تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,085 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,031 |
برخی از صفات خداوند | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 63، اسفند 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره̾ لقمان قسمت بیست و ششم برخی از صفات خداوند آیة الله مشکینی « لله ما فی السّموات والأرض انّ الله هو الغنیّ الحمید » . از آن خدا است آنچه در آسمان ها و زمین است ، چرا که خداوند بی نیاز و صاحب ستوده است . خالق ، فاطر ، بدیع لام در «لله » برای افاده ملکیّت است و مضمون آیه شریفه این است : آنچه در آسمان ها ، کرات مختلف و دیگر موجودات قرار دارند و آنچه در زمین است ، در ملکیّت مطلقه الهی بوده و متعلق به « لله » میباشد ، چنانچه آفریننده وخالق آنها هم خدا است و لذا در آیه قبل ، مسأله خالقیّت پروردگار مطرح گردیده بود. البته در آیات دیگری هم از خلق و آفرینش سخن به میان آمده است ولی گاهی از آن به « فاطر » و گاهی به «بدیع » تعبیر شده است . فرق میان این سه واژه این است که فاطر در لغت به معنی شکافنده است ؛ پس « فاطر السموات والأرض » یعنی خداوند ، آسمان ها و زمین را از کتم عدم به وجود آورده چنانچه گویی که سینه نیستیرا شکافته و از میان آن پدیده های هستی را بیرون آورده است ،پس در این جهت با « بدیع » هم معنا می شود ، چرا که « بدیع السموات و الأرض » هم به معنای خلق کننده آسمان ها و زمین از عدم محض است . چه اینکه خداوند گاهی موادّی طبیعی را قبلا آفریده و سپس از آن ها موجود دومی خلق می نماید چنانچه درباره انسان میفرماید : « خلق الانسان من نطفة ... » خدا انسان را از نطفه آفرید ، ولی گاهی هیچ چیزی که ذرات وجود در خارج خلق نشده است ، بلکه آن موجود را از عدم محض می آفریند و به این لحاظ خداوند « بدیع السّموات و الأرض » خوانده می شود و گفتیم که « فاطر » هم از این جهت به معنای « بدیع » می باشد . ولی « خالق » به هر دو معنا می آید و از این رو در قرآن همانگونه که از خلقت انسان در موارد متعدّدی به « خلق » تعبیر فرموده درباره آفرینش آسمان و زمین هم فرموده « خلق السموات بغیر عمد ترونها » آسمان ها را بدون ستون های مرئی آفرید . البته انسان هم چیزهائی میسازد ولی کار او ـ به اصطلاح جدید ـ مونتاژ گری است که با ترکیب موادّ موجود عالم و تغییر شکل آنها دست به این کار میزند . و بدین ترتیب قدرت خلاقیت و ابتکاری را که خداوند به او عنایت فرموده به کار میاندازد و از این راه هر روز به دنیای خویش چهره تازه ای میبخشد و چنین است که تمدن های بشری شکل گرفته و پیشرفت مینمایند . حفظ موجودات جهان مسأله دیگر حفظ موجودات عالم هستی به اراده پروردگار است . در سوره مبارکه « بقره» می خوانیم :« و لا یؤده حفظهما »2 حفظ و نگهبانی زمین و آسمان برای او آسان و بدون زحمت است . و در سوره سبا می فرماید : « و ربّک علی کل شی ء حفیظ » ـ پروردگار تو بر هر چیزی نگهبان و حافظ است. پس همانگونه که آفرینش و خلفت موجودات به اراده ذات مقدس او است ، حفظ و نگهداری آنها نیز به اراده « الله » میباشد . سپس نوبت به اراده و تدبیر این جهان با عظمت میرسد . در سوره « سجده » می فرماید : « الله الذی خلق السّموات و الأرض و ما بینهما فی ستّة ایّام استوی علی العرش مالکم من دونه من ولی و لا شفیع افلا تتذکرون . یدبر الأمر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة ممّا تعدّون » 3 خداوند کسی است که آسمان ها و زمین و آن چه را میان این دو است در شش روز آفرید ، سپس بر عرش قرار گرفت ، هیچ ولیّ و شفاعت کننده ای برای شما جز او نیست آیا متذکر نمی شوید ؟ امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می نماید ، سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سال هائی است که شما می شمرید به سوی او باز می گردد ( و به عمر دنیا خاتمه داده می شود. ) بنابراین به مقتضای آیات یاد شده ، آفرینش و نگهداری و اداره جهان هستی به اراده خداوند انجام میپذیرد مانند کسی که خود کارخانه ای را ساخته باشد و نگهداری و اداره آن را هم خود به عهده گرفته باشد . بی نیازی خداوند و نیاز مخلوقات « انّ الله هو الغنیّ الحمید » خداوند بی نیاز و دارای صفات پسندیده و کمال است . ارتباط صفت نخست یعنی غنی با جمله های قبلی آیه این است که خداوند به آن آفریده های خویش محتاج نبوده و غنی بالذات است و از این رو میتواند خالق و حافظ و مدّبر آنها باشد و نیازشان را تأمین نماید ، پس صفت غنی در این جا اشاره به فقر و نیاز مخلوقات به « الله » و بی نیازی کامل او از تمام آن ها است ، و در سوره « فاطر » به فقر انسان ها و غنای خویش چنین اشاره فرموده است : « یا ایّها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید » 4 ای مردم ! شما فقرا و نیازمندان به سوی خدائید و خداست که بی نیاز و ستوده صفات می باشد . پس موجودات سرتاپا نیاز بوده و خداوند بی نیاز محض است و یکی از مقامات انسان این است که به نیاز خویش به پروردگار توجه داشته باشد و کسی که این توجه برایش پیدا شود ، بهترین عبادت ها را انجام داده است ، یکی از اعمال مسجد کوفه نماز و مناجاتی است که در مقام امیر مؤمنان علیه السلام خوانده میشود . حضرت در آن مناجات به خداوند عرضه میدارد : « انت الغنیّ و انا الفقیر و هل یرحم الفقیر الّا الغنیّ » خداوندا! تو غنی و بی نیازی و من فقیر و نیازمند ، آیا نیازمند را جز بی نیاز ترحم خواهد کرد ؟ یعنی از نظر فکری نیازمند هدایت توایم ، از نظر عملی به توفیق تو محتاجیم ، در خوراک و پوشاک و در تمام نیازهای مادی ومعنوی به لطف وکرم تو وابسته ایم . خداوند حمید « حمید » صفت مشبّهه است بر وزن فعیل ، فعیل گاهی به معنی فاعل و گاهی به معنی مفعول می آید . حمید در معنای فاعلی آن به معنای ثناگو است و در معنی مفعولیش به معنی ستایش شده می باشد ولی در اینجا به کدام معنی استعمال شده است ؟ به نظر من « حمید » در آیه به هر دو معنا است ، چنانچه در دعای « جوشن کبیر» که هزار اسم از اسامی « الله » در آن آمده است ، خداوند به « حمید و محمود » ، هر دو یاد شده است . در شماره گذشته گفتیم : هر کس تعریف و توصیف هر پدیده ای را که می نماید در واقع توصیف خدا را نموده است چرا که هر حسن و زیبائی را خدا داده ، پس تعریف از آنها ، تعریف از آن بخشنده حسن و زیبائی است . رسول اکرم صلی الله علیه و آله در یکی از جنگ ها به امر الهی مشتی شن از زمین برگرفت و به سوی کفّار پاشید ، شن ها به سر و روی کافران اصابت نمود و در نتیجه چشم آن ها نابینا و یا پر از خاک شد خداوند در این باره فرمود : « و ما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمی » تو هنگامی که آن ها را به سوی آنها نشانه گیری نمودی در حقیقت تو رمی ننمودی بلکه این خدا بود که رمی نمود . بنابراین ما هر گاه « الحمدلله » می گوئیم به همین معنا اعتراف می نمائیم که تمام ستایش ها و ثناها و توصیف ها از آن خدا ست ، چرا که همه را او آفریده است . « و لو انّ ما فی الأرض من شجرة اقلام و البحر یمدّه من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله انّ الله عزیز حکیم » . 