تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,080 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,025 |
شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 67، تیر 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح دعای ابوحمزۀ ثمالی قسمت دوم آیت الله ایزدی نجف آبادی «مِنْ اَیْنَ لِیَ الخَیرُ یا رَبَّ وَ لایِوجَدُ اِلّا مِن عِندکَ وَمِنْ اَیْنَ لِیَ النَّجاةُ وَ لاتُسْطاعُ اِلا بِک». پروردگارا! از کجا برای من خیر است و حال اینکه خیری یافت نمیشود مگر از پیش تو و از کجا برای من نجات و رهائی هست با اینکه بغیر وسیله تو نجاتی امکان ندارد. خیر، فقط از سوی خدا است در این دو جمله از دعا اقرار به دو مطلب توحیدی (البته توحید افعالی) میباشد: 1- اینکه خیری بهر کس و بهر چیز برسد همه از ناحیه ذات مقدس پروردگار، نشأت گرفته و میگیرد. 2- اینکه نجات از خطراتی که در این جهان پرحوادث ممکن است، بهرکسی رو آورد، بجز بوسیله ذات خداوندی میسر نیست و همچنین رهائی از آثار شوم دنیائی و آخرتی اعمال زشت و ناروا بجز شمول رحمت و عنایت الهی ممکن نخواهد بود. ابتدا راجع به خیر و اینکه فقط از ناحیه او است: اولاً درباره واژه و لغت خیر آنچه باید گفت این است که (بر حسب گفته اهل تحقیق از فلاسفه یا غیر آنها) مفهوم «خیر» که معمولاً میگویند «ضد شرّ» است، مفهومی است بدیهی و واضح و نیازی به فکر و تأمّل در بدست آوردن این مفهوم نیست؛ تنها اگر اشکالی باشد در این است که در عالم خارج از ذهن یعنی عالم واقعیت و هستی روی چه اموری میتوان انگشت گذاشت و آنها را بعنوان مصداق خیر شناخت و نام برد که در رابطه با این مطلب «ثتویّه» اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند که برای عالم هستی دو مبدء و دو اصل قائل شدهاند یکی بنام یزدان که خالق خیرات است و دیگری اهریمن که خالق شرور است و چنین پنداشتهاند که خیرات یک صف از موجودات است مثل خورشید و آب و نور و صف شرور هم صف دیگر موجودات است چون درندگان و گزندگان . در هر صورت در اینجا است که محققین از فلاسفه میفرمایند از آنجائی که خاصیت خیر این است که همواره خواستنی و دوست داشتنی است لذا همه کس و همه چیز از روی شعور و علم و چه بالطبیعه خواهان آن هستند. همچنانکه راغب در مفردات گوید: «الخیر ما یرغب فیه الکل کالعقل مثلاً و الفضل و العدل و الشیء النافع» یعنی: خیر چیزی است که همه کس در او رغبت دارد مثل عدالت و عقل و فضل و اشیاء سودمند. و با در نظر گرفتن اینکه هر موجودی وجود و هستی خود و کمالات خود را خواهان است و از نیستی خود و نبود کمال خود گریزان است پس مصداق خیر در عالم هستی وجود و کمالات وجودی است و همه اسباب و وسائلی که سبب رشد و تکامل موجودات میگردند همه خیرند و بعضی از اهل لغت نیز گفتهاند: «الخیر حصول الشیء علی کمالاته». یعنی: خیر ظفر یافتن هر چیز بر کمالات او است. بعد از آنچه در معنای خیر گفته شد، مطلب اول این دو جمله دعا که اقرار به این مطلب که تنها خیر از ناحیه خداوند است روشن میشود که از آنجائی که منشأ هستیها همه ذات مقدس پروردگار است و در عالم هر موجودی که سبب وجود موجودی یا کمال موجود دیگری میشود از خداوند است. بنابراین همه خیرات از ناحیه خداوند است که در دعاهای تکبیرات نماز است که: «اَلخَیرْ فی یَدَیکَ وَ الشَرُّ لَیْسَ اِلَیکَ» خداوندا خیر تنها در دست تو است و هیچ گونه شرّ و بدی به تو برنمیگردد. رهائی از خطرات و حوادث امّا اقرار دوم: که از خطرات جهان بر حوادث و نتایج شوم اعمال زشت و ناروا بجز در سایۀ عنایت خداوندی و لطف او راه نجاتی نیست. آنچه بطور اختصار باید گفت این است که: درست است که در این جهان امور بسیاری دیده میشود که گمان میکنیم به پناهندگی به آنها از گزند روزگار و پیش آمدها میتوانیم خود را حفظ کنیم مثلاً از خطر سیل و طوفان به کوه پناهنده شویم همچنانکه پسر حضرت نوح پیغمبر وقتی نوح (ع)به او فرمود: ای پسرک من با من به کشتی سوار شو و با کافرین مباش! در جواب گفت: «سَاوی اِلی یَعْصِمنی مَنَ الماء»[1] یعنی: بهمین زودی در کوه قرار میگیریم که مرا از آب حفظ میکند!! و نیز گمان کنیم که از خطر غرق در دریا به خشکی پناه میبریم همچنانکه در سورۀ بنی اسرائیل آمده است: «وَ اِذا مَسَّکُمُ الضُرِّ فی البَحرِ ضَلِّ مَن تدعُونَ اِلا ایّاهُ فَلَمَّا نَجّیکُمْ اِلی اَعْرَضْتُم وَ کانَ الإنسانُ کَفُوراً».[2] یعنی: هنگامی که شما در دریا گرفتاری فرا میگیرد هر چه که بجز خدا بود و او را میخواندید از نظرتان گم میشود ولی همین که شما را بخشکی رساند و نجات داد (از خدا) رو میگردانید و همیشه این انسان، ناسپاس بوده است. ولی ما غفلت داریم از اینکه اگر امر و اراده خداوندی بر این قرار گیرد که ما هلاک شویم کوه هم نمیتواند ما را پناه دهد همچنانکه حضرت نوح به فرزندش فرمود: «لا عاصِمَ الِیْومَ منْ اَمْرِ الله اِلا مَنْ رَحِمَ».[3] یعنی: امروز دیگر پناه و پناهگاهی از امر خدا نیست جز اینکه خدا کسی را رحم کند. و همچنین ممکن است در عین اینکه از خطر امواج دریا به خشکی پناه ببریم در اثر زلزله یا فرورفتگی زمین زیرزمین و آوار هلاک شده یا بادهای شن آور ما را زیر تودههای شن روان دفن کند همچنانکه در سوره بنی اسرائیل بدنبال آیه فوق میفرماید: «اَفَاَمِنْتُمْ اَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ جانِبَ الْبَرِّ اَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً...[4]». یعنی: آیا درامانید از اینکه خداوند در ناحیه خشکی شما را زیرزمین پناه کند (در اثر فرورفتگی زمین) یا بر شما تندباد شن آور بفرستد. بطور سربسته باید از این معنا غفلت نکنیم که جهان ماده را هم از نظر عقل نباید مورد اعتماد قرار داد و به آن تکیه کرد بحکم اینکه جهان ماده است و عالم مزاحمات است که بقول شاعر میگوید: «جهان رباط خرابی است بر گذرگه سیل». و نیز در چنگ قدرت حق و زیر سلطه خداوند است که هر لحظه ممکن است همانجائی که ما به آن پناه بردهایم و همان چیزی که ما برای حفظ خودمان به آن دل گرم کردهایم از ناحیهای که ما از آن غفلت داشتهایم و از ما غیب و پنهان بوده است به امر خداوند پیشامدی پیش آمده و پناهگاه ما مدفن ما گردد. در آخر به این نتیجه میرسیم که در عین اینکه ما باید برای حفظ و نجات خودمان از گرفتاریها و پیشآمدها و پیشگیری از ناگواریها دست بدامن اسباب که خداوند قرار داده بشویم ولی از این حقیقت غفلت نکنیم که نجات بدست خدا است و حافظ و نگهبان او است. «لَا الَّذی اَحْسَنَ اسْتَغنی عَنْ عَوْنِکَ وَ رَحْمَتِکَ وَ لا الَّذی
اَساءَ وَاجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَلَمْ یُرضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ» هیچ کس از خدا بینیاز نیست در این دو جمله از دعا نیز به دو حقیقت بسیار عالی و ژرف اقرار و اعتراف شده است. 1- اینکه هیچ کس و هیچ چیز در هیچگونه شرایطی از عنایت و لطف خداوندی بی نیاز نیست. 2- چنین نیست که کسی که گناه ونافرمانی کرد بتواند خود را مثلاً با پناهندگی به قدرت دیگری از چنگ قدرت حق برهاند. مطلب اول که اقرار به این است که حتی کسانیکه نیکوکار بودهاند از لطف خداوندی بی نیاز نیستند بدین جهت است که اولاً- سراسر عالم آفرینش وابسته به عنایت حق بلکه عین وابستگی به ذات او است که اگر لحظهای عنایت او زائل شود جهان نیست و نابود خواهد شد، چنانچه خداوند میفرماید: «اِنَّ الله یُمْسِکُ السَّمواتِ وَالارْضَ اَنْ تَزُولا وَلَئنْ زالَتا اِنْ اَمْسَکَهُما مِنْ اَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ».[5] یعنی: همانا خداوند است که آسمانها و زمین را نگهداری میکند که مبادا زایل شوند (از جای خودشان پرت شوند و یا وجودشان دوام نیابد) که بر فرض از جای بلغزند، احدی جز او، آنها را نمیتواند نگهداری کند. بر حسب مفاد این آیه و آیات دیگر و حکم عقل، دوام هستی و دوام آفرینش به دوام فیض است که بقول فیض کاشانی: باندک التفاتی زنده دارد آفرینش را اگر نازی کند درهم فرو ریزند قالبها و به قول ملای رومی: هر زمان نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا در هر صورت نیکوکار و بدکار بلکه جمله عالم هستی هیچ کس و یا هیچ چیز- در هیچ شرائطی- از عنایت لطف خداوندی بینیاز نیست. ثانیاً- نیکوکاری و احسان نیکوکار از یکسو جز بسرمایه توفیق و عنایات الهی صورت پذیر نیست و از سوی دیگر بدون عفو و اغماض خداوندی قابلیت اینکه قبول شود و روسفید کننده باشد نیست که باید گفت: بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد امّا در رابطه با اقرار به مطلب دوم که کسانیکه بخود جرأت گناه میدهند و موجبات نارضایتی خداوند را فراهم میکنند از چنگ قدرت خداوند بیرون نیستند، بموقع دیگر و گفتار دیگر واگذار میکنم انشاءالله. ادامه دارد امیرالمؤمنین«ع»: «قِلَّةُ الْعَفوِ أَقْبَحُ الْعُیوبِ وَالتَّسرُّعُ اِلَی الإنتقامِ أَعْظَمُ الذُْنُوب» (غررالحکم- ص 537) کم گذشتی از لغزشهای مردم زشتترین عیبها است و شتاب کردن در انتقام بزرگترین گناهان است.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 182 |