تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,050 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,994 |
تاویل کتاب الهی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 66، خرداد 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آیت الله محمدی گیلانی قسمت دوازدهم فتنه و ایمان قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر تاویل کتاب الهی *مقدمه دوم در تبیین ضرورت وجود متشابه در قرآن درک مفهوم تاویل کتاب الله تعالی است*روش و طریقی که قرآن برای استنتاج صحیح پیشنهاد می کند تدبر است* تدبر یعنی ترتیب امو معلومه پشت دبر یکدیگر برای کشف مجهول*و تذکر مقابل تدبر اختصاص به اولوالالباب دارو که از سنخ مواهب است نه از سنخ مکاسب* نقل آراء اهل لغت در مفهوم تاویل* آمار سور و آیاتی که در آنها لفظ تاویل آمده است*از آیه سوره اعراف و سوره یونس ظاهر می شود که همه قرآن شریف مشمول تاویل است*ارتباط تاویل با معارف و مواعظ و احکام و جامعتر: با همه محکمات و متشابهات قرآن*نتیجه تدبر در آیات مربط بتاویل این است که تاویل واقعیت عینیه ای است که بر مجموعه کتاب در صعود و اول الی الله تعالی مترتب می شود وتنزیل مقابل آن است در قوس نزول* وحدت منشا تنزیل و موطن تاویل نهایات همان رجوع به بدایات است*علم به تاویل قرآن مختص به خداوند متعال و بمطهرین ازرجس علیهم السلام است. مقدمه دوم در تبیین ضرورت وجود متشابه در قرآن معرفت دقیق مفهوم تاویل کتاب الله تعالی در پرتو رهنمودهای خود قرآن است و طریقی که قرآن سلوک آن را منتهی به شناخت صحیح مقاصد خویش متکررا اعلام فرموده همانا تدبر در ایات شریف آن است. تدبر یعنی ترتیب دادن صحیح معانی معلومه و قرار دادن هر یک از آنها پشت سر دبر معنی دیگری که محل طبیعی آن در قواعد استنتاج است و اعتبارعقلی چنین ترتیب و نظمی را جهت کشف و استحصال مطلوب اقتضاء دارد و کافی است در وجوب تعیینی سلوط این طریق در استنباط مقاصد قرآنی آیه کریمه ((کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ))(سوره ص- آیه 29)که انزال کتاب مبارک و چشمه جوشان برکات را به انگیزه احیاء افکار انسانها بوسیله تدبر در آیاتش اعلام نموده که با ترتیب دادن معانی معلومه بگونه ای که هر یک در محل مقتضی پشت یکدیگر قرار گرفته و از این ینبوع مبارک مجاری برکات را جاری سازند مضافا بر این یادگیری اولو الالباب-نه اولو الاقشار!- علوم دفین در فطرتشان رابا استعانت از انوار قرآن یاآور می شوندو استضائه از پرتو قرآن برای صاحبان لب هم تعلم و یادگیری است و هم تذکر و یادآوری است یادآوری معلوماتی که مغروس در نفوس آنهاست که بواسطه استغراق در تدبیر شئون ابدان حجابی از غفلت آن معلومات را مستور نموده و در دیجور فراموشی سپرده شده اند و با استضائه از منبه الانوار بی پایان قرآن دیجور فراموشی و غفلت نابود می گردند و معلومات مغروس ونفوس بادآوری شده و بالنده می گردند که تعبیر: لیتذکر در بیان مقام تذکر که مواهب است و تعبیر: لیدبروا در مقام بیان تعلم که مکاسب است و با این بیان میتوان گفت تخاصم دیرینه بین فلاسفه که آیا تعلم یادگیری است یا تذکر و یاد آوری است بمالصحه منتهی می شود. مفهوم تاویل در لغت باری!با توجه به وجوب تعیینی سلوک طریق یاد شده لازم است احصاء لفظ تاویل در سوره قرآنی و آیات مربوط بمقصد ما را در معرض تدبر و تربیت صحیح قرار دهیم باشد که به عنایت پرودرگار استنتاج مطلوب –بطور متقی- از آنها نموده باشیم و پیش از عرضه آیات شریفع مناسب است کلام اهل لغت را در تفسیر تاویل نقل کنیم و نظر آنها در معنی تاویل برای ما روشن شود: جوهری در صحاح می گوید:التاویل:تفسیر مایوول الیه الشیء – تاویل تفسیر و پرده برداری از واقعیتی است که چیزی به آن واقعیت بر می گردد. و ابن منظور در لسان عرب می گوید: الاول: الرجوع... طبخت النبیذ حتی آل الی الثلث او الربع ای رجع- اول به معنی رجوع است... شراب را پختم تا اول به ثلث یا ربع کرد یعنی به ثلث یا ربع برگشت. و راغب در مفردات آورده: التاویل من الاول ای الرجوع الی الاصل ومنه الوئل للموضع الذی یرجع الیه و ذلک رد الشیء الی الغایة المرادة منه علماکان او فعلا ففی العلم نحو قوله: و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم )) وفی الفعل کقول الشاعر: وللنوی قبل یوم البین تاویل- تاویل ماخوذ از اول به معنی رجوع به اصل است و از همین معنی است موئل که موضع بازگشتن است و معنی آن راندن چیزی بسوی غایتی است که از آن چیز مطلوب است چه آن تاویل علمی باشد مانند وما یعلم تاویله... یا فعل خارجی باشد مانند قول شاعر: برای هسته قبل از روز شکافتن و شکوفائی تاویل است یعنی قبل از رسیدن به غایت شکفتن ناگزیر از رجوع و رانده شدن به سوی شکوفائی است و بعبارتی : هسته فرآیندی دارد که متصل به شکوفائی آن است. وحاصل جمع آراء و اقوال اهل لغت این است که: تاویل مطلق رجوع نیست بلکه رجوع و راده و روانه شدن به سوی چیزی غایت و غرضی است که از آن چیز مترقب است مانند افشره انگور و غیره که بوسیله طبخ آن را به غایتی می رانند که طباخ آن غایت را اراده کرده مثلا به ثلث یا ربع منتهی شود یا مانند هسته که با حرکت جوهری به سوی غایت شکوفائی و باروری که از آن مترقب است رانده می شود و فرآیندی دارد که به غرض متناسب با آن مرتبط است و همین معنی که از اهل لغت استفاده شد تقذیبا از آیات کریمه با تدبر و و امعان استفاده می شود چنانکه خواهد آمد واما آثار لفظ تاویل مذکور در قرآن و عرضه آیات مرتبط به مقصد ما: تاویل در قرآن لفظ تاویل در آیات 6 21 36 37 44 45 100 101 از سوره یوسف علیه السلام و در آیات 78 82 از سوره کهف و در آیه 59 از سوره نساء و در آیه 35 از سوره اسراء و در آیه 39 از سوره یونس علیه السلام و دوبار در آیه 7 از سوره آل عمران و در بار در آیه 53 از سوره اعراف آمده است که مجموعا هفده بار در این هفت سوره تکرار شده است. از آیه سوره اعراف ظاهر می شود که مجموع قرآن کریم – اعم از معارف و احکام و قصص و مواعظ و به تعبیر جامع -: محکمات و متشابهاتش- دارای تاویل است : ولقد جئناهم بکتاب فصلناه علی هدی و رحمة لقوم یومنون هل ینظرون الا تاویله یوم یاتی تاویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذی کنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون. و سوگند یاد می کنم که تحقیقا برای مردم کتابی آوردیم که بر اساس علم خویش آن را در همه ی ابعاد سعادت انسانها تبیین و تفضیل دادیم. بهره گیری از هدایت و رحمت این کتاب ویژه مومنان است آیا انتظارشان جز ظهور تاویل و فرآیند کتاب مذبور است؟ روزی که تاویل آن کتاب می آید آنان که چنین روزی را فراموش کرده اند می گویند: حقا که پیامبران پروردگار ما برنامه سعادت حقیقی را آورده بودندآیا برای ما هیچ شفیعانی پیدا می شوند که ما را شفاعت کنند یا راه بازگشت به دار عمل برای ما ممکن است تا بجای اعمال بدی که انجام دادیم اعمال نیک انجام دهیم؟ راستی که اینها به دست خویش خویشتن را در زیان جبران ناپذیر گرفار کرده اند و آنچه را که به افتراء معبود خویش می پنداشتند از ایشان گم گردیده است. لفظ تائیل که دوبار بضمیری که مرجعش لفظ کتاب است اضافه شده است دلالت می کند که مجموع کتاب بدون استثناء دارای تاویل است و روز آمدن تاویل مقارن با تصدیق اضطراری فراموشکاران به حقانیت انبیاء علیهم السلام و برنامه سعادتی که آورده اند می باشد امام تصدیق اضطراری با ظهور تاویل و فرایند معارف و احکام متصل بغایات هیچ سودی ندارد نه شفیعی برای آنان برانگیخته می شود و نه راه بازگشت به دارالعمل را برای آنان می گشاید و همه سرمایه در سعادت سوزی و شقاوت سازی صرف گردیده است؟ پس اضافه لفظ تاویل به کتاب دلالت دارد بر اینکه مجموع کتاب مشمول تاویل است و روزی خواهد آمد که همه معارف و اخکام و مواعظ و جمله محتویاتش که نفوس انسانها را بغایات تقدیر شده سوق می دهند بمواطن اصلی خود بر می گردند و نهایات با بدایات متحد می شوند. و نظیر آیه مذکور در دلالت بر شمول تاویل مجموع کتاب شریف ا آیه کریمه از سوره یونس علیه السلام: (( وَمَا کَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن یُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ الْکِتَابِ لاَ رَیْبَ فِیهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِینَ أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ بَلْ کَذَّبُواْ بِمَا لَمْ یُحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ)). و بهیچ وجه شان این قرآن نیست که افتراء شده از غیر خدا باشد ولی آن کتب پیمبران پیشین را تصدیق دارد و خود تفصیل برنامه سعادت انسانها در همه ابعاد است تردیدی در آن نیست از جانب پروردگار عالمیان استآیا می گویند پیمبر ما قرآن را از خود ساخته و به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: شما فصحاء عرب فقط یک سوره در قرآن در اسلوب و نظم و تاثیر و هدایتش بیاورید و غیر خدا هر کس را می توانید بمظاهرت و پشتیبانی خود در ساختن این یک سوره دعوت کنید اگر در این دعوی افتراء راستگو هستید بلکه حقیقت این است: اینها به همه جوانب حقائق قرآنی احاطه ندارند و هنوز تاویل آن حقایق بسراغشان نیامده – و بالاضطرار تصدیق کنند- این چنین بوده تکذیب امم پیشین انبیائشان را پس به کیفیت عاقبت ستمکاران نظری کن که پایان تکذیبشان چه مصائبی را ببار آورد. صریح آیه مذکور از سوره اعراف و لحن آیه مورد بحث از سوره یونس علیه السلام دلالت دارد که ظهور تاویل موجب تصدیق ناچاری کافران بآنچه که پیمبران علیه السلام آورده بودند میگردد و آنها اظهار اضطراری می کنند: قد جاءت رسل ربنا بالحق پس ترتب این تصدیق ناچاری بر ظهور تاویل کتاب و آمدن آن بسراغشان روشن میکند که تاویل واقعیت عینیه ای است انکار ناپذیر که مرتبط با جاءت رسل ربنا بالحق است و آن معارف حقه و احکام مربوط بعما و غیره که رسولان پروردگار آورده بودند در فرایند صعود الی الله همانند هسته هائی هستند که شکوفا گردیده اند و بعین الیقین ترتب تاویل را-یعنی واقعیت عینیه- بر واقعیت معارف و غیره مشاهده می کنند و راهی برای انکار نیست زیرا ارتباط شکوفه های برخواسته از شاخه های درخت با ریشه های آن انکارناپذیر است. علی ای حال تاویل کتاب نه مدلولات و مفاهیم ذهنی الفاظ موضوعه است که با وضع اعتبار علاقه دلالی بین الفاظ و مفاهیم پدید آمده است و نه مصادیق خارجی آنها است که تکیه گاه کلام است بلکه تاویل آن آثار و حقایق عینی است که از سنخ غایات مترتبه بر ذی الغایات است مثلا می گویم: فرزندم را کتک زدم. وجود خارجی این ضرب و کتک که تکیه گاه برای خبر است تاویل کلام من نیست بلکه این ضرب و کتک به انگیزه تادیب بوده ترتب این اثر برضرب تاویل کلام مفروض است.مثلا صورت رویائی که برای یوسف علیه السلام تجلی کرد عبارت بود از سجود یازده کوکب و خورشید و ماه به آن حضرت که این واقعه را با تعبیر: یا ابت انی رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لی ساجدین برای پدرش حکایت می کند وجود این واقعه رویائی مولول کلام یوسف است نه تاویل آن بلکه تاویل این واقعه آن واقعیت عینی است که در فرآیند زندگی یوسف پدید می آید و همان صورت نومی شکوفا می گردد و آثار مرغوبه آن هویدا می شود چنانکه بهمین حقیقت در وقت شکوفائی جلال و اقتدارش تصریح فرمودند: خروا له سجدا وقال یا ابت هذا تاویل رویای قد جعلها ربی حقا – پدر و مادر و برادرانش برای ائ فرئتنی و سجده نمودند و یوسف گفت پدرم این تاویل همان رویایی قبلی من است که پروردگارم آنرا حق گردانید و این گونه شکوفایش ساختند. می بینید که تاویل در کلام حضرت صدیق علیه السلام ترتب شکوفائی عظمت و حشمت آن بزرگوار بر واقعه رویائی است که خود واقعیتی است. و بر همین معنی دلالت می کند لفظ تاویل که در قصه حضرت موسی و خضر علیهما السلام آمده