6 اگر آنچه روی زمین است از درختان قلم شوند، و دریا برای آن مرکب گردد و هفت دریا به آن افزوده شود ، این ها همه تمام می شوند امّا کلمات خدا پایان نمی گیرد خداوند عزیز و حکیم است . هفت کنایه از افزایش عدد است عدد هفت در فرهنگ عرب همیشه برای هفت شی ء به کار نمی رود ، بلکه گاهی کنایه از افزایش و زیادی است لذا بعضی از مفسرین می گویند « سبعة ابحر » اگر هفت دریا هم به آن افزوده شود ، معنایش این است که اگر تعداد زیاد دیگری دریا تبدیل به مرکّب گردد و تمام اشجار روی زمین قلم نویسندگان شوند از عهده نوشتن و محاسبه کلمات الله برنخواهند آمد ، لابد این تعداد بسیار قلم ، و وجود آن همه مرکب همان تعداد نویسنده را هم از انسان و جن و فرشته لازم دارد ولی در آیه شریفه به آن ها اشاره ای نشده است . کلمات خداوند منظور از « کلمات الله » چیست ؟ بعضی از مفسرین احتمال داده اند که مقصود از « کلمات الله » علوم خدا باشد و بنابر این آیه اشاره به علم بی پایان الهی است ، چه اینکه خداوند همانگونه که ذاتش بی نهایت است و برای او آغاز و پایانی تصوّر نمی گردد علم او نیز نامحدود و بی نهایت است و بینهایت هرگز قابل محاسبه و اندازه گیری نمی باشد ما انسان ها هستیم که در علم و عمل و صفات و زندگی و همه چیز محدودیم و به همین دلیل قابل تقدیر و اندازه گیری میباشیم و هر یک از ما دارای دانشی معین و اعمالی مشخص و عمری محدود میباشد . احتمال دوم این است که منظور از « کلمات الله » پدیده های خلقت اند ، چه اینکه در قرآن از « مسیح » به عنوان کلمه خدا یاد شده است و او هم یکی از پدیده ها و آفریده های الهی می باشد . بنابراین کلمه یعنی آنچه به اراده الهی خلق گردیده است . بدین ترتیب آیه به تعداد بی شمار مخلوقات خداوند اشاره دارد . وقتی که در خون یک انسان آن همه مخلوقات خداوند اشاره دارد . وقتی که در خون یک انسان آن همه مخلوقات ریز به نام گلبول وجود دارد ، اگر بخواهند تمام گلبول های خون تمام انسان های روی زمین را به حساب آورند ، و یا تمام موجودات ذرّه بینی را که در هوا و در آب وجود دارند ، با ارقام و اعداد نشان دهند ، آیا اظهار عجز نخواهند کرد ؟ تا چه رسد به تمام پدیده های بزرگ و کوچک جهان هستی که هنوز به بسیاری از آنها اطلاعات و دانش بشر پی نبرده است . عزیز حکیم « انّ الله عزیز حکیم » خداوند مقتدر و پیروز و کارش روی حکمت و تدبیر میباشد ، همانگونه که روح انسان بر جسد او تسلط دارد ، خداوند هم بر تمام کائنات تسلط دارد . مثال بالاتر از آن هم زده شده و آن تسلط روح بر اندیشه و فکر انسان است ، گاهی سلطه روح بر بدن ضعیف میشود ولی سلطه او بر فکر و اندیشه هم چنان باقی می ماند ، مثلا انسان بیمار است و در بستر آرمیده ، در این حال روح تمایل به حرکت بدن و راه رفتن آن دارد ، امّا بدن از حرکت عاجز است ولی در همان حال اندیشه و فکر باغهائی پر از میوه در عالم خیال می آفریند و یک باره آن را رها نموده و به چیز دیگر میاندیشد و در حقیقت روح است که این اندیشه ها را ایجاد می نماید و لحظه ای بعد آن را به فراموشی می سپارد و به سراغ اندیشه ای دیگر می رود ، پس چنانچه روح بر اندیشه آدمی مسلط است خداوند هم بر جهان آفرینش تسلط دارد و هر پدیده ای را که بخواهد خلق می نماید و یا پس از خلقت از میان می برد ، ولی کار او روی حکمت است و این خلق و نابود کردن بی حساب نمیباشد و به همین دلیل پس از « عزیز» به صفت دیگر « الله » که حکیم است اشاره فرموده است . البته تسلط روح بر جسم و اندیشه ما تسلطی محدود است اما تسلط خداوند بر جهان خلقت و نظام هستی تسلطی نامحدود میباشد، چنانچه اعمال ما گاهی از روی حکمت نیست ولی کار خداوند پیوسته با حکمت تؤام است ، یک موجودی را روی حکمتی معیّن میآفریند و او را میلیونها سال روی حکمت حفظ می نماید و سپس به دلیل حکمتی خاص آن را از بین می برد ، بنابراین اداره و تدبیر جهان و آفرینش و فنای آن همه روی حکمت می باشد و بدین جهت « حکیم » نامیده می شود .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,563 |