تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,789 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,974 |
هجرت و حج ابراهیم (ع) | |||||||||
پاسدار اسلام | |||||||||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 68، مرداد 1366 | |||||||||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | |||||||||
اصل مقاله | |||||||||
هجرت و حج ابراهیم (ع) قسمت دوم عبدالکریم بی آزار شیرازی قال: انّی مُهاجِرٌ اِلی رَبّی (عنکبوت:26) از شمال فاو (اور) به کوفه و کربلا تا قدس و مکه و عرفات و تا مزدلفه و مسجد خیف در منی اسکان ذریه ابراهیم (ع) در مکه «ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوة». (ابراهیم:37) حضرت ابراهیم (ع) که از شهر پر تنعم و پر زرق و برق مادی و بت پرست اور بابل به سوی خدا مهاجرت کرده بود، آرزو داشت که ذریه و فرزندانش را دور از مظاهر فریبنده ماده پرستان، در صحرای طبیعت در کنار خانه محترم الهی اسکان دهد باشد که فرزندانی صالح گردند و به جای دنباله روی شیطان و شرک و بت پرستی، خدا را عبادت کنند و نماز را به پا دارند.[1]
راز اسکان ذریه ابراهیم در وادی غیر ذی ذرع حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه راجع به راز قرار گرفتن خانه خدا در وادی غیر قابل کشت و دعوت مردم به آن چنین می فرماید: «آیا نمی بینید که خدای سبحان پشتیبان را از زمان آدم (ع) تا آخرین نفر از مردم این جهان، به سنگ هائی آزمود که نه زیان دارد و نه سود. نه می بیند و نه می شنود و آن را بیت الحرام قرار داد. خانه ای که آن را برای مردم به پای داشت (الذی جعله للناس قیاماً) و آن را در دشوارترین و سخت ترین سنگلاخ بقعه زمین و کم ارتفاع ترین نقطه دنیا و از نظر عرض در تنگ ترین وادیها قرار داد. در میان کوههای خشن و ریگهای ریز و روان و چشمه های کم آب و قریه های دور از یکدیگر که در آن نه گاو و گوسفند رشد می گیرد و نه اسب و مادیان. سپس به آدم و فرزندش فرمان داد که به آن سوی روی آورند... تا در معرض آزمایشی بزرگ در آیند و خدا آن را سبب رحمت خویش و وسیله رفتن آنان به بهشت خود گرداند. اگر خدا اراده می فرمود که بیت الحرام خود را در میان باغ ها و نهرها و زمین های هموار و درختان پرمیوه و بناهای پیوسته بین گندم های طلائی رنگ و راههای آبادان قرار دهد، ارزش جزا را بر حسب کوچکی آزمایش بلا ناچیز می گرداند. اما خداوند بندگانش را با انواع سختیها می آزماید و با مجاهدتهای گوناگون از آنان بندگی می خواهد و آنان را به رویدادهای ناخوش و بسیار مبتلا می فرماید تا کبر و خودستایی از دلهایشان بیرون رود و فروتنی در جانشان جایگزن گردد، و تا این آزمایشها، درهای گشاده به سوی فصل و احسان الهی ایجاد کند و سبب های آسان برای بخشایش او فراهم آورد».[2] با توجه به این اسرار و حکمت ها می توان دریافت که چرا حضرت ابراهیم (ع) نزدیکترین دوست خدا از سرزمین متمدن و سرسبز و خرم و پر از ناز و ثروت چشم می پوشد. و ذریه خود را به چنین بیابانی خشک و لم یزرع می آورد و در کنار خانه خدا جای می دهد تا بیا دارنده نماز و صلوة گردند و به خدا متصل و مربوط شوند.
رابطه نماز با وادی غیر ذی زرع را می توان در چند جهت ذکر کرد: · تا خداوند بدین وسیله امید ساکنان صحرا و اهل حرم را از غیر خود قطع کند و در نتیجه توکل و اتکایشان تنها به خدا باشد. · تا اهل دنیا و طاغوت ها و تن آسایان در این سرزمین پای نگیرند و مکه همواره از لوث وجود آنها پاک باشد. · تا تجار، تجارت را هدف و مقصد اساسی خود قرار ندهند و هدفشان عبادت و بندگی و خدمت به زائران خانه خدا باشد. · تا استعمارگران و کشورگشایان به طمع ثروتها و ذخائرش آن را مورد حمله و تاخت و تاز قرار ندهند. [رب اجعل هذا البلد آمِنا]. · تا بدین وسیله شرافت و افتخار فقر آشکار شود چرا که خداوند خانه خود را که اولین و بهترین خانه هاست در فقیرترین و بی بهره ترین منطقه دنیا قرار داده است. و فقرا، هم در دنیا از خانه امن برخوردارند و هم در آخرت. · همان طور که خداوند کعبه اش را در جایی قرار داده که خالی از تمام زرق و برقهای دنیاست، کعبه معرفتش را نیز تنها در قلب انسان هایی قرار می دهد که خالی از محبت دنیا باشد.[3] · البته علی رغم همه کمبودها خداوند در خانه اش نه تنها با غذاهای معنوی بلکه با غذاهای مادی نیز از دوستان و میهمانانش پذیرایی می کند و تشنگی و گرسنگی و کمبودهای بیابان مقدمه لذت و راحتی است که اِنَّ مَعَ الْعُسرِ یُسراًً (مسلما راحتیها با سختیهاست) و به گفته مثنوی: آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست در تاریخ اسلامی آمده است که ابراهیم (ع) هاجر و اسماعیل را ببرد تا به محل خانه کعبه رسیدند، آنها را آنجا نهاد و چون خواست برگردد، هاجر به دنبال وی آمد و گفت: ما را به کی می سپاری؟ ابراهیم خاموش بود، هاجر پرسید: این فرمان خداست؟ ابراهیم (ع) فرمود: آری. هاجر اظهار داشت: پس خدا ما را وا نخواهد گذاشت. ابراهیم از هاجر و اسماعیل خداحافظی کرد و به سوی قدس روانه شد و چون به گذرگاه کعبه رسید رو به سوی دره کرد و گفت: خدایا من ذریه خویش را به دره ای بی کشت و زرع در کنار بیت الحرام تو نهادم، پروردگار! باشد که نماز بپا دارند. هاجر ظرف آبی که داشت تمام شد و از شدت تشنگی شیرش بخشکید و کودکش تشنه ماند فکر کرد که به بالای کوه صفا که نزدیکش بود برود و از بالا به اطرافش بنگرد شاید آبی بیابد و یا کسی را ببیند از کوه صفا بالا رفت گوش داد مگر صدایی بشنود یا مونسی بیاید چیزی نیافت، فرود آمد و چون به دره رسید شروع به دویدن کرد اما تشنگی و خستگی او را از سرعت باز می داشت و ناچار هروله کنان به حرکتی میان رفت و دویدن به سوی کوه مروه شتافت از مروه نیز بالا رفت در آن جا نیز نه صدایی شنید و نه کسی را یافت، این رفت و آمد 7 بار تکرار شد.[4] در دور ششم بر فراز کوه صفا ایستاد و خدا را بخواند و برای اسماعیل کمک خواست و در دور هفتم بر فراز کوه مروه نیز دعا کرد در این هنگام از جایی که اسماعیل را رها کرده بود زمزمه ای شنید. به سرعت به سوی اسماعیل روان شد. ناگهان چشمش به چشمه ای افتاد که در کنار فرزندش جوشیدن گرفته و اسماعیل دست خود را در آن برده و آب می نوشد. هاجر جلو آب را بست و ظرف خود را پر آب کرد.[5] و به خاطر صدا و زمزمه دلپذیری که داشت آن را زمزم نامید. فرشته ای بدو گفت: بر مردم این دیار از تشنگی بیم مدارد که این چشمه برای نوشیدن مهمانان خداست و نیز گفت: زود باشد که پدر اسماعیل بیاید و برای خدا خانه ای بسازد. و محل خانه را نشان داد. [6]
با قبیله جرهم و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً. (بقره:125). و بیاد آر آن گاه که خانه کعبه را محل مراجعه مردم و پناهگاهی امن برای آنان قرار دادیم. گفته می شود قبیله جرهم که در نزدیکی مکه زندگی می کردند از دور مرغان و پرندگانی را دیدند که در وادی مکه فرود می آیند با خود گفتند باید در آن سرزمین آب باشد، از این رو پیش هاجر آمدند و از او اجازه خواستند که در نزدیک آب زمزم سکونت گزینند و هاجر به آنها اجازه اقامت داد. و با خانواده های آنان مانوس شد و از تنهایی رهایی یافت و اسماعیل با آنان بزرگ شد. و زبان عربی را از آنان فرا گرفت و چون به سن جوانی رسید از میان خود دختری را به ازدواج او در آوردند.[7]
مأموریت برای بنای خانه خدا و اذ بوأنا لابراهیم مکان البیت أن لا تشرک بی شیئاً و طهر بیتی للطائفتین و القائمین و الرکع السجود. و ]یاد کن] آن گاه که مکان خانه (کعبه) را جایگاه ابراهیم قرار دادیم و به او وحی کردیم: چیزی را با من شریک مگیر و خانه مرا برای طواف کنندگان و [به نماز] ایستادگان و رکوع روندگان و سجده برندگان پاکیزه کن.[8] حضرت ابراهیم (ع) در سومین سفر خود به مکه اسماعیل را در کنار زمزم دید، او را در آغوش گرفت و مورد مهر و محبت قرار داده، و آن گاه به او گفت: ــ ای اسماعیل، خداوند به من ماموریتی داده است. ــ اسماعیل گفت: چه ماموریتی؟ ــ آیا در این ماموریت به من کمک می کنی؟ ــ آری حتما تو را یاری می دهم. ــ خداوند به من فرمان داده که در اینجا خانه ای بسازم، آنجا، پیرامون آن بلندی. و آن گاه با هم بپا خاستند و شروع به پایه گذاری خانه خدا کردند. اسماعیل سنگ ها را از گوشه و کنار می آورد و حضرت ابراهیم آنها را کار می گذاشت سپس، ابراهیم به اسماعیل گفت: سنگ خوبی برای من بیاور که در پای بنا بگذارم تا برای مردم نشانه ای باشد. جبرئیل ابراهیم را از حجرالاسود آگاه ساخت و او آن سنگ را برگرفت و در جای خود گذارد. هنگامی که مقداری از آن ساختمان بالا رفت. ابراهیم (ع) که پیر و سالمند بود وقتی از برداشتن سنگ ها خسته می شد، به روی سنگی رفع خستگی می کرد، سپس سنگ را بر می داشت و در ساختمان به کار می برد آن جا همان «مقام ابراهیم» است [9] و چون بنا به پایان رسید با اخلاصی تمام اظهار داشتند: ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم پروردگارا: [این خدمت را] از ما بپذیر تویی که به دعای مردم گوش فرا می دهی و ]به اسرار نهان همه] دانایی.[10] و این تنها خانه و زیارتگاهی در جهان آن روز بود که دور از آلودگی به شرکت و بت برای عبادت گزاران و طواف کنندگان به دست حضرت ابراهیم بنا گشت و یا با تجدید بنای آدم از لوث وجود شرک و بت پاک گردید.
سنگ های خانه خدا کوههای حرا، لبنان، طور و خَمَر کوههای نور، طور سینا، ساعیر و فاران. یکی از سنت های نیکوی ابراهیم (ع) انس و علاقه وی به کوه بود، او نه تنها در کوه زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی را در کوه شهر اوربابل (میان فاو و کوفه) گذراند، بلکه در دوران زندگی کوه و صحرا برایش دانشگاهی شبانه روزی بود شبها از ستارگان شب افروز و ماه و خورشید درس خداشناسی فرا می گرفت و روزها از کوه درس صفا و پاکی، عظمت و اعتلا، استقامت و پایداری، آزادگی و آزاد اندیشی می آموخت و وقتی از فراز کوه به بناها و کاخ های شهر می نگریست آنها را بسان بازیچه های کودکان می دید و چون به آسمان چشم می دوخت احساس می کرد که چقدر به خدا نزدیکتر شده و آنگاه در غار خدا را عبادت می کرد. و این سنت را ابراهیم (ع) در ذریه خود به جای گذاشت از این رو حضرت موسی در کوه طور سینا، حضرت عیسی در کوه ساعیر و حضرت محمد (ص) در کوه حرا همواره به سیر و سیاحت و عبادت می گذرانده اند. از امام باقر (ع) نقل شده که حضرت ابراهیم سنگهای خانه خدا را از پنج کوه جمعآوری کرد: (1) کوه حرا، (2) کوه ثبیر[11] (کوهی که بر فراز آن ابراهیم می خواست فرزند خود را قربانی کند). (3) کوه لبنان، (4) کوه طور، (5) کوه خمر (بنا به گفته طبری کوهی است در دمشق و بنا به گفته بعضی کوهی است در قدس) [12] در تورات آمده که نور الهی از کوه طور سینا آمد و از کوه ساعیر بدرخشید و از کوه فاران (مکه) طلوع خواهد کرد.[13]
غار حرا در کوه نور غار حرا در کوه مرتفع نور که مشرف بر شهر مکه و خانه خداست یادآور کوه شهر اور و غاری است که حضرت ابراهیم (ع) در آن متولد شد و تا سن هفت سالگی در آن بزرگ شد، و با آن انس گرفت، و گفته می شود که مرقد حضرت ابراهیم خلیل (ع) در همین کوه حرا است.[14] پیامبر اسلام (ص) نیز با این کوه انس بسیار داشت و برای عبادت به سوی آن می شتافت، هر روز صبح بر فراز آن صعود می کرد و از قلل آن به آثار رحمت الهی و بدایع حکمت سبحانی نظر می افکند. تا این که جبرئیل (ع) بر وی نازل شد و گفت: اقرء باسم ربک الذی خلق... . «و این همان کوه موعود در تورات است که حضرت موسی (ع) خبر داد که نور الهی از جبل فاران (کوه مکه) درخشان خواهد گردید» و از این رو به آن «جبل النور» یا کوه نور می گویند: پروفسور عبدالاحد داود اسقف سابق کلیسای کاتولیک روم می گوید: «این پیشگوئی تنها در مورد حضرت محمد (ص) صادق است که از کوه (نور) مکه درخشید و با ده هزار مؤمن وارد مکه شد و شریعت نورانی آورد».[15] اعلام مراسم حج توسط حضرت ابراهیم در حالی بود که سایر ملت ها و قبائل در سائر نقاط جهان از دین پیامبران خدا منحرف شده و خانه هایی
ساخته بودند برای پرستش بتان، ماه و خورشید و ستارگان و مجسمه ها که هر ساله مراسمی شبیه به حج پیرامون آن اجرا می کردند.[16] · مصریها، خدایان متعددی را می پرستیدند از پرستش خورشید گرفته تا پرستش گاو تا عبادت خدایان سه گانه ازوریس، ایزس و پسر آندو حوریس و آنها را رمز صفات الهی می پنداشتند، و مجسمه هایی برای این رموز ساخته بودند. · آشوریها اله شمس را می پرستیدند، و برایش بتی ساخته بودند، به صورت مجسمه ابی الهول دارای سر انسان و بدن شیر و بال پرندگان. · کنعانیان نیز بعل را عبادت می کردند، مانند اله شمس اما بدون بال که آثار آن در معبد بعلبک لبنان به «قلعه بعلبک معروف است». · عمانیها و اهل یادشان بعل فقور را می پرستیدند. · و بعضی از ملت ها عشتارون یعنی ماه را در قالب بتی یا هیئت زنانه پرستش می کردند.[17]
درخواست مناسک حج برای توبه و بازگشت به خدا · ربنا و اجعلنا مسلمین لک. پروردگارا! ما را تسلیم قوم خود گردان. · و من ذریتنا امّة مسلمة لک. و فرزندان ما را امتی مسلمان [و مطیع فرمان خویش قرار ده آن چنان که جان و مال خود را در راه تو تسلیم کنند]. · و ارنا مناسکنا. و راه و رسم عبادت [و مناسک حج در این مکان مقدس] را به ما نشان ده. · و تب علینا انک انت التواب الرحیم. و توبه ما را بپذیر که تو توبه پذیری مهربانی. حضرت ابراهیم و اسماعیل پس از اتمام بنای کعبه در حالی که به دور آن طواف می کردند از خدا خواستند که آنها و فرزندانشان را مسلمان واقعی گرداند و مناسک و راه و رسم حج و سایر عبادات را به آنان نشان دهد و توبه و بازگشت آنها را بپذیرد. و یذکروا اسم الله فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمة الانعام فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم. (حج:28). بنا به روایات جبرئیل حضرت ابراهیم (ع) را به صحرای عرفات برد جائی که آدم (ع) را از ظهر تا غروب روز نهم ذیحجه برای توبه و بازگشت به خدا به آنجا برده بود. و وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد و شب را در آنجا گذراند و صبحگاهان با طلوع خورشید روانه گردید. و در تمام این مراحل حضرت ابراهیم می گفت: عَرِفْتُ، عَرفْتُ (شناختم، شناختم)[18]. این مراسم که به فرمان قرآن «فَاذَا اَفَضْمُ مِنْ عَرَفات فَاذْکُروا الله عِنْدَ الْمَشعَر» به عنوان وقوف در صحرای عرفات و مشعر همه ساله برگزار می شود و از مهمترین ارکان حج است. یادآور توجه حضرت ابراهیم (ع) از غروب خورشید و ماه و ستاره به خدای پدید آورنده آسمانها و زمین است. در قدیم بسیاری ماه و خورشید را نه تنها راهنمای خود در مسافرتها می دانستند و به عنوان تقویم آسمانی از آنها استفاده می کردند، و آنها را در رشد و پرورش نباتات و حیوانات و انسان مؤثر می دانستند بلکه در تربیت و هدایت تشریع نیز از آنها سرمشق می گرفتند مثلا نظافت و طهارت را از شفافیت و پاکی آنها و کمک به زیردستان و زکوة را از پرتو افشانی خورشید و ماه به کلبه نیازمندان و حرکات طواف و سعی را از حرکات وضعی و انتقالی سیارات الهام می گرفتند.[19] از سوی دیگر بسیاری از امور را با علم نجوم پیش بینی می کردند و شاید حضرت ابراهیم (ع) با توجه به جنبه های تربیتی و هدایتی اجرام آسمانی در برابر ستاره و ماه و خورشید اظهار داشته، «هذا ربّی» (این تربیت کننده من است) اما عملا به آنان نشان می دهد که این هدایت ها و تربیت ها محدود و ناقص و غیر ثابت بوده انسان را از تربیت و هدایت کامل و دائمی خداوند بی نیاز نمی کرد.
لَبَّیْکَ اللهمَ لَبَّیْکَ و اذ بوّانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بی شیئاً و طهر بیتی للطائفین و القائمین و الرکع السجود و اَذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالاً و علی کل ضامر یأتین من کل فجّ لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم الله فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمة الانعام. و [یاد کن] آن گاه که مکان خانه (کعبه) را جایگاه ابراهیم قرار دادیم و به او وحی کردیم: چیزی را با من شریک مگیر و خانه مرا برای طواف کنندگان و [به نماز] ایستادگان و رکوع روندگان و سجده برندگان پاکیزه کن و در میان مردم برای [ادای] حج ندا ده تا پیاده و سواره ــ بر مرکبهای لاغر شده از دوری راه ــ از دره های عمیق سوی تو آیند. تا شاهد منافع خویشتن باشند. و نام خدا را در روزهای معین یاد کنند. (سوره حج:28 و 27) پس از اینکه حضرت ابراهیم (ع) با کمک فرزندش اسماعیل (ع) خانه خدا را بر پا داشت ندا آمد که میان مردم اعلام حج کن: «وَ اذّن فی الناس بالحج». ابراهیم پرسید: پروردگارا چه بگویم؟ ندا آمد که بگو: لَبَّیْکَ اللهمَ لَبَّیْکَ. آنگاه رو سوی مشرق کرد و به سوی خدا و حج خانه خدا دعوت کرد و پاسخ شنید: لَبَّیْکَ اللهمَ لبیک آنگاه رو سوی مغرب کرد و به سوی خدا و حج خانه دعوت کرد و جواب شنید لبیک اللهم لبیکَ و آنگاه رو به سوی شام کرد و به سوی خدا و حج خانه وی دعوت کرد و جواب شنید: لبیکَ اللهم لبَّیک.[20]
طواف وَ لْیَطَّوفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیق. (سوره حج:29). یکی از مناسک مهم و اساسی حج که توسط حضرت ابراهیم (ع) ارائه شد، طواف به دور خانه بود طواف یعنی دور چیزی گردیدن و بر گرد چیزی چرخیدن علامت کمال علاقه و محبت یعنی که شخص خود را فدای محبوب می کند و بلا گردان او می شود هم چنان که پروانه آن قدر بر گرد شمع می گردد تا خود را با بال و پر سوخته به پای شمع می افکند. خانه کعبه، خانه دلهاست ساحت قدس و جلوه گاه خداست نیکبخت آنکه همچو پروانه در طواف است گرد آن خانه[21] از زمان های کهن میان مذاهب ایرانیان، هندیها و بودائیان و رومانیان و غیره این عمل رواج داشت.[22] عملی شبیه به گردش سیارات هفتگانه پیرامون خورشیدکه ستاره پرستان در زمین پیرامون هیاکل و معابد شمس انجام می دادند. حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خدا این مراسم را از حالت شرک و خورشید پرستی بزدود و آن را عملی قرار داد شبیه به طواف فرشتگان پیرامون عرش الهی. و تری الملائکةَ حافین من حول العرش.[23] و فرشتگان را می بینی که پیرامون عرش الهی مشغول طوافند. در روایت آمده که به موازات کعبه در آسمانها بیت معمور است و ملائکه به دور آن طواف می کنند هم چنان که انسانها پیرامون کعبه.[24] شاید یکی از فلسفه های طواف پرورش روح اطاعت توأم با اشتیاق از خدا همگام با گردش و اطاعت مشتاقانه زمین و آسمان های هفتگانه از پروردگار است: فقال لها و للارض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین فقضاهن سبع سموات فی یومین.[25] خداوند به آسمان و زمین فرمود به سوی خدا به شوق یا اکره بشتابید، آنها عرضه داشتند ما با کمال شوق به سوی تو می شتابیم. آن گاه آنها را هفت آسمان در دو روز قرار داد. هم چنین پرورش روح تسلیم همگام با تسلیم سایر موجودات زمین و آسمان در برابر خدا: افغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الأرض طوعاً و کرهاً و الیه یرجعون.[26] آیا آنها دینی جز دین خدا را می جویند در صورتی که سماواتیان و اهل زمین ــ خواه و ناخواه در برابر او تسلیم هستند و همه به سوی او باز می گردند؟! خبر درای که سیاحان افلاک چه می خواهند گرد قُبه خاک چه می خواهند از این محمل کشیدن چه می جویند از این منزل بریدن در این محرابگه معبودشان کیست وزین آمد، شدن مقصودشان چیست چرا از این ثابت است آن منقلب نام که گفت این را بجنب آن را بیارام مشو فتنه بر این بتها که هستند که این بتها نه خود را می پرستند همه هستند سرگردان چو پرگار پدید آرنده خود را طلبکار چو ابراهیم با بت عشق میباز ولی بتخانه را از بت بپرداز ز خود برگشتن است ایزد پرستی چو خود را قبله سازی، خود پرستی خدا از عابدان آن را گزیند که در راه خدا خود را نبیند[27]
نماز طواف و شاید نماز طواف، به دنبال طواف نیز تسبیح و نمازی است همگام با نماز و تسبیح سماواتیان و اهل زمین در برابر خدا.[28] الم تر اَنَّ الله یسبح له من فی السموات و الأرض و الطیر صافات، کل قد علم صلواته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون و لله ملک السموات و الأرض و الی الله المصیر.[29] آیا نمی بینی که خدا را همه کسانی که در آسمان ها و زمین هستند حتی مرغان پر گشاده در هوا تسبیح و تقدیس می کنند و همه آنها نماز و تسبیح خود بدانند و خدا به هر چه کنند آگاه است. ملک آسمانها و زمین همه از آن اوست و بازگشت همه خلایق به سوی اوست. هم چنان که نماز در کنار خانه خدا به دنبال طواف، تشبیهی است به فرشتگان مقرب خدا که پیرامون عرش خدا طواف می کنند و به تسبیح و ستایش پروردگار می پردازند و تری الملائکة حافین حول العرض یسبحون بحمد ربهم.[30] و فرشتگان را می بینی که پیرامون عرش الهی مشغول طوافند و به تسبیح و ستایش پروردگارشان می پردازند. وَ مَنْ تَشَبَّه بِقَومٍ فَهُوَ مِنْهُم (کسی که خود را به قومی شبیه گرداند از آنان خواهد بود).[31]
عرفات و مشعر ابراهیم (ع) حضرت ابراهیم (ع) که دوران کودکی و نوجوانی را در کوههای شهر اور بابل گذرانده، کوه و صحرا برایش دانشگاهی شبانه روزی بود و از مطالعه ستارگان شب افروز و خورشید و ماه فروزان، درسهای بسیار آموخته بود اکنون ذریه خود را به صحرا و کوههای عرفات و مشعرالحرام و منی می برد[32] تا تمامی فرزندان و پیروانش و تمام حجاج و زائران خانه خدا را در این دانشگاه از غروب ستاره و ماه و خورشید متوجه نقص آنها و نیاز انسان به خدای پدید آورنده آسمانها و زمین گرداند و به مرحله یقین برساند. و کذلکَ نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین. و این چنین ملکوت [و حکومت مطلقه الهی بر] آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردند.[33] آری! حضرت ابراهیم وقتی که ستاره فروزان زهره یا مریخ را در آسمان می بیند، همان ستاره ای که ستاره پرستان در بابل در برابرش زانو می زدند و عبادت می کردند، برای اینکه توجه آنان را جلبد کند و آنان را برانگیزد که به سخنانش گوش دهند با آنان هم صدا می شود و می گوید: این رب (مربی و هدایتگر) من است. و تا به صبح به نظاره می نشیند همین که ستاره غروب می کند به موقع استدلال دندان شکن خود را بر ایشان بیان می کند و در حالی که همه سراپا گوشند تا نظر او را بشوند، اظهار می دارد که: ــ انّی لا اُحِبُّ الآفین این غروب کنندگان را دوست ندارم.[34]
فاذا افضتم من عرفات فاذکروا الله عند المشعر. چرا غروب کنندگان دوست داشتنی نیستند؟! مسلما خدا باید جامع همه کمالات بوده از هر گونه نقصی منزه و مبرا بوده باشد تا فطرت کمال جوی آدمی آن را دوست داشته، تحت ربوبیت و تربیت وی در آید و ستاره و ماه و خورشید که هر سه از خانواده غروب کنندگانند دارای نواقصی هستند که فطرت سالمی چون فطرت ابراهیم نمی تواند آن را بپذیرد: 1ــ غروب کنندگان اسیر زمان بوده زمانی هستند و زمانی نیستند. 2ــ غروب کنندگان اسیر مکان بوده در جائی هستند و در جائی نیستند. 3ــ غروب کنندگان حادثند و در معرض تغییر و تبدیل و فساند. 4ــ غروب کنندگان در حال گردش بوده نیازمند به گرداننده و محکوم قوانین وی هستند. 5ــ غروب کنندگان تاثیرشان به روی ساکننی زمین محدود و موقت است. 6ــ غروب کنندگان وفا و دوامی نداشته ساکنین زمین را در تنهایی می گذارند. 7ــ غروب کنندگان هدایت و راهنمائی و روشنائی آنها محدود بوده انسان ها را در تاریکی و گمراهی رها می سازند. 8ــ غروب کنندگان غروب و خسوف و کسوف و مرگشان برای انسان غم و اندوه و یاس آور است. 9ــ غروب کنندگان متعددند و باید در برابر هر یک به نحوی خضوع کرد. و خدای ابراهیم از همه این نواقص منزه بوده، و هست و همیشگی است و هیچ گاه بندگان خود را تنها نمی گذارد و همواره هدایت کننده و تربیت کننده بندگان خود می باشد، و آنها را از تاریکی ها به سوی نور می برد، نوری که در آن ظلمت نیست. هرگز افول و غروب نمی کند و هرگز نمی میرد و بندگان خود را در غم و اندوه و یاس و نومیدی نمی گذارد. و از قربانی شدن در پیشگاه خداوند یکتا معافند. و هیچ گونه نیازی به زمان و مکان و گرداننده ندارد یکتا و بی همتا و بی نظیر است و نیازی به شریک ندارد. آن چه تغیر نپذیرد تویی و آنکه نمرده است و نمیرد تویی ما همه فانی و بقا بس تر است ملک تعالی و تقدس تر است خاک به فرمان تو دارد سکون قبه خضرا تو کنی بیستون عقد پرستش ز تو گیرد نظام جز بتو هست پرستش حرام ادامه دارد
1ـ در سفر تکوین21: 20ـ 14 آمده است. «... یک روز صبح مقداری آب و نان برداشت و به هاجر داد و کودک را به دوشش گذاشت و او را روانه صحرای بئر شبع کرد، وقتی آب مشک تمام شد کودک را به زیر بوته ای گذاشت و چون نمی توانست مرگ کودکش را ببیند مقداری به راه خود ادامه داد، و آنگاه روبروی کودک نشست و های های بگریست، خداوند صدای کودک را شنید و فرشته خدا از آسمان به هاجر نداد در داد که چه شده ای هاجر؟ نترس که خدای صدای کودکت را هر کجا که باشد می شنود. بلند شو و کودکت را به دوش بگیر و او را محکم نگه دار که من از او امتی عظیم پدید خواهم آورد، آنگاه خداوند چشمانش را گشوده و چاه آبی را دید سپس به سوی آن شتافت و مشکش پر آب کرد و کودک را سیراب ساخت. و خدا با آن کودک بود پس او را در صحرا بزرگ کرد و به رشد رساند و در صحرای فران (مکه) ساکن گردید. 2ـ تاریخ طبری، جلد 1، ص 192 جریان پیدایش چشمه زمزم برای اسماعیل در کتاب پرفی ربی «الیعارز» آمده که خلاصه آن چنین است: «اسماعیل از خدا خواست که او را از تشنگی نمیراند و در حالی که روی بستر خوابیده بود دعا کرد و در غروب جمعه چشمه ظاهر گردید». 1ـ کوه ثبیر: کوهی است میان مکه و منی که از منی دیده می شود و در طرف راست داخل منی به طرف مکه است به نقل از کتاب المصباح. 3ـ در میان بنی اسرائیل نیز طواف و نیایش پیرامون مذبح و خانه خدا به سنت ابراهیم (ع) انجام می شد به عنوان نمونه در کتاب مزامیر:26، متن نماز و نیایش طواف حضرت داود (ع) چنین نقل شده است: «ای خداوند! مرا داد ده زیرا که در کمال خود رفتار نموده و بر خدا توکل داشته ام بنابراین لغزش نخواهم کرد. ای خدا مرا بیازما، باطن و قلب مرا مصفا گردان زیرا که وجهت تو در مدّ نظر من است. و در راه راستی گام برداشته ام، با مردان باطل ننشته ام. و با منافقین نیامیزم، از جماعت بدکاران نفرت دارم و با تبهکاران نخواهم نشست، دستهای خود را در صفا می شویم. مذبح تو را ای خداوند طواف می کنم تا آواز حمد ترا به گوش دیگران برسانم و شگفتیهای تو را بازگو نمایم. ای خدا! محل خانه تو و مقام سکونت جلال تو را دوست می دارم جانم را با گنهکاران و حیاتم را با مردمان خونریز جمع مکن که در دستهای ایشان آزار است و دست راست آنان پر از رشوه است. و اما من در راه کمال خود سالک می باشم مرا خلاصی ده و بر من ترحم نما. پایم در جای هموار قرار دارد. خداوند در جماعتها متبارک خواهم خواند. (تورات، مزامیر داود،شماره 26). 1ـ سوره نور، آیه 42ـ41. | |||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 277 |