تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,068 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,018 |
دنیاپلی بسوی آخرت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 62، بهمن 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از نهج البلاغه خطبه 230 دنیاپلی بسوی آخرت قسمت سوم آیة الله العظمی منتظری فَکفی و اعظاً بموتی عاینَتُموُهُم، حُمِلوا إلی قُبُورهِمْ غَیرَ راکبینَ، و أنزِلوا فِیها غَِیرَنازِلینَ فَکَانَّهُمْ لَمْ یَکُونُو الِلدُّ نُیا عُمّاراً وَّ کَأَنّ الآخِرةَ لَمْ نَزَل لَّهسمْ داراً اَوْ حَشُو ما کانوا یُوطِنُونَ، وَ أوَطَنُوا ما کانُوا یُوحِشونَ، وَ اَشتَغَلوُا بِما فارَقُوا، وَ أَضاعُوا مآ إِلَبهِ انتَقَوُا موضوع بحث، خطبه 188 از نهج البلاغه با تفسیر محمد عبده یا خطبه 230 با ترجمه مرحوم فیض الاسلام بود که بیشتر جنبه موعظه و نصیحت داشت. در قسمت گذشته، بحث به اینجا منتهی شد که حضرت میفرماید: «شما را سفارش میکنم که همواره به فکر مرگ باشید و از آن کمتر غفلت کنید و چگونه طمع دارید از کسی که هرگز به شما مهلت نمیدهد.» «فکفی واعِظاً بَموتی عایَنُموهم، حُمِلُوا الی قبورهم غیر راکبین، وَاُنزِلوا فیها غیر نازلین». همین پند دهنده برای شما بس است مردگانی را که میشناختید، آنها را دیدید که به سوی گورهایشان بیاختیار حمل میشدند و در قبرها منزل یافتند بیآنکه خود بخواهند. مرگ، بهترین موعظه چه موعظهای بالاتر از اینکه انسان همواره میبیند، انسانهای سرشناس، با شخصیت، بانفوذ و یا دوستان خود را که تا چندی پیش با آنها رفت و آمد و گفتگو داشت، امروز بر دوش دیگران به سوی قبرها روانه میشوند بیآنکه خود مایل به رفتن باشند یا اختیاری داشته باشند و هنگامی که به گورستان رسیدند، باز هم نه با اختیار خویش که بوسیلۀ دیگران وارد قبر میشوند و برای همیشه تنها در زیر خاک میمانند و حسرت بازگشت به دنیا را به قیامت میبرند. آیا این بهترین موعظه برای ما نیست که از این سرکشیها، طغیانها، خودمحوریها و خودبزرگ بینیها دست برداریم و به یاد مرگ و قیامت و حساب باشیم؟ چه خوب است هر گاه روح طغیان و عصیان در انسان پیدا شد، به دیدار قبرستانها برود و در آن جا دمی به فکر فرو رود و با تفکر و تدبّر دریابد. که زندگی دنیا چند روزی بیش نیست و عاقبت- دیر یا زود- باید برود، پس چه بهتر که قبل از رسیدن اجل، خود را دریابد و پیش از اینکه عبرت برای دیگران باشد، خود از گذشتگان عبرت بگیرد. و مگر نه بسیاری از همین گذشتگان، دارای کاخ و زندگی مرفه بودند یا طالب ریاست و مال بودند و چقدر امیدها داشتند ولی هم این امیدها و آرزوها را با خود به گور بردند و از آن اموال و کاخها چیزی با خود برنداشتند. و این بهترین موعظه و نصیحت برای خردمندان است. «فکأنَّهم لم یکونوا للذُّنیا عُمّاراً وکأنَّ الآخرة لم تزل لهم داراً». گویا هرگز بنا کنندگان در دنیا نبودند و گویا آخرت برای همیشه منزل و ماورای آنان بوده است. آخرت، منزل همیشگی اینها که در زیر خاک، در قبرستانها آرمیدهاند، بقدری فاصله بین آنها و زندگی دنیا افتاده است که اگر کاخهای آنها را زیر و رو بکنی و اگر باغ و راغ آنان را تصرُّف بکنی هرگز صدایشان در نمیآید چرا که دیاگر دستشان به دنیا نمیرسد و از تمام مایملک خود دست شستهاند یا به عبارت دیگر: مرگ بین آنها و زندگیشان فاصله انداخته به طوری که دیگر امکان بازگشت ندارند. چه بسا آنها که در دنیا دارای آن همه ثروث و مال بودند وهیچ خدمتی نکردند و در راه خدا انفاقی نننمودند، اکنون که دستشان کوتاه شده است و نتیجه اعمالشان را در عالم برزخ درمییابند، امید و آرزوی بازگشت داشته باشند، تا شاید به آنها فرصت دیگری داده شود ولی به آنها گفته میشود دیگر بازگشتی نیست. چرا تا زنده بودید به فکر خود نبودید؟ چرا به جای آن همه مصرفهای اضافی که در منزل میکردید، کاشانههای مستمندان را گرم نمینمودید؟ چرا به جای آن همه فرشهای زیادی که انباشته کرده بودید، فرش منازل یتیمان را تأمین نمیکردید؟ چرا با آن پولهای کلانی که صرف در قمار و عیاشی و خوشگذرانی میشد، مدرسهای نساختید که نسلها بعد از مرگتان بیایند و در آنجا استفاده کنند و برای شما طلب مغفرت و آمرزش نمایند و وسیلۀ رحمت برایتان باشد؟ یا با آن همه پول یک مدرسۀ علمیه، یک بیمارستان، یک پل و هزاران کار خیر دیگر انجام ندادید که باقیات صالحات باشد و سالهای دراز صدقۀ جاریهای برایتان محسوب گردد و مایۀ افتخار و سربلندی شما باشد؟ آری! انسان هر گاه میمیرد، از دنیا منقطع میشود و بین او و تمام آنچه ساخته است فاصله میافتد که گوئی هرگز به دنیا نیامده بود و منزل دائمی و همیشگیاش در آخرت بوده است. و گویا دیواری آهنین بین او و دنیا زده شده که هیچ وقت نمیتواند به منزل و ماورای دنیویش سری بزند و یا با زن و فرزندش دیداری داشته باشد و یا نسبت به کارگران و زیردستانش امر و نهی و گفتگوئی بکند. آنچه باقی میماند در روایت است که تنها اولاد صالح میتوانند منشأ اثری برای انسان باشند یا اینکه بنای خیری- از قبیل مدرسه، بیمارستان، قنات و مسجد- ساخته باشد و یا کتابی تالیف کرده باشد که علمش باقی و جاودان بماند و مردم از آن استفاده کنند، اینها منقطع نیستند و سبب بقای اثر انسان در دنیا میباشند.[1] ولی کاخ بیست طبقه یا هزار هکتار باغ میوه یا خدای نخواسته اولاد ناصالح همه اسباب انقطاع انسان هستند. در هر صورت، اگر انسان میخواهد که با دنیا نباشد، تا زنده است باید بفکر خویشتن باشد، اموالش را صرف راههای خیر بکند، مدرسهای بسازد که در آن، قال الصادق و قال الباقر علیهما السلام بگویند و در ثواب آنها شریک باشد، پلی درست کند، قناتی بسازد، آب و برقی برای مستمندان تهیه نماید و یا هر خدمتی که مورد نیاز جامعه است و مردم از آن بهره بر میشوند. عمّار: جمع عامر بمعنای بنا کننده مانند طلّاب که مفرد آن طالب است. «أو حَشوا ما کانوا یُوطنون، و أوطنوا ما کانوا یوحِشون» دور شدند از دنیائی که در آن سکونت داشتند و سکونت گزیدند در جائی که از آن دوری میجستند. با اینکه در دنیا زندگی میکردند و خوش میگذراندند پس از مرگ دیگر از دنیا روزی وطنشان بوده و از همان قبری که تا زنده بودند اینقدر وحشت داشتند و میهراسیدند، پس از مرگ با آن خو گرفته و در همان گودال وحشتناک وطن میگیرند و سکونت میکنند. «واشتغلوا بما فارقوا و أضاعوا ما الیه انتقلوا». در دنیا مشغول بودند به چیزی که از آن جدا شدند و تباه ساختند آخرتی که به سوی آن منتقل شدند. خانه آخرت را ویران نکنید تا اینجا حضرت دربارۀ مرگ و قبر و اعراض از دنیا و سکونت در عالم برزخ سخن میگوید و از این به بعد از گذشته حکایت میکند و از ندامت و پشیمانی اینان که برای خود توشه راه برنداشته و دست خالی رفتند. و لذا میفرماید: اینها مشغول چیزی بودند که هیچ فایدهای برایشان نداشت و اکنون از آن دست کشیدهاند و دور شدهاند و به سوی آخرت و خانۀ خود روانه میشوند در حالی که آن را ویران نموده و هرگز به فکر ساختنش نبودهاند. اگر انسان مال و ثروت را در راه صحیح و مشروع مصرف کند و همچنان که خود از آن بهره میبرد، بر مستمندان و نیازمندان نیز انفاق نماید، بسیار کار خوبی انجام داده و از آن بهرۀ خوبی در آخرت خواهد برد ولی بیچاره آنان که مال و ثروت دارند و از آن به نفع وطن حقیقی و مسکن همیشگی خود بهره نمیبرند، این اموال برای آنها جز وزرو وبال و گرفتاری نخواهد بود. گر چه فقر خوب نیست ولی انسانهای فقیر و بال و گرفتاریشان خیلی کمتر است. شما تصور کنید اگر دو اتومبیل بخواهند وارد مرز شوند، آن راننده اتومبیلی که کالائی با خود حمل نکرده است، فوراً از گمرک رد میشود و با کمال راحتی و آسایش وارد شهر میگردد ولی آن دیگری که اتومبیل خود را پر از جنسهای گوناگون و کالاهای متنوعکرده است، باید خوب بررسی شود و چه بسا چندین ساعت یا چند روز گرفتار تفتیش و بازرسی باشد تا اینکه پس از پرداختن گمرکی، اجازه ورود به شهر به او داده شود. مصیبت آن وقتی است که در بین اجناسش، کالاهای ممنوعه یا مواد مخدّر و جنسهای قاچاق باشد که نه نها آنها را از او میگیرند بلکه باید پس از حسابرسی دقیق، مجازات نیز بشود و کیفر ببیند. معطّلی ثروتمندان برای حساب روایت بسیار جالبی از امام صادق علیه السلام بهمین مناسبت نقل شده است که فرمود: «اِنَّ فقُراءَ المُسْلِمینَ یَتَقَلَّبونَ فی ریاضِ الْجَنَّةِ قَبْلَ أَغْنِیائهِمْ بِأَرْبَعینَ خَریفاً. ثُمَّ قالَ: سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلَ ذلِکَ، إِنَّما مَثَلُ ذلِکَ مَثَلُ سَفِیْنَتَیْنِ مُرَّبِهما عَلی عاشِرٍ فَنَظَرَ فی إحْداهُما فَلَمْ یَرَفیها شَِیْئاً، فَقالَ: أَسْرِبُوْها وَنَظَرَ فی الْأُخری فاِذا هِیَ مَوْقُوْرَةٌ فَقالَ: احْبِسُوْها»[2] - همانا فقرنای مسلمانان چهل سال پیش از ثروتمندانشان در باغهای بهشت گردش میکنند. آنگاه حضرت خطاب به راوی میفرمای: اکنون برای شما مثالی میزنم. مثال فقرا و ثروتمندان مثال دو کشتی است که بر مأمور گمرک (کسی که 10 یک میگیرد) میگذرند، و او پس از بررسی یکی از آنها در مییابد که چیزی در آن نیست میگوید: این کشتی را بگذارید برود. آنگاه نگاه به کشتی دیگر میکند، میبیند پر