تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,142 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,059 |
قبله حاجات وارستگان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 73، دی 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تجلی عرفان از مناجات ماه شعبان قسمت ششم آیت الله محمدی گیلانی قبله حاجات وارستگان * تعبیر «الهی» بیش از چهل بار در این مناجات شریف آمده* غالباً «اله» را معبود یا معبود بحق، تفسیر میکنند* کلمات اهل لغت و تحقیق در این باره، و کلام امام رضا(ع): «له معنی الربوبیه اذ لا مربوب و حقیقة الالهیه اذ لا مألوه» دلالت می کند که معنی «اله» اوسع از معبود است یا معانی مفزع و ملجاء و قبله حاجات بودن در معبود بحق اشراب گردیده* راز تکرار این تعبیر در سر فصلهای این راز و نیاز و لابه والتماس* سجود اشیاء بمقام الهیت* نغمه عشق الهی از زبان هر ذره ای* بقاء هر موجودی به برکت رزق الهی است* معنای رزق و انقسام ارزاق و مرزوقین* هر نوعی رزق ویژه ای دارد ولی انسان مرزوق بهمه ارزاق است!* مزاج روح نشأت گرفته از مکارم اخلاق، مظهر کرامات می شود* غذای اندک در چنین مزاجی، به نیروی خارق العاده متحول می گردد، چنانکه از سیره رسول الله(ص) و صلحاء امت مشهود است* ارواح طیبه فرودگاه ملائکه است و ملائکه به همدمی آنان افتخار می کنند* کلام سیدالشهداء (ع) در دعای عرفه: «ماذا وجد من فقدک و ما الذی فقد من وجدک» یعنی: الهی چون با توأم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و اگر بی توام از جمله خاکسارانم و خاک بر سر* ارواح خبیثه و کل افاک اثیم فرودگاه شیاطنند* در حدیث نبوی آمده که شیطان وقت خواب سه گره بر قفای مؤمن می زند، و چگونگی باز شدن گره ها* وارستگان از دنیا غذایشان متروح می شود و شیطان با آنها در مضیقه است و وابستگان به دنیا با خوردن، ارواحشان متجسد می شود و شیطان با آنها در سعه و فراخی است و همچون امواج خونشان، در مراکز فکر و اراده و تصمیمشان در جریان است. قوله: «الیه ان حرمتنی فمن ذاالذی یرزقنی و ان خذلتنی فمن ذاالذی ینصرنی». ای قبیله همه حاجاتم اگر از خیرات و برکات محرومم سازی، کیست آنکس که روزیم گرداند؟ و اگر خوار و بی یارم فرمائی کیست آنکس که یاریم نماید؟ معنای اله تعبیر «الهی» بیش از چهل بار در سر فصل های راز و نیاز و لابه و التماس در این مناجات شریف آمده است. لفظ «اله» که منادای مضاف به «یاء» متکلم است بمعنای «معبود» یا «معبود بحق» غالباً تفسیر شده و گفته اند: لفظ جلاله «الله» در اصل «اله» بوده، و بجهت کثرت استعمال، همزه حذف گردید، در عوض، الف و لام بر آن داخل شد و «الله» گردید و علم بالغلبه برای ذات اقدس حضرت باری با اعتبار توصیف حضرتش بهمه اسماء حسنی و افعال ناشی از این اسماء، گردیده است. در لسان العرب می گوید: «الله اصلش اله بوده و اله اطلاق نمی شود مگر بر کسی که معبود است و آفریننده عابد خویش و روزی دهنده و مدبرش باشد، و بر وی اقتدار دارد و بر غیر چنین کسی اله گفته نمی شود، و اصل اله «ولاه» بوده که واو به همزه منقلب گردیده است. و معنی ولاه، قبله گاه آفریدگان در حاجاتشان می باشد که بدو روی می آورند و پناهنده می شوند و در آستانش التماس و لابه سر می دهند همانگونه که کودک به پناه مادرش طبعاً مجذوب است». و قاضی بیضاوی و بسیاری از اهل تحقیق و دقت نیز در تفسیر «اله» همین گونه سخن گفته اند و ظاهراً معنی این لفظ «اله» اوسع از معبود یا معبود بحق است، و خصوصاً با امعان نظر در موارد استعمال این لفظ، روشن می شود که در معنی معبودیت بحق، معانی مفزع و ملجأ و قبله بودن همه حوائج نیز اشراب گردیده است، و از فرازی از خطبه امام رضا(ع) که به استدعاء مأمون عباسی بعد از انتصاب به خلافت قرائت فرمودند، همین معنی را می توان استظهار نمود و آن فراز مورد استشهاد ما این است: «له معنی الربوبیه اذ لا مربوب و حقیقة الالهیه اذ لا مألوه» (توحید صدوق (ره)- طبع جدید- ص 38). برای او (خداوند متعال) معنی پروردگاری بوده هنگامیکه در پرده ای وجود نداشت، و برای او حقیقت الهیت بوده هنگامیکه مالوهی (مخلوقی که اظهار نیاز یا پناهندگی و تضرع در آستانش نماید) وجود نداشت و چنانچه معنی اله، صرف معبود می بوده،بی تردید خداوند متعال مألوه بوده و بس، چنانکه در بعضی از عبارات آمده است ولی همانطور که ملاحظه فرمودید امام(ع)، مالوهیت را در مستوای مربوبیت قرار داده است چنانکه ربوبیت و الهیت را در مستوای عالیتری اعلام فرموده اند، و مربوب یعنی مخلوق نیازمند به حضرت رب تعالی که پرورده انعام و مواهب او است، و طبعاً مالوه نیز یعنی مخلوق نیازمندی که قبله حوائج او مرتبه الوهیت است و هر موجودی بالطبع با آستانش منجذب می شود، و آن مرتبه علیای الوهیت نه فقط مغناطیس دلها است که مغناطیس هر طالب کمالی است، زیرا طالبان کمال طبعاً به کمالشان مشتاق و بسوی آن مجذوبد و از نقصان ویژه بخود گریزانند و همه کمالات و خیرات که در مراحل سلوک بهره طالب کمال و خیر می شود، بدون استثناء جملگی معبر و طریق بسوی کمال و خیر بالذاتند که آن ذات اقدس الوهیت است چه صفات الهیه متمتاز از ذات واجبی نیست و بنابراین خیر بالذات و کمال مطلق، معشوق همه است چه عقول فعاله، چه نفوس عالیه، چه قوای حیوانی و نباتی و غیر اینها که قبله حاجات همگان مرتبه الهیت است، و هر یک عبادتی به تناسب خود دارد، و راکع و ساجد و تقدیس خوان و تسبیح گوی اویند. عبادت موجودات چنانکه در این آیات می شنوید: « óOs9urr& (#÷rtt 4n<Î) $tB t,n=y{ ª!$# `ÏB &äóÓx« (#às¨xÿtFt ¼ã&é#»n=Ïß Ç`tã ÈûüÏJuø9$# È@Í!$yJ¤±9$#ur #Y£Úß °! óOèdur tbrãÅzºy ÇÍÑÈ !ur ßàfó¡o $tB Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# $tBur Îû ÇÚöF{$# `ÏB 7p/!#y èps3Í´¯»n=yJø9$#ur öNèdur w tbrçÉ9õ3tGó¡o ÇÍÒÈ tbqèù$ss Nåk®5u `ÏiB óOÎgÏ%öqsù tbqè=yèøÿtur $tB tbrãtB÷sã » (سوره النحل 48-50). آیا به آفریدگانی که خدای متعال آفریده نمی نگرند؟ چگونه سایه های آنها از راست و چپ می گردند، و همگی رام و ذلیلانه برای خداوند ساجدند، و برای خداوند همه موجودات سماوی و هر جنبده ای که در زمین است و فرشتگان، سجده و خاکساری می کنند، و هیچگونه استکباری ندارند، و در عین سجود از سلطنت و استیلای پروردگارشان بیمناکند، و انجام می دهند آنچه را که به آن امر می شوند. پس همه موجودات بدون استثناء، بسوی «الله» و مرتبه الهیت منجذبند و همگی در عبادت و سجده اند و رام و آرام برای حضرتش در التماس و تضرعند، و تسبیح گوی او نه بنی آدمند و بس بلکه از سایه های بی جان گرفته تا ملائکة الله (ع) جملگی در سجده و تسبیح و تهلیلند «و عنت الوجوه للحی القیوم» (طه- آیه 111). بلی: عشق در پرده می نوازد ساز عاشقی کو که بشنود آواز؟ هر نفس پرده ای دگر سازد هر زمان زخمه ای کند آغاز همه عالم صدای نغمه اوست که شنیده چنین صدای دراز راز او از جهان برون افتاد خود صدا کی نگاه دارد راز سر او از زبان هر ذره خود تو بشنو که من نیم غماز باری با توجه به آنچه درباره «اله» و الوهیت گفتیم، راز تکرار و استیناف تعبیر «الهی» در سرفصلها و آغاز فرازهای این مناجات روشن می شود،و در نخستین فرازی که پس از این منادی آمده تلقین توحید ذات واجب الوجود در الهیت است یعنی چنانکه در وجوب وجود،فرد و بی شریک است، همچنان در آفرینش و تدبیر امور آفریدگان از اعطاء روزی و دیگر کمالات وجودی و ایصال نفع و ضرر و غیر اینها، فرد است و شریک ندارد، و «لاا اله الا الله» و دعا کننده با التماس و تضرع عرض می کند: «الهی: ای قبله حاجاتم! اگر از خیرات و عطایا محروم و بی نصیبم سازی، کیست آنکس که روزیم گرداند؟ و اگر خوار و بی یارم فرمائی، کیست آنکس که یاریم نماید؟» یعنی زمام همه امور از اعطاء و امساک کلاً در قبضه اقتدار تو است و همگی ملک تواند و توئی «مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء». این التماس و پناهندگی به حضرت «اله» از سرشت گریز از ظلمت نقصان، نشأت گرفته است و دعا کننده خوف خویش را از حرمان رزق الهی فاش می سازد، و محرومیت از رزق ملازم با نقصان و کاستی و احیاناً لحوق به عدم است و عالم امکان جملگی دچار این خوف به تناسب نشأه خویش اند زیرا اعیان همه ممکنات با وجود عاریتی ظاهر گشته اند و «ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید و ما ذلک علی الله بعزیز» (ابراهیم- آیه 19) انسان، مرزوق به همه ارزاق است انسان در این سیاره زمین نام که زندگی می کند، گرچه در مقابل مجموعه جهان طبیعت دارای کمیتی بسیار ناچیز است ولی موجوی است فکور و در موجوداتی که پیرامون وی هستند، می اندیشد و می یابد که اصل وجود برای بقاء آنها کافی نیست، بلکه در بقاء خود، ناگزیر به استمداد از امور دیگری می باشند مانند خوردنیها و آشامیدنیها و پوشیدنیها و مسکونیها و تناسلها و توالدها و نظائر اینها که مایه بقاء و استمرار وجود است و این مایه بقاء همان رزق است که برحمت واسعه حقتعالی در گستره هستی گسترده است و ارزاق طبق مرزوقین، مختلف و گوناگون است و اینکه روزی دهنده در این آیه: «ان الله هو الرزاق ذوالقوة المتین» (الذاریات- آیه 58.) با صیغه مبالغه و توصیف آن به «ذوالقوة المتین» آمده بهمین جهت است یعنی ارزاق الهی آمار ناپذیر است زیرا مرزوقین از احصاء ما بیرونند و برخی از ارزاق،معنوی و برخی حسی است، چنانکه مرزوقین، گروهی معقول و گروهی محسوسند ولی انسان در میان همه انها به اموری ممتاز است از آنجمله آنکه ماعدای انسان، هر یک به حسب مرتبه خود، غذاء و روزی مخصوصی به وجه خاصی دارند که از آن تجاوز نمی کنند اما انسان از آن رو که کون جامع و مفطور به فطرت «الله» می باشد، به همه انواع اغذیه مرزوق است و قابل همه احکام و آثار اسماء الله تعالی است: «و علم آدم الاسماء کلها». و همان گونه که مزاج صوری نشأت گرفته از اغذیه چنانچه در حد اعتدال باشد، قوای بدنی، احکام خود را در حد اعتدال ابراز می نماید، همچنام مزاج روح نشأت گرفته از صفات حمیده و مکارم اخلاق چنانچه در حد اعتدال حقیقی یا قریب به آن باشد، از قوای چنین روحی ممکن است آیات و کراماتی ظاهر شود که خارق العاده باشد، بلکه ممکن است ارواح و نفوس کشوری یا قطری را مقهور خود سازد و به صبغه صفات خویش رنگ آمیزی کند و در جهت مراد خویش سوق دهد و حتی غذاء اندکی که برای فرد عادی، نیروئی نمی آورد، در مزاج روح موصوف، منشأ نیروی فوق العاده ای شود، مثلاً غذائی که رسول خدا(ص) تناول می فرموده برای شخص عادی آن مقدار از غذا منشأ نیرو و توان بر انجام عملی قابل ذکر نیست ولی روح توانمند و معتدل رسول الله(ص) همان غذای ناچیز را به قدرتی خارق العاده تبدیل می نموده،چنانکه از سیره آن حضرت در غزوات و عبادات مشهود می گردد، و بسیاری از اصحاب آن بزرگوار و تابعان و اهل بیت (ع) بدین منوال بوده اند و کثیری از اهل کمال و پارسیان و عباد و علماء گذشته و حال به این موهبت کبری مفتخر بوده و هستند؛ یعنی با غذای قلیل به انجام عبادات شاقه علمی و عملی قیام نموده و می نمایند. ارواح طیبه، فرودگاه فرشتگان همه این برکات و خیرات، رزقی است که حضرت «الرزاق» به نفوس طیبه و ارواح طاهره ارزانی می دارد، نفوسی که بنص قرآن، فرودگاه ملائکة الله تعالی می باشند. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون* نحن اولیاؤکم فی الحیوة الدنیا و فی الاخرة...» (سوره فصلت- ایه 30و31) دعا کننده دل آگاه مسئلت می کند که از این روزیهای معنوی، خداوند متعال محرومش ننمایند زیرا احدی جز خدای تعالی، توان بر موهبت خردلی ندارد، و اگر او کسی را از رزقها بی نصیب کند چه کسی غیر از او است که بر وی رحمت آرد؟ و اگر او به کسی توجهی فرماید،فرشتگان افتخار می کنند که اولیاء چنین مؤمنی هستند. بلی یا اله العاصین «ماذا وجد من فقدک؟ و ما الذی فقد من وجدک؟» الهی چون با توام از جمله تاج دارانم و تاج بر سر، و اگر بی توام از جمله خاکسارانم و خاک بر سر. نفوس خبیثه، فرودگاه شیاطین و اما نفوس خبیثه ای که در اثر سبک شمردن حقوق الهی و کفران نعمتهای حضرتش و مؤانست با بطالان و مجانبت از زنده دلان، به حرمان از روزی معنویات و بعد از آستان واهب العطایا مبتلا شده اند، محل نزول شیاطین و آشیانه وزرای خناسند. «هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین* تنزل علی کل افاک اثیم* یلقون السمع و اکثرهم کاذبون» (الشعرا- آیه 4-222). آیا با خبر سازم شما را بر چه کسانی شیاطین نازل می شوند؟ بر هر کذاب و تیره درون نازل می شوند؛ تیره درونانی که به هر ترهات و اراجیف گوش فرا می دارند و بیشترشان در نقل همان اراجیف کاذبند. رد حدیث نبوی آمده است: « الکلمة یخطفها الجنی فیقرؤها فی اذن ولیه فیزید فیها اکثر من مائة کذبة» یعنی کلمه ای را جاسوس جنی می رباید و زیر گوش ولی خویش از آدمیزاد قرائت می کند و آن آدمیزاد، آن یک کلمه را بیشتر از صد دورغ می سازد و اشاعه می دهد. این دشمن قسم خورده لازال با جنود خویش در تلاش است که جولانگاه خویش را گسترش دهد و بسراغ دلهای اهل ایمان می رود و دامهای ویژه خود را برای شکار این دلها می گستراند چنانکه از رسول الله(ص) نقل گردیده که فرمودند: «یعقد الشیطان علی قافیة رأس احدکم اذا هو نام ثلاث عقد یضرب علی کل عقده مکانها، عیلک لیل طویل فارقد؛فان استیقظ و ذکر الله تعالی انحلت عقده فان توضأ انحلت صلی انحلت عقده کلها فاصبح نشیطا طیب النفس و الا اصبح خبیث النفس کسلان». شیطان بر پشت گردن یکی از شما- اهل ایمان- هنگامیکه می خوابد، سه گره می زند و بر هر گرهی در جایش، ضربه ای می زند و می گوید: بر تو شبی است طولانی،بخواب؛ پس اگر در اثناء بیدار شود و ذکر خدایتعالی گوید یکی از گره ها باز می شود، و چنانچه وضو سازد گرهی دیگر باز می شود و اگر نماز بجای آورد تمام گره ها باز شده است و با نشاط و روح پاک صبح می کنند و گرنه با کسالت و رنجوری داخل در صبح می شود. همانطور که گفتم: انسانهای وارسته، که مزاج روحشان با امتزاج مکارم اخلاق در حد اعتدال حقیقی است، غذایشان متروح می شود، و از این رو است که شیطان با آنان همیشه در تنگنا و مضیقه است،زیرا منفذی برای جریان در فکر بلکه در پندارشان ندارد بخلاف وابستگان به دنیا، که با خوردن و آشامیدن،ارواحشان، متجسد می گردد و روحشان جسمانیت می یابد، و شیطان با آنان در وسعت و فراخی است و همچون امواج خونشان، در مراکز فکر و اراده و تصمیمشان، در جریان است. و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 103 |