تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,767 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
شرح صدر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 73، دی 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مدیریت اسلامی قسمت چهارم حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری شرح صدر در مباحث گذشته سخن درباره مهمترین اصل از اصول مدیریت یعنی «شرح صدر» بود و توضیح داده شد که در قرآن کریم سه نوع «شرح صدر» آمده است: شرح صدر مطلق، شرح صدر اسلامی و شرح صدر کفری. در مقاله های قبلی شرح صدر مطلق و شرح صدر اسلامی را تفسیر کردیم، و توضیح دادیم که مقصود از شرح صدر کفری یا شرح صدر برای کفر، نقطه مقابل شرح صدر اسلامی و آمادگی قلب برای نپذیرفتن حق است و قرآن کریم از این آمادگی، سه تعبیر دقیق و جالب دارد: «ضیق صدر»، «قساوت قبل» و «شرح صدر به کفر». تعبیر اول در قسمت سوم از سلسله بحثهای مدیریت اسلامی تبیین شد و اینک تفسیر تعبیر دوم: ب: قساوت قلب قساوت قلب از نظر قرآن کریم، نوعی بیماری روانی است که موجب می شود، بیمار در برابر آنچه حق و عدل، موضعگیری کند و برای پذیرش آن سرسختی نماید. نقطه مقابل شرح صدر اسلامی که موجب می شود انسان تسلیم حق و عدل شود هر چند پذیرفتن حق بر خلاف تمایلات نفسانی او باشد. در سوره زمر آیه 22 مقایسه ای است میان کسی که دارای شرح صدر اسلامی است و کسی که مبتلا به قساوت قلب است: أفمن شرح الله صدره للإسلام فهو علی نور من ربه فویل للقاسیة قلوبهم من ذکر الله اولئک فی ضلال مبین.[1] آیا کسی که خداوند به او شرح صدر برای پذیرش اسلام داده – مانند- کسی است که به بیماری قساوت مبتلا است؟ پس وای بر کسانی که در نتیجه قساوت قلب، دل آنها پذیرش یاد خدا را ندارد؛ آنان در ضلالتی آشکارند. معنای قساوت قلب کلمه «قساوت» و «قسوت» در لغت به معنای صلابت و سختی است، مفردات القرآن این کلمه را اینطور معنا نموده: القسوة غلظ القلب واصله من حجر قاس. قسوت سختی دل است و ریشه اش از سنگ سخت است. در آیه 74 از سوره بقره قساوت قلب و سرسختی بنی اسرائیل از پذیرش حق پس از روشن شدن آن با دلائل قاطع حضرت موسی (ع) اینگونه تبیین شده است: ثم قست قلوبهم فهی کالحجارة او أشد قسوة و إن من الحجارة لما یتفجر منه الانهار و ان منها لما یشقق فیخرج منه الماء و إن منها لما یهبط من خشیة الله و ما الله یغافل عما تعملون.[2] سپس دلهای شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ یا سختتر، چرا که برخی از سنگها می شکافد و از آن نهرها جاری می شود و برخی از آنها شکاف بر می دارد و (قطرات) آب از آن خارج می گردد، و برخی از خشیت خدا فرو میریزد و خداوند از اعمال شما غافل نیست! همانطور که ملاحظه می کنید، در این آیات قساوت قلب به معنای سختی و نفوذ ناپذیری روح در برخورد با یاد خدای تبارک و تعالی است. بنابراین- از نظر قرآن- اگر یاد خدا و خوف و خشیت او در دلی نفوذ نکند و اگر قلبی آمادگی برای پذیرش یاد خدا نداشته باشد، آن قلب مبتلا به بیماری قساوت است. و در این رابطه دو نکته قابل توجه است: نکته اول اینکه: در آیات مذکور آماده نبودن قلب برای پذیرش حق به عدم آمادگی قلب پذیرش یاد خدا تعبیر و تفسیر شده است. و بعبارت دیگر کلمه حق، کلمه اسلام، و کلمه یاد خدا دارای مفاهیمی مترادف هستند و همگی بازگو کننده یک حقیقت اند. چه بگوئی دل پذیرای یاد خدا است، چه بگوئی دل پذیرای اسلام است و چه بگوئی دل پذیرای حق است، یک چیز گفته ای و این یک نکته بسیار مهم در شناخت اسلام است. نکته دوم این است که: یاد خدا برای بعضی از دلهای مفید است و برای بعضی از دلها مضر، بعضی از دلها را سخت می کند و بعضی از دلها را نرم، به بعضی از قلبها روشنی می بخشد و به برخی از قلبها تاریکی میدهد، برخی دلها را هدایت می کند و بعضی را گمراه می نماید. ذکر از یکسو برای دلهائی که پذیرای حق اند، نورفشانی می کند، شرح صدر و پذیرش آنها را برای حق بیشتر می کند. الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها تقشعر منه جلود الدین یخشون ربهم بالغیب ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله.[3] خدا بهترین سخن را نازل فرموده، کتابی که بخشهای مختلف آن با هم هماهنگ است. آنها که خشیت از پروردگارشان دارند از شنیدنش پوست بدنشان جمع می شود، سپس پوستها و دلهایشان بسوی یاد خدا آرامش می یابد. و از سوی دیگر قساوت قلب کسانی که در برابر حق عناد می ورزند را افزون می کند، دل آنها سخت تر، ظلمت آنها را بیشتر و آنها را گمراه تر می نماید. و اذا ذکر الله وحده اشمأزت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخرة و إذا ذکر الدین من دونه اذا هم یستبشرون.[4] و هنگامی که سخن از خدای یگانه می شود دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند احساس تنفر می کنند، و چون سخن از خدایان دیگر بمیان می آید آنها اظهار شادمانی می نمایند. و سرانجام یاد خدا، آنچنان را آنچنان تر می کند: و تنزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الاخساراً.[5] و ما می فرستیم از قرآن آنچه را که شفای دل و رحمت الهی است برای اهل ایمان، ولی ستمگران را جز زیان نمی افزاید. و لذا در حدیث است که «خداوند وحی کرد به داود(ع) که به ستمگران بگو یاد من نکنند! زیرا بر من لازم است که یاد کنم کسی را که یاد من کند، و یاد کردن من نسبت به ستمگران، لعنت فرستادن برای آنها است».[6] ج: شرح صدر کفیر سومین تعبیر قرآن کریم از آماده نبودن قلب برای پذیرش حق، تعبیر شرح صدر برای کفر است: من کفر بالله من بعد ایمانه إلامن أکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم.[7] کسی که بعد از ایمان کافر شود- مگر آنکه با اکراه کلمه کفر بر زبان جاری سازد و دلش با ایمان آرام باشد- ولی آنها که به کفر شرح صدر یافته باشند خشم خدا بر آنها است و عذابی بزرگ در انتظارشان. در این آیه کریمه کفر و انکار خدا پس از اسلام و اعتراف به او، دوگونه تصویر شده است: انکار زبانی و انکار قلبی. انکار زبانی در صورتی که قلب معترف به خدا باشد و منکر جبراً و ادار به انکار شده باشد تجویز گردیده و انکار قلبی شدیداً محکوم و بعنوان شرح صدر برای کفر از آن یاد شده است. در تفسیر مجمع البیان جمله «من شرح بالکفر صدراً» اینطور توضیح داده شده است: «این من اتسع قلبه للکفر و طابت نفسه به» یعنی کسی که دلش برای پذیرش کفر گسترش یافته و جانش از کفر احساس خوشی و لذت می نماید. در تعبیر«شرح صدر برای کفر» دو نکته وجود دارد که در دو تعبیر گذشته وجود نداشت: نکته اول- امکان افزایش ظرفیت انسان برای پذیرش باطل، یعنی همانطور که ظرفیت انسان برای پذیرش حق قابل افزایش است و با افزایش این ظرفیت، انسان به شرح صدر اسلامی می رسد، همچنین ظرفیت انسان برای پذیرش باطل نیز قابل افزایش است و با افزایش این ظرفیت انسان به شرح صدر کفری نائل می آید. نکته دوم- اینکه در تعبیر «ضیق صدر» و نیز «قساوت قلب» تنها به عدم آمادگی قلب برای پذیرش حق عنایت شده، ولی در تعبیر «شرح صدر به کفر» آمادگی قلب باری پذیرش باطل مورد توجه است، و با عنایت به اینکه هر سه تعبیر بیانگر یک واقعیتند یعنی نقطه مقابل شرح صدر اسلامی را تبیین می کنند به این نکته می رسیم که آماده نبودن قلب برای پذیرش حق ملازم است با آمادگی آن برای پذیرش باطل. بعبارت دیگر ممکن نیست که انسان بتواند نه حق را بپذیرد و نه باطل را، نه طرفدار حق باشد و نه طرفدار باطل، نه هوادار اسلام باشد نه هوادار کفر، نه ظرفیت برای پذیرش حق داشته باشد و نه ظرفیت برای پذیرش باطل. اگر ظریت پذیرش حق ندارد، قطعاً ظرفیت پذیرش باطل دارد. و بالأخره راه میانه وجودندارد، همانطور که امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: ألا من لا ینفعه الحق یضره الباطل، و من لا یستقیم به الهدی تضره الضلالة، و من لا نتفعه الیقین یضره الشک.[8] آگاه باشید! کسی که حق برای او سود ندهد باطل به او زیان رساند، و کسی که هدایت او را به استقامت وا ندارد ضلالت به او خسارت خواهد زد، و کسی که یقین برای او نافع نباشد گرفتار زیانهای شک خواهد شد. و در سخنی دیگر می فرماید: کیف ینفصل عن الباطل من لم یتصل بالحق.[9] چطور می شود کسی که به حق متصل نشده از باطل جدا شود. رابطه شرح صدر و مدیریت آنچه تا کنون درباره شرح صدر گفتیم مقدمه این بحث بود که چه نقشی شرح صدر با مدیریت دارد و چرا مهمترین ویژگیهای مدیر چنانکه در آغاز این بحث اشاره شد شرح صدر است؟ بطور اجمال: شرح صدر چه در بعد مثبت و چه در بعد منفی، یعنی چه شرح صدر اسلامی و یا شرح صدر کفری، و چه شرح صدر برای پذیرش حق یا شرح صدر برای پذیرش باطل از شرایط و لوازم اجتناب ناپذیر مدیریت است. کسی می تواند سازمان و گروه و جمعیتی را اداره کند که ظرفیت فکری و روحی و شرح صدر لازم را برای مدیریت داشته باشد، و دراین رابطه تفاوت نمی کند که هدف سازمان حق باشد یا باطل. موسی برای رهبری و مدیریت شرح صدر لازم دارد، فرعون هم برای مدیریت شرح صدر لازم دارد، چیزی که هست شرح صدر موسی اسلامی است، و شرح صدر فرعون، شرح صدر کفری، لکن در مدیریت اسلامی بحث ما عمدةً درباره نقش شرح صدر اسلامی در مدیریت است. برای توضیح این اجمال و تبیین رابطه شرح صدر و مدیریت، لازم است آثار شرح صدر بتفصیل در ارتباط با مدیریت مورد بحث و بررسی قرار گیرد. مدیر شایسته نیازمند به صفات و ویژگیهائی است که عمده آن ویژگیها یا تمام آنها از شرح صدر ریشه می گیرند. آگاهی، سیاست، حسن خلق، قاطعیت، رفق،انتقاد پذیری، امید و استقامت ویژگیهای یک مدیر شایسته است و همه این صفات از آثار شرح صدر می باشند. در مقاله های بعدی رابطه شرح صدر با هر یک از ویژگیها را مورد بررسی قرار خواهیم داد. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 254 |