تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,818 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,980 |
جایگاه مردان خدا | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 73، دی 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از نهج البلاغه خطبه 232 قسمت پنجم آیت الله العظمی منتظری جایگاه مردان خدا وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً). قَدْ أُمِنَ الْعَذَابُ، وَانْقَطَعَ الْعِتَابُ، وَزُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ، وَاطْمَأَنَّتْ بِهِمُ الدّارُ، وَرَضُوا المَثْوَی وَالْقَرَارَ. الَّذِینَ کَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا زَاکِیةً، وَأَعْیُنُهُمْ بَاکِیَةً، وَکَانَ لَیْلُهُمْ فِی دُنْیَاهُمْ نَهَاراً، تَخَشُّعاً وَاسْتِغفَاراً، وَکَانَ نَهَارُهُمْ لَیْلاً، تَوَحُشّاً وَانَقِطَاعاً، فَجَعَلَ اللهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ مَآباً، وَالْجَزَاءَ ثَوَاباً، (وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَها) فی مُلْکٍ دَائِمٍ، وَنَعِیمٍ قَائِمٍ. خطبه 190 نهج البلاغه با تفسیر محمد عبده یا 232 با شرح فیض الاسلام مطرح است. در قسمتهای گذشته، در رابطه با مرگ و عبرت گرفتن از آن و همچنین راجع به عالم برزخ و قیامت و اهوال قیامت و وصف جهنم و آتش سوزان آن،مطالبی را حضرت امیر(ع)،مطرح کرده بودند که با توضیح داده شد. حضرت پس از مطرح کردن اوضاع هول انگیز و وحشتناک بزرخ و قیامت، آنگاه صحنه ای دیگر که مربوط به مردان خدا و تقواپیشگان است،ترسیم می فرمایند. با هم به این قسمت گوش فرا دهیم: « وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً» تقوا پیشگان و کسانی که حریم را نگهداشتند، دسته دسته به سوی بهشت،سوق داده می شوند. سرنوشت تقواپیشگان حضرت امیر(ع) در آغاز بحث از سرنوشت مردان خدا، قسمتی از آیه 72 سوره زمر را ذکر کرده اند و از قرآن استفاده نموده اند. خداوند در این آیه می فرماید: آنها که حریم الهی را حفظ کردند، گروه گروه به طرف بهشت جاویدان، سوق داده می شوند. سیق: مبنی بر مجهول است بمعنای سوق داده شدن و رانده شدن. اتقواربهم: آنان که حریم الهی را نگه داشتند. همانگونه که مکرراً گفته ایم، مناسب ترین ترجمه برای تقوی (که در اصل و قوی از ماده وقایه بوده است) حریم پروردگار را نگهداشتن است. الجنة: «جن» در لغت عرب بمعنای پوشیدن است. و باغ را «جنه» گویند برای اینکه از درختان سر به فلک کشیده پوشیده شده است. سپر را ینز «جنه» می گویند به این اعتبار که وسیله ای برای حفظ انسان و پوشانیدن آن از ضربت شمشیرها است. بچه در شکم مادر را نیز به همین اعتبار «جنین» می نامند زیرا در آنجا پوشیده شده و پنهان است. زمراً: جمع زمره بمعنای دسته و گروه است. «قد أمن العذاب و انقطع العتاب». از عذاب جهنم و سرزنش و عتاب رهایی یافتند. امان از عذاب و سرزنش آنان که به بهشت برین راه یافتند، از عذاب دوزخ در امان خواهند بود، و خداوند از آنان راضی و خشنو شده، و از سرزنش ها و عتاب ها دور خواهند شد. آنجا که خداوند از ایشان راضی باشد، دیگر سرزنش و توبیخی در کار نیست« یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»- خداوند به آن نفس مطئنه ای که در دنیا جز خیر و نیکی از او سرنزده و از گناه و معصیت گریزان بوده است خطاب می فرماید: ای روح و روان مؤمن و ای نفس مطمئن، به سوی پروردگارت خشنود و پسندیده باز گرد و در صف بندگان من درآِ و در بهشت جاویدانم داخل شو. امن العذاب: امن فعل مجهول است بمعنای اینکه در امن و آرامش قرار گرفتند، و نائب فاعلش «عذاب» است، یعنی از عذاب الهی در امان شدند. انقطع العتاب: عتاب و سرزنش از آنها منقطع شد، چرا که خدای را راضی و خشنود ساختند و کسی که خداوند از او خشنود باشد، سرزنش و توبیخ نمی شود. «و زحزحوا عن النار» و از آتش جهنم دور شدند. اهل تقوی از آتش جهنم دور شدند. گویا نزدیک به جهنم بودند ولی فرشتگان رحمت، آنان را دور ساختند، و همینطور هم هست،چرا که خداوند درباره جهنم می فرماید: «ان منکم الا واردها»- هیچ کس از شما نیست مگر اینکه بر جهنم وارد شوید. ولی اهل بهشت بوسیله صراط حق نجات پیدا می کنند و از جهنم دور می گردند. توجه کنید تمام این افعال را حضرت امر محقق الوقوعی می داند و لذا از فعل ماضی استفاده می کند چرا که فعل ماضی، قطعیت و تحقق امری را می رساند. «و اطمأنت بهم الدار و رضوا المثوی و القرار» این خانه نو موجب آرامش آنها شده و از جایگاه و قرارگاه خود، رضایت دارند. خانه آرامش بخش و پسندیده توجه کنید هرگاه به خانه اجاره ای پا می گذارید، هرگز اطمینان خاطر ندارید چرا که هر لحظه و هر آن احتمال آن می دهید که صاحب خانه شما را از خانه بیرون کند ولی اگر خود خانه ای خریده اید، اطمینان دارید که کسی شما را بیرون نمی کند و آرامش خاطر دارید، عرب به این آرامش می گوید: اطمأن به الدار یعنی این خانه موجب آرامش او شده است. پرواضح است که این نسبت مجازی است زیرا خانه آرامش ندارید بلکه انسان است که آرامش پیدا می کند و از این نوع اسنادهای مجازی در کلام عرب بسیار است: در قرآن می خوانیم: «و اسأل القریة»- از این قریه و آبادی سئوال کن. معلوم است که کسی از خود قریه چیزی نمی پرسد بلکه از مردم آن می پرسد، پس وقتی گفته می شود، از آبادی سئوال کن یعنی از اهل آبادی سئوال کن. یا اینکه می گویند: «جری المیزاب» یعنی ناودان جریان پیدا کرد؛ با اینکه خود ناودان که جریان پیدا نمی کند، بلکه آبی که از آن می ریزد، جریان دارد و همچنین است آبی که از شیر می آید ولی اسناد مجازی را به شیر می دهند و می گویند:« جرت الانبوبة»- شیر جریان پیدا کرد. پس در اینجا نیز، انسانی که در منزل و خانه رفته است، اطمینان پیدا می کند و دلش آرام می گیرد، با این حال مجازاً گفته می شود:«اطمأنت بهم الدار» که ملاحظه می کنید «تاء تانیث» نیز آورده است که دلالت بر خانه دارد. در هر صورت حضرت می خواهد بفرماید: این مؤمنان با تقوی دلگرم می باشند و مطمئن، زیرا دیگر یقین دارند که به جهنم و حتی به دنیای فانی بازگشتی ندارند، بلکه رد باغهای سرسبز و خرم بهشت، برای همیشه می مانند و از نعمتهای بی پایان الهی و هر چه میل داشته باشند استفاده می کنند «فیها ما تشتهی الانفس و تلذ الأعین»- در بهشت آنچه که دلشان بخواهد و چشمشان لذت ببرد، یافت می شود. این خانه امن و امان را خداوند به آنها از فضل و کرمش عطا فرموده و دلگرم و خشنودند زیرا یقین دارند، از آنجا بیرون نمی روند و خانه، خانه خودشان است. زهی سعادت و خوشبختی! مثوی: اسم مکان است از ماده «ثوی» به معنای جا گرفتن،پس «مثوی» یعنی جایگاه. قرار: بمعنای قرارگاه است، همانجا که انسان مستقر می شود. رضوا: پسندیدند. آری! این مؤمنان از این جایگاه و قرارگاه، خرسند و راضی شده و آن را می پسندند که همه جای بهشت مورد پسند و دلخواه است. «الدین کانت اعمالهم فی الدنیا زاکیة و عیونهم باکیة». اینها همانهایی هستند که در دنیا کراهیا پسندیده داشتند و چشمهای گریان(از خوف خدا). چشمهای گریان حال حضرت می خواهند، صفات این مردان خدا را برای ما بشمارند، می فرمایند: اینها که شایسته چنین بهشت برینی شدند،همانها بودند که در دنیا کارهای پاک و پسندیده انجام می دادند؛ اهل نماز و روزه و احسان در راه خدا بودند، واجبات را بجای آورده و از محرمات چشم می پوشیدند. تحصیل علم می کردند و دیگران را می آموختند، اهل جهاد و پیکار در راه خدا بودند، صابر و بردبار بودند و خلاصه تمام کارهای نیک از آنان سر می زد. این مردان خدا، چشمهایشان از خوف الله گریان بود و چون همواره می ترسیدند که شاید مورد غضب الهی قرار گیرند،لذا شبها را با گریه و مناجات می گذراندند و از خوف خدا اشک می ریختند. گریه برای خوف خدا از مسائل بسیار مهم است و احادیث زیادی در این رابطه از معصومین(ع) نقل شده است که در اینجا دو روایت را برای شما نقل می کنیم: 1- در کتاب ثواب الأعمال،ص 152 از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «ما من شیءٍ الا وله کیل أو وزن،الا الدموع فإن القطرة منها تطفی بحارا من نار و اذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر و لا ذلة، فإذا فاضت حرمه الله علی النار و لو ان باکیاً بکی فی امة لرحموا» هر چیزی دارای وزن و کیلی است (و با میزان و ترازو حساب می شود) جز اشکهای چشم چرا که هر قطره اشک(در راه خدا) دریاهایی از آتش را خاموش می کند و همانا اگر چشم با اشکهایش پر شود، رخسار صاحب آن دیدگان را نه گردی می گیرد و نه ذلت و خواری به وی می رسد، پس گراشکش سرازیر شود، خداوند او را بر آتش جهنم حرام می گرداند، و همانا اگر در یک امت و جماعتی، یک نفر گریه کن باشد (که واقعاً برای خوف از خدا اشک بریزد) به برکت آن یک نفر،تمام آن جماعت مورد مرحمت و لطف الهی قرار می گیرند. 2- در کتاب خصال شیخ صدوق- ج 1- ص 48 روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: «کل عین باکیة یوم القیامة الا ثلاثة أعین: عین بکت من خشیة الله و عین غضت عن محارم الله و عین باتت ساهرة فی سبیل الله». هر چشمی در روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از خوف خدا گریه کند و چشمی که از نگریستن به محارم الهی (نوامیس مردم) اجتناب ورزد و چشمی که در راه خدا شب بیدار باشد. «و کان لیلهم فی دنیاهم نهارا تخشعاً و استغفاراً و کان نهارهم لیلا توحشا و انقطاعاً». شبهای مردان خدا در دنیا روز است زیرا برای عبادت و اظهار خشوع و طلب آمرزش بیدارند و، و روزهایشان انگار شب تاریک است چرا که از مردم وحشت دارند و منقطع اند (از افتادن در انحراف ها خود را نگه می دارند). شبهای مردان خدا در دنیا مردان خدا همانگونه که روزها بیدارند،شبها نیز در دنیا مانند روزها در بیداری بسر می برند زیرا از ترس خدا گریانند و از هول قیامت، وحشت دارند. اینان برای اظهار خاکساری و خشوع در برابر پروردگارشان شبها را به استغفار و دعا و مناجات و گریه و زاری به سر می برند، نماز شب می خوانند، استغقار می کنند و به سوی خداوند از آتش جنهم پناه می برند. مگر نمی بینیم آنان را که در قنوت نماز یکرکعتی وتر هفتاد مرتبه «استغفرالله ربی و اتوب الیه» می گویند و «هذا مقام العائذ بک من النار» سر می دهند و در حالی که مردم در رختخوابهای آسایش و راحتی به خواب فرو رفته اند، تاریکی سحر با صدای دلنواز و محزون این عرافان،شکافته می شود و پرده های ظلمت زای گناهان با گریه های دیدگانشان پس می رود؟ و اما در روزهای با احتیاط بسر می برند که مبادا غیبت مؤمن کنند یا کاری بر خلاف رضای خدا انجام دهند ، لذا گویا که روزهایشان شب تار است. اینان در همان حال که به بازار برای کسب و تجارت می روند و به کشتزار برای کشاورزی و زراعت رهسپار می شوند تا لقمه نان حلالی برای خانواده هایشان تحصیل کنند و منت دو نان نکشند، ولی گویا در تاریکی شب بسر می برند چرا که از مردم وحشت دارند و از اوضاع آنها ناراحتند و برای اینکه خود را با آنان هماهنگ نسازند در حالی شبیه انقطاع و دوری جستن از اهل دنیا می گذرانند. پر واضح است که مقصود حضرت این نیست که اهل آخرت باید روزها گوشه گیر باشند و انزوا را اختیار کنند مانند راهبان دیر چرا که در اسلام، رهبانیت راه ندارد، و دور از جامعه بودن بر خلاف موازین شریعت مقدسه اسلام است. پس باید انسان در صحنه زندگی با نشاط و فعالیت وارد شود،و کار و کسبش را انجام دهد و برای نفع خود و جامعه اش فعالیت نماید ولی کاملاً مواظب باشد که در راه های فاسد و انحرافی وارد نشود واز کژیها دوری جوید و در آن کانالهای بی راهه ای که فاسدان و مفسدان افتاده اند، نیفتد. «فجعل الله لهم الجنة مآباً و الجزاء ثواباً و کانوا أحق بها و أهلها». پس خداوند بهشت را برای آنها محل بازگشت و پاداش را دلخوشی و ثواب قرار داد و همانا آنان به بهشت و اهلش شایسته تر و سزاوارترند. پاداش مردان خدا خداوند برای مردان خدا، بهشت را جایگاه بازگشت و پاداششان را ثواب قرار داده است و اینها به بهشت جاویدان و اهل آن، لایق تر و شایسته ترند چرا که در مسیر حق گام نهادند و از انحرافها و کژیها دوری جستند. «فی ملک دائم و نعیم قائم». در سلطنتی همیشگی و نعمتی پایدار. آنجا خانه دائم و ابدی مردان خدا است. اگر جهنم برای برخی افراد موقتی باشد و پس از پاک شدن از زنگارهای گناه ره به بهشت بیابند، ولی بهشت دیگر جایگاه موقتی نیست بلکه جاویدان و همیشگی است. و آنجا در قدرت و سلطنت همیشگی و نعمت پایدار و ثابت خواهند بود. ادامه دارد
دعای حضرت امیرالمؤمنین(ع) هنگام جهاد اللهم انک أعلمت سبیلا من سبلک جعلت فیه رضاک، و ندبت الیه أولیائک، و جعلته أشرف سبلک عندک ثواباو اکرمها لدیک مآباً واحبها الیک مسلکاً،ثم اشتریت فیه من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیک حقاً، فاجعلنی ممن یشتری فیه منک نفسه، ثم وفی لک ببیعه الذی بایعک علیه غیر ناکث و لا ناقض عهداً و لا مبدل تبدیلا بل استیجابا لمحبتک، و تقریبا به الیک، فاجعله خاتمة عملی، و صیرفیه فناء عمری، وارزقنی فیه لک و به مشهدا توجب لی به منک ارضا،و تحظ به غنی الخطایا، و تجعلنی فی الأحیاء المرزوقین بایدی العداة و العصاة تحت لواء الحق، ورایة الهدی ماضیاً علی نصرتهم قدما، غیر مول دبراً و لا تحدث شکاً، اللهم واعوذبک عند ذلک من الجبن عند موارد الأهوال،و من الضعف عند مساورة الابطال و من الذنب المحیط للأعمال، فاجحم من شک او امضی بغیر یقین فیکون سعیی فی تبات و عملی غیر مقبول. (فروع کافی- جلد1- ص 34) خداوندا! بدرستی که تو از میان راههای (هدایت) خویش راهی (جهاد) را مشخص ساختی که رضا و خوشنودیت را در آن قرار دادی و اولیاء و دوستانت را بسویش فراخواندی و آن را شرافتمندانه ترین راه کسب ثواب و گرامی ترین فرجام عمل و محبوبترین طریق قرار دادی، و سپس جانها و اموال مؤمنان را به بهای بهشت خریداری فرمودی که به جهاد در راه خدا بپردازند و بکشند و کشته شوند و وعده (بهشت) را بر خویشی حق و تخلف ناپذیر معرفی نمودی. پس مرا از جمله کسانی قرار ده که با تو بر سر جان خویش این معامله نموده و به قراری که در این معامله نهاده است پای بند و وفادار باقی بماند، نه قرار و عهد خویش را بشکند ونه به تبدیل و تغییر آن تن در دهد، بلکه از این راه به مهر و محبتت پاسخ گوید و با این عمل بسویت تقرب جوید، پس جهاد در نقطه پایان کارم قرار ده و در آن عمرم را سپری ساز و بدینوسیله حضور در صحنه ای را روزیم فرما که مستوجب رضایت تو گردد و لغزشهایم را بزداید، و تحت لوای حق و پرچم هدایت در حالی که برای یاری اولیائت پیشروی نموده و فکر عقب نشینی و یا تردیدی به خویش راه ندهم بدست دشمنان تبهکار، در زمره زندگان روزی خوار قرارم ده. خداوندا! در لحظه های وحشت زا از بیم و هراس و هنگام درگیری با دلاوران دشمن از احساس ضعف، و نیز از کناره گیری از جهاد بدلیل تردید در حقانیت راه و یا از تداوم بخشیدن به آن با حال شک گناهی که بر تمام اعمالم احاطه نماید و تلاشم را زیانبار و عملم را نامقبول سازد- بتو پناه می آورم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 172 |