تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,788 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
غرور بالله | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 73، دی 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح دعای ابو حمزه ثمالی قسمت هشتم آیت الله ایزدی نجف آبادی غرور بالله «عظم یا سیدی املی وساء عملی فاعطنی من عفوک بمقدار املی و لا تؤاخذنی باسوء عملی فان کرمک یجل عن مجازاة المذنبین و حلمک یکبر عن مکافاة المقصرین». سید من! آرزوئی که از تو دارم بزرگ و عملم بد؛ پس، از عفو و گذشت خودت بمقیاس آرزویم ببخش و مرا به بدترین اعمالم مگیر (تا چه رسد به غیر آن) زیرا که کرم تو از مجازات تبهکاران عالی تر و حلم تو از کیفر دادن تقصیر کاران بزرگتر است. رحمت بی نهایت این چند جمله یادآور این است که: اولاً- عفو و بخشش خداوندی جوابگوی آرزوی هر آرزومند است، و خزینه های رحمتش وسعت هر گونه امیدی را دارد و در حقیقت بنده هر چند که اهلیت اینکه برحمت او برسد ندارد ولی رحمت بی منتهای او اهلیت رسیدن و دریافتن بنده را( هر قدر که گنهکار هم باشد) دارد، همچنانکه در بعضی از تعقیبات نمازها هست: «اللهم ان لم اکن اهلاً ان ابلغ رحمتک فرحمتک اهل ان تبلغنی و تسعنی لانها وسعت کل شیء» پروردگارا درست است که من شایسته اینکه برحمت تو برسم، نیستم ولیکن رحمت تو از آنجائی که فرا گیرنده هر چیز هست، اهلیت اینکه بمن برسد و مرا فرا گیرد، دارد. حلم بی نهایت ثانیاً- حلم خداوندی و کرم او از آنجائی که بی نهایت است، اقتضاء دارد که گناه و تقصیر بنده هر قدر بزرگ باشد باز هم بنده را دریابد چنانچه در آیه 10 از سوره ابراهیم از زبان انبیاء می فرماید: «یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخرکم الی اجل مسمی». خدا شما را به مغفرت و آمرزش از گناهان می خواند و می خواهد از تعجیل عقوبت برهاند و به اجل معین برساند. «و انا یا سیدی عائذ بفضلک هارب منک الیک متنجز ما وعدت من الصفح عمن احسن بک ظناًو ما انا یا رب و ما خطری هبنی بفضلک و تصدق علی بعفوک ای رب جللنی بسترک واعف عن توبیخی بکرم وجهک». این منم، ای سید من، پناهنده بفضل تو که از(عدالت تو) بسوی (عفو تو) گریزان و خواهان گذشت و عفو یکه وعده فرموده ای به کسانیکه بتو گمان خوب دارند. پروردگارا! من چه هستم و قدر من چیست؟ به فضل خودت مرا ببخش و به من مسکین از عفو خودت صدقه بده. خدای من! زیر پوشش ستاریتت قرارم ده واز سرزنش من به شرافت ذاتت صرف نظر نما. آری! چنانچه از این چند جمله بر می آید پناهگاهی از عذاب الهی(که اگر به بنده برسد بر حسب عدالت اوست) جز تفضل او نیست و خودش وعده عفو داده هر که را به او گمان خوب داشته باشد بلطفش می نوازد و مسکینان کوی خود را از عفو خود بهره داده و زیر پوشش ستاریتش از رسوائی در پیش خلایق محفوظ نگهداشته و به شرف ذاتش از توبیخ بنده گنهکار می گذرد. «فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته ولو خفت تعجیل العقوبة لا جتنبتهن لا لانک اهول الناظرین واخف المطلعین بل لانک یا رب خیر الساترین واحکم الحاکمین و اکرم الاکرمین، ستار العیوب غفار الذنوب علام الغیوب، تستر الذنب بکرمک و تؤخر العقوبة بحلمک فلک الحمد علی حلمک بعد علمک و علی عفوک بعد قدرتک و یحملنی و یجرئنی علی معصیتک حلمک عنی و یدعونی الی قلة الحیاء سترک علی و یسر عنی الی التوثب علی محارمک معرفتی بسعة رحمتک و عظیم عفوک». اگر غیر تو در این روزگاران بر گناهم کسی آگاه بود، انجام نمی دادم و اگر می ترسیدم که زود مرا کیفر دهی، خودداری می کردم و این هم نه برای اینکه از دیگر بینندگان خوارتر و از آگاهان دیگر بی مقدارتر باشی بلکه (پروردگارا) از اینجهت است که تو در ضمن اینکه گناه را می پوشی، نیکو می پوشی که بهترین عیب پوشان و گرامی ترین کریمها و بهترین حاکمها هستی، بسیار عیب پوشی و آمرزنده گناه. بکرمت گناه را می پوشی (نه به استحقاق بنده گنهکار) و بحلمت کیفر دادن را تأخیر می اندازی (نه به اقتضای لیاقت بنده) پس ستایش تنها سزاوارتر است زیرا با اینکه می دانی حلم می ورزی و با اینکه قدرت ب رانتقام داری می بخشی. و حلم تو است که مرا به مخالفت تو جرأت داده و به گناهم وا می دارد و پرده پوشی تو است که به بی شرمی مرا می خواند و شناخت من از وسعت رحمت تو و بخشایش بزرگ تو مرا شتابان به ارتکاب جرائم می کشاند. انگیزه گنهکار آنچه در رابطه با این قسمت از دعا به نظر می رسد: 1- اینکه چنین نیست که همه گنهکاران انگیزه گناهانشان، بی معرفتی به خدا و یا عدم اعتقاد به آگاهی ذات حق از گناه آنها باشد،بلکه چه بسا گنهکار (که در هنگام وسوسه نفس و شیطان به گناه دست می زند و قاعدتاً باید رعایت محضر ربوبی و حیاء از خداوند مانع از ارتکاب گناه گردد و به خود با در نظر گرفتن عظمت حق اجازه جرأت به گناه ندهد) با شناختی که از ستاریت و پرده پوشی و حلم خداوند دارد، به پروردگار کریمی که او را خلق کرده و تسویه و تعدیل نموده است، مغرور نماید و از این صفات خداوندی، سوء استفاده کرده، ننگ گناه را به خود بخرد، و این خود غرور است. «یا ایها الإنسان ما غزک بربک الکریم الذی خلقک فسویک فعدلک». ای انسان! چه باعث گردیده که به پرورگار کریمت که تو را آفرید و آنگاه تکامل بخشید و بیاراست، مغرور شوی؟! معنای غرور 2- صاحب جامعل السعادات (ره) در صفحه 5 جلد سوم کتاب خود در معنای غرور، می گوید:«سکون النفس الی ما یوافق الهوی و یمیل الیه الطبع عن شبهة و خدعة، من الشیطان». غرور و آرامش نفس به چیزی است که میل طبع به سوی او مطابق دلخواه است و انگیزه آن شبهه و خدعه ای است که از شیطان بدل راه پیدا کرده است. مطابق این بیان همینکه انسان گناهی را با دلگرمی که در اثر شناخت از عفو و حلم و ستاریت خداوند انجام می دهد گناهش بد است و بدتر اینکه از گناه ناراحت نیست بلکه دلگرم هم می باشد. غرور بالله 3- از بیان گذشته که غرور معنا شد غرور بالله که در آیات قرآن شریف ذکر شده روشن می شود: «یا ایها الناس ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیوة الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور». (سوره فاطر- آیه 5) ای مردم وعده خدا حق است مبادا زندگی دنیا شما را مغرور کند و مبادا شیطان شما را فریب دهد و به (کرم) خداوند مغرورتان سازد. چنانچه ملاحظه می شود بر حسب آنچه از این آیه بدست می آید اسباب غرور انسانها نه تنها دنیا و زر و زیور آن است بلکه یکی از دامهای گسترده شیطان، به رخ کشیدن خداوند و کرم او است. علامه طباطبائی (ره) در ذیل آیه مزبور می فرماید:«معنی غروره بالله توجیه انظارهم الی مظاهر حمله و عفوه». معنای غرور شیطان بوسیله خدا توجیه دادن نظر مردم است به نمونه های حلم و عفو خداوند. تا آنجا که می فرماید: « فالمراد بغرور الشیطان الانسان بالله، اغترار الانسان بما یعامل به الله الانسان علی غفلته وظلمه». از جمله نعمتهای خداوند (که بحکم عقل و نقل بی پایان است و قابل شمارش نیست که هر یک بر انسان موجب شکر و ستایش است که بقول سعدی: در هر نفسی دو نعمت موجود بر هر نعمتی شکری واجب) برخورد خداوند است که در مؤاخذه گنهکار عجله نمی کند که شاید بنده موفق به توبه گشته و اصلاح کند بقول ملای رومی: لطف حق با تو مداراها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 175 |