تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,304 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,229 |
معاد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 61، دی 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
معاد قسمت دوم آیة الله حسین نوری نخستین موضوعی که در مباحث اصول دین مورد بحث و توجه قرار میگیرد و سرآغاز همه مباحث محسوب میشود، موضوع «توحید» و اثبات صانع اینجهان است. یعنی در مباحث اصول عقاید اسلامی لازم است در ابتداء- در برابر ماتریالیستها- با دلائل متقن وجود آفریدگار جهان، آفریدگاری که دارای صفات کمال از قبیل حکمت و علم و قدرت حیاة بوده و از تمام نواقص و عیوب منزّه و مبرّا میباشد، اثبات گردد و ضمناً پاسخ شبهاتی که مورد استناد مادّیین میباشد داده شود از آن پس موضوع «نبّوت» و «معاد» مورد بحث و توجه قرار بگیرد و روی همین جهت است که اصول سه گانه دین اسلام یعنی توحید و نبوّت و معاد در یک مرتبه نیستند و «توحید» اصل سائر اصول و ریشه و پایه همه مباحث نبوّت و معاد میباشد. و بحث ما نیز که هم اکنون در «معاد» است بر پایه مباحث توحید استوار است و همانطور که در مقاله قبل گفتیم در این شماره به ذکر دلائل «معاد» باید بپردازیم و اکنون یکی از آنها را که به «برهان حکمت» مشهور است ذکر میکنیم و بقیّه را با توفیق خداوند متعال برای شمارههای بعد میگذاریم: برهان حکمت این برهان از دو مقدّمه تشکیل گردیده است: مقدّمه اوّل- اینکه در مباحث توحید با براهین قطعی ثابت شده است که حضرت باری تعالی، حکیم است یعنی تمام افعال او بر اساس مصلحت و حکمت انجام میگیرد و هرگز کار عبث و بیهوده از او صادر نمیشود و یکی از معانی عدل خداوند نیز همین است که افعال او از عیوب و نقایص منزّه است و بر پایه همین موضوع کارهای خداوند بر پایه هدف و حکمت و مصلحت انجام میگیرد. این مطلب علاوه بر اینکه در علم توحید با براهین قطعی به اثبات رسیده است قرآن مجید نیز بار تکرار و تاکید به آن تصریح نموده است که ما برای نمونه به ذکر این دو آیه اکتفا میکنیم: و ما خلقنا السّموات و الأرض و ما بینهم لاعبین و ما خلقنا هما اِلاّ بالحق ولکنّ اکثرهم لایعلمون[1] یعنی: «ما آسمانها و زمین و آنچه را که آنها دربر گرفتهاند هرگز به بازیچه نیافریدهایم و آنها را بر اساس حق و از روی حکمت و مصلحت خلق کردهایم ولی بیشتر مردم از آن آگاه نیستند». این مطلب که خلقت آسمانها و زمین و آنچه را که این دو تا در بر گرفتهاند بر اساس حق صورت گرفته است در 12 جای قرآن مورد تذکر قرار گرفته است و منظور از آن این است که این آفرینش بر این اساس نیست که این موجودات در این جهان پهناور بوجود بیایند و از آن پس از میان بروند و هدفی در بین نباشد بلکه یک هدف اساسی بر این آفرینش حکمفرما است. مقدّمه دوّم اگر خلقت انسانها برای زندگی چند روز این دنیا که با انواع ناراحتیها و مصیبتها و محرومیّتها و بیماریها توأم است صورت گرفته باشد و پس از مرگ نشأء دیگری در بین نباشد و مرگ پایان زندگی باشد این خلقت عَبَث و بیهوده خواهد بود. هیچ فردی در این مطلب که زندگی دنیا با انواع مشکلات و تلخیها و مصیبتها همراه است هرگز نمیتواند تردید کند و این موضوع در کلمات اولیاءِ اسلام نیز بطور مؤکّد مورد تذکر قرار گرفته است: حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ایّها الناس انما انتم فی هذه الدّنیا غَرَصٌ تنتضل فیه المنایا مع کل جُرْعَةٍ شَرَقَ و فی کل اکْلَةٍ غَصَصَ»[2] ای مردم شما در این دنیا نشانه و هدف انواع مرگها- از قبیل کشته شدن سوختن- غرق شدن... هستید با هر جرعه آبی خطر گرفتاری و با هر لقمه نانی گلوگیر شدن همراه است. و نیز میفرماید: دارٌ بالبلاءِ محفوفة و بالغدر معروفة لاتدوم احوالها و لا تسلم نُزّالُها احوال مختلفة و تارات متصرّفة العیش فیها مذموم و الأمان منها معدوم و انّما اهلها فیها اغراض مستهدفة ترمیهم بسهامها و تفنیهم بحمامها[3] یعنی: «دنیا سرائی است بلاء و گرفتاری آنرا فرا گرفته و به بیوفائی شهرت یافته همواره بر یک حال باقی نیست و ساکنان آن هرگز سالم نمیمانند حالات آن گوناگون و نوبت هایشان در تغییر و عوض شدن است خوشی در آن نکوهیده شده و آسودگی در آن یافت نمیشود و اهلِ آن هدفهای تیر بلا هستند و دنیا تیرهای خود را به سوی ایشان میافکند و به مرگ نابودشان میگرداند» بطورخلاصه: این موضوع یعنی هدف خلقت انسانها، زندگی چند روز دنیا بودن، مانند آنست که شخصی سفرهای را پهن کرده و در آن انواع غذاها فراهم نموده و افرادی را برای استفاده از آن غذاها دعوت نماید ولی در ضمن انواع جانوران درنده و گزنده و تعدادی جلّاد را نیز در آن مجمع حاضر بسازد که این جانوران و جلّادهای خطرناک آمادهاند در هر لحظهای با چنگ و نیش و دندان و خنجر، دمار از روزگار این مهمانان برآورند آیا شخص کریم چنین کاری را انجام میدهد؟ و اگر انجام بدهدا نقض غرض نیست، آیا چنین دعوت و مهمانی کردن کار عبث و بیهوده نیست؟ مسلماً چنین کاری که نقض غرض و کار عبث و بیهوده میباشد از شخص کریم و حکیم صادر نمیشود. بلی، در صورتی که منظور از بوجود آوردن مشکلات و شدائد و مصائب تربیت انسانها و آزمایش آنها- که آن هم نوعی تربیت است- باشد تا آنها در نتیجه تحمّل آن و مقاومت در برابر آن ورزیده و آبدیده شوند و راه تکامل را طی کنند تا هنگامی که وارد جهان دیگر و صحنه دیگر میگردند با روح تکامل یافته و نفس تهذیب شده و استعدادهای شکوفا شده و بفعلیّت رسیده وارد آن جهان شوند و پاداش و نتایج تحمّل این شدائد و کسب این شایستگیها را بدست بیاورند، این نه تنها غرض و کار عَبَث نیست بلکه کاری است اساسی و شایسته تمجید و تحسین است. نتیجه« نتیجه این دو مقدّمه این است که حکمت خداوند ایجاب میکند که زندگی انسانها محدود باین دنیا نباشد و منظور از «معاد» که مورد بحث ما است نیز همین است که زندگی انسانها در این دنیا محصور و خلاصه نمیشود و انسان دارای زندگی جاوید است و پس از اینجهان، جهانی و صحنه دیگری وجود دارد که نتایج افعال خود در این دنیا را در آن جهان بدست خواهد آورد. هم آهنگی عقل و نقل این برهان، چنانکه ملاحظه نمودید یک برهان عقلی است و درعین حال از قرآن نیز بطور روشن استفاده میشود و در رابطه با این برهان 3 دسته آیات در این کتاب الهی وجود دارد: 1- آیاتی که میگویند خلقت خداوند از بیهودگی و عبث بودن منزّه است و بر اساس هدف و حکمت استوار میباشد که به ذکر نمونهای از آن قبلا پرداختیم. 2- آیات بسیاری که با تکرار و تأکید فراوان میگویند زندگی انسانها منحصر باین جهان نیست، و پس از این جهان صحنه و جهان دیگری که در آن حساب اعمال و پاداش و کیفر و بهشت و جهنم وجود دارد تشکیل خواهد شد. 3- آیاتی که عبث و بیهوده نبودن خلقت را با موضوع «معاد» مربوط میسازد و با کمال صراحت میگوید اگر «معاد» در بین نباشد خلقت انسانها بلکه کلّ جهان، بیهوده و عبث خواهد بود و ما در اینجا بمناسبت بحث خود، به ذکر نمونههائی از دسته سوّم مبادرت میورزیم: الف- افحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون فتعالی الله الملک الحق لا اله الّا هو ربّ العرش الکریم[4] آیا گمان میکنید ما شما را بیهوده آفریدهایم و بسوی ما بازگشت نمیکنید که: اگر بازگشت بسوی خدا و «معاد» در بین نباشد آفرینش انسانها بیهوده خواهد بود. از آن پس خود را به این چهار صفت توصیف میکند تا این موضوع کاملاً تثبیت شود: 1- مَلِک بودن یعنی سلطان جهان هستی بودن که فرمان و اختیار آفرینش و آغاز و انجام و فراهم شدن روزی و زندگی و مرگ و بازگشت همه و همه بدست قدرت او است. 2- او حقّ است کار باطل و عبث و بیهوده هرگز از او صادر نمیگردد. 3- لا اله الّه هو یعنی جز او خدائی و مصدر حکمی وجود ندارد تا جلو فرمان و خواسته او را بگیرد و بنابراین فرمان و تقدیر او همیشه نافذ است و جاری خواهد شد. 4- او فرمانروای عرش عالم هستی است. بنابراین تنها فرمانروائی که همه چیز به اراده و فرمان او بوجود میآید و جز بحث حکم نمیکند او است و در نتیجه او چون حق است کار او از بیهودگی و عبث و باطل بودن منزّه است و اگر «معاد» در بین نباشد کار خلقت، عبث و باطل خواهد بود. ب- و ما خلقنا السّموات و الأرض و ما بینهما الاّ بالحقّ و ان الساعة لآتِیَةٌ[5] «ما آسمانها و زمین و آنچه را که آنها در بر گرفتهاند جز به حق نیافریدهایم و قیامت حتماً خواهد آمد» که مفاد آن، مانند آیه قبل این است که اگر قیامتی در بین نباشد خلقت آسمانها و زمین با حق توأم نخواهد بود و روشن است هنگامی که با حق توأم نباشد، عبث خواهد بود[6] (و خداوند از انجام کار عبث و بیهوده منزّه است). ج- و خلق الله السّموات و الأرض بالحق و لتجزی کلّ نفس بما کسبت و هم لایظلمون[7] خداوند آسمانها و زمین را به حق و برای اینکه هر فردی به جزای اعمالی که انجام داده است برسد آفریده است و بر هیچکس ظلم نخواهد شد. چرا گروهی دچار سرگشتگی و حیرت شدند؟ در اینجا ذکر «برهان حکمت» که ما آنرا نخستین برهان از براهین معاد بحساب آوردیم پایان یافت و بیان براهین دیگری که برای «معاد» اقامه شده است را با توفیق خداوند برای شمارههای بعد میگذاریم ولی تذّکر یک نکته را در رابطه با «برهان حکمت» که مذکور گردید لازم میدانیم و آن این است که علّت احساس بیهودگی در خلقت که گروهی را دچار سرگشتگی و حیرت ساخته است از همین جا سرچشمه میگیرد که آنان به رمز و هدف خلقت- بر اساس برهان حکمت که ذکر گردید- توجه نکردند و دنیا را مجزّا و منها از آخرت مورد توجّه قرار دادند یعنی آخرت را نادیده گرفتند و زندگی انسانها را منحصر بزندگی همین چند روز دنیا دانستند و با خود چنین میاندیشیدند اکنون که ما با مردن فانی میشویم و مردن پایان زندگی است این خلقت برای چیست؟ و این خلقت عبث است و چه نتیجهای دارد؟ از اینها کلماتی که نماینگر سرگشتگی و تحیّر آنها است بطور فراوان بجا مانده است از این قبیل: ترکیب پیالهای که درهم پیوست بشکستن آن را روا نمیداد مست چندین قد سرو نازنین و سر و دست از بهر چه ساخت وزبرای چه شکست؟ جامی است که عقل آفرین میزَنَدَ صد بوسه زمهر بر جبین میزَندش این کوزه گرد هر چنین جام لطیف میسازد و باز برزمین میزَندش از آمدنم نبود گردون را سود وزرفتن من جاه و جلالش نفزود از هیچ کسی نیز دوگوشم نشنود این آمدن و رفتنم از بهر چه بود یک روز بکودکی به استاد شدیم یکروز زاستادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو چه آمد بر ما از خاک برآمدیم و بر باد شدیم گر آمدَنم بخود بدی نامدَمی ور نیز شدن بمن بدی نا شدمی به آن نَّبدی که اندرین دیر خراب نه آمدمی نه شِدمی نه بدمی آری، کسانی که به حقایق توجّه نمیکنند و مطالبی را که براهین قطعی عقلی و نقلی ثابت کرده است نادیده میگیرند سرنوشتشان جز این نمیتواند باشد که گرفتار رنج سرگشتگی و تحیّر باشند و با این قبیل کلمات رنج درونی خود را آشکار نمایند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 80 |