تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,762 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,968 |
روشهای تربیت اخلاقی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 62، بهمن 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اخلاق و تربیت اسلامی قسمت ششم حجة الاسلام محمد حسن رحیمیان روشهای تربیت اخلاقی بدیهی است که انسان بدون داشتن انگیزه و هدف، هیچگونه حرکتی را انجام نمیدهد و حرکت به سوی تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی نیز از این قاعده، مستثنی نیست و روشهای تربیت اخلاقی بر اساس انگیزههائی که برای اخلاق منظور شده، پایه گذاری گردیده است که میتوان به طور عمد آنرا به دو روش تقسیم کرد. روش اول روشی است که بدون کمک وحی و گر چه حکیمانه ولی در محدوده جهان مادی اخلاق را مورد نظر قرار داده و انگیزه آن را مصالح زندگی و محبوبیت اجتماعی دانسته و علم اخلاق و روش تربیتی آن را روی این خط تنظیم کردهاند. روش دوم روش انبیاء است که برخلاف روش اول که بر اساس بینش محدود بشری بنا نهاده شده و به جای تکیه بر مصالح و انگیزههای زندگی این دنیا که فناپذیر است، روی مصالح و انگیزههای جهان باقی و عالم قیامت تکیه کردهاند و اساس اخلاق را بر محور ایمان به خدا و روز جزا و سعادت اخروی قرار دادهاند. در قرآن مجید آیات فراوانی در این زمینه آمده است و از باب نمونه در مورد صبر و پاداش صبر پیشهگان میفرماید: «اِنّما یُوَفیَّ الصّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ». (زمهر آیه 10) همانا پاداش صابران، بیرون از حساب داده میشود. و در مورد کیفر ظلم و ستم پیشه گان میفرماید: «إنَّ الظَالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ». (ابراهیم آیه 23) همانا برای ستمگران، عذابی دردناک است. و بالجمله در این روش برای ترغیب به کارهای خوب، وعده پاداش نیک و نعمت بهشتی و برای بازداشتن از کارهای زشت، وعده عذاب و کیفر داده شده است و طبیعی است که این روش متناسب با جهان بینی الهی مکتب وحی است و انسان را در پرتو ایمان به مبدأ هستی از دایره دنیای فانی و مظاهر آن به جهان باقی و ابدی و عالم غیب سوق میدهد. بر مبنای این روش، انسان در چهارچوب تعلیمات الهی و ایمان به مبدأ و معاد که زمینه در نهاد و فطرت او دارد تمام کارهای نیک را به عنوان عبادت خدا و اطاعت از دستور او که خیر و سعادت جاودانی را در پی دارد انجام میدهد و از همه زشتیها و منکرات بخاطر آن که مورد نهی خداوند هستند و موجب عذاب الهی است دوری میورزد. بنابراین، در مکتب انبیاء تمام خوبیها و محاسن و فضائل اخلاقی و کارائی که از آنها نشأت میگیرند از مصادیق عبادت خدا محسوب میشوند و همانگونه که قبلاً گفتیم اخلاق از مقوله عبادت است و از آنجا که شناخت خدا و ایمان به او و بدنبال آن عبادت، دارای مراتبی است، طبعاً پی آمدها و تأثیرات آن نیز روی انسان مختلف است و اخلاق نیز که نوعی از عبادت به حساب میآید، دارای مراتب و آثار متناسب میباشد. تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که در مکتب اخلاقی انبیاء الهی، انسان در پرتور ایمان به خدا و معاد و تعلیمات دینی و به انگیزه تنعم جاودانی و رهائی از عذاب دوزخ به اصلاح نفس و درمان بیماریهای آن پرداخته و متخلق به اخلاق حسنه میشود و از کارهای ناشایست، اجتناب و به عمل صالح روی میآورد. روش پیشگیری در این میان قرآن مجید که کتاب آسمانی کاملترین ادیان الهی است، در کنار روش فوق الذکر، روش کاملتر و عمیقتری را ارائه فرموده است که به یقین بهترین روش اخلاقی است. فراگیری این روش و بهره جستن از آن زمینه هر گونه بدی و صفات رذیله را در نفس انسان نابود میکند و به تعبیر دیگر این روش به جای درمان بیماریهای نفس موجب پیشگیری آنها است. در این روش نیز اخلاق و کارهای اخلاقی را در زمرۀ عبادات مییابیم ولی عبادت در راستای این روش کم کم به شکل کاملتری در میآید و تا آنجا میرسد که انگیزه آن نه به خاطر طمع در بهشت است (عبادت تجار) و نه ترس از جهنم (عبادت بردگان) بلکه در پرتو شناخت بیشتر خدا و ایمان کاملتر، فقط او را شایسته عبادت و ستایش مییابد و آنچه را انجام میدهد تنها برای رضای او است. آنگاه که انسان از خودآگاهی به خداآگاهی و سپس به خدا باوری صعود کرد نور ایمان در جان او روشن میشود و کمال و جمال مطلق را فقط در مبدأ وجود و خالق هستی مییابد و چنان مجذوب و پاکباخته او میشود که مشتاقانه و با تمام وجود او را میپرستد و تنها جمال و زیبائی را در او میجوید: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلسکَ مِنْ جَمالِکَ باَجْمَلِهِ وَکُلّ جَمالِکَ جَمیلٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَسِئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ». (دعای سحر) و کم کم فطرت زیبادوستی و حب به اوج شکوفائی پرواز و شعله محبت رو به افزونی و تزاید و رشد میگذارد: «وَالدَّینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ». آنان که ایمان به خدا آوردند شدیدترین محبت را نسبت به خدا دارا هستند (بقره- 165) و بدین سان در حالی که حب، به محور حقیقی و اصلی خود تعلق یافته و همواره کیفیت آن افزونتر میشود، بازتاب آن از مبدأ جمال به تمام آثار و آیات او گسترش یافته و به تمام موجودات که جملگی مخلوق و پرورده او هستند کشیده میشود و در این میان آنچه را که از قرب معنوی و انتساب و محبوبیت بیشتر نزد خداوند برخوردار باشد به همان نسبت محبت بیشتری به آن تعلق میگیرد که نمونههائی از آن عبارتند از: کتاب خدا، احکام خدا، عبادت خدا، بندگان مقرب خدا، خانه خدا و... و از همه بالاتر فرستاده بزرگ او پیغمبر اسلام و دستورات نجات بخش او و همین ایمان و محبت است که با نیروی شگرف انسان را در برابر محبوب و دستوراتش خاضع و خاشع کرده و جز به اطاعت و پیروی از او و سعی در جلب رضا و تقرب به او به هیچ چیز دیگری فکر نمیکند چرا که محبت و پیروی از محبوب قابل جدائی نیستند و لازمه این دو نیز محبت متقابل محبوب است. «قُلْ اِنْ کُنْتُم تُحِبُّونَ اللهَ فاتِّبعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ». (آل عمران- 31) بگو- ای پیامبر- اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند نیز شما را دوست بدارد. آری! انسان در چنین مقامی تمام زیبائیها، کمالات و خوبیها را نمودار و پرتوی از زیبائی مطلق و کمال بیپایان و حسن بیکران خداوندی دانسته و به هر چه مینگرد جلوه زیبای او را میبیند و بلکه با همه چیز و قبل و بعد هر چیز خدا را مینگرد چرا که در دیدگاه او هیچ چیز مستقل از خدا نیست. در این مقام است که انسان در مییابد که: «اِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعاً». همانا تمام عزت از آن خدا است. (یونس- 65) و «اَنَّ الْقُوَّهُ لِلّهِ جَمیعاً». به یقین تمام قوت و نیرو از آن خداست. (بقره- 165) و «لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ و الأَرضِ». ملک هستی و ملک آسمانها و زمین همگی از او است. (در آیات مکرر آمده است) و.... خدائی که تمام عزت و قوت مخصوص او است، خدائی که مالک همه چیز است و در برابر حقیقت چنین ملکی هیچگونه استقلالی برای هیچ چیز و هیچ کس قابل تصور نیست، خدائی که با ایمان و محبت به او دیگر در دل انسان جائی برای غیر او نمیماند فقط او را میپرستد و تنها از او کمک میجوید. «اِیّاکَ نَعْبُعدُ وَ ایّاکَ نَسْتَینُ». و سرانجام با تحقق چنین مقامی است که زمینه تمام رذائل اخلاقی و زشتیها به طور کلی از قلب انسان رخت بر میبندد و با پیوند به مبدأ عزت و قوت است که دیگر جائی برای طمع یا ترس از غیر خدا باقی نمانده و منشأ بروز هر گونه عمل غیر خدائی و ضد اخلاقی که برای جلب منفعت و یا دفع ضرر انجام میگیرد، منتفی میشود و در نتیجه جز آنچه را که موجب رضای خدا و تقرب اوست نخواسته و انجام نمیدهد. در راستای زندگی چنین انسانهائی کار مباح هم انجام نمیگیرد چه رسد به کار زشت و ناپسند و حرام خوردن و خوابیدن، دم و بازدم آنها هم برای خدا و در مجرای نیل به بندگی و پرستش او است و همه تبدیل به عبادت میشوند و اینگونه میشوند که قرآن فرموده: «اِنَّ صَلوتِی وَ نُُسُکی وَ مَحْیایَ وَمَماتی لِلّهِ رَبَّ الْعالَمینَ». (انعام- 162) در سیر تکاملی این مکتب اخلاقی، سراپرده روان روح انسان چنان از ایمان به خدا و محبت او آکنده و مسخره میشود که از هر چه جز او هست دل برکنده و مقام «کمال الانقطاع الیه» را میجوید. مقامی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مناجات شعبانه از معبودش طلب میکند: «اِلهی هَبْ لی کَمالَ الأِنقِطاعِ اِلَیْکَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلوبنا بضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّی تَخْرقَ اَبْصارُ الْقُلُوب حُجَبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تصیرَ اًرْواحُنا مُعَلقَّةً بِعِزِّ قُدْسِکَن. ای خدا من هبه کن مرا حالتی که از همه چیز به سوی تو دل برکنم و نورانی کن چشم دل ما را به روشنی نظر به سویت تا چشم دل حجابهای نور را بشکافد و به معدن عظمت پیوند یافته و روانهای ما به عزت قدست وابسته شود. و امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خدا را چنین میخواند: «... اَنْتَ الَّذی اَشْرَقْتَ الأَنْوارَ فی قُلُوبِ اَوْلیائَکَ حَتّی عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ وَ اَنْـَ الَّذدی اَزَلْتَ الأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبّائک حَتّی لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَلَمْ یَلْجَئوُا اِلی غَیْرِکَ...». توئی آن که روشنیها را در دل دوستانت تابان کردی تا ترا شناختند و ترا به یگانگی خوانداند و توی آن که اغیار را از سراپرده دل دوستانت زائل کردی تا جز تو را به دوستی نگیرند و به غیر تو پناه نبرند... «... فَهّبّْنی یا اِلهی وَسَیّدی وَ مَوّلایَ وَرَبْی صَبَرْتُ عَلی عَذابِک؟َ فَکَیْفَ اَصْبِِرُ عَلی فِراقِکَ». (دعای کمیل) خدای من، آقای من، سرور من و پرودگار من، گیرم که بر عذاب تو صبر کنم اما چگوه بر دوری از تو طاقت آورم. شرح و بیان این مرتبه متعالی و سخنان پرمعنی و عمیق معصومین علیهم السلام که فقط چند فراز از آنها مورد اشاره قرار گرفت از وسع مقام و توان ما خارج است، جائی که امام امّت این اسطوره ایمان و معرفت در مقام بیان کلماتی از مناجات شعبانیه خود را ناتوان میبیند. بهرحال راه به سوی کمال مطلق راهی است بیپایان و مهم آن است که انسان در این راه قدم گذاشته و به عالم بالا پر کشد و هر چه بیشتر به خدا نزدیکتر شود، خدائی که تمام عزت و نیرو مخصوص او است که هر چه انسان پیوندش با خدا نزدیکتر و مستحکمتر شود از عزت بیکران او بهرهمند میشود. «لِلّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَللْمُؤمِنین». (منافقون- 8) عزت مخصوص خدا و رسول خدا و مؤمنان است. و بدینگونه است که انسان در این مسیر عزت و کرامت راستین را در نفس خویش باز مییابد و دیگر جائی برای ذلت و پستی در او باقی نمیماند در حالی که همین احساس ذلت است که منشأ تمام رذائل اخلاقی است که به نمونههائی از این ریشه یابی در سخن معصومین علیهم السلام توجه میکنیم: امام صادق علیه السلام: «ما مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ اَوْ تَجَبَّر اِلّا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فی نَفْسِهِ». (کافی ج 2 ص 236 حدیث 17) هرگز کسی تکبر و تجبر نمیورزد مگر بخاطر ذلتی که در نفس خویش احساس میکند. و در جای خود ثابت است که تکبر و تجبر خود ریشه بسیاری از مفاسد و رذائل اخلاقی هستند. امام علیه السلام میفرماید: «اَلْغَیْبَةُ جُهدَ الْعاجِزِ«». غیبت، تلاش انسان عاجز است. و به تعبیر دیگر غیبت نمودار احساس ناتوانی در انسان غیبت کننده است. و امام هادی علیه السلام فرمودهاند: «مَنْ هانَتْ علَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَاْمَنْ شَرَّهُ». (بحار ج 17- 214) کسی که در درون خویش احساس پستی کند از شر او در امان مباش. چرا که پستی و ذلت نفس منشأ تمام بدیها است. ولی انسانی که به خدا ایمان آورده و با مبدأ عزت، قوت و کمال مطلق پیوند یافته در پرتو ایمان و محبت شدید به خدا متخلق به اخلاق الهی شده و به عنوان خلیفة الله به مرتبهای از عظمت، عزت و صلابت دست مییابد که حتی طوفانهای شهوت، غضب مصیبت و تهاجم انواع دشمنان هرگز نمیتوانند او را تزلزل کنند. «اَلْمُؤمِنْ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ». مؤمن همانند کوه ریشه دار و استواری است که طوفانهای سخت در او کمترین حرکتی ایجاد نمیکند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 85 |