تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,142 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,054 |
نخستین کسی که اسلام آورد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 63، اسفند 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی نخستین کسی که اسلام آورد قسمت شانزدهم بخش دوم و اما گفتار علماء و دانشمندان اسلام در این باره : ما در اینجا نخست گفتار محمدبن اسحاق ـ متفوای سال 151 هجری و یکی از پیش کسوتان تاریخ و حدیث نزد اهل سنت ـ را برای شما ذکر می کنیم که مورد قبول عموم محدثین و اهل تاریخ است ، و ابن هشام نیز آن را در سیره از وی نقل کرده و متن ترجمه آن اینگونه است که گوید : « ابن اسحاق گفته : پس از خدیجه نخستین کسی که از جنس مردان به رسول خدا صلی الله علیه وآله ایمان آورده و با او نماز گزارد و نبوت او را تصدیق کرد علی بن ابی طالب بن عبد المطلب بن هاشم رضوان الله و سلامه علیه بود ، و آن جناب در آن روز ده ساله بود و از نعمت های بزرگی که خداوند به علی بن ابی طالب علیه السلام داد این بود که پیش از اسلام در دامن تربیت رسول خدا صلی الله علیه و آله نشو و نما کرد . مجاهد حدیث کرده گفت : از جمله نعمت های خداوند و کرامت های او نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام این بود که قریش دچار قحطی سختی شدند و ابوطالب مردی عیال مند بود که نان خور زیادی داشت ، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به عباس بن عبدالمطلب عموی خود که دارائی و ثروتش بیش از سایر بنی هاشم بود فرمود ای عباس نان خوران برادرت ابوطالب زیادند ، و چنان چه می بینی مردم به این قحطی سخت دچار گشته اند بیا با هم به نزد او برویم و به وسیله ای نان خوران او را کم کنیم من یکی از پسران او را نزد خود می برم و تو هم یکی را ببر ؟ عباس بن عبدالمطلب این پیشنهاد را پذیرفت ، و هر دو به نزد ابوطالب آمده و منظور خویش را اظهار کردند ، ابوطالب گفت : عقیل را برای من بگذارید و برخی گویند : گفت : عقیل و طالب را برای من بگذارید و مابقی را هر کدام خواهید ببرید پس رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را برداشت و عباس نیز جعفر را برداشته و به خانه بردند. و بدین ترتیب علی علیه السلام در تمام موارد با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا هنگامی که آن بزرگوار به رسالت مبعوث شد پس علی بدو ایمان آورد و نبوتش را تصدیق کرده پیروی او را بر خود لازم شمرد . جعفر نیز در خانه عباس بود تا هنگامی که اسلام اختیار کرده و از خانه عباس بیرون رفت . ابن اسحاق گوید : چون هنگام نماز می شد رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی دره های شهر مکه می رفت و علی بن ابی طالب نیز در خفا و پنهانی از پدرش ابوطالب و سایر عمو ها و قریش به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله می رفت و نماز های خود را در آنجا می خواندند و چون شام می شد به خانه باز می گشتند . مدتی بر این منوال گذشت تا اینکه روزی همچنانکه آن دو مشغول نماز بودند ابوطالب سر رسید پس به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد : ای برادر زاده این دین چیست که اختیار کرده ای ؟ فرمود : عمو جان این همان دین خدا و فرشتگان و پیمبران او است . و همان آئین است که پدر ما ابراهیم آورده خدای تعالی مرا بدان به سوی مردم فرستاده و تو ای عمو از دیگران به خیر خواهی و نصیحت من سزاوار تری و من خیر تو را خواسته و تو را به هدایت می خوانم و شایستگی تو نیز در اجابت دعوت و یاری و کمک به من بیش از دیگران است ؟ ابوطالب گفت : ای برادر زاده من نمیتوانم از کیش پدران خود دست بکشم ولی بدان که تا من زنده هستم از سوی من به تو بدی نخواهد رسید 1 و گویند : به علی گفت : ای فرزند این چه دینی است که تو بر آنی ؟ فرمود : پدرجان به خدا و رسولش ایمان آورده و در آن چه از جانب خدا آورده او را تصدیق نموده و با او برای خدا نماز به جا آورم ! ابوطالب به او گفت : ای فرزند بدان که او جز خیر و نیکی تو را نخواهد ملازم او باش ( و با این سخن او را به کار خویش دلگرم ساخت ) . اسلام زیدبن حارثه غلام رسول خدا ( ص) دومین مردی که پس از علی بن ابی طالب علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و با آن حضرت نماز خواند زیدبن حارثه بود . و زیدبن حارثه مردی از قبیله̾ کلب است که حکیم بن حزام ـ برادر زاده̾ خدیجه در سفری که از شام بر می گشت او را در زمره̾ چند تن دیگر به صورت بردگی خریده بود و به مکه آورد ـ و زید در آن هنگام کودکی بود نابالغ ـ پس خدیجه به دیدن حکیم بن حزام آمد ـ و این در وقتی بود که به همسری خدا صلی الله علیه و آله در آمده بود ـ حکیم بدو گفت : عمه جان هر یک از این پسر ها را که می خواهی برای خود برگیر ، خدیجه زید را انتخاب کرده از او گرفت . رسول خدا صلی الله علیه و آله که زید را دید از خدیجه خواست تا او را بدان حضرت ببخشد ، خدیجه نیز پذیرفته او را به آن حضرت بخشید پیغمبر اکرم نیز آزادش کرده پسر خود خواند ، و این جریان قبل از بعثت بود . حارث پدر زید در فقدان فرزند خویش بسیار می گریست و بی تابی میکرد و اشعاری نیز در این باره گفت تا اینکه مطلع شد که او در مکه و در خدمت آن حضرت است پس به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد ( تا او را به نزد خویش بازگرداند ) . پیغمبر صلی الله علیه و آله به زید فرمود : اگر میخواهی پیش ما بمان و اگر مایلی به نزد پدرت برو ؟ زید گفت : نزد شما می مانم ، پس همچنان در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا هنگامی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد ، زید بدان جناب ایمان آورده و چنان که گفتیم دومین مردی بود که اسلام اختیار کرد و با آن حضرت نماز خواند . و همچنان او را زید بن محمد می گفتند تا چون آیه کریمه نازل شد : « ... و خداوند پسر خوانده های شما را فرزندان شما قرار نداده ... و آنان را به نام پدرانشان بخوانید ... » 2 زید گفت : من پسر حارثه هستم و از آن پس او را زید بن حارثه گفتند . اسلام ابوبکر و عبدالرحمن و زبیر و دیگران : ابن اسحاق گوید : سپس ابوبکر بن ابی قحافه که نامش عتیق ـ و به قول ابن هشام عبدالله ـ بود اسلام آورد . و او که مردی بازرگان و تجارت پیشه بود ، و از طرفی انساب قریش را بهتر از دیگران می دانست با مردم انس و رفت و آمدی داشت ، و پس از اینکه مسلمان شد اسلام خود را اظهار کرده مردمی را نیز که با او سرو کار داشتند به این دین دعوت می نمود ، و گویند : عبدالرحمن و عثمان و طلحه و زبیر و سعد به دعوت او مسلمان شدند . پس از این چند تن که گفتیم مردان و زنان زیر به ترتیب مسلمان شدند 3 : ابو عبیدة ، ابوسلمه ، أرقم ، عثمان و قدامه و عبدالله ـ که هر سه پسران مظعون بن حبیب بودند ـ عبیدة بن حارث ، سعید بن زید و زنش : فاطمة دختر خطاب ـ خواهر عمر ـ اسماء ( ذات النطاقین ) و عایشه دختر ابوبکر ، خباب بن أرت ، عمیربن أبی وقاص ـ برادر سعد بن ابی وقاص ـ ، عبدالله بن مسعود ، مسعودبن القاری سلیط بن عمر و برادرش حاطب بن عمرو ، عیاش بن ابی ربیعه و زنش اسماء دختر سلامه ، خنیس بن حذافه ، عامر بن ربیعه ، عبدالله بن جحش و برادرش ابو احمد بن جحش ، جعفر بن ابی طالب و زنش اسماء بنت عمیس ، حاطب بن حارث و زنش فاطمه دختر مجلّل ، حطّاب بن حارث ـ برادر حاطب ـ و زنش فکیهه دختر یسار، معمربن حارث ـ برادر دیگر حاطب ـ سائب بن عثمان بن مظعون ، مطلب بن أزهر و زنش رمله دختر أبی عوف ، نحّام ـ که نامش نعیم بن عبدالله بود ـ عامر بن فهیرة که یکی از بردگان سیاه پوست بود و ابوبکر او را خرید ـ خالد بن سعید و زنش : امینةدختر خلف ، حاطب بن عمرو ، ابو حذیفه ـ و نامش مهشم بن عتبه است ـ واقد بن عبدالله ، خالد و عامر و عاقل و ایاس ـ که این هر چهار نفر فرزندان بکیر بن عبد یالیل بودند ـ عمار بن یاسر ، صهیب بن سنان ، که از قبیله̾ نمر بن قاسط بود ، و برخی گویند : صهیب غلام عبدالله بن جدعان بوده ، و برخی دیگر گفته اند : رومی بوده و او را از روم به مکه آورده بودند ، و در حدیث است که رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود : صهیب ( در ایمان ) پیشرو رومیان است .» 4 و این بود گفتار و عقیده̾ یکی از قدیم ترین سیره نویسان که اواخر خلافت امویان و اوائل دوران خلافت عباسیان می زیسته ، و از نظر اعتبار و اهمیت در آن پایه است که امثال بخاری و دیگران درباره اش « امیر المؤمنین در حدیث » و یا « امیر المحدثین » و یا « سید المحدثین » گفته اند . 5 و یعقوبی ـ متوفای سال 292 هجری ـ در تاریخ خود گوید : « و کان اول من اسلم خدیجة بنت خویلد من النساء و علی بن ابیطالب من الرجال ، ثم زیدبن حارثه ، ثم ابوذر ، و قیل ابی بکر قبل ابی ذر ، ثمّ عمربن عنبسة السلمی ، ثم ، خالدبن سعیدبن العاصی ، ثم سعد بن ابیوقاص ، ثمّ عتبة بن غزوان ، ثم خباب بن الارت ،ثمّ مصعب بن عمیر ، و روی عن عمرو بن عنبسة السلمی قال : أتیت رسول الله ( ص) اوّل ما بعث و بلغنی امره ، فقلت : صف لی امرک فوصف لی امره و ما بعثه الله به ، فقلت : هل یتبعک أحد علی هذا ؟ قال : نعم امرأة ، وصبّی و عبد ـ یرید خدیجة بنت خویلد ، و علی بن ابیطالب و زیدبن حارثه » 6 ـ و نخستین کسی که از جنس زنان اسلام آورد خدیجه بود و از مردان علی سپس زیدبن حارثه و سپس ابوذر و برخی ابوبکر را پیش از ابوذر ذکر کرده اند ،و سپس عمربن عنبسةسلمی و آنگاه خالدبن سعید و پس از او سعد بن ابی وقاص ، سپس عتبة بن غزوان و آنگاه خباب بن ارت و سپس مصعب بن عمیر و عمر و بن عنبسة روایت کرده که گوید :روزی که رسول خدا ( ص) مبعوث شد و من خبر دار شدم به نزد او رفته عرض کردم : ماجرایخود را برای من توصیف کرد و من پرسیدم : آیا کسی در این مأموریت از تو پیروی کرده ؟ فرمود : آری ، یک زن ، و یک پسر و یک بنده . و این عبد البرّ در کتاب الاستیعاب گوید : « اتفقوا علی انّ خدیجة اول من آمن بالله و رسوله و صدقته فیما جاء به ثمّ علیّ بعدها» 7 یعنی ( علمای اسلام ) اتفاق دارند که خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و رسول او ایمان آورد و تصدیق او را کرد و پس از او علی بود . و ابن حجر عسقلانی متوفای سال 852 نیز از ابن عبدالبرّ نقل کرده که علمای اسلام اجماع دارند بر اینکه علی علیه السلام نخستین کسی است که به سوی دو قبله نماز خواند ... 8 و ابوجعفر اسکافی معتزلی متوفای سال 240 در کتاب « النقض علی العثمانیه ـ گوید : « قد روی الناس کافّة افتخار علیّ بالسبق الی الاسلام ، و انّ النبی (ص) استنبی یوم الاثنین و اسلم علیّ یوم الثلثاء ، و انّه کان یقول : صلّیت قبل الناس سبع سنین ، و انّه مازال یقول : أنا اوّل من اسلم و یفتخر بذلک ... » 9 ـ یعنی تمام مردم روایت کرده اند که علی علیه السلام به سبقت در اسلام مفتخر گردید، و اینکه رسول خدا ( ص) در روز دوشنبه به نبوت رسید، و علی علیه السلام روز سه شنبه اسلام آورد ، و اینکه او می فرمود : من هفت سال قبل از مردم نماز گزاردم ، و اینکه او پیوسته می گفت : من نخستین مسلمان بودم و به این کار خود افتخار می کردم . و حاکم در کتاب مستدرک گوید : « ولا اعلم خلافا بین اصحاب التواریخ انّ علی بن ابیطالب رضی الله عنه اوّلهم اسلاما و انّما اختلفوا فی بلوغه »10 ـ من مخالفی میان تاریخ نویسان سراغ ندارم که علی بن ابیطالب نخستین کسی است که مسلمان شده و اختلافی که هست در بلوغ او است . و طبری مورخ معروف در تاریخ خود بسندش از محمدبن سعد بن ابی وقاص نقل کرده که گوید : به پدرم گفتم : آیا ابوبکر نخستین کسی بود که از میان شماها اسلام را اختیار کرد ؟ وی در پاسخ من گفت : ـ « و لا لقد اسلم قبله اکثر من خمسین رجلا ... » 11 ـ نه ! و براستی قبل از او بیش از پنجاه نفر مرد مسلمان شده بودند . و از دانشمندان بزرگوار شیعه نیز ابن شهر آشوب در مناقب گوید : روایات مستفیض است در اینکه نخستین کسی که مسلمان شد علی علیه السلام بود و سپس به ترتیب خدیجه و جعفر و زید و ابوذر و عمرو بن عنبسة و خالد بن سعید بن عاص و سمیّه مادر عمار و عبیدة بن حارث ، و حمزة و خباب بن ارت و سلمان و مقداد و عمار و عبدالله بن مسعود به همراه گروهی و سپس ابوبکر و عثمان و طلحة و زبیر و سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمان بن عوف و سعیدبن زید و صهیب و بلال ... مسلمان شدند 12 و مرحوم شیخ مفید در کتاب الفصول المختارة گوید : « اجمتعت الامّةعلی انّ امیرالمؤمنین علیه السلام اوّل ذکر اجاب رسول الله ( ص) 13 امت اسلامی اجماع کرده اند که امیرالمؤمنین علی علیه السلام نخستین مردی بود که دعوت رسول خدا را اجابت کرد ... و از نویسندگان معاصر نیز هاشم معروف حسنی در کتاب سیرة المصطفی گوید : « لقد اتفق المورخون و المجدثون علی انّ علیّا علیه السلام اول الناس اسلاما ولکن اختلفوا فی سنه یوم اسلامه » 13 یعنی مورخان و محدثان اتفاق دارند بر اینکه علی علیه السلام نخستین مردمان بود در پذیرش اسلام ولی اختلاف در سن آن حضرت در روز پذیرش اسلام او دارند ... سبقت اسلام علی علیه السلام و خدیجه و زیدبن حارثه امری طبیعی بوده با توجه به روایاتی که درباره̾ تربیت علی علیه السلام در دامان رسول خدا ( ص ) و ورود آن حضرت به خانه̾ پیغمبر ( ص) در کودکی ـ چنان چه در حدیث ابن اسحاق بود ـ به نظر می رسد که ایمان خدیجه و علی علیه السلام و زیدبن حارثه که در نخستین روزهای بعثت در خانه̾ رسول خدا ( ص) بودند ، و هر سه آنها کمال علاقه را به آن حضرت داشته و شیفته کمالات و صداقت و درستی او بوده اند ، امری طبیعی به نظر می رسد ، و به خصوص با توجه به اینکه علاقه آنها به رسول خدا ( ص) طرفینی بوده و همانگونه که آنها به بزرگ خانه و ولی نعمت خویش علاقه داشتند آن حضرت نیز نسبت به آنها علاقه مند بود ، و به ویژه نسبت به علی علیه السلام و خدیجة ، و کمتر حادثه و اتفاق کوچک یا بزرگی برای آن حضرت اتفاق می افتاد که همسر گرامی خود یعنی خدیجه ، و عموزاده و خانه زاد خود یعنی علی علیه السلام را که همچون فرزندی دلسوز و گوش به فرمان در کنار او زندگی می کرد در جریان آن حادثه قرار ندهد و درد دل خود و یا مأموریت خطیر و الهی خود را به آنها نگوید و اگر موظف به دعوت آنها بود از ایشان کتمان کند ، و این مطلبی است که برای یک شخص مطلع و با خبر از تاریخ اسلام و سیره رسول اکرم پوشیده و مخفی نیست . و از این رو داستان سبقت ایمان خدیجه و علی علیه السلام و زیدبن حارثه به آن حضرت امری طبیعی و عادی به نظر میرسد و نیازی به ذکر دلیل و برهان زیادی ندارد ، و اما مسئله سبقت ایمان دیگران ـ که ارتباطی نزدیکتر به آن حضرت نداشتند ـ نیاز به ذکر دلیل و اقامه̾ برهان دارد ،و بدین ترتیب ما در اینجا نیازی به اتلاف وقت و تحقیق بیشتری نداریم . و به نظر نگارنده همین مقدار برای اثبات مطلب از نظر علما و دانشمندان و سیره نویسان کافی است و بهتر است اکنون به سراغ مطلب دیگری برویم و وقت شریف خود و شما را برای ذکر روایات و سخنان مخالف که تعداد اندکی هم بیشتر نیست ، و راویان و گویندگان آنها نیز عموما کسانی هستند که عداوت و دشمنیشان با علویون و خاندان امیرالمؤمنین ، آشکار بود و غرض ورزی و ساختگی و جعلی بودن آنها برای اهل روایت و حدیث روشن است نگیریم ، و برای صدق مدّعای ما خوب است به همان کتاب الفصول المختارة شیخ مفید که آن روایات و سخنان را دقیقا یکی پس از دیگری موشکافی و بررسی کرده است مراجعه نمائید. 15 تحقیقی درباره̾ روایات «صلّیت قبل الناس بسبع سنین و امثال آن ... در چند حدیث که از طریق شیعه و اهل سنّت از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده آمده است که آن حضرت فرمود : « ... و لقد صلّیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین ، و أنا اول من صلّی معه » 16 یعنی ـ ... و براستی که من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز خواندم ، و من نخستین کسی بودم که با او نماز خواندند . و در پاره ای از این روایات به جای « سبع سنین » « تسع سنین » ذکر شده ،مانند روایت خصائص نسائی که متن آن اینگونه است : « و ما أعرف احدا من هذه الامة عبدالله بعد نبیّنا غیری ،عبدت الله قبل ان یعبده أحد من هذه الامّةتسع سنین » 17 یعنیسراغ ندارم احدی از این امّت را پس از پیامبران که خدا را پرستش و عبادت کرده باشد جز خودم که نه سال خدای را عبادت و پرستش کردم پیش از آنکه احدی از این امت او را پرستش و عبادت کند . و در برخی از روایات نیز « خمس سنین » و یا « ثلاث سنین » ذکر شده 18 و با توجه به روایاتی که پیش از این درباره̾ اسلام خدیجه علیها السلام و زیدبن حارثه و ابوذر و برخی دیگر ذکر شد که آنها همان روزهای نخست به رسول خدا ( ص) ایمان آوردند لازم است برای این روایات معنای دیگری غیر از آنچه از ظاهر این روایات استفاده میشود پیدا کرد ، زیرا همین اشکال سبب شده تا برخی از مورخان اهل سنت در صدد انکار اینگونه احادیث برآیند چنانچه ابن کثیر شامی در کتاب سیرة النبویة پس از آنکه حدیث زیر را از ابن جریر طبری و ابن ماجة بسندشان از عبادبن عبدالله نقل میکند که گفته است : از علی علیه السلام شنیدم که می فرمود : « انا عبدالله و أخو رسوله ، و انا الصدیق الاکبر ، لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر ، صلّیت قبل الناس بسبع سنین » . ـ یعنی منم بنده̾ خدا و برادر پیامبر خدا ، و منم صدیق اکبر ، و کسی پس از من این ادّعا را نکند جز دروغگوی تهمت زن ، و من پیش از مردم نماز گذرادم به هفت سال ... ابن کثیر در اینجا نخست در سند حدیث خدشه کرده و پس از آن نیز گفته است : و این حدیث به هر صورت قابل قبول نیست و علی بن ابیطالب رضی الله عنه آن را نمی گوید ، و چگونه ممکن است هفت سال قبل از مردم نماز خوانده باشد ، و این مطلب اصلا متصور نیست . 19 و نظیر همین تعجب و انکار از ذهبی در تلخیص مستدرک ج 3 ص 112 شده است . و از این رو لازم است در این باره تحقیق بیشتری بشود ، تا چنین تصوری برای دیگران پیش نیاید . و وجوهی که در تفسیر و معنای این روایات گفته شده یا می توان گفت بدین شرح است :
امام صادق علیه السلام لا ینبغی للمؤمن ان یجلس مجلسا یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره . ( اصول کافی ـ جلد 2 ـ ص 374) شایسته نیست برای انسان مؤمن در مجلسی بنشیند که معصیت خداوند در آن انجام گرفته و او را توان تغییر آن نباشد .
1- ما درباره̾ ایمان ابوطالب پیش از این به طور مختصر بحث کرده ایم و انشاء الله در جای خود با تفصیل بیشتری بحث خواهیم کرد ،و امثال اینگونه روایات ظاهرا از روی تقیه و پنهان کاری انجام شده چنان چه ائمه̾ اطهار فرموده اند . 2- سوره احزاب ـ آیه 4-5 3- ابن هشام در این جا نسب ابوبکر و دیگرانی که در ذیل نامشان مذکور است ذکر کرده و هر که خواهد به سیره̾ ج 1 ـ صفحات 249 -262 مراجعه نماید . و در پاورقی نیز گاهی مختصری از تاریخچه زندگی برخی از آنها مذکور است . 4- سیره̾ ابن هشام ـ ج 1-ص 249 -262 5- مقدمه̾ سیره̾ ابن اسحاق ـ ط قونیه ترکیه ـ ص « کی » . 6- تاریخ یعقوبی ، ج 2 ـ ص 14 . 7- استیعاب ـ ج 2 ـ ص 457 . 8- تهذیب التهذیب ـ ج 7 –ص 336 . 9- الغدیر ـ ج 3 ص 237 و ج 2 ـ ص 287 به نقل از کتاب مذکور ص 278 . 10- مستدرک حاکم ، کتاب المعرفه ـ ص 22 . 11- تاریخ طبری ـ ج 2 ص 60 . 12- مناقب آل ابی طالب ـ ج 1 ص 240 . 13- بحار الأنوار ـ ج 28 ـ ص 262 به نقل از کتاب مذکور . 14- سیرةالمصطفی ـ ص 112 . 15- و اگر به کتاب مذکور دسترسی ندارید ، قسمت عمده̾ آن را مرحوم مجلسی در بحارالأنوار ـ ج 28 ص 263 تا 287 نقل کرده ، بدانجا مراجعه نمائید . 16- این حدیث را بیش از 15 نفر از بزرگان اهل سنت مانند نسائی و حاکم و ابونعیم و ابن ماجه و طبری در کتاب تاریخ و ابن اثیر و دیگران نقل کرده اند ، به الغدیر ، ج 2 ـ ص 314 مراجعه شود. و از محدثین و علمای شیعه نیز شیخ صدوق ( ره ) در کتاب خصال و طبرسی ( ره ) در کتاب احتجاج و شیخ مفید ( ره ) در کتاب « الفصول المختاره » بسند خود از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده اند ( بحارالأنوار ) ج 38 ـ ص 209 و 298-269 17- خصائص نسائی ـ ص 3 18- الغدیر ج 3- ص 222-223 . بحار الأنوار ج 38 ـ ص 268 . 19- السیرة النبویة ابن کثیر ـ ج 1 –ص 431 -432 .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 723 |