تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,164 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,091 |
شریعت قبل از بعثت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 61، دی 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شریعت قبل از بعثت قسمت چهاردهم بخش دوم حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی بحث پایانی این بخش: در پایان بحث از ماجرای بعثت رسول خدا(ص)- طبق وعدهای که دادیم- لازم است مقداری هم درباره شریعت و آئینی که رسول خدا(ص) قبل از بعثت از آن پیروی میکرده بحث شود، زیرا این مطلب از نظر تاریخ مسلم است که: اولاً- رسول خدا(ص) در تمام دوران زندگی قبل از بعثت خود، لحظهای در برابر بتها پرستش نکرد، و از آئین مشرکین و بت پرستان و سنتها و مراسم شرک آلود و غلط ایشان پیروی نکرد، و از «أکل میته» و ذبائحی که نام خدا بر آنها ذکر نشده بود نمیخورد؛ و اینکه درصحیح بخاری و مسند احمد بن حنبل آمده است که گویند: برای رسول خدا(ص) سفره غذائی حاضر کردند، و زیدبن عمرو بن نفیل[1] را نیز بر سر آن سفره خواندند، ولی زید از حضور بر سر آن سفره خودداری کرده گفت: «انا لاآکل مما تذبحون علی انصابکم، و لاآکل الاّ ماذکر اسم الله علیه» من از آنچه شما بر بتهای خود ذبح میکنید نمیخورم و جز آنچه را نام خدا بر آن برده شده نخواهم خورد. و در نقل احمد بن حنبل هست که رسول خدا(ص) بر سر سفرهای با سفیان بن حارث غذا میخورد و زید از آنجا عبور کرد و آن دو او را به خوردن دعوت کردند و او چنین پاسخی داد...[2] مخدوش و غیرقابل قبول است و از اینرو خود اهل سنت و آنها که صحیح بخاری را صحیحترین کتابهای حدیثی میدانند نتوانستهاند آنرا بپذیرند و در صدد توجیه برآمده که از آنجمله سهیلی در کتاب «الروض الانف» گوید: «کیف وفق الله زیدا الی ترک ما ذبح علی النصب و ما لم یذکر اسم الله علیه و رسول(ص) کان اولی بهذه الفضیله فی الجاهلیه لما ثبت من عصمة الله تعالی له»[3] یعنی چگونه خداوند به زید این توفیق را عنایت کرد که از خوردن ذبحی که برای بتها ذبح شده و یا نام خدا بر آن جاری نشده بود خودداری کند، ولی به رسول خدا(ص) چنین توفیقی نداد، با اینکه رسول خدا(ص) به چنین فضیلتی سزاوارتر بود بخاطر عصمتی که از سوی خدای تعالی داشت: و آنگاه در صدد پاسخ و توجیه برآمده و گوید: «لیس فی الروایه انه قد اکل من السفره و بان شرع ابراهیم انما جاء بتحریمن المیته لابتحریم ما ذبح لغیر الله تعالی فزید امتنع عن اکل ما ذبح لغیر الله برای رآه لابشرع ماتقدم» یعنی- در روایت نیامده که آنحضرت از آن سفره چیزی خورد، و از این گذشته شرع ابراهیم میته را حرام کرده بود نه آنچه را که نام خدا بر آن جاری نشده بود، و از اینرو زید طبق رای خود از خوردن آن غذا خودداری کرد نه بخاطر شریعت گذشته. ولی برای خواننده محترم روشن است که این پاسخ نمیتواند اشکال و شبهه را از ذهن انسان رفع کند و بهتر آن است که اصل حدیث را که بگفته ایشان برخلاف دلیلهائی است که عصمت رسول خدا(ص) را ثابت کرد مردود بدانیم و آنرا نپذیریم. و همیچنین حدیث «استلام اصنام»- دست و صورت مالیدن به بتها بعنوان تبرک و احترام- که در روایات ایشان آمده[4] و روایات دیگری که حکایت از مشارکت آنحضرت در مراسم شرک آمیز آنها آمده همگی مردود و مخالف با مبانی و اصول خود آنها در باب نبوت آن بزرگوار است. ثانیاً از نظر تاریخ مسلم است که آنحضرت قبل از بعثت عبادتهائی از قبیل نماز و روزه و طواف و حج و عبادتهای دیگری انجام میداده چنانچه در حدیث عایشه و دیگران در ماجرای بعثت این جمله بود که: «فکان یخلوبغار حراء فیتحنّت فیه» و مرحوم فتال نیشابوری در روضه الواعظین گفته: « رسول خدا(ص) از اول تکلیف روزه میگرفت و نماز میگذارد، بعکس آنچه در میان قوم معمول بود و چون به سن چهل سالگی رسید خداوند بوسیله جبرئیل او را مامور به ابلاغ رسالت فرمود...»[5] و اکنون با توجه به این دو مقدمه این بحث پیش آمده که آیا رسول خدا(ص) در پیروی از مرام مقدس توحید و عمل به دستورات و اعمال دینی تابع چه شریعتی بوده؟ آیا شریعت انبیاء گذشته و یا شریعت خود یعنی شریعت مقدس اسلام که بعداً مامور به ابلاغ و اظهار آن گردید... و در آن وقت تنها خود آنحضرت مامور به پیروی و انجام اعمال آن بود... و بنابر آنچه گفته شد تذکر این نکته در اینجا لازم است که به نظر نگارنده طرح این بحث بنحوی که در کتابهای دانشمندان اسلامی اعم از دانشمندان شیعه و اهل سنت- آمده خالی از نعی تسامح و بیدقتی نیست زیرا آن مسئله را به این نحو و با این عبارت طرح کرده و گفتهاند: «اعلم ان علماء الخاصه و العامه اختلفوا فی ان النبی(ص) هل کان قبل بعثته متعبداً بشریعته ام لا...»[6] و یا این عبارت که از یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنت است که میگوید: «و قد اختلف العلماء فی تعّبده قبل البعثه هل کان علی شرع ام لا؟»[7] یعنی علماء اختلاف دارند در اینکه تعبد و انجام عبادتهای آنحضرت پیش از ماجرای بعثت آیا بر طبق شرعی از شرایع بوده یا نه؟ و وجه تسامح و بیدقتی همین است که اعمال و عبادات آن بزرگوار بطور مسلم بر طبق شریعتی انجام میشده که آن شریعت یا شریعت پیغمبران گذشته بوده و یا شریعت خود آنبزرگوار... و شاید مرحوم علامه(ره) در شرحی که بر مختصر ابن حاجب نگاشته و عبارت آنرا مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل کرده متوجه این مطلب بوده که بحث را اینگونه مطرح فرموده: «اختلف الناس فی ان النبی(ص) هل کان متعبدا بشرع احد من الانبیاء قبله قبل النبوه ام لا...»[8] که برای اهل تحقیق روشن است که این عبارت از آن تسامح و اشکال خالی است و بهرصورت مسئله آنقدر مهم نیست که بیش از این مقدار وقت شما را بگیریم و این مقدار هم از باب تذکر بنظر لازم آمد. و بهتر آن است که به اصل بحث بازگردیم و بحث را اینگونه طرح کنیم که: آیا رسول خدا(ص) قبل از بعثت تابع چه شریعتی از شریعتهای الهی بوده؟ جمعی معتقدند که آنحضرت تابع شریعتهای پیامبران قبل از خود بوده؟ و گروهی نیز معتقدند که تابع شریعت خود یعنی شریعت اسلام بوده، با این توضیح که در آنزمان بدان حضرت وحی میشد و به اصطلاح «نبی» بود، موظف بود بدانچه بر او وحی میشد بدان عمل کند، ولی «رسول» نبود و وظیفه نداشت آنها را بدیگران ابلاغ کند، تا سن چهل سالگی که به منصب رسالت مفتخر گردید و موظف شد این آئین مقدس را بدیگران نیز ابلاغ کند. گروه اول نیز که عقیده دارند آنحضرت تابع شریعتهای پیمبران قبل از خود بوده درباره آن شریعت و آن پیامبر اختلاف نظر دارند و چهار نظریه درباره آن شریعت ذکر شده: 1- شریعت نوح (ع) 2- شریعت ابراهیم (ع) 3- شریعت عیسی (ع) و در اینجا نظریه پنجمی هم ابراز شده و آن این است که گفتهاند: 4- هر چه نزد آنحضرت ثابت شده بود که شریعت است از آن پیروی کرده و بدان عمل میکرد و پیرو شریعت مخصوصی نبود. و بنظر میرسد غرض ورزی و دست سیاست بازان و قصه پردازان یهود و نصاری هم در این مسئله راه یافته باشد و برای اثبات اینکه شریعت اسلام پیرو همان شرایع یهود و نصاری است رسول خدا(ص) نیز تابع موسی و عیسی بوده به این بحث دامن زده و احیاناً اظهارنظرهائی کرده باشند زیرا آنها که باک نداشتند ابراهیم (ع) را یهودی یا نصرانی