تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,106 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,036 |
نخستین کسی که اسلام آورد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 66، خرداد 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بخش دوم آخرین قسمت حجة الاسلام والمسلمین رسولی محلاتی نخستین کسی که اسلام آورد بحث پایانی و تکمیلی این گفتار در خلال گفتار گذشته همانگونه که خواندید در محور سن امرالمومنین ع در هنگام بعثت رسول خدا ص و ایمان آن حضرت به اسلام اختلافی وجود داشت چنانچه از داشمندان اهل سنت از حاکم در مستدرک نقل شده بود که گفته است و لا اعلم خلافا بین اصحاب التواریخ ان علی ابن ابطالب رضی الله عنه اولهم سلاما وانما اختلفوا فی بلوغه. از نویسندگان معاصر نیز هاشم معروف حسنی در کتاب سیرة المصطفی گوید لقد اتفق المورخون و المحدثون علی ان علیا علی السلام اول الناس اسلاما ولکن اختلفوا فی سنه یوم اسلامه[1] ولی این اختلاف سبب آن شده که برخی خواسته اند در این فضیلت بزرگ که مخصوص علی علیه اسلام بوده خدشه وارد کرده و سن آنحضرت را در آن روز که بسیاری گفته اند کمتر از حد بلوغ بوده سبب نقض و در نتیجه کاسته شدن اهمیت بسیاری که این فضیلت داشته است یحساب آورند. چنانچه شیخ مفید ره فرموده: اجمعت الامة علی ان امیرالمومنین علیه السلام اول ذکر اجاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و لم یختلف فی ذلک احد من اهل العلم الا ان العثمانیة طعنت فی ایمان امیرالمونین علیه السلام بصغرسنه فی حال الاجابة[2] یعنی اجماع امت اسلامی بر آن است کع علی علیه السلام نخستین مردی است که دعوت رسول خدا ص را اجابت کرده و به آنحضرت ایمان آورد و هیچ یک از اهل علم در این باره اختلاف ندارند جز اینکه عثمانیه در مورد ایمان امیرالمومنین کم سنی آن حضرت را عیب شمرده و گفته اند:وی در آن زمان بالغ نبوده و در نتیجه ایمان او از روی شناخت صحیح انجام نگرفته... و روایات دیگری هم بود که نخستین انسانی که ایمان آورد خدیجه بود در پاره ای از روایات هم نخستین مسلمان را ابوبکر و یا زیدابن حارثه دانسته اند. و روی همین بعضی ها خواسته اند برای اینکه دل همه را به دست آمرده باشند وسط افتاده و پا در میانی کرده و به قول دانشمندان میان همه روایات را جمع کرده و چنین گفته اند الا ورع فی الجمع بین هذه الاقوال ای یقال ان اول من اسلم من الرجال الاحرار ابوبکر و من نساء خدیجه و من الصبیان علی ومن المالی زسدابن حارثه...[3] یعنی نزدیکتر به احتیاط در جمع بین این قولها آن اسن که گفته شود نخستین کسی که از جنس مردان آزاده اسلام اختیار کرد ابوبکر بود و از زنان خدیجه از کودکان علی و از موالی آزاد شدگان زید ابن حارثه... و چنانچه از جلال الدین سیوطی نقل شده نخستین کسی که این جمع را کرده است ابوحنیفه بوده و به دنبال این جمع ابن کثیر گفته است و اسلام ابوبکر از اسلام آن چند نفر دیگر سودمندتر بود برای اینکه او شخصیت بزرگی بود و در میان قریش رئیسی بود که مورد احترام آنها و مالدار بود ...[4] و .... ولی بد نیست ندانید همین آقای ابن کثیر در جای دیگر اعتراف کرده که از نظر زمانی ایمان آن سه نفر دیگر مقدم بر ایمان ابوبکر بوده است چنانچه ابن حجر عسقلانی پس از نقل نقل مزبور در الصواعق المحرقة از او نقل کرده که گفته است و خالف فی ذلک ابن کثیر فقال الظاهر ان اهل بیته صلی الله علیه و آله و سلم آمنوا قبل کل احد زوجته خدیجة و مولاه زید و زمجته ام یمن و علی وورقه[5] یعنی ابن کصیر با این کیفیت جمع مخالفت کرده و گفته است ظاهر آن است که خاندان آن حضرت ص پیش از هر شخص دیگری ایمان آوردند و آنها عبارت بودند از خدیجه همسر آن حضرت و آزاده شده او یعنی زید ام المین و علی و ورقة ... و از گفتا راین دو دانشمند و محدث اهل سنت که تعصب بیشتری نسبت به معتقدات خود و اهل مذهب خود از دیگران دارند و از کتابها و نوشته هایشان مانند همین کتاب الصواعق المحرقة و کتاب البدایة و النهایة و اهانتها و دشنامهائی که نثار شیعیان و رافضیان کرده اند بخوبی معلوم می شود که این طریقه جمع میان این اقوال صحیح نیست زیرا بحث در این است که آیا علی علیه الیلام و دیگران کدامیک از نظر زمانی در ایمان به رسول خدا ص و اسلام سبقت جستند و پس از اعتراف به اینکه علی علیه السلام از این نظر سبقت داشته دیگر جای آن یحث باقی نخواهد ماند.... و خوب بود این آقایان اگر هم می خواستند میان روایات را جمع کنند بگونه ای که با عقیده شان نیز که ابوبکر را برتر از علی علیه السلام میدانند مخالفنباشد همانند برخی می گفتند منور از اینکه ابوبکر مسلمان بود یعنی نخستین کسی بود که اسلام خور را اظهار کرد ولی دیگران از ترس مشرکان جرئت اظهار آنرا نداشتند که آنهم مورد بحث است و مسما از رسول خدا و خدایجه و علی علیه السلام زودتر اظهار اسلام نکرده چنانچه از روایت عفیف کندی که پیش از این نقل کردیم معلوم می شود و بلکه از ابوذر غفاری چنانچه پس از این خواهد آمد. ویا همانگونه که از برخی دیگر مانند سعد ابن ابی وقاص و محمدابن حنفیه روایت کرده اند جمع می کرده اند که آن دو درباره ابوبکر گفته اند لم یکن اولهم اسلاما و لکن کان افضلهم اسلاما[6] ابوبکر در میان آنها نخستین مسلمان نبود ولی اسلام او برتر بود. و یا روایت دیگری که همین آقای ابن کثیر از ابی جریر بسندش از محمدبن سعدبن ابی وقاص روایت کرده که گوید: قلت لابی اکان ابوبکر اولکم اسلاما؟ قال لا ولقد اسلم قبله اکثر من خمسین و لکن کان افضلنا اسلاما[7] یعنی به پدرم سعدبن ابی وقاص گفتم آیا ابوبکر در میان شما نخستین مسلمان بود گفت نه بلکه قبل از او بیش از پنجاه نفر مسلمان شدند ولی ابوبکر برترین ماها بوداز نظر اسلام... که البته این مطلب هم بر فرض صحت روایت جز یک اجتهاد شخصی و اظهار نظری خصوصی بیش نیست که برای دیگران ارزشی نداردکه بهتر آن است که از این یحث صرفنظر کرده همان بحث دیگر را دنبا کرده و بگذریم. باری همانگونه که گفته شد در سبقت اسلام و ایمان علی علیه السلام ظاهرا جای تردید نیست و مطلب همانگونه که نقل کردیم اجتماعی و اتفاقی است منتهی برای اینکه این فضیلت بزرگ را خدشه دار کرده و زیر سوال ببرند به این گفتار متشبث شده اند که ایمان علی علیه السلام درآن روز که ده سال بیشتر از سن او نگذشته بود از روی تدبر و تفکر نبوده بلکه از روی تقلید و تلقین بوده ولی دیگران که پس از بلوغ و در سنین بالاتری ایمان آورده اند ایمانشان از روی تعقل و تدبر و معرفت و یقین بوده است. که در این باره نیز به طور اختصار و فشرده می گوئیم: اولا- همانگونه که در خلال گفتارهای گذشته از حاکم نیشابوری و یعقوبی و دیگران شنیدیددرباره سن آن حضرت در هنگام بعثت رسول خدا ص و ایمان او به آنحضرت اختلافی است و نظر قطعی در این باره اظهار نشده زیرا از برخی روایات مانند روایات قتاده از حسن بصری و دیگران که در کتابهای اهل سنت و شیعه[8] نیز آمده است سن آنحضرت در آن روز پانزده یا شانزده سال بوده که از آنجمله است این دو روایت: 1-روی قتاده عن الحسن و غیره قتال: کان اول من آمن علی بن ابی طالب علیه السلام و هم ابن خمس عشرة سنة اوست عشرة[9] یعنی قتاده از حسن و دیگران نقل کرده که نخستین کسی که ایمان آورد علی ابن ابیطالب علیه السلام بود در حالی که پانزده ساله یا شانزده ساله بود. 2-وروی شدادبن اوس قال: سولت خباب بن الارت عن اسلام علی بن ابطاالب علیه السلام قال:اسلم وهو ابن خمس عشرة سنة ولقد رایته یصلی مع النبی ص و هو یومئذ بالغ مستحکم البلوغ[10] یعنی شدادبن اوس گفته است: از خباب بن ارت درباره اسلام علی ابن ابیطالب سوال کردم؟ در پاسخ گفت: او در سن پانزده سالگی اسلام آورد و من او را دیدم که با رسول خدا نماز میخواند و در آنروز بحد کمال و بلوغ رسیده بود. و این دو شعر هم از عبدالله بن ابی سفیان نقل شده که گوید: وصلی علی مخلصا بصلاته لخمس و عشر من سنیه کوامل و خلی اناسا بعده یتبعونه له عمل افضل به صنع عامل [11] و در پاره ای از روایات آمده است که آنحضرت در آنروز چهارده ساله بود چنانچه علی ابن زید از ابی نصرة روایت کرده که گوید: اسلم علی علیه السلام و هو ابن اربع العشرة سنة[12] و در روایات دیگری آمده که آنحضرت دوازده ساله و یا یازده ساله بود که همانگونه که قبلا نیز تذکر داده ایم مشهور نزد علمای اهل شیعه و اهل سنت و روایات معتبر آن است که آنحضرت در آن روز ده ساله بود... ولی آنها که خواسته اند در این فضیلت بزرگ خدشه وارد کنند باید نخست این مطلب را ثابت کنند که سن آنحضرت کمتر از سن بلوغ بوده و سپس به خیال خود آنرا مخدوش یازند...در صورتی که در بسیاری از روایاتی که خود ایشان از علی علیه السلام و دیگران نقل کرده اند با این تعبیر آمده بود که نخستین کسی که از مردان رجال ایمان آورده آنحضرت بوده مانند روایتی که ابی داوود و دیگران بسندهای خود از علی علیه السلام روایت کرده اند که فرمود: انا اول رجل اسلم مع رسول الله[13] یعنی من نخستین مردی بودم که با رسول خدا ص اسلام آموردم و یا در تاریخ یعقوبی آمده بود که کان اول من اسلم خدیجه بنت خویلد من النشاء و علی بن ابیطالب من الرجال ثم زید بن حارثه ثم ابوذر...[14] و ثانیا- رسیدن به سن پانزده سالگی که یکی از سه نشانه حد بلوغ در باب تکالیف شرعیه است همانگونه که برخی از اهل سنت گفته اند در سالهای پس از هجرت و در داستان غزوه خندق تعیین شده و بعنوان حدی از حدود تبلیغ آمده و گرنه قبل از آن میزان در بلوغ و تکلیف تمیز و ادراک بوده نه سن و سال چنانچه از کتاب اسعاف الراغبین و سیره حلبیه نقل شده است.[15] وثالثا-مسئله پذیرش ایمان و امور اعتقادی و بلکه عبادت افراد و بندگان الهی در نزد خدای تعالی توقفی بر بلوغ و رسیدن به حد تکلیف شرعی ندارد چنانچه فقهای اسلام در باب عبادات صبی بطور مشروح مستدل بیات داشته اند و ارزش عمل آنها از نظر پاداش و ثواب و قبولی آن در نزد خدای تعالی با عمل آنهائی که بحد تکلیف و بلوغ رسیده اند تفواتی ندارد اگر نگوئیم پاداش بیشتری دارند... و عمل رسول خدا ص و گفتار آنحضرت درباره ایمان علی علیه السلام نیز می تواند بهترین گواه براین مطلب باشد که در طبق روایات بسیاری که در کتابههای شیعه و اهل سنت آمده رسول خدا ص علی علیه السلام را دعوت به اسلام کرد و پ س از آنکه او ایمان آورد بعنوان نخستین مسلمان و مومن بخود او را مورد آنهمه مدح وستایش قرار داده بدو گفت: ان هذه اول من آمن بی وهو اول من یصافحنی... ویا آنکه فرمود: و یا آنکه اول الناس ورودا علی الحوض اولهم اسلاما و یا به فاطمه علیها السلام فرمود: زوجتک اقدمهم سلما و یا آنچه را امیرالمونین به عمنوان افتخار ذکر می کند که می گوید: صلیت قبل ان یصلی احد و یا آنکه فرمود: عبدت الله مع رسول الله قبل ان یعبده احد و یا روایات دیگری که در گفتار پیش از این با تفضیل بیشتری نقل شده... که بنا بگفته اینان اینگونه روایان هیچ معنی و مفهوم صحیحی ندارد زیرا عبادت و نمازی که در سن ده سالگی و یا کمتر انجام پذیرد ارزش و پاداشی ندارد تتا موجب افتخار و سربلندی بوده و قابل ذکر باشد. و ممکن است این بحث به آیاتی از قرآن کریم چون داستان دلادت حضرت عیسی علیه السلام نیز سرایت کرده و مورد یوال قرار گیرد که وقتی آنحضرت در گهواره به زبان آمده و میگوید: ... انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و اوصانی بالصلوة والزکاة مادمت حیا و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا...[16] یعنی براستی که من بنده خدایم که او بمن کتاب داده ومرا پیامبر قرار داده و مرا در هر کجا باشم مبارک گردانده و مرا به نماز و زکاة سفارش کرده تا آنگاه که زنده ام و یه نیکی و مهربانی نسبت به مادرم و مرا نافرمان و سخت دل قرارم نداده... و در اینجا نیز کسی بگوید این چه افتخاری است که حضرت مسیح می کند که خدا در گهواره به او کتاب داده و او را پیامبر قرار داده و به نماز و زکات و نیکی بمادر سفارش کرده...؟! و یا در داستان حضرت یحیی علیه السلام که خدا یتعالی درباره اش می فرماید: و اتیناه الحکم صبیا[17] یعنی ما حکم نبوت و یا حکمت و فرزانگی را در کودکی به او دادیم... کسی بگوید: این چه افتخاری بود که خدا ی تعالی آنرا ذکر کرده و به یحیی عطا فرموده؟! و یا در داستان شاهد یوسف که می فرماید: وشهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قد من قبل فصدقت و هو من الکاذبین و ان کان قمیصه قدمن دبر فکذبت و هو من الصادقین. بیشتر مفسران گفته اند که آن شاهد و گواه کودکی گهواره ای بود که خداوند برای تبرئه بنده بزرگوارش حضرت یوسف او را به سخن آورد و راه تحقیق صحیح را به عزیز مصر آموخت... ونمونه های دیگری که در تاریخ و روایات هست و شهادت و عبادت کودکان نابالغ مورد پذیرش و تمجید و افتخار قرار گرفته است که همه آنها زیر سوال رفته و مخدوش میشود... .لی بهتر همان است که بگوئیم: شب پره گر وصل آفتاب نخواهد ذره ای از قدر آفتاب نکاهد و این اشکال تراشیها و تشبثات موهوم نمی تواند این فضیلت بزرگ را مخدوش ساخته و زیر سوال ببرد و شایسته تر آن است که دامنه این بحث را نیز جمع کرده و بهمین جا خاتمه دهیم و به سراغ بحث بعدی برویم. ولی به عنوان نمونه ای از تناقض گوئیهای این آقایان بدنیست قسمت زیر را بخوانید: ابن کثیر در کتاب السیرة النبویه خود پس از نقل روایات و سخنان زیادی از راویان و ترجیح اینکه نخستین کسی که اسلام آورد ابوبکر بوده آنگاه روایت زیر را از ابن اسحاق نقل کرده که خود این روایات می تواند گویاترین دلیل بر رد این مدعا باشد متن روایت اینگونه است: حدثنا احم قال حدثنا یونس عن ابن اسحاق قال ثم ان ابابکر نبا رسول الله صالی الله علیه و سلم فقال احق ما تقول قریش یا محمد بن ترکک الهتنا و تسفیهک عقولنا و تکفیرک آبائنا فقال رسول الله صلی الله علیه و سلم یا ابابکر انی رسول الله و نبی و بعثنی لا بلغ ریالته فادعوک الی الله بالحق. فوالله انه الحق و ادعوک الی الله یا ابابکر وحده لا شریک له و لا یعبد غیره و الموالات علی طاعة اهل طاعته)) ... و قرء علیه القرآن فلم یقر ولم ینکر و اسلم و کفر بالاصنام و خلع الانداد و اقرا بحق الاسلام و رجع ابوبکر و هو مومن مصدق[18] که آن را این حدیث که ابن کثیر آن را پذیرفته است بخوبی روشن می شود که اولا داستان بعثت رسول خدا ص را ابوبکر از زبان دیگران شنیده اند از قول آنحضرت. ثانیا پس از آنکه دعوت علنی شده بود و قریش شنیده بوده است و در بحث آینده خواهید خواند که طبق نقل مشهور علنی شدن دعوت رسول خدا ص پس از گذشت سه سال یا پنج سال از بعثت رسول خدا ص و ایمان آوردن بیش از چهل یا پنجاه نفر بوده و ثانیا پس از تردد و دودلی اسلام آورده که همه این مسائل با گفتارهای دیگرشان تناقض و مخالفا دارد. والله اعلم. [1] .برای اطلاع بیشتر از متن گفتارها و ترجه آنها به شماره 63 صفحه 34 و 35 مراجعه نمائید. [2] .بحارالانوار- ج38-ص362 به نقل از ((الفصول المختاره)) [3] و4. سیرة النبویه این کثیر –ج38-ص 432و437 و الصحیح من السرة –ج1- ص 250 [5] - الصواعق المحرقة- ص 74 [6] و 7 . السیرة النبویة- ج1-ص 436 [8] . برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات و مصادر آنها به کتاب بحار الانوار 035- ص6و7 وج 38-ص 259و 280و الصحیح من السیرة ج 1-ص 127 مراجعه فرمائید. [9] و 10 .بحار الانوار ج 38-ص280 [11] و 12. بحار الانوار –ج38- ص 281 [13] .شرح نهج البلاغه ابن اب الحدید ج 3- ط مصر- ص 258 [14] .این حدیث با ترجمه اش در شماره 62 ص 28 گذشت [15] .الصحیح من السرة ج 1 – ص251 [16] .سوره مریم- آیات 30و31و32 [17] .سوره مریم – آیه 21 [18] .سیره این اسحاق- چاپ ترکیه ص 120. سیره ابن کثیرجلد 1 ص 432و433 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 147 |