تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,212 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,133 |
سخنی پیرامون ولایت فقیه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 74، بهمن 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
سخنی پیرامون ولایت فقیه بسمالله الرحمن الرحیم سپاس بیکران خدای مهربان را که بر این امت لایق و مؤمن نعمت والیت و سرپرستی عملی اهلی بیت را پس از قرنها محرومیت ارزانی داشت و روزنهاین از امامت ولی عصر ارواحنافداه را بر ایران اسلامی گشود تا منتظران آماده شوند و غافلان به خود آیند و حجت بر گمراهان تمام شود. ولایت فقیه مسألهی است که در متون فقهی بسیار مورد توجه بوده و هست ولی هیچ یک از علما و فقهای گذشته، آن گونه که حضرت امام دام ظلّه آن را شکافته و توضیح و تبیین فرمودند در این باره بحث نکردهاند. در عین حال پس از گذشت نه سل از پیروزی انقلاب اسلامی که به این طرح مقدس عینیّت بخشید هنوز ابعاد این مسأله کاملاً روشن نشده است و این هم مایه تعجب است و هم موجب تأسف و بدون شک منشأ بسیاری از اختلافات نظری همین است و اگر چنانچه منشأ دیگری هم داشته باشد امیدواریم که در سایه توضیح حضرت امام از بین برود. پاسخ حضرت امام دام ظلّه به نامه ریاست محترم جمهوری بمثابه چراغی روشن فرا راه انقلاب اسلامی بسیاری از مشکلات را حل کرد وافق جدیدی برای طرّاحان و قانونگذاران و ناظران گشود. توضیح فقهی کامل این مطلب مهم و ارزشمند تنها از عهده خود آن بزرگوار برمیآید و ما هرگز به خود اجازه نمیدهیم که شرحی به آن سخن بلندبنگاریم ولی هرکس بمقدار بضاعت خویش در این زمینه مطلبی ارائه نموده است واین یک وظیفه است که حضرت امام نیز در پاسخ دوم بر عهده نویسندگان و ناطقان گذاشتند. ما نیز به نوبه خود این امر را امتثال نموده مطلبی بمقدار گنجایش مجله و پذیرش سطح افکار عمومی و متناسب با توان خویش میآوریم امید است که مفید باشد. حضرت امام در این نامه چند نکته مهم را تذکر دادند: اهتمام امام به اتحاد امت و مسؤلین اینکه موقعیت حساس کنونی کشور که در حال جنگ است و قدرتهای اهریمنی ازهر سوی سعی در ضربه زدن به این نظام بلکه آرزوی از بین بردن این ملت را دارند اقتضا دارد که مسائل موجب اختلاف و کشمکش مشکوت باشد. فرمودند: «من میل نداشتم که در این موقع حساس به مناقشات پرداخته شود و عقیده دارم که در این مواقع سکوت بهترین طریقه است» مسأله اتحاد و یکپارچگی امت و مسئولین از مهمترین مسائلی است که مورد توجه حضرت امام است و همیشه در مواقع حساس حتی در مواری که خطر نفوذ افراد مخالف انقلاب نیز قوی بود ولی برای حفظ وحدت امت، ایشان همه را نصیحت به ترک مناقشات میفرمودند. و این خود یکی از مهمترین وظائف رهبری جامعه است و ملاحظه میشود که رهبر عظیمالشان انقلاب دراین بینش عیق و شگرفت همان خطّی را پیروی میکند که امیرالمؤمنان و ائمه هدی علیهم السلام ترسیم نمودند. مسأله ولایت از مهمترین اصول شریعت است و اصولاً استمرار رهبری رسول خدا صلیالله علیه و آله وسلم بجز با ولایت معصوم و سپس ولایت فقیه ممکن نیست مع ذلک امیرالمؤمنین علیه السلام این اصل عظیم را فدای وحدت امت اسلمی نمود و برای حفظ یکپارچگی امت نه تنها از حق مسلم و قطعی خویش گذشت بلکه اصل حکومت و رهبری صحیح ومشروع را فدا نمود و این تنها به این دلیل است که وحدت امت حافظ اصل شریعت است و همانگونه که آن حضرت درمقام پاسخ به اظهار توقع سرور زنان عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها تصریح نمود امامت را بعنوان یک اصل و همچنین حق شخصی خود فدای اصل رسالت و شهادت به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم نمود. امروز نیز امام بزرگوار برای حفظ وحدت سالها از ابراز حق قانونی و شرعی خود بعنوان ولی فقیه بلکه از تبیین و توضیح حدود ولایت بعنوان یک اصل مهم که در واقع همان اصل امامت است میگذرد تا آنجا که امر بر شاگردان و پیروان صدیق خودش نیز مشتبه میشود آنگاه به حکم ضرورت روزنهی از ن ولایت عظمی رامیگشاید و باز هم مطالبی است که ابراز آن را شاید به همین دلیل به وقت دیگر موکول میکند. متأسفانه حتی پس از این اتمام حجت برخی از مطالب ارائه شده فقط همان بد از این مباحثات را مدّنظر و مورد تفسیر و تأویل قرار داده است که شکاف را و اختلاف را شدیدتر میکند با اینکه اولین تأکید حضرت امام در این نامه بر وحدت کلمه و رفع سوء تفاهم است. امید است همه به پیروی از فرمان رهبری و اطاعت از او که همان اطاعت امام زمان سلام الله علیه است مصالح امت اسلامی را بر هواهای خویش مقدم بدارند و هواپرستی را رنگ مصلحتاندیشی نکنند البته منظور از مناقشات یکدیگر کوبی است نه بحثهای علمی. باز بودن راه انتقاد و ضرورت بیان خطاها مطلب مهم دیگر این است که امر به سکوت و اعلام مسأله ولایت به این معنی نیست که کسی حق انتقاد نداشته باشد. و در این زمینه فرمودهاند: «والبته نباید ماها گمان کنیم که هرچه میگوئیم و میکنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی برای رشد انسانها است.» قابل توجه است که قبل از شروع در بیان مطلب والای خویش حضرت امام راه بحثهای علمی برای رسیدن به نتیجه مطلوب را باز اعلام میکند و نه تنها اشکال و اعتراض را صحیح میداند بلکه تخطئه یعنی بیان اشتباهات و خطاها و گوشزدنمودن آنها را نیز لازم میداند و نهتنها این امر را مجاز دانسته بلکه آن را یک موهبت و هدیه الهی برای پیشرفت و تکامل بشریت میداند. اصولاًهمه پیشرفتهای علمی که نصیب انسان در طول تاریخ شده است نتیجه برخورد افکار و اعتراض به یکدیگر است. مکرر اتفاق افتاده است که در کلاس درس هرچه استاد توضیح میدهد مطلب برای اکثر شاگردان روشن نمیشود تا اینکه یک سؤال یا اعتراض از سوی یک شاگرد دقیق مطرح میشود و استاد با پاسخ به او توضیحی میدهد که نه تنها شاگردان متوجه مطلب میشوند بلکه گاهی برای خود استاد نیز افق دیگری از مسأله باز میشود هرگز نبید راه اعتراض و انتقاد در جامعه بسته شود ولی باید انتقاد بقصد راهیابی و حلّ مسأله باشد که انشاء الله همینگونه است. و در اینجا دو نکته حائز اهمیت است: اول- آنکه نباید توقع داشت ناظران و اعتراضکنندگان به لوایح و طرحهای پیشنهادی از این پس لب فروبندند و چشم بسته امضاء کنند و نباید تصور کدر که این دستور بمعنای امضای حضرت امام زیر همه لوایح و طرحهائی است که از سوی دلوت یا بعضی از نمایندگان مطرح شده یا میشود بلکه این دستور برای روشن کردن حدود اختیارات ولیّ امر مسلمین است تا آنجا که مصلحت باشد و در محدوده اختیارات ولیّ امر باشد بعنوان اینکه مخالف با یک فرع فقهی است مانع اجرای آن نشود. نفی ولایت اداری دوم- این که مجریان امورو مسئولین اجرائی نباید تصور کنند که حضرت امام با این دستور نوعی ولایت اداری به آنها تفویض فرمودهاند و مبادا کارهای خودسرانهای صورت بگیرد بخیال این که هرچه آنها مصلت بدانند حق دارند انجام دهند. در استفتائی که از سوی حضرت امام منتشر شد ولایت اداری را رسماًنهی فرموده و تذکر دادند که همه باید طبق مقررات و براساس قوانین مصوّبه عمل کنند. دیده شده است که بعضی از مسئولین ادارات تصرفات شخصی در بیت المال را بعنوان ایکه آنها ولیّ امرند جایز میدانند بلکه شنیده میشود که در بعضی از مراکز اجرائی مقررات خاصی برخلاف مقررات عمومی دولت وضع میکنند و گاهی نیز در مرحله اجرای مقررات اغراض شخصی و روابط را ملاک قرار میدهند به خیال این که ولایت دارند و هرچه انجام دهند و حکم کنند جایز است!! واین یک حالت بسیار خطرناک است که متأسفانه در افراد متعهد نیز گاهی پیدا میشود که ناشی از خد فریبی انسان و عذر تراشی و توجیه کارهای نادرست خویش است. ولایت انبیا و ائمه علیهم السلام مطلب سوم این که ولایت فقیه عین ولایت امری است که خداوند به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واگذار فرموده و از آن حضرت به فرمان خداوند متعال به ائمه اطهار سلام الله علیهم رسیده و از آنها نیز به فقهای واجد شرایط واگذار شده است. و این مطلبی است که حضرت امام مکرر بر آن تأکید دارند که آن چه برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائم سلام الله علیهم از باب ولایت امر قرار داده شده است برای ولیّ فقیه نیز ثابت است. و در این باره در نامه مذکور ابتدا فرمودهاند: «حکومت که بمعنای ولایت مطلقهی که از جانب خدا به نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم واگذار شده ...»