره و بسیار زشت و پلید است، با این حال، غیبت از زنا شدیدتر و بدتر معرّفی شده است زیرا در زنا دو نفر ممکن است به وادی سقوط کشانده شوند ولی در غیبت چه بسا جامعهای به سقوط کشانده شود. و همین افشاگریهای ناروا و بیجا است که گاهی انسجام جامعه را از بین برده، مردم را به همدیگر بدبین نموده و موجب تشتّتت و تفرقه میگردد. و در اثر همین افشاگریها چه بسا افراد متخصّص و ماهر کنار زده شوند و بجای آنها افرادی متملق و بی خاصیت سر کار بیایند که خطر اینها از خطر توطئهگران اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. «و اوصیکم بذکر الموت و اقلال الغفلة عنه». و شما را سفارش میکنم به یاد مرگ باشید و کمتر از آن غفلت ورزید. به یاد مرگ باشید اقلال از مادّه قِلَّت، مصدر باب افعال است یعنی کم غفلت کنید از مرگ. راستی اگر ما یقین داریم که خواهیم مرد و زندگی در دنیا موقّتی است و به پلی میماند که بر روی آن باید عبور کرد تا به آخرت رسید، و اگر معتقدیم در روز قیامت که حتمی است و خواهد رسید، به اعمالمان رسیدگی میشود و تام بدیها و خوبیهای ما، مورد محاسبه دقیق قرار میگیرد، این اعتقاد سبب میشود که مقداری چشم و گوش خود را باز کنیم و تندروی و زیاده روی نکنیم و بیشتر به یاد مرگ باشیم و آن را به فراموشی نسپریم. «و کیف غفلتکم عمّا لیس یغفلکم و طمعکم فیمن لیس یمهلکم. و چگونه غفلت میکنید از چیزی که هرگز از شما غافل نیست و چگونه طمع دارید از کسی که هرگز شما را مهلت نمیدهد؟! برخی از افراد را دیدهایم که میگویند: اینقدر یاد مردن نکنید و ما را به وحشت نیاندازید!! اگر این غفلت از مرگ سبب میشد که مرگ نیز از ما یادش میرفت و غفلت میکرد، چه خوب بود ولی شما که میگوئید اسم مرگ را نیاور، بر فرض تو غفلت کنی یا خود را به غفلت و فراموشی وادار سازی، مرگ که هرگز از تو غفلت نمیکند و هر وقت اجلت فرا رسید به سراغ تو خواهد آمد و یک آن هم به تاخیر نمیافتد «اذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعة و لا یستقدمون» پس چرا تو به فکر مرگ نباشی که توشه قیامت و زندگی جاودانت را فراهم سازی. حال که مرگ حتمی است و هیچ راه فراری از آن نیست و وقت و موعدش نیز معین نشده است، پس چرا خود را برای آن آماده نسازیم و حال که مرگ از غفلت ندارد چرا ما از آن غفلت کنیم؟ و همیچنین اند جنود مرگ و حضرت عزرائیل که سراغ کوچک و بزرگمان را خواهند گرفت و هر وقت اجل ما در دنیا تمام شد و سراغ ما خواهند آمد، پس چه طمع بیجائی است اگر توقع داشته باشیم که به ما مهلت دهند زیرا یک آن به ما مهلت نخواهند داد. داستان حضرت سلیمان«ع» را کراراً شنیدهاید که جن و انس مسخرش بودند و ابر و باد تحت فرمانش بود، روزی اظهار خستگی کرد، برای استراحت و آسایش به کاخ خود رفت و از دربانان و پاسداران خواست هیچ کس را در آن روز راه ندهند تا دمی به آرامش و آسایش بیاساید و رفع خستگی کند. ناگهان جوان خوش سیمایی نمایان شد گفت: من دستور داده بودم کسی را امروز راه ندهند، کی تو را به اینجا راه داد؟ آن خدائی که تو را خلق کرده، مرا ماموریت داد که به دیدارت بیایم. - تو کسیتی و از من چه میخواهی؟ - من آمدهام قبض روحت کنم. عمرت به سر و اجلت فرا رسیده و باید فوراً تو را قبض روح نمایم. - امروز را خواستیم به استراحت بگذارنیم! - تاخیر لحظهای روا نیست. (و روح حضرت را فوراً قبض کرد). بنابراین، وقتی بنا باشد، سلیمان با آن عظمت و بزرگواری را اجازه لحظهای زندگی پس از فرا رسیدن اجل ندهند، ما چه طمع داریم که مهلت بگیریم. وانگهی جنود مرگ نیز از سوی خدای بزرگ ماموریت دارند و از خود نمیتوانند بذل و بخششی کند! لذا توقُع مهلت دادن از آنان، بیجا و ناروا است. تنها انسانهای پاکی از مرگ هرگز هراس ندارند و هردم فرا رسد با آغوش باز از آن استقبال میکنند که به حساب و کتاب خود در دنیا رسیده باشند و آمادگی کامل برای زندگی جاودان داشته باشند و تمام وسائل زندگی را برای آن عالم فراهم آورده باشند، همچنان سرور و راهبرشان علی (ع) که فرمود «و الله لابن أبی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی أمه»- بخدا سوگند، فرزند ابوطالب به مرگ مانوستر است از کودک به پستان مادرش. خداوندا ما را توفیق ده که توشه آخرت را با خود برداریم و هنگام فرا رسیدن مرگ و آغاز زندگی جاودان، از آن روی گردان نباشیم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 97 |