تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,045 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,991 |
مدیریت اسلامی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 67، تیر 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مدیریّت اسلامی حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری مقالاتی که از این شماره به بعد تحت عنوان «مدیریّت اسلامی» از نظر خوانندگان گرامی خواهد گذشت، حاصل بیست و هفت سخنرانی است که در جلسات هفتگی معاونتها و مدیران کل و رؤساء ادارات وزارت اطلاعات پس از تأسیس این وزارتخانه در سالهای 63 و 64 توسط نگارنده ایراد گردیده است. مکرر دوستان تقاضا داشتند که این مباحث چاپ و بصورت کتاب در اختیار علاقمندان قرار گیرد و از آنجا که عرضۀ آن بصورت کتاب نیاز به بازنگری داشت و نگارنده را با کثرت اشتغالات فرصت این کار نبود، اجابت آن میسّر نمیشد، تا اینکه بالأخره تصمیم بر این شد که بتدریج بازنگری آغاز و بصورت سلسله مقالاتی در مجلۀ پاسدار اسلام منتشر گردد تا هم پاسخی تدریجی به خواستۀ علاقمندان باشد و هم مقدمهای برای انتشار آن بصورت کتاب. در سلسله مقالاتی که تحت عنوان «مدیریّت اسلامی» از نظر خوانندگان گرامی خواهد گذشت، جایگاه مدیریت، شیوۀ مدیریت و ویژگیهای مدیر شایسته از نظر اسلام مورد بررسی قرار میگیرد، بنابراین آنچه مورد بحث است اخلاق مدیریت است نه علم مدیریت. امید آنکه با بکار بستن آنچه اسلام دربارۀ شیوۀ مدیریت آورد و تلاش برای تحصیل صفاتی که مدیر شایسته از نظر اسلام باید واجد آن باشد، انقلابی الهی در مدیریتهای نظام جمهوری اسلامی تحقق یابد. مدیریت چیست؟ پیش از آنکه شیوۀ مدیریت در اسلام و ویژگیهای مدیر اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم باید دید که اصولاً مدیر کیست و مدیریت چیست و چند شیوه برای مدیریت وجود دارد. مدیر در لغت به معنای: کارگردان، گرداننده، دور دهنده، اداره کننده وکسی است که کاری را اداره میکند. و اداره به معنای: کارگردانی، قوام دادن، نظام دادن و تنظیم کردن کارها است. مدیریت به معنای مدیر بودن و مدیری است.[1] بر مبنای معنای لغوی کلمۀ مدیر، مدیریت اصطلاحاً تعریف شده است به: «انجام کارها بوسیله و از طریق دیگران» بنابراین علم مدیریت عبارت است از: «علمی که انسان را به انجام کارها از طریق دیگران هدایت میکند» و اخلاق مدیریت عبارت است از ویژگیهائی که انجام کار از طریق دیگران را میسر میسازد، و با این ویژگیها است که انسان میتواند دانش مدیریت را بکار بندد و به هنر مدیریت متصف گردد. در اینجا به مسألۀ دیگری میرسیم و آن رابطۀ مدیریت و سازمان است. مدیریت و سازمان بر اساس آنچه در تعریف مدیریت آمد، مدیریت و سازمان لازم و ملزوم یکدیگرند و ارتباط آنها ناگستنی است یعنی تحقق مدیریت بدون سازمان و تحقق سازمان بدون مدیریت ممکن نیست. سازمان چیست؟ سازمان عبارتست از گروهی که برای وصول به هدفی مشترک با یکدیگر همکاری میکنند. قدرت و توانائی هر سازمان رابطۀ مستقیم با قوت مدیریت آن سازمان دارد، هر چه مدیریت صحیحتر و قویتر باشد سازماندهی و انجام کارهای جمعی بهتر و کاملتر و توانائیهای سازمان افزونتر میشود. شیوههای مدیریت دومین مقدمهای که پیش از طرح مدیریت اسلامی باید به آن اشاره نمود مسألۀ شیوههای مدیریت است. شیوههای مدیریت از انگیزهها و مبانیِ فکری و عقیدتی و خصلتهای روحی مدیر و نیز افراد تحت رهبری او ریشه میگیرد. بنابراین بتعداد مکاتب و سازمانها و احزاب و حتی افرادی که در سمت مدیریت قرار میگیرند شیوههای مدیریت، متغیر و متفاوت است، و برای شناخت شیوههای مدیریت، شناخت ایدئولوژی سازمان و عقاید و خصلتها و انگیزههای مدیر ضروری است. از باب مثال در مکتبی که هدف وسیله را مباح میکند مدیر میتواند برای رسیدن به اهداف خود و سازمان تحت ادارۀ او هر کار زشت و ناپسندی را انجام دهد، وی در مکتبی که هدف موجب اباحۀ وسیله نمیشود، مدیر تنها از طرق مشروع میتواند به اهداف خود برسد، و لذا مدیریت نخست ظاهراً توفیق بیشتری برای رسیدن به اهداف دارد تا بشیوۀ دوم. مدیریت اسلامی مدیریت اسلامی ابتدا باید اسلام را معنا کنیم، و پس از آن مبانی اسالم دربارۀ مدیریت و رهبری را تبیین نمائیم و سپس با مدیریت به شیوه اسلامی آشنا شویم. تفسیر اسلام در یک جملۀ خیلی کوتاه عبارتست از تسلیم در برابر حق «الاسلام هو التسلیم» و مسلمان کسی است که در عقیده و اخلاق و عمل تسلیم حق باشد. و بر اساس این تفسیر، اساسیترین مبانی اسلام در رابطه با رهبری که سایر اصول مدیریت به آن باز میگردد مبنای حق و عدول است. در این شیوه از مدیریت انگیزههای فردی و گروهی، جهت دهنده نیست، جهت دهنده ارزشهای انسانی است و لذا همۀ تلاشهای مدیر بر مبنای حق و در جهت آرمانهای حق خواهی و حق جوئی است، و اگر بر دوراهی حق و حکومت قرار گیرد قطعاً حق را انتخاب مینماید. از آنجا که اسلام آئین همه پیامبران است. «اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللهِ الأسلامُ» مدیریت انبیاء الهی عموماً بر اساس این شیوه بود. و علت اصلی اینکه آنها کمتر موفق به تشکیل حکومت و یا تداوم آن شدند شیوۀ مدیریت آنها بود که آنها حکومت را برای حق میخواستند و دیگران حق را برای حکومت میخواهند! برای نشان دادن شیوۀ مدیریت اسلامی دو نمونه از روش پیامبر اسلام (ص)و سیرۀ علی (ع)را در اینجا مطرح میکنیم: در جنگ بدر که نخستین جنگهای اسلامی است و پیامبر اسلام فوق العاده نیازمند به نیروهای مجرب و جنگجو است پیش از شروع جنگ در محلی بنام عقیق شخصی بنام خبیب بن یساف که رزمندهای دلیر و شجاع و باتجربه بود با دوستش قیس در حالی که غرق در تجهیزات جنگی بودند به پیامبر اسلام رسید، پیامبر از آنها پرسید که برای چه آمدهاید؟ خُبیب پاسخ داد که بخاطر خویشاوندی و همسایگی و غنایم احتمالی آمدهاند که همراه او بجنگند. پیامبر فرمود: کسی که آئین و عقاید ما را قبول ندارد همراه ما باشد! خبیب در حالیکه از پاسخ پیامبر اسلام سخت در شگفتی بود که چرا در چنین وضعی، یاری و همراهی آنها را نمیپذیرد، مقداری درباره تجربه و شجاعت و دلاوری خود توضیح داد و در پایان گفت: «فاقاتل معک للغنیمة و لااسلم» بنابراین اجازه بدهی که همراه شما بجنگم برای غنیمت وی اسلام نیاورم! پیامبر اسلام با قاطعیت تمام پاسخ داد که: لا،أَسلِمْ ثمَّ قاتِل خیر، اسلام بیاور سپس بجنگ! خبیب نپذیرفت ولی پس از مدتی کوتاه در منزلگاه دیگری به نام روحاء خدمت آنحضرت رسید و گفت: یا رسول الله اسلمت لله رب العالمین و شهدت انک رسول الله ای پیامبر خدا! در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم و گواهی میدهم که تو فرستادۀ خدا هستی! او در جنگ بدر و جنگهای دیگر اسلامی در سپاه اسلام نقش حساس و تعیین کنندهای داشت.[2] علت مسلمان شدن این مرد در تاریخ نیامده ولی بیتردید مدیریت و شیوه برخورد پیامبر اسلام با او در آشنائی و عقیده او به اسلام نقش تعیین کننده داشته است. هر کس دارای کمترین شعور سیاسی و اجتماعی باشد میداند که این شیوۀ برخورد، شیوۀ یک سیاستمدار بمفهوم رسمی سیاست نیست. کدام سیاستمدار در حساسترین لحظات حیات سیاسی خود میتواند از نیروئی که در تحکیم قدرتش نقش تعیین کننده دارد چشم بپوشد، چون به آنچه او میگوید و برای آن میجنگد اعتقاد ندارد؟! خبیب فکر کرد که اگر این مرد واقعاً پیامبر خدا نبود مانند همۀ سیاستمداران حرفهای که من بعنوان یک وسیله و پل برای رسیدن به مقصود استفاده میکرد و پس از رسیدن به قدرت هر گونه که میخواست عمل مینمود، بنابراین باید هدفی جز قدرت و حکومت داشته باشد و آن چیزی جز حق نمیتواند باشد. نمونۀ دیگر از این شیوه مدیریت را در حکومت امام علی (ع)میتوان ملاحظه نمود. هنگامیکه مردم دنیا طلب از اطراف امام پراکنده شدند و بسیاری از افراد سرشناس به معاویه پناهنده گردیدند، گروهی از یاران امام که ادامۀ این وضع را برای تداوم حکومت او خطرناک میدیدند خدمت حضرت رسیدند و پیشنهاد کردند که سهم بیشتری از بیت المال را به اشراف اختصاص دهد و امتیازات بیشتری برای مردم عرب در مقایسه با ایرانیان و عجم قائل شود و با پرداخت پول و امکانات به کسانی که احتمال مخالفت و پناهندگی به دشمن میدهد آنها را جذب کند و پایههای حکومت خویش را استحکام بخشد. این پیشنهاد که از روی دلسوزی و علاقۀ امام و برای تقویت جبهۀ او در برابر معاویه بود از نظر یک سیاستمدار رسمی که هدف وسیله را مباح میکند، پیشنهادی است صد در صد درست و منطقی، و در مدیریت اسلامی و از دیدگاه امام علی (ع)پیشنهادی است کاملاً غلط و غیرقابل قبول، چون حق بر پایۀ باطل تقویت میشود و حق در سایۀ باطل و ظلم پیروز میگردد. این بود که امام با صراحت تمام فرمود: اَتَأ مُرُونی أنْ اَطْلُبَ النَّضْرَ بِالجَوِر؟ لا وَ اللهِ لا اَفْعَلُ ما طَلَعَتْ شَمْسٌ وَلاحَ فِی السَّماءِ نَجْمٌ... آیا از من میخواهید که پیروزی را در سایۀ ظلم طلب کنم؟! نه والله چنین نخواهم کرد مادامیکه خورشید طلوع کند و در آسمان ستارهای ظاهر گردد.[3] بنابراین اساسیترین اصلی که مدیریت اسلامی را از سایر مدیریتها جدا میکند اینست که در این شیوه از مدیریت، مبنا حق است و حرکت بسوی حق و ارزشهای متعای انسانی. برای اینکه مدیریت بر مبنای این شیوه از مدیریت حرکت کند و اهداف مدیریت را تأمین نماید ویژگیهائی را باید دارا باشد که این ویژگیها را میتوان اصول مدیریت اسلامی نامید. بنظر میرسد اصول مدیریت به شیوۀ اسلامی در آیات 25 تا 34 سورۀ مبارکه طه آمده است. هنگامیکه حضرت موسی مأموریت یافت پیام الهی را به فرعون ابلاغ کند و با رهبری بنی اسرائیل حکومتی را بر پایۀ ارزشهای اسلامی تشکیل دهد، از خداوند چهار درخواست داشت که بانضمام هدفی که او در رابطه با این خواستهها مطرح نمود، پنج ویژگی برای مدیریت اسلامی از سخن موسی (ع)میتوان استنباط نمود. اصول مدیریت اسلامی در این ویژگیها خلاصه شده است. متن سخن موسی بنقل قرآن کریم اینست: قالَ رَبَّ اشْرَحْ لی صَدری، وَ یَسِّرلی امری، وَ احْلُلُ عُقْدَة مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَولی و اجْعَلِ لی وزیراً مِنْ اَهْلی، هراونَ اَخِی اشْدُد بِهِ اَرزی وَاَشرِکْهُ فی اَمری کَی نُسِبّحَکَ کَثیراً وَنَذکُرَکَ کثیراً. گفت پروردگارا، سینهام بگشای، و کارم برایم آسان کن، و گره از زبانم باز کن، تا گفتارم را بفهمند، و برای من وزیری از کسانم مقرر فرما، هارون برادرم را، و پشت مرا بدو محکم کن، و او را شریک کارم گردان، تا ترا تسبیح بسیار گوئیم و فراوان یادت کنم. در این آیات پنج مسأله مطرح شده که هر یک اصلی از اساسیترین اصول مدیریت اسلامی است. این اصول عبارتند از: 1- شرح صدر 2- آسان شدن کار 3- قابل فهم بودن سخن 4- همکار شایسته 5- الهی بودن هدف در قسمتهای آینده این اصول به طور مشروح مورد بررسی قرار خواهد گرفت. امیرالمؤمنین«ع»: یُسْتَدَلُْ عَلی اِدْبار الدُّرْبعٍ تَضْییِع الاُصُولِ وَالتَّمَسُکِ بِالْفُروُعِ وَ تَقْدیمِ اْلاَراذِلِ وَ تَأخیرِ اْلاَفاضِلِ. چهار چیز نشانه تیره بختی و ادبار دولتهاست: واگذاردن کارهای اصلی و اساسی و پرداختن به امور فرعی، جلو انداختن فرومایگان و پس راندن صاحبان فضل. (غررالحکم، ص 257)
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 269 |