است و جناب خضر علیه السلام آثار عینی مترتب بر افعال خارجی خویش را در سه مورد مذکور در قرآن تتاویل مینماید به تین توضیح: پیمبری از پیمبران اولوالعزم چون موسائی علیه السلام به انگیزه تعلم خدمت خضر علیه السلام با تحمل آن همه رنج صفر و گرفتاری میرسد ولی آن معلم ربانی در پذیرفتن این رسول معظم بعنوان تلمیذی گرانی نشان میدهد و تحمل ثقل علم را در وجودش حدس نمی زند و جبرا اعلام میدارد: انک لن تستطیع معی صبرا و کیف تصبر علی مالم تحط به خبرا از موسی میثاق می گیرد آنچه که می بیند شکیبائی کند و در مقام سوال و اعتراض برنیاید تا خود آنحضرت سر فرصت برای او چیزی مربوط به ماجری ذکر کند. اما معلمی ربانی چون خضر علیه السلام آن هم معلم پیمبری از پیمبران اولوالعزم چون کلیم خداوندمتعال علیه السلام پس از سوار شدن دبه کشتی که در دریا روان است و آن همه سرنشین دارد بایجاد شکافتن در کشتی مشغول می شود و خرق و شکافی در کشتی پدید می آورد روشن است که این خرق بدنبالش غرق است! آنگاه پس از فرود آمدن از کشتی بجوانی که در طول راه برخورد می کند بدون هیچ مجوزی او را به قتل می رساند! سپس دیوار در در شرف سقوط قریه ای را که اهل آن قریه از ضیافتشان امتناع بدون هیچ ملاکی ظاهرا مرمت و راست می کند! این افعال از هر انسان عادی که انجام می گرفت اعتراض انگیز بوده تا چه رسد که از مانند خضر معلم کلیم الله علیهما السلام صادر شود که مستوجب اشد الاعتراضات است لذا موسی علیه السلام اعتراض نموده و افعال سه گانه انجام شده را تقبیح کردند خرق و شکاف در بدنه کشتی را کاری بس زشت و کشتن جوان بی گناه را کاری بد وراست کردن دیوار قریه را فعلی مفت و بی مورد خواندند و ظاهر امر هم حق را بموسی میداده است ولی با تخلف وفاء بمیثاق از جانب موسی علیه السلام برای خضر علیه السلام بهانه اعلان از جدائی از مصاحبت فراهم گردید و فرمود: هذا فراق بینی و بینک ولی شما ره به تاویل کارهائی که از حوزه صبرت بیرون بوده آگاه می کنم: اما کشتی مربوط به گروهی از مساکین بوده که برای تایمن معیشت در دریا بکار اشتغال دارند و با خرق و شکاف به ان کشتی عیب رساندم تا از غصب سلطانی که هر کشتی سالم را غصب میکند محفوظ بماند و اما جوان مزبور پدر و مادرش مومن بوده اند و از ناحیه این جوان در معرض طغیان و کفر واقع می شدند با کشتن او سرمایه ایمان ابوینش مصون می ماند و بهتر از آن خداند متعال به آنان موهبت میفرماید و اما دیوار مربوط به دو یتیم در آن شهر بوده که در زیر آن گنجی بوده پدرشان مرد صالحی بوده دیوار را از سقوط و افتادن با مرمت و راست نمودن حفظ کردیم تا آن دو یتیم بعد از بلوغ و کمال آن گنج را استخراج کنند و تمام این کارها به اراده و امر پروردگارت انجام گرفته و جملگی رحمت بوده است و هیچ یک از این امور که مشاهده کردی به رای و اجتهاد خودم نبوده است ذلک تاویل مالم تستطع علیه صبرا این بود تاویل کارهائی که بر صبر و شکیبائی تو سنگینی داشت و از وسعت و توان صبرت بیرون بوده است. تیجه آنکه در بیان حضرت خضر علیه السلام آثارخارجی: حفظ کشتی از غصب حفظ ایمان پدر و مادر مقتول حفظ گنج از ضایع شدن که مترتب بر افعال خارجی خرق و شکافتن کشتی کشتن پسرک مرمت و راست کردن دیوارگدیده تاویل نامیده شده است. با توجه به آنچه گفته شد تاویل قرآن مجید و کتب الهی آن حقائق عینی معارف و مواعظ و قصص و محکم ومتشابه اش در اول و صعود الی الله خواهد بود چنانچه موطن حقیقی قرآن در مقام تاویل کتاب مبین که مستقر در او الکتاب است بوده است و مبدا تنزیل و منتهای تاویل را جز خداوند متعال- وما یعلم تاویله الا الله- احدی نمی داند و از مساس و دسترسی همه بیرون است مگر مطدوه یعنی آنانی که طهرهم الله عن الرجس: فلا اقسم بمواقع النجوم و انه لقسم لو تعلمون عظیم انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون صدق الله العی العظیم. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |