
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,424 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,559 |
گفته ها و نوشته ها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 68، مرداد 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفته ها و نوشته ها نامه امام صادق (ع) منصور دوانیقی، نامه ای به امام صادق علیه السلام نوشت و از حضرت خواست بیشتر با او ملاقات کند تا از سخنانش استفاده نماید. حضرت صادق علیه السلام در پاسخش چنین مرقوم فرمود: «من یطلب الدنیا لا ینصحک و من یطلب الآخرة لا یصحبک» ــکسی که دنیا را خواهد تو را نصیحت نکند و کسی که خواهان آخرت است با تو همنشین نشود.
مدعی نبوت در زمان مامون، شخصی ادعای پیغمبری کرد. او را نزد مامون بردند. مامون پرسید: چه می گوئی؟ گفت: من از جانب خدا پیغمبرم! مامون قفلی بسته به او داد و گفت: اگر راست می گوئی این قفل را باز کن. آن شخص جواب داد، من گفتم پیغمبرم نگفتم قفل سازم!!
راست بگوید یا دروغ؟ قاضی رو به متهم کرده می گوید: می دانی که اگر دروغ گفتی به کجا خواهی رفت؟ متهم ــ آری! خداوند مرا به جهنم می برد. قاضی ــ بارک الله! پس اگر راست گفتی چطور می شود؟ متهم ــ مستقیما به سوی چوبه دار روانه می شوم!
کوردل یکی از اهل بصره حکایت کرد است که: از بصره سفر کردم و به دهی رسیدم. در شبی که به غایت تاریک بود، در میان آن ده نابینائی را دیدم که سبوئی پر آب بر دوش و چراغی در دست داشت و به تعجیل تمام رفت. مرا از آن صورت، حیرت عظیم روی نمود، سر راه بر او گرفتم و او را نگاه داشتم و گفتم: ای اعمی؟ شب و روز نزد تو برابر است، این چراغ به دست گرفتن چه معنی دارد؟ گفت تا کوردلی مثل تو پهلو بر من نزد و سبوی مرا نشکند.
پر مرغ یک نفر نزد حضرت سلیمان آمد و به او عرض کرد: همسایگان من، مرغم را دزدیده اند و نمی دانم کدام است. حضرت، مردم را فرا خواند و مشغول سخنرانی برای آنان شد. در ضمن سخنانش فرمود: یکی از شما، مرغ همسایه اش را دزدیده و به عبادت گاه آمده است ولی پر مرغ روی سرش پیداست. یک نفر از حاضرین فورا دستش را روی سرش گذاشت. حضرت سلیمان فرمود: همین را بگیرید که دزد است!
یک شبانه روز یک شبانه روز 24 ساعت تمام نیست، بلکه 23 ساعت و 56 دقیقه و یک چهارم ثانیه است.
بیش از صد سال عمر کنید در مصاحبه ای با یکی از کهنسالان آلمان که کشاورز است و بیش از 108 سال عمر دارد آمده بود: دلیل طول عمر من این است که 1ــ هرگز از کار کردن دست بر نمی دارم و همواره در حال حرکت و تلاش هستم. 2ــ هرگز ماشین سوار نمی شوم و هر جا خواستم بروم پیاده می روم. 3ــ به مشکلات زندگی هر قدر هم دشوار باشد لبخند می زنم زیرا معتقدم آن چه برایم مقدر شده است، پیش می آید و راه فراری نیست.
عقیل و معاویه روزی در مجلس معاویه که اغلب اشراف شام و سایر بلاد حاضر بودند، عقیل بن ابی طالب هم حضور داشت. معاویه رو به مردم کرده گفت، آیا این آیه را در نظر دارید: «تبّت یدا ابی لهبٍ و تب»؟ حاضرین گفتند: مقصود چیست؟ معاویه گفت: این ابولهب عموی آقا است (و اشاره به عقیل نمود). عقیل هم به حاضرین گفت: آیا آخرین آیه این سوره را در نظر دارید: «و امرأته حمالة الحطب» گفتند: آری! عقیل گفت: این حمالة الحطب هم عمه آقا است! (و اشاره به معاویه نمود).
چهره نهان دار جلوه این آینه نور بار از نظر بی بصران دوردار چهره نهان دار که آلودگان جزره بیهوده نه پیمودگان چون به جمال تو نظر وا کنند آرزوی خویش تمنّا کنند دیده شهوت نتوانند بست از غرض خاطر شهوت پرست با تو به جز راه هوا نسپرند جز به غرض روی تو را ننگرند روی غرض چون نبود نورمند زود از این آینه دلپسند سیر شود چشم غرض بینشان رنج و ملامت شود آئینشان از نظر انداخته خوارش کنند تیره رخ از گردو غبارش کنند «جامی» در به رویم مبند تنم می بلرزد چو یاد آورم مناجات شوریده ای در حرم که می گفت شوریده و دل فکار الهی ببخش و به ذلّم مدار به لطفم بخوان و مران از درم ندارد به جز آستانت سرم تو دانی که مسکین و بیچاره ام فرو مانده نفس اماره ام نمی تازد این نفس سرکش چنان که عقلش تواند گرفتن عنان خدایا به ذلت مران از درم که صورت نبندد در دیگرم ور از جهل غایب شدم روز چند کنون کامدم در به رویم مبند «سعدی شیرازی» چون مگس مباش ای دل اسیر هوا و هوس مباش غافل ز یاد هم نفسان، یک نفس مباش بر آرزوی باطل خود آستین فشان در زیر بار منت هر خاروخس مباش مگشا زبان به گفت و شنود هوای نفس چون مرغ نکته سنج اسیر قفس مباش خواهی که آبروی نریزد به زیر خاک بر سفره زمانه دون چون مگس مباش «مخفی» متملّق، دشمن تو است امیرالمؤمنین (ع) «انّما یحبّک من لا یتملّقلک، و یثنی علیک من لا یسمعک» «غرر الحکم» ستایش سرایان نه یار تواند نکوهش کنان دوستدار تواند چنان دان بر آن کس نکو خواه تُست که گوید فلان خار در راه تست «سعدی» تنبل، بیچاره است امیرالمومنین (ع) «من دام کسله، خاب أهله» «مستدرک، ج 2، ص 422» هر که چون سایه گشت خانه نشین تابش ماه و خور کجا یابد و انکه پهلو تهی کند از کار سره سیم و زر کجا یابد و انکه در بحر، غوطه می نخورد سلک درّ و گهر کجا یابد گر هنرمند، گوشه گیر بود کام دل از هنر کجا یابد باز کز آشیان خود نپرد بر شکارش ظفر کجا یابد «ابن یمین» مردان خدا مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند همّت طلب از باطن پیران سحر خیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند چون خلق در آیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند «فروغی بسطامی» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 84 |