تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,337 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,290 |
میزان تشخیص بین مسلمان و کافر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 61، دی 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره لقمان قسمت بیست و چهارم میزان تشخیص بین مسلمان و کافر آیة الله مشکینی «و من کافر فلایحزنک کفره الینا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا انّ الله علیم بذات الصدور»[1] (ای رسول گرامی!) و کسی که کافر گردد کفرش ترا محزون نسازد، بازگشت همه آنان به سوی ما است و ما آنها را از اعمالی که انجام دادهاند آگاه خواهیم ساخت و خداوند به آنچه در درون سینهها است دانا و آگاه میباشد. پیش از آیه 22 از افرادی سخن به میان آمده بود که علی رغم استفاده از نعمتهای آشکار و نهان الهی به انکار ذات مقدس ولی نعمت خویش پرداخته و پیروی از راه و روش اعتقادی پدرانشان را بهانه شرک خود قرار داده بودند و در آیه 22 از کسانی که صراط مستقیم دین را انتخاب نموده و جزء گروه نیکوکارند یاد شده و سپس در آیه بعد که آیه مورد بحث است به گروه نخست اشاره نموده و به پیامبر میفرماید: از کافر شدن افراد، اندوه و نگرانی به خویش راه نده. معانی کفر کفر به معنای پوشیدن و پنهان ساختن چیزی است و بهمین مناسبت در کلمات عرب آمده است «اللیل کافر» شب کافر است، زیرا شب با پرده تاریک خود پدیدههای عالم را از انظار عمومی پنهان میسازد و به کسی هم که پاس نعمتهای الهی را نگاه نمیدارد بهمین جهت کفران کننده نعمت میگویند که نعمتهای خداوند را نادیده گرفته و شکر آن را که اظهار نعمت است بجای نمیآورد و گویا نعمتهای خداوندی را در زیر پوشش نارضائی و عدم اظهار آنها، مستور و پنهان ساخته و دیگران را در جریان آن قرار نمیدهد. و در سوره مبارکه «حدید» به کشاروزان به این مناسبت کفّار اطلاق گردیده که دانه و بذر نباتات را در دل خاک پنهان میسازند «... کمثل غیث اعجب الکفّار نباته»[2] همانند بارانی که کشاورزان از گیاهی که در پی آن میروید خوشحال و شگفت زده میشوند. معنی دیگر کفر، انکار وجود ذات حق تعالی میباشد و نیز به کسی هم که بعضی از ضروریات دین را منکر گردد کافر گفته میشود. بعضی از دوستان گاهی از ما میپرسند که میزان تشخیص بین مسلمان و کافر چیست؟ من از این فرصت مناسبی که در مورد تفسیر این آیه پیش آمده است استفاده نموده و به این سؤال پاسخ میگویم. فرق مسلمان و کافر معنای کافر شرعی این است که انسان همه اصول عقاید اسلامی و یا یکی از آنها را منکر شود، مثلاً توحید یا یکی از صفات الهی مانند علم و یا قدرت خداوند و یا عدل او را انکار نماید و یا به انکار معاد بپردازد، البته اگر انکار امامت نماید به او کافر گفته نمیشود مانند برادران اهل سنت ما که مسلماناند و در عین حال به امامت که شیعه به آن معتقد است قائل نمیباشند. فقها به منکر یکی از فروع دین نیز کافر میگویند چرا که فروع دین از جمله پیام و رسالت پیامبر است، چنانچه نماز و یا روز را پیامبر آورده و انکار آن به انکار رسالت و نبوّت پیامبر باز میگردد که یکی از اصول اعتقادی میباشد و بنابراین موجب کفر است. و گاهی انجام یک عملی انسان را از اسلام خارج و در زمره کفّار داخل میسازد، مانند اینکه شخصی- نعوذ بالله- قرآن را در آتش افکنده و بسوزاند و یا به ساحت مقدس رسول گرامی اسلامی«ص» اهانتی روا دارد و یا نسبت به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام ناسزا بگوید. بنابراین آنچه انسان را از اسلام خارج میسازد سه چیز است. 1- انکار مسائل اعتقادی. 2- انکار فروع دینی که منجر به تکذیب نبوّت گردد. 3- عملی که اهانت به خدا و یا به پیامبر«ص» و ائمه«ع» باشد. کافران عصر پیامبر همانهائی بودند که رسالت وی را انکار مینمودند و یا به انکار معاد میپرداختند، اکنون میپردازیم به آیهای که در آغاز این بحث مطرح نمودیم: خداوند به پیامبر میفرماید: اگر کسی کافر شد یعنی منکر توحید و یا نبوت و یا معاد شد، از کفر او اندوهگین مباش. نگرانی پیامبر«ص» از کافر شدن مردم ممکن است کسی این سؤال به ذهنش راه یابد که چرا پیامبر از گمراه شدن کسی ناراحت میشود، در صورتی که اگر انسان بشنود یک نفر از میان یک میلیارد مسلمان، کافر شده است بطور طبیعی ناراحت میشود، و ما نیز قبلاً بیان نمودیم که یکی از مراتب نهی از منکر این است که مسلمان قلباً از انحراف دیگران ناراحت گردد. ولی ناراحتی پیامبر یک ناراحتی عادی نبود، گاهی آنچنان از کافر شدن بعضی ناراحت میشد که نسبت به سلامتی و یا به جان پیامبر احساس خطر میشد. در سوره مبارکه «کهف» که از سورههائی است که در مکه نازل گردیده است میفرماید: «فلعلّک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً»[3] نزدیک است که خویش را از تأسف و اندوه در آستانه هلاکت و نابودی قرار دهی که به این قرآن ایمان نمیآورند. و در سوره فاطر میفرماید: «فلا تذهب نفسک علیهم حسرات» بخاطر کفر و گناه مردم خودت را به حسرت و اندوه مینداز. بنابراین، حزن و اندوه پیامبر«ص» بر کفر مردم، اندوهی طاقت فرسا و خطرناک برای وی بوده و از اینرو در آیه فرموده است «فلایحزنک کفره» ای پیامبر اگر کسی کافر شود، کفر او ترا آنچنان محزون سازد که در معرض خطر قرار گیری، پس محزون شدن معمولی بر کفر و انحراف افراد از آثار ایمان است و اگر کسی آنچنان بیتفاوت باشد که از گمراه شدن برادران هم کیشش، اندوهی بدل راه ندهد، بدون تردید در ایمان او کمبود و نقصان وجود دارد که باید در صدد اصلاح خویش برآید و نسبت به سرنوشت اعتقادی مسلمین از خود بیتفاوتی نشان ندهد. راوی به امام صادق (ع) عرض مینماید: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ امام میفرماید: آیا ایمن جز حبّ و بغض چیز دیگری هست؟ انسانی که به هدایت دیگران علاقمند است و از انحرافشان اندوهناک میگردد، آن علاقه و دوستی و این نگرانی از ایمان او است. سپس در دنباله آیه میفرماید: «الینا مرجعهم فننبّئهم بماعملوا» بازگشت آنان بسوی ما است و آنها را از نتیجه اعمالشان آگاه خواهیم ساخت. در آیات قبل نیز مسأله بازگشت بسوی خداوند با عبارات مختلفی مطرح شده است: در آیه (15) میفرماید: «ثم الیّ مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون» در آیه (22) فرموده: «والی الله عاقبة الأمور» چنانچه در دیگر سورههای قرآن کریم مسأله معاد و بازگشت انسانها نیز مکرّر مطرح گردیده است. گرچه این مسأله به تعبیرات مختلفی بیان شده ولی تمام آنها بیانگر این حقیقت و واقعیت میباشند که کاروان بزرگ بشریت از آغاز پیدایش انسان در کره خاک به سوی عالم برزخ و از آنجا به جانب قیامت در حرکت است و نخستین مهمان جهان برزخ هابیل بود که بدست برادرش قابیل کشته شد. عالم برزخ بمنزله سالن انتظاری است که برای ورود به صحنه قیامت باید نخست به آنجا وارد شده و تا روز رستاخیز همچنان به انتظار بمانند، و هر روز تعدادی فراوان از این قافله بزرگ بشری به آنجا راه مییابند و به جمع منتظرین میپیوندند، تا آنگاه که تمام انسانها بمیرند. سپس جمیع آن افراد محشور گردیده و برای رسیدگی به اعمال و کردارشان بسوی صحنه قیامت حرکت مینمایند «فننبّئهم بما عملوا» و آنجا آنان را از نتیجه و بازده کارهایشان آگاه خواهیم ساخت. البته این جمله بیش از جملات دیگر آیه درخور توجه است. آگاهی از اعمال اعمالی که از انسان صادر میگردد گاه اعمال بدنی و عضوی است و گاه کارهای فکری و تصورات و تصدیقات قلبی میباشد که شامل اعتقادات انسان نیز میشود، و شک و گمان و یقین نیز از این جمله است، در سوره غافر میفرماید: «یعلم خائنة الأعین و ما تخفی الصدور»[4] خداوند به نگاه خیانت آمیز چشمها و آنچه در دلها پنهان است دانا است. خداوند در قیامت انسان را از آنچه عمل نموده آگاه و مطلع میسازد و سپس مرحله کیفر و مجازات اعمال فرا میرسد مطلع ساختن بر اعمال غیر از مجازات اعمال است. خداوند در یکی از مواقف پنجاه گانه محشر انسانها را بر اعمالشان واقف و آگاه میسازد. در این رابطه در سوره مبارکه «زلزال» میخوانیم «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرّة شراً یره» هر کس به اندازه مثقالی کار خیر و یا شرّ از او سر زده باشد آنرا خواهد دید «یَرَه» یعنی در نامه اعمالش میخواند و میبیند که چه اعمالی را انجام داده است، پس از آن، در موقف مجازات چه بسا ممکن است اعتقاد درست باشد و مسأله شرک و کفر و نفاق در کار نباشد و به وسیله شفاعت بخشیده شود و ممکن است مستحق کیفر بوده و مجازات گردد. البته مسأله شفاعت هم حساب و معیاری دارد و چنین نیست که هر کس مشمول آن گردد، لذا در قرآن کریم چنین بیان شده است: «و لا یشفعون الّا لمن ارتضی»[5] امام صادق (ع) میفرماید: این جمله «لمن ارتضی» امیدوار کننده است. آنهائی که اصول اعتقادیشان درست نباشد از جمله افرادی که شفاعت شامل حالشان شود نمیباشند، لذا در سوره (توبه) میفرماید: «ان تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفرالله لهم»[6] ای پیامبر! اگر هفتاد مرتبه برای آنان طلب آمرزش و استغفار نمائی خدا آنها را نخواهد بخشید. معنای صدر در پایان آیه میفرماید: «ان الله علیم بذات الصدور» خداوند به آنچه در دلها است آگاهی دارد.«صدور» در واژه عربی به معنی سینهها است ولی در قرآن در بیشتر موارد به معنای روح آمده است، روح عبارت از حقیقت انسان است ولی همان چیزی است که انسان از آن به «من» تعبیر مینماید و میگوید: من گفتم، من نوشتم... و همان «من» است که فکر مینماید، اعتقاد پیدا میکند و به برزخ وارد میشود و بدن مرکب او به حساب میآید، وقتی که انسان میمیرد روح از این مرکب پیاده میشود و آنرا رها میسازد و در عالم برزخ در قالب و بدن مثالی قرار میگیرد که از بدن دنیائی او لطیفتر است، بنابراین «صدر» در اینجا روان و روح آدمی است و روح است که صدرنشین وجود انسانی است، گاهی هم به آن عقل و قلب و نفس نیز اطلاق میشود.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 738 |