از کالا است، میگوید: این را نگهدارید (تا خوب بررسی شود و حساب پس دهد). و چنین است انسان ثروتمند که در قیامت معطّلی زیادی دارد «فی حلالها و فی حرامها عقاب» در آنچه از حرام بدست آورده مؤاخذه میشود و کیفر میبیند و آنچه را از راه حلال بدست آورده باید دقیقاً حساب پس دهد. اما انسان فقیر گرفتاری مالی ندارد، پس اگر گناهان دیگری نداشته باشد خیلی زود از حساب میگذرد و از گرفتاری و معطّلی حساب و کتاب رهائی مییابد. بنابراین، آن انسان بیچارهای که از آن همه پول و ثروت جدا شده، اگر فکری برای آخرت خودش کرده بود، خوب است ولی اگر خانۀ آخرت را برای خود نساخته باشد بلکه آنجا را ویران ساخته، در روز رستاخیز، سرگردان و حیران خواهد بود. و اصلاً انسان اگر عقل داشته باشد، بجای اینکه اینقدر بفکر زینت دادن و مرتّب کردن منزل زودگذر دنیائیش باشد، باید فکری برای آن خانۀ ابدی و همیشگی خود کند و آن را هر چه زیباتر و پررونقتر و روشنتر بسازد چرا که در آنجا جاویدان خواهد ماند. «وَ ما تُقَدِّموا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرِ تَجِدُوهُ عِنْدَ اله هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً».[3] و هر چه زودتر از خیر و خوبی برای خودتان پیش بفرستید، نزد خدا آن را مییابید که بهتر و ارزندهتر و دارای پاداشی فزونتر است. و آنجا که در قرآن، خطاب به قارون، میفرماید: «وَ لاتَنْسَ نَصیبَک مِنَ الدُّنْیا»[4] و نصیب خود را از این دنیا فراموش نکن، نمیخواهد بگوید هر چه میتوانی در دنیا لذّت ببر و تا میتوانی کاخ و باغ برای خود تهیّه نما، بلکه میخواهد بگوید: از این دنیا با اعمال نیک خود، توشۀ آخرتت را تهیه کن و از فرصتهای زودگذر دنیا به نفع آخرت بهره ببر و با عبادت و خدمت به مردم زاد آخرت و زندگی جاودانت را برگیر و از ساختن و پرداختن به منزل اخرویت غفلت نورز. در معانی الأخبار از امام کاظم علیه السلام نقل شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: و لا تنس نصیبک من الدنیا، لا تنس صحتک و قوتک و فراغک و شبابک و نشاطک أن تطلب بها الأخرة» -بهره خود را از دنیا فراموش مکن، یعنی یادت نرود که تندرستی، نیرو، اوقات فراغت، جوانی و توانت را به کار گیری تا آخرتترا تأمین نمائی. پس ای برادران و خواهران! هر کدام توان دارید و تمکّن دارید از اوقات بیکاری خودتان، از نیرو و قدرت خودتان، از جوانی و تندرستیتان در راه توشه گیری برای زندگی اخروی و همیشگی به کار بندید و آنان که مال و ثروت دارند به همین اکتفا نکنند که خمس و زکات خود را بپردازد بلکه در راه کمک کلّی به جامعه اسلامی مانند صرف در جبهههای حق یا ساختن مراکز آموزشی و بهداشتی انفاق کنند و در راه کمک جزئی به تک تک افراد مستمند و نیازمند نیز دریغ نورزند که دنیا پلی به سوی آخرت بیش نیست و نابرده رنج گنج میسّر نمیشود. در صفحه 9 مجله شماره 61، آیه قرآن به اشتباه «اسرفوا علی انفسکم» نوشته شده بود که صحیح آن «اسرفوا علی انفسهم» میباشد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 67 |