بخوانند هیچ باکی نداشتند که رسول خدا(ص) و سلام ابراهیم (ع) را یهودی و نصرانی بدانند! و به صرورت هر یک از دو دسته برای مدعای خود دلیلهائی ذکر کردهاند و دانشمندان نیز آنها را در کتابهای خود بتفصیل نقل کردهاند که فشردهای از آنرا میتوانید در بحارلاانوار مجلسی(ره) بخوانید[9] که بنظر ما آنچه در میان دلیلهای دسته اول (یعنی آنها که گفتهاند رسول خدا تابع شریعتهای قبل از خود بوده) مهم و قابل بحث میباشد چند آیه قرآنی است و بقیه گفتارها اجتهادات و یا روایات ضعیفی است که از نقل آنها صرفنظر میکنیم و به نقل همان آیات اکتفا مینمائیم 1- آیه 90 از سوره انعام است که خدای تعالی پس از ذکر نام جمعی از پیمبران چون ابراهیم و فرزندان آن بزرگوار فرماید: «اولئک الذین هداهم الله فبهد اهم اقتده» آنها هستند که خداوند ایشانرا هدایت و راهنمائی فرمود، و تو نیز از هدایت آنها پیروی کن... و پاسخی که از استدلال به این آیه داده شده آن است که منظور از این هدایت و پیروی از آن همان اصول مورد اتفاق همه ادیان است نه فروع شرعیه زیرا پرواضح است که فروع در ادیان گذشته مورد اختلاف بوده... نگارنده گوید: مؤید این پاسخ نیز همان نزول آیه است که پس از بعثت شریعت رسول خدا(ص) قبل از بعثت میباشد ندارد... و از همین پاسخ میتوان پاسخ استدلال به آیات دیگری را نیز که در اینباره شده است دانست مانند آیه: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً والذی اوحینا الیک و ما وصیّنا به ابراهیم و موسی و عیسی، ان اقیموا الدین و لاتفرقوا فیه کبر علی المشرکین ماتدعوهم الیه...[10] که با توجه به صدر و ذیل آیه بخوبی روشن میشود که منظور همان اصول عقایدی است که در همه ادیان بوده است... و آیه شریفه «ثم اوحینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفاً...»[11] که منظور از پیروی «ملة ابراهیم» همان اصول عقلیه نه فروع شرعیه، بدلیل آیه دیگری که فرموده: «و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه[12]» و پر واضح است که بسیاری از فروع شرعیه آئین ابراهیم نسخ شده و اگر منظور از «ملة ابراهیم» همه اصول و فروع بود با توجه به این آیه نسخ آنها جایز نبود... و آیه: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح وا لنبیین...[13] و بخصوص آیه اخیر که ظاهراً مربوط به اصل مسئله وحی و کیفیت آن است و ربطی به مسئله مورد بحث ما ندارد.... و اما دلیل گروه دیگر که گفتهاند: رسول خدا(ص) پیرو شریعت و آئین خود یعنی آئین مقدس اسلام بوده روایات بسیاری است که برخی از آنها صراحت در این مطلب دارد و از برخی با توجه به روایات و شواهد دیگر استفاده مطلب از آنها میشود که از دسته نخست روایاتی است که صراحت دارد بر اینکه رسول خدا(ص) قبل از بعثت نیز «نبی» و پیامبر بوده. 1- مانند روایت مشهوری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: «کنت نبیاً وآدم بین الروح و الجسد»[14] من پیامبر بودم در وقتی که آدم میان روح و بدن بود... و در برخی از کتابها این گونه نقل شده است که فرمود: «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین»: و برای فهم بهتر این استدلال باید این مطلب را نیز اضافه کرد که بعثت پیمبران الهی که برتر و خاتم آنها پیامبر بزرگوار اسلام بوده است مراحل و درجاتی داشته –چنانچه از روایات نیز استفاده میشود- که یکی از آن مراحل «نبوت» است و این مرحله قبل از مرحله رسالت بوده و مرحله نبوت آن بزرگواران مرحلهای بوده که از طریق فرشتگان و یا در خبرهائی از جانب خدای تعالی به ایشان داده میشد که مامور به عمل بدان میشدند ولی مامور به ابلاغ و رساندن آنها بدیگران نبودند و در این مرحله آنها «نبی» بودند نه رسول و برای درک بیشتر این مطلب به روایات زیر توجه کنید که در باب «طبقات الانبیاء و الرسل و الائمه» از کتاب شریف کافی و جاهای دیگر نقل شده مانند این روایت که کلینی(ره) بسند خود از زید شهام روایت کرده که گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: «ان الله تبارک و تعالی اتخذ ابراهیم عبداً قبل ان یتخذّه نبیاً و ان الله اتخذه نبیاً قبل ان یتخذه رسولا و ان الله اتخذه رسولاً قبل ان یتخذه خلیلاً و ان الله اتخذه خلیلاً قبل ان یجعله اماماً فلما جمع له الاشیاء قال: انی جاعلک للناس اماماً»[15] براستی که خدای تعالی ابراهیم را به بندگی خویش برگرفت پیش از آنکه به نوبت برگیرد، و خدای تعالی او را به نبوت خویش برگرفت پیش از آنکه به رسالت برگیرد، و به رسالت برگرفت پیش از آنکه بدوستی خود برگیرد، و به دوستی برگرفت پیش از آنکه به امامت برگیرد و چون همه اینها را برای او گرد آورد فرمود «من تو را برای مردم امام قرار دادم» و نیز بسندش از زراره روایت کرده که گوید: از امام باقر (ع) معنای آیه شریفه «و کان رسولاً نبیاً» و فرق میان «رسول» و «نبی» را پرسیدم و آنحضرت در پاسخ من فرمود: «النبی الذی یری فی منامه و یسمع الصوت و لایعاین الملک و الرسول الذی یسمع الصوت و یری فی المنام و یعاین الملک...»[16] و نبی کسی است که در خواب (فرشته را) به ببیند و صدای (او را) بشنود ولی به عیان فرشته را نبیند و رسول کسی است که صدا را بشنود و در خواب ببیند و در عیان نیز او را مشاهده کند. و بسندش از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: «الانبیاء والمرسلون علی اربع طبقات، فنبیّ منبّأ فی نفسه لایعدو غیرها و نبی یری فی النوم و یسمع الصوت و لایعاینه فی الیقظه و لم یبعث الی احد...»[17] پیامبران و رسولان بر چهار طبقه هستند گاهی «نبی» است که تنها به او خبر رسیده و از او بدیگری تجاوز نکند، و گاهی «نبی» است که در خواب ببیند و صدا را بشنود و در بیداری نه بیند و بسوی دیگری هم مبعوث نشده... و روایت دیگری که از یزید کناسی روایت کرده که گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا عیسی بن مریم در آنهنگام که در گهواره سخن گفت حجت خدای تعالی بر مردم زمان خود بود؟ امام (ع) در جواب من فرمود: «کان یومئذ نبیاً حجة للّه غیر مرسل، اما تسمع لقوله تعالی حین قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً»[18] وی در آنروز «نبی» و حجتی بود از سوی خدا ولی «مرسل» و فرستاده بسوی کسی نبود، آیا این گفتار خدای تعالی را نشنیدهای آنهنگام که عیسی گفت «من بنده خدایم که کتاب بمن داده و مرا «نبی» قرارم داده». و از روایت اخیر و استشهاد به آیه قرآنی بخوبی معلوم میشود که مقام نبوت مقامی است که ممکن است به پیمبران در گهواره نیز داده شود چنانچه به عیسی (ع) داده شد...[19] و بخصوص با توجه به روایاتی که خداوند هیچ فضیلت و کرامت و معجزهای به پیامبری از پیمبران خود عطا نفرمود جز آنکه آنرا به رسول خدا(ص) نیز عطا فرمود مانند روایت مفصلی که از ارشاد القلوب دیلمی نقل شده که امیرالمؤمنین (ع) بمردی یهودی که دراینباره سئوال کرد فرمود: «فوالله ما اعطی الله عزوجل نبیاً و لا مرسلا درجة و لا فضیلة الاوقد جمعا لمحمد(ص) و زاده علی الانبیاء و المرسلین اضعافاً...»[20] بخدا سوگند که خدای عزوجل به هیچ نبی و مرسلی درجه و فضیلتی عطا نفرمود، جز آنکه آنرا برای حضرت محمد(ص) گرد آورده و بلکه چند برابر آنها افزوده است... 2- دلیل دوّم، سخن امیرالمؤمنین (ع) است در «خطبه قاصعه» که در نهج البلاغه و کتابهای دیگر از آنحضرت نقل شده که درباره رسول خدا(ص) فرمود: «و لقد قرن الله به (ص) من لدن ان کان فطیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن الخلاق العالم لیله و نهاره» خدای تبارک و تعالی از لحظهای که پیغمبر را از شیر گرفتند بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را قرین او فرمود تا اخلاق نیکو و صفات پسندیده را به وی بیاموزد... و معنای تعلیم فرشته جز همان نبوت چیز دیگری نیست. و در چند روایت در اصول کافی آمده که منظور از «روح» در آیات سوره شوری و اسراء یعنی آیه شریفه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[21] و آیه «یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی»[22] همین فرشته بوده، که یکی از آنها روایت زیر است که کلینی بسند خود از ابی بصیر روایت کرده که گوید: از امام صادق (ع) تفسیر «روح» را در آیه «یسئلونک عن الروح» پرسیدم و آنحضرت فرمود: «خلق اعظم من جبرئیل و میکائیل، کان مع رسول الله(ص) و هو مع الائمه و هو من الملکوت»[23] یعنی این روح، خلقی است از مخلوقات خدا بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که بهمراه رسول خدا(ص) بوده و همواره امامان نیز هست و او از عالم ملکوت (و مجردات و فرشتگان) است. و در روایتی که صفار در کتاب بصائر الدرجات روایت کرده اینگونه است که امام صادق (ع) فرمود: «ان الروح خلق اعظم من جبرئیل و میکائیل، کان مع رسول الله(ص) یسدده و یرشده و هو مع الاوصیاء من بعده». و بلکه در پارهای از روایات آمده که «روح القدس» که نامش در قرآن کریم و در روایات آمده نام همین فرشته بود نه نام جبرئیل و نام جبرئیل روح الامین است که در قرآن کریم نیز آمده است. نگارنده گوید: با توجه بدانچه ذکر شد بنظر میرسد این قول دوم نزدیکتر به ذهن و اولی به پذیرفتن و قبول باشد و از نظر عقل و نقل مانعی برای پذیرفتن آن بنظر نمیرسد و از آنجا که این بحث چندان رابطهای با بحث تاریخی ما نیز ندارد بهمین مقدار اکتفا کرده و برای تحقیق بیشتر شما را بکتابهای کلامی و حدیثی دیگری که بتفصیل در اینباره بحث کردهاند ارجاع داده و بدنبال بحث تاریخی خود باز میگردیم.
[1] . زیدبن عمروبن نفیل از حنفاء بوده است که در گذشته بتفصیل در مقالهای جداگانه شرح حالش را ذکر کردیم. [2] . الصحیح من السیره، ج 1، ص 158. [3] . الروض الانف، ج 1، ص 256. [4] . الصحیح من السیره، ج 1، ص 160. [5] . بنقل از کتاب جنه الماوای قاضی طباطبائی. [6]. بحاالانوار، ج 18، ص 271. [7] . سیره النبوه ابن کثیر، ج 1، ص 319. [8] . بحارالانوار، ج 18، ص 271. [9] . بحالانوار، ج 18، ص 271-281. [10] . سوره شورا، آیه 13. [11] . سوره نحل، آیه 123. [12] . سوره بقره، آیه 130. [13] . سوره نساء، آیه 163. [15] . الاصول من الکافی باب طبقات الانبیأ و الرسل و الائمه، ج 2. [16] . الاصول من الکافی باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ج 1. [17] . الاصول من الکافی باب طبقات الانبیأ و الرسول. [18]. بحالارانوار، ج 18ف ص 278. [19] . در میان پیمبران الهی پیغمبران دیگری نیز بودهاند که در کودکی و نوجوانی به مقام نبوت رسیدهاند ماندن عیسی که خداوند دربارهاش فرمود «و آتیناه الحکم صبیاً» و یوسف که خداوند دربارهاش فرمود «و اوحینا الیه لتنبّئنهم بامرهم هذا» و بگفته بسیاری از مفسران منظور از این وحی، وحی نبوده بوده. [20] . بحارالانوار، ج 16، ص 341. [21] . سوری شوری، آیه 52. [22] . سوره اسری، آیه 85. [23] . بحارالانوار، ج 18، ص 256. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |