تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,084 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,030 |
شرح دعای ابوحمزه ثمالی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 66، خرداد 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آیت الله ایزدی نجف آبادی قسمت اول شرح دعای ابوحمزه ثمالی الهی لاتودبنی بعوبتک و لاتمکر بی حیلتک خدایا مرا به عقوبتها و مجازاتهای خود ادن مکن و به مکر و حیله ات مرا غفلگیر مساز. معای ادب ادب کردن به معنای تربیت کردن است. ولی گاهی این تربیت کردن به آرامی و نرمی است و گاهی در اثر عصیان و نافرمانی به خشونت می گراید. در این جمله امام که می فرماید: خداوندا! مرا به عقوبتها و مجازاتهایتادب مکن اشاره به این مطلب است که ممکن است خداوند بنده ای را-در اثر گناهانش- با کیفر و مجازات تادیب نماید. و این نوع تادیب در زندگی روزمره مان نیز به وضوح دیده می شود.مثلا گاهی یک معلم برای تربیت کردن شاگردش از روش های ساده معمولی مانند صحبت کردن پند دادن نصیحت نمودن استفاده می کند و گاهی در اثر عصیان و نافرمانی شاگرد ناچار متوسل به روشهای سخت و خشن می شود مانند توبیخ لفظی یا در درجه بالاتر تنبیه بدنی. خداوند پیامبر را ادب می کند خداوند یک نحوه تادیب دارد که بوسیله انبیا و اولیاء ش انجام می پذیرد دستوراتی را به بشر می دهد و آنچه مصلحت آنها است به آنها گوشزد می نماید و از عذاب الهی تحذیر وهشدار می دهد در ذیل آیه شریفه سوره اعراف به پیامبرش می فرماید: خدا العفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلین[1]- با عفو بخشش ملازم باش و به کارهای پسندیده امر کن و از جاهلان روگردان باش. بمناسبت نزول این آیه حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده ادبنی ربی فاحسن تادیبی[2] –خداوند مرا ادب کرد و چه خوب ادب کرد و در حدیث دیگری از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که فرمود ان رسول الله صلی الله علیه و آله ادبه عزوجل و هوادبنی و انا اودب المونین...[3] خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را ادب کرد و او مرا ادب کرد و من مومنین را ادب می کنم آری! خداوند پیامبرش را ادب کرد تادیبی نیکو و زیبا تا آنجا که او را پسندیده و برگزید و امر دین را به او واگذار کرد.در روایتی به این معنی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که می فرماید ان الله عزوجلادب نبیه فاحسن ادبه فلما اکمل له الادب قال: وانک لعلی خلق عظیم)) ثم فوض الیه امرالناس و الامة لیسوس عباده...))[4] خداوند پیامبرش را ادب کرد و چه خوب ادب کرد و آنگاه که ادب را برای او کامل نمود به او فرمود همانا تو بر خلقی بزرگ و عظیم آزاسته ای آنگاه امر مردم و امت را به او واگذار و تفویض کرد تا بندگان خدا را هدایت و راهنمایی کند. بنابراین ادب کردن پیامبر ص یعنی او را ساختن که خدا پیامبرش را ساخت و تربیت کرد و آنگاه که پیامبر به حد کمال ادب رسید امر امت را به او واگذار نمود. معنای لغوی ادب علمای لغت گویند الادب اجتماع خصال الخیر- ادب عبارت است از جمع شدن صفتها و خصلتهای نیکو. این صفت خوبی که از آن به ادب تعبیر می کنیم گاهی فردی است یعنی در شخصی آن را می یابیم و گاهی در یک کار است پس اگر یک کاری به هیئت خوب و طرز پسندیده و جالب انجام پذیرد خود آن کار ادب است ولی اگر به وضع بدی انجام پذیرد حتی اگر کار در اصل خوب باشد ولی انسان آن را به نحو بدی انجام دهدآن بی ادبی است. پس یک معنای ادب کار کار پسندیده ای است که به وضع پسندیده ای عمل شود نظیر درس گفتن و احسان نمودن و و ... مثلا اینکه در شرع وارد شده است که بهتر است نماز را با ادابش انجام داد این آداب نماز غیر از واجبات است به عنوان نمونه از ادب نماز است که انسان بهترین لباسش را بپوشد وعطر بزند و در مسجد نماز بگذارد.پس خود کار که نماز است حسن و نیکو است ولی آنچه ادب نماز است همان است که با آن شیوه زیبا و نیکو نیز انجام می پذیرد. این زی حسن و وضع پسندیده را ادب کار می نامند. اما ادب شخصی و فردی همان ملکاتی است که در اثر آنها حرکات وسکنات آم فرد خوب و به وضع پسندیده ای واقع می شود آنجا است که به آن شخص مودب می گویند. انواع ادب نتیجه سخن اینکه خداوند پس از ایجاد بندگان بوسیله انبیاء و فرستادگان خود در مقام تادیب آنها بوده است و با آگاهی دادن و ارشاد نمودن و هشدار دادن آنان را تادیب نموده است. گاهی در اثر عصیان و نافرمانی بندگان این تادیب روش دیگری به خود می گیرد پس همانگونه که معلم دلسوز گاهی شاگردانش را برای بهتر تربیت کردن و انضباط داشتن تنبیه می نماید یا پدر فرزند دلبندش را کتک می زند خداوند نیز بنده گناهکارش را مجازات می کند و کیفر می دهد و پس از آنکه پاک شد و زنگارهایش زدوده شد آنگاه او را به بهشت می برد. و چه بسا در همین دنیا نیز در اثر اعمال بد بندگان خداوند آنان را تادیب نماید. حضرت امیرالمومنین ع در خطبه ای که به مناسبت استسقاء و طلب باران ایراد نموده اند چنین می فرماید: ان الله یبتلی عباده عند الاعمال الیسئة بنقض الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یقلع مقلع و یتذکر متذکر و یزدجر مزدجر...[5] خداوند بندگانش را- هنگامی که کارهای بد و ناشایسته انجام وی دهند- تادیب می کند به کم کردن میوه ها محصولاتش و بازداشتن برکتها و بستن دربهای خزائن خیرات بر روی آنها تا اینکه توبه کننده ای توبه کند و گنهکاری از گناه دوری جوید و پند گیرنده ای پند پذیرد و سرخره ای منزجر گردد و به گناه روی نیاورد. پس اینجا که حضرت می فرماید خداوندا! مرا به عقوبتهایت تادیب مکن مانند این است که ذکر لازم کرده باشد و اراده ملزوم یعنی خدایا به من توفیق ده که خود بخود زیربار دستوراتت بروم و آدم پذیرنده ای باشم و متمرد و خیره نباشم تا برای تربیت کردن مرا حتما عقوبت کنی. معنای مکر در جمله دوم می فرماید در حیله ات به من مکر مکن. حیله مصدر مضاف است و افاده عموم می کند یعنی در ضمن حیله هایت به من مکر مکن. مکر حیله خدعه و کید معانی نزدیک به هم دارند که در فارسی همان نقشه کشیدن توطئه کردن و حیله نمودن می گویند. در قرآن کریم مکر به خدا هم نسبت داده شده است. میفرماید:ومکروا مکرا و مکرنا مکرا [6]و در جای دیگر ومکروا ومکر الله والله خیرالماکرین[7] و در واژه خدعه آمده است ان المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم[8] و در واژه کید می فرماید انهم یکیدون کیدا واکید کیدا[9] بسیاری از مفسرین چون خدعه و نیرنگ را حمل بر قبح کرده اند و خداوند هم از هر قبح و عیبی منزه است لذا چنین معنی می کنند که خداوند پاداش مکر را کیفر می دهد و چون کیفر مکر در مقابل مکر است لذا تحت نام مکر آمده است و این را در فن بدیع مشاکله می نامند به این معنی که چون دشمنان مکر می کنند و خداوند هم پاداش مکر به آنها می دهد این پاداش بد نام همان عمل بد به خود گرفته است. ولی به نظر می رسد که معنای الهی چیز دیگری باشد. مثلا ممکن است ما حوادثی را پیش بینی و ایجاد بنمائیم و به نظر برسد که نتیجه این حوادث چیزی است که خودمان از قبل مقرر نموده ایم ولی چه بسا در این میان یک یا چند نفر کاهائی بکنند که حوادث بگونه ای دیگر نتیجه بدهد و نتیجه پیش بینی شده از آن گرفته نشود.مثلا درباره جنگ آمده است الحرب خدعه –معنای خدعه همان ایجاد تاکتیک و نقشه ای است که طرف مقابل از آن باخبر نباشد و پیش بینی آن را نکرده باشد. از این روی خوب بودن یا بد بودم مکر و خدعه تابع مقصدی است که ماکر وخدعه گر دارد. مادری که میخواهد بچه اش را از شیر بازدارد آن کار هرگز به ضرر بچه اش نیست ولی چاره ای ندارد جز اینکه متوسل به نقشه هائی شود تا آن بچه را از شیر خوردن باز دارد این نقشه ها مکر و خدعه است و خیلی هم بجا و خوب است. ولی آن توطئه هایی که ابر قدرتها و قدرتهای شیطانی برای چپاول و به استضعاف کشاندن ملتهای مظلوم به کار می گیرند مکرهای بد و قبیح است پس خوب یا بد بودن مکر و خدعه دائر ومدار غرض و انگیزه ای است که ماکر و مخادع در نظر گرفته است. مکر الهی داستان حضرت یوسف را همه خوانده ایم که برادرانش چه نقشه ها و کیدها برای دور کردن او از پدرش داشتند تا آنجا که او را به چاه انداختند و خیال می کردند که با این کار او را برای همیشه از پدر دور کرده اند. از آنطرف صحنه هائی که پس از آن برای حضرت یوسف پیش می آمدکه او را به قیمت ارزانی بفروشند و زنهای هرزه برای او پرونده سازی کنند و به زندانش بیاندازندو چه رنجها که در این میان بر او وارد شد که به صورت ظاهر همه اش نتیجه بد داشت. ولی شاید تقدیر الهی هم این بوده است که یوسه از پدرش جدا شود و زلیخا به قیمتی ارزان او را خریداری نماید و به زندانش افکند تا اینکه تعاقب حوادث و پیش آمده ها شخصیت والای اورا به مردم بشناساند و کم کم خزانه دار مصر شود و آنگاه عزیز مصر گردد وخوابش تعبیر شود که : آفتاب و ماه و یازده ستاره در برابرش سرتسلیم وکرنش فرود آورند و به او احترام بگذارند. وجود مردم دانا مثا زرطلسی است که هرجا برود قدر و قیمتش دانند بزرگ زاده نادان به شهر واماند که در دیار غریبش به هیچ نستانند برادران یوسف خواستند از او راحت شوند به خیال خام خودشان او را به چاه انداختند ولی از آنجا که خداوند چیز دیگری را برای او منظور کرده بود می بینیم حوادث همچنان- به صورت ظاهر- به ضرر یوسف پیش می رود ولی در نتیجه بهترین وضعیت برای او پیش می آورد. و بی گمان آنان که کید بد داشتند و بد عمل کردند خداوند به آنها کیفر می دهد و کیفر عملشان را خواهند دید. بس دشمنان که خیال می کنند با کارهای بدشان منقصتی در کار خدا ایجاد کنند سخت در اشتباهن چه اینکه خداوند با قدرت خدائیش همه کارها را جزء نقشه ها و کیدهای الهی می آورد و نتیجه اش تنها به ضرر دشمنان است و چون خداوند هرگز اراده سوئی ندارد لذا کید خداوند حسن است. در مورد ظالمین در قرآن کریم آمده است که خیال می کنند ما به آنها مهلت می دهیم – و امکانات می دهیم- این برای آنها خوب است ولی نمی دانند که این مهلتدادن به زیان آنها است و برای این است که بیشتر گناه کنند تا کیفرشان سخت تر و عذابشان دردناکتر گردد. این کید برای کسانی است که در گناه بقدری فرو رفته اند که بکلی از هدایت دور شده اند. ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة وگرنه در مورد بندگان مومنم خداوند که گاهی به گناه روی می آورند برخی از بلاها برای این است که آنان را از گناه بازدارد و به خود آیند همانگونه که در خطبه حضرت امیر علیه السلام ملاحظه کردیم. پس اینکه حضرت از خدا می خواهد که در ضمن حیله ها و مکرهایش او را قرار ندهد به این معنی است که:خدایا! مرا جزء کسانی که خودبخود ادب نمی شموند و تربیت نمی گردند و آنگاه از قابلیت می افتند و چه بسه ملت ها و نعمتها و احسانهایت برای آنان نقشه الهی باشد که بیشتر در گناه فرو روند قرار مده. ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,527 |