تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,070 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,019 |
تفسیر سوره رعد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 69، شهریور 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن قسمت اول آیت الله جوادی آملی تفسیر سوره رعد در ادامه بحث «هدایت در قرآن»، و مطالبی که در گذشته مطرح شد، به طور خلاصه عرض می کنیم: بحث در این بود که خدای متعال، رسول الله(ص) را با سمت های مخصوصی معرفی کرد، یکی از آن سمتها این بود که بر مردم آیات قرآن را تلاوت می فرماید، و همچنین کتاب و حکمت را به آنان تعلیم می نماید و دیگر مسأله تهذیب نفوس و تزکیه بود که تمام اینها در حقیقت برای «تذکرة» است. می فرماید: «ان انت الا مذکر» و بمناسبت بحث تذکره، طوایفی از آیات قرآن کریم مطرح شد که نشانه مذکر بودن رسول الله است و بدین مناسبت چند طایفه از آیات قرآن مطرح شد که نشانه سبق آگاهی انسان، نسبت به این معارف بود. در این میان، آیات نسیان، آیات عهد، آیه فطرت و آیه میثاق نیز مورد بحث قرار گرفت. در ادامه بحث هدایت، یادآور می شویم، سوره ای که مسائل تعلیم کتبا و حکمت را جامع تر در بر دارد و برای مطالعه و بررسی شاید آسانتر باشد- گرچه تمام آیات قرآن، اینچنین است- سوره مبارکه رعد است که این سوره می تواند «یعلمهم الکتاب و الحکمة» را تبیین نماید.
تشخیص مکی یا مدنی بودن سوره این سوره مبارکه ظاهراً در مکه نازل شده است تشخیص اینکه این سوره در مکه نازل شده یا در مدینه، با تأمل در محتوای همان سوره است. معمولاً سوره هائی که د رمکه نازل میشد ناظر به اصول کلی دین بود، زیرا در مکه، مسئله توحید ربوبی و وحی و رسالت و معاد مورد انکار بود، از این روی در مکه معارف و اصول کلی دین مطرح بود. در مدینه منوره، ضمن اینکه به این معارف، اشاره می شد، خداوند احکام و حدود الهی را یکی پس از دیگری مقرر می فرمود، بسیاری از احکام در مدینه نازل شده است. در سوره مبارکه رعد، آنچه که مطرح است، تبیین همین خطوط کلی دین است یعنی ضرورت توحید ربوبی و ضرورت وحی و نبوت و رسالت و معاد، البته همه سور مکیه، ناظر به این اصول کلی اند، گرچه بعضی از سور به برخی از این اصول، اختصاص بیشتری دارند. آغاز و پایان این سوره نشان می دهد که درباره وحی و رسالت است، زیرا در اول سوره می فرماید: «و الذی انزل الیک من ربک الحق»- آنچه که برای تو نازل شده و به سوی تو تنزل پیدا کرده، حق است. و در آخر سوره هم می فرماید:«و یقول الذین کفروا لست مرسلاً قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم»- و آنانکه کافر شدند می گویند تو فرستاده خداوند نیستی، بگو خدا خود گواه است بین من و شما... این از باب عود ذیل به صدر، تناسب یک سوره را بیان می کند. آغاز سوره درباره حقانیت وحی است و پایانش نیز همین است. بنابراین، سوره در مکه نازل شده و قسمت مهمش درباره وحی و رسالت است و حقانیت وحی را به تبیین حقانیت محتوای آن برگزار می کند.
تفسیر سوره رعد «بسم الله الرحمن الرحیم» بسمله در آغاز هر سوره ای است بجز سوره توبه زیرا سوره توبه تتمه سوره انفال است، پس «بسم الله» جداگانه ای لازم ندارد، گذشته از آن، چون این سوره برائت است از سوی خداوند و قطعنامه ای است که بوسیله امیرالمؤمنین (ع) در مکه «یوم الحج الاکبر» خوانده شده و اعلام انزجار مسلمین از مشرکین است، لذا بسم الله ندارد. بسمله متناسب با مطالب سوره است مطلب دوم اینکه «بسم الله» که در آغاز این سوره است با سوره های دیگر، مشترک لفظی است نه مشترک معنوی. به این معنی که «بسم الله» در آغاز هر سوره ای، متناسب با مطالب آن سوره است. اینطور نیست که «بسم الله» در آغاز سوره فاتحه با بسم الله در اول سوره رعد به یک معنی باشد. آن رحمانیتی که خداوند به عنوان بیان مطالب سوره فاتحه اعمال می کند، غیر از رحمانیتی است که در معارف سوره رعد است و همچنین هر محتوائی که آن سوره مخصوص به خود دارد، بسم الله که در آغاز آن سوره است با محتوای آن سوره مناسب است و تبیین می شود، رحمانیت خدا در یک جا به نحوی است و رحیمیت حضرتش در یک جا به نحوی است که در جای دیگر به نحوی دیگر است. و برای اینکه انحاء ظهورش فرق کند، در موردی که می خواهد رحتمهای توحیدی را تبیین کند به یک نحو است و رحمتهای معاد یا رحمتهای موعظه و یا رحمتهای احکام، اگر تبیین شود، به نحوی دیگر است. بنابراین، «بسم الله» در آغاز هر سوره، تناسب با محتوای آن دارد، و از این روی «بسم الله» هر سوره، جزء همان سوره است و لذا نمازگزار موظف است که بسم الله هر سوره ای را- بجز چهار سوره ای که سجده واجب دارند- به قصد همان سوره بگوید. پس اگر «بسم الله» را به قصد سوره ای گفت و سوره دیگری را شروع کرد، حکمش حکم عدول من سورة الی سورة اخری است. و همچنین کسی که متطهر نیست، و حق قرائت سور عزائم را ندارد، اگر بسم الله را به قصد یکی از آن سوره ها بخواند، جایز نیست ولی اگر به قصد دیگر سوره ها بخواند اشکال ندارد. پس در 113 سوره ای که آغاز تمام آنها با بسم الله است، وقتی بسم الله جزء سوره باشد، حتماً با کل سوره پیوند معنوی دارد. حروف مقطعه المر از حروف مقطعه است و بحث آن قبلاً گذشته است. اجمالاً بین این حروف مقطعه با محتوای سوره هم تناسب وجود دارد. نکته در این است که فایده ذکر این حروف مقطعه چیست؟ برای آن وجوهی ذکر کرده اند. خواسته اند بفهمانند که مثلاً قرآن کریم از همین حروف تشکیل شده که مواد اولیه اش بدست همه شما است ولی توان اینکه یک سوره کوچک را بیاورید، ندارید. وجه دیگر اینکه این رمزی است بین متکلم و مستمع که معصوم (ع) است. در آغاز سوره وقتی اینگونه حروف مقطعه را می شنیدند، مجبور می شدند ساکت شوند زیرا برایشان تازگی داشت. و اما چرا در آغاز بعضی از سور، حروف خاصی انتخاب شده است؟ گفته شده که: بین این حرف با مضمون سوره ارتباطی است، و این را از آنجا استنباط کرده اند که گفته اند: مثلاً سوره ای داریم که اولش «الم» است و سوره ای داریم که اولش «ص» است، و سوره ای در قرآن وجود دارد که اولش «المص» است. ما وقتی آن دو سوره را با سوره ای که اولش «المص» است می سنجیم می بینیم این سوره به تنهایی جامع مضمونهای سوره «ص» و سوره «الم» است. پس معلوم می شود این حروف مقطعه با مضمون آن سوره در ارتباط است. در آغاز سوره رعد «المر» است. و بعضی از سور آغازشان «الم» است و برخی آغازشان «الر» است، پس سوره رعد، در تحلیل، جامع مضامین مشترک سوره «الم» و سوره «الر» است. کتاب تکوین و کتاب تدوین «تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق و لکن اکثر الناس لایؤمنون». تلک، اشاره به بعید است برای اینکه مشار الیه بعد منزلت و مرتبت دارد. آیا منظور از آیات کتاب، آیات تدوین- یعنی قرآن- است، یا اینکه منظور، آیات کتاب تکوین است. در این آیه هم کتاب تدوین و هم کتاب تکوین، منظور خداوند است. آیات کتاب تدوین یعنی آنچه در قرآن کریم است حق است و اگر شما اهل مطالعه کتاب آسمانی باشید با تدبر طبیعی می توانید به حق برسید و اگر اهل استنباط لفظی باشید، باز هم به حق می رسید. پس آنجا که می فرماید «تلک آیات الکتاب»، این کتاب تکوین است، و «الذی انزل الیک» همان قرآن و کتاب تدوین می باشد. آنچه که در نظام آفرینش است حق است و در آن باطل راه ندارد. در نظام تدوین و کتاب آسمانی هم باطل راه ندارد چرا که حق محض است. کاری که نظام داخلی اش تأمین است و هدف و غایتش هم تأمین، این می شود: حق. و اما کاری که ارکان داخلی اش ناتمام است و مقصد و هدف ندارد، می شود: باطل. می فرماید: هم آنچه در جهان خلقت است، حق است و هم آنچه را که این کتاب آسمانی ادعا می کند، حق است زیرا با برهان مطالبش را اثبات می کند و سخنی که با برهان آغشته است حق است؛ حرکتی که به مقصد می رسد حق است؛ آفرینشی که هدف دارد حق است و مطلبی که به برهان تکیه می کند حق است. بطلان و بیهودگی در کتاب الهی راه ندارد پس اگر کسی بخواهد روی براهین از آیات قرآن استفاده کند، به حق می رسد و اگر بخواهد جهان را مورد مطالعه قرار دهد و دقت در آن کند، باز هم به حق می رسد و به مبدأ عالم و معاد عالم یقین پیدا می کند. «تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق» نه بطلان در حریم قرآن راه پیدا می کند، و نه می شود آن را ابطال کرد. و همچنین نه بطلان در حریم نظام آفرینش راه دارد و نه می توان آن را ابطال کرد، نه خود اینها بی مقصد و بی هدف اند و نه می شود جلوی این قافله روان را گرفت، چه اینکه احدی نیست که بتواند آیات قرآنی را تحریف کند و باطل را در قرآن راه بدهد. بنابراین، نه اینها باطل اند و نه قابل ابطال. نه خود بی هدف اند و نه جلوی آنها را می توان گرفت. این دو خط (باطل بودن و عبث بودن) نه در آیات تکوینی است و نه در آیات تدوینی. و به عبارت دیگر: نه خود جهان بی مقصد خلق شده است و نه می توان جلوی قصد و هدفش را گرفت و نگذاشت به مقصد برسد. و چنین است آیات قرآن کریم که نه سخن باطل دارد و نه می توان آن را ابطال کرد و باطل را در حریم آن راه داد. نه می شود سوره ای ساخته و بر قرآن تحمیل نمود و در لابلای سور محکمه قرآن جاسازی کرد بنام تحریف و نه می توان با برهان عقلی ثابت کرد که محتوای آیاه ای –العیاذبالله- باطل است. پس نه فی نفسه باطل است و نه قابل ابطال چه اینکه جهان تکوین نیز نه فی نفسه باطل ایت و نه قابل ابطال غیر. قرآن، مبرهن است و هرگز نمی توان آن را با دسیسه و انحراف با باطل مخلوط کرد. قرآن،حق صرف است که به هیچ وجه نه فی نفسه باطل است و نه بطلان پذیر و قابل ابطال. «و لکن اکثر الناس لایؤمنون» این استدراک برای این است که نه اینها در قرآن دقت و تدبر می کنند که از روی فکر و برهان، به حق برسند نه در کتاب تکوینی می اندیشند که باد تدبر در نظام آفرینش بحق راه پیدا کنند، چون اکثر مردم ایمان ندارند و گویا خوابند و حقایق را نه می بینند و نه می شنوند. در روایت از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمود: «الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا»- مردم خوابند و هنگام مرگ بیدار می شوند. به فکر نیستند که از کجا آمدیم؟ به کجا می رویم؟ و در چه راهی قدم برداشته ایم؟ اکثر مرد به این فکرند که خود راتأمین کنند و در حد یک موجود گیاهی یا حیوانی بسر ببرند؛ خوب غذا را تهیه کنند و خوب بخورند! اینها تازه از حریم نباتیت هم تجاوز نکرده اند، تا چه رسد که به حریم انسانیت گام بگذارند. بنابراین، هیچ عذری برای احدی نیست زیرا کسی که قدرت تفکر و اندیشیدن دارد و می تواند با آیات الهی تماس بگیرد و اگر نمی تواند، قطعاً برای او آسان است که در اسرار عالم خلقت غور و تفکر کند و آیات تکوینی را مطالعه نماید، و چنین کسی که حجت تکوینی و حجت تدوینی بر او تمام شده است، هیچ عذر و بهانه ای نمی تواند بیاورد. اگر او با مطالعه در کتاب تدوین بحق رسید و الله را شناخت و به ربوبیت پی برد یقیناً پی می برد که رب العالمین انسانها را رها نکرده بلکه برای انسان نبوت و رسالتی را تهیه کرده و پیامبرانی را اعزام نموده و با نشانه هائی که در دست دارد، پیامبر الهی را از متنبیان تشخیص می دهد و چراغی را که خداون برایش آفریده با آن چراغ راه را از چاه تشخیص می دهد که همان وحی است و به دنبال وحی باید حرکت کند. و اگر کسی خوب در اسرار عالم فکر کند، به مبدأ و معاد و وحی می رسد و آن وقت خود می شود چراغ و وحی می شود صراط و به دنبال صراط حرکت می کند. ادامه دارد *پیامبر اکرم(ص): «شر الناس یوم القیامة الذین یکرمون اتقاء شرهم» (کافی- ج 2- ص 327) بدترین مردم در روز قیامت کسانی هستند که مردم برای مصون ماندن از شرشان آنان را احترام کنند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 941 |