و در جای دیگر نامه فرمودهاند: «حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است ...» در اینجا ولایت فقیه و حکومت اسلامی را شعبهای از ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دانستهاند. توضیح آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار گذشته از حکومت و سیاسیت و رهبری امت مقامات خاصی دارند که آن نیز نوعی ولایت است و معروف است به ولایت تکوینی که آن اختصاص به اشخاص آن بزرگواران دارد و هیچکس را یارای رسیدن به چنان مقامی نیست گرچه اولیای خدا با مجاهدت و تکمیل نفس در آن مرحله نیز قدمی برمیدارند ولی فاصله بسیار زیاد است و موانع برونی و درونی نیز بسیار «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل». ولایت اختصاص پیامبر گذشت از آن نوعی ولایت تشریعی نیز به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم واگذار شده است که به آن حضرت اختصاص دارد و آن وضع سنن است نه تنها سنن مستحبّه بلکه حتی سنن واجبه از قبیل رکعات اضافی نماز و جعل زکات در نه چیز بنابر یک احتمال. توضیح آن که از روایات استفاده میشود که اصل تشریع نماز از سوی خداوند متعال دو رکعت دو رکعت بوده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر اساس تفویض حق تشریع، رکعات را بر آن اضافه فرمود و خداوند آن را امضاء نمود. از آن دو رکعت به فریضة الله تعبیر میشود و از این رکعات به سنن النّبی صلی الله علیه و اله وسلم. فرائض، تشریعاتی است که از سوی خداوند متعال فرض و تقدیر شده است و سنن، تشریعاتی است که در اصل شریعت از سوی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اضافه شده است و از نظر فقهی میان این دو نوع تشریع ممیزاتی نیز هست. طبق روایات، شک در دورکعت اول، موجب بطلان است چون فریضة الله است و در سفر نیز به همین دلیل ساقط نمیشود ولی در دورکعت بعد شک موجب بطلان نیست و در سفر ساقط میشود رکعت سوم مغرب از این قاعده مستثنی است به عبارت دیگر فرائض الله چنین خاصیتی دارد گرچه گاهی بعضی از سنن نیز چنین حکمی پیدا میکند. و همچنین در صحیحه «لاتعاد» فرمودهاند: «لاتنقض سنة فریضه» یعنی اگر فرائض الهی در نماز را کاملاً بجا آؤری اخلال به سنن یعنی سنن واجبه در صورت عذر مانند سهو و فراموشی و غیره موجب نقض نماز که مشتمل بر فرائض خداوند است نمیباشد فرائض خداوند در نماز و طهارت (وضویا غسل یا تیمم) و وقت و قبله و رکوع و سجود است از سنن نیز فقط تکبیرة الارحام به آن ملحق شده است. ولذا اینها را ارکان نماز میگوئیم. اصول غیر قابل تغییر و اما در باب زکات، تشریعی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آن اضافه شده تعیین موارد نه گانه است. و روایات بسیار زیاد تصریح شده به این که: «فرض الله الزکاة ووضعها رسول الله علیه وآله وسلم فی تسعة اشیاء وعفی عماسوی ذلک» خداوند اصل زکات را بر امت فرض فرموده است همان گونه که درآیه: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها» (توبه- 103) آمده است. یعنی از اموال آنها صدقه (زکات) بگیر تا آنها پاک شوند و رشد نمایند. در قرآن زکات به معنای زکات اصطلاحی نیست بلکه به معنای مطلق پرداخت مال در راه خدا است چه حقوق واجبه از قبیل خمس و زکات و چه غیر آنها و از زکات اصطلاحی به صدقه تعبیر میشود. بهرحال اصل زکات را خداوند فرض فرموده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آن را در نه چیز قرار داده است و از غیر آن عفو فرموده. در این تشریع دو احتمال است: یکی این که این هم از قبیل جعل سنن باشد و دیگر قابل تغییر نباشد. یعنی از اصول شریعت تعیین زکات در غلات چهارگانه (گندم، جو، کشمش، خرما) و چارپایان سهگانه (شتر و گاو و گوسفند) و طلا و نقره مسکوک است. و براین امر بعضی از روایات دلالت دارد. مثلاً در روایتی راوی نزد امام صادق علیه السلام عرض کرد که آیا زکات در برنج نیز هست؟ حضرت آن را نفی فرمود به دلیل عفو پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم. او که ظاهراً این مطلب را نپذیرفته بود اظهار داشت که نزد ما برنج فراوان است. میخواست بگوید که عفو آن حضرت به این دلیل بوده که در حجاز برنج وجود نداشته و در عراق فراوان است. حضرت با غضب فرمود: میگویم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن چه غیر از این مواد نه گانه است عفو فرموده و تو میگوئی برنج داریم و ذرت داریم؟!!! از این حدیث و بعضی احادیث دیگر ممکن است استفاده شود که این نوعی تشریع سننی است و جزء اصول شریعت و غیرقابل تغییر است. حکم حکومتی احتمال دوم این که این حکم از قبیل تشریع ولایتی و حکم سلطانی باشد که بر این اساس هر ولیّ امر دیگری پس از آن حضرت میتواند آن را تغییر دهد چون از خصوصیات احکام حکومتی و ولایتی همین است که به وسیله خود او یا هر ولی امر دیگری بعد از او قاب تغییر است. درست مانند مقررات عرفی دولتها. و بر این احتمال نیز روایاتی دلالت دارد. مثلاً در روایتی آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام بر اسبان، زکات قرار داد. براسبان اصیل سالی دو دینار و بریابو سالی یک دینار. فقها غالباً این روایت را حمل بر استحباب کردهاند و این خلاف ظاهر است و ظاهراً این یک حکم حکومتی از سوی آن حضرت است و اگر چینن باشد معلوم میشود که عفو رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از زکات ساییر اموال عفو حکومتی و موقت بوده است و هر ولی امر دیگری بر اساس مصالح موقت زمان خود میتواند آن را تغییر بدهد. ولی در این روایت احتمال دیگری نیز هست که این احتمال را رد میکند و آن اینکه ممکن است زکات در اینجا به معنی زکات اصطلاحی نباشد بلکه به همان معنای عام باشد که در قرآن کریم آمده است و شامل مالیات فرض شده از سوی دولت اسلامی نیز میشود وبنابراین احتمال امیرالمؤمنین علیه السلام مالیات خاصی براسبان قرار دادند. بهرحال این مطلب راکه اختصاص زکات به این نه چیز یک حکم ولایتی است میتوان از برخی تعبیراتی که در روایات آمده استفاده کرد و منظور از ذکر مسأله زکات مثال برای دو نوع تشریع پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است. مراحل تشریع قانون در اسلام خلاصه مطلب آن که ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سه شعبه (به تعبیر حضرت امام) دارد. یک شعبه آن ولایت تکوینی است که خاصه مرتبه وجودی آن حضرت در سلسله مراتب تکوین است و ما را قدرت تصور کنه آن مقام نیست تا سخنی از آن بگوئیم و شعبه دیگر ولایت تشریعی در اصل شریعت است که این ظاهراً و بر اساس روایات بسیار اختصاص به شخص آن حضرت دارد و شعبه دیگر رهبری امت و حکومت و امانت است که این منصب از سوی آن حضرت به امیرالمؤمنین علیه السلام و بازده فرزند پاکش واگذار فرمود و فقها نیز از سوی آنان به این مقام منصوب شدهاند. و از بیان روشن شد که تشریع قوانین در اسلام نیز سه مرحله دارد. مرحله اول فرائض الهی و آن قوانین اساسی است که خداوند متعال تشریع فرموده و در قرآن به آن تصریح شده یا از زبان اولیای او به عنوان فرائض الله معرفی شده است که در این مرحله هیچکس تغییر و تبدیلی نمیدهد حتی رسولاکرم صلی الله علیه وآله وسلم والبته منظور تغییر اصل حکم است. نه برداشتن موقت حکم به دلیل تغییر موضوع طبق عناوین ثانویه و بر این مطلب توضیحی خواهیم داشت انشاء الله. دوم- سنن النبی صلی الله علیه وآله وسلم که به وسیله آن حضرت تشریع شده و بازهم جزء اصول شریعت وقانون اساسی. اسلام است که همه تشریعهای حکومتی در پرتو آن اصول غیرقابل تغییر است. سوم تشریعها و قانونگذاریهای حکومتی و ولایتی که مربوط به منصب امامت و ولایت امر است. اینگونه تشریعات چه به وسیله رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم انجام بگیرد و چه به وسیله رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم انجام بگیرد و چه به وسیله ائمه هدی علیهم السلام و چه به وسیله ولاتی که از سوی آن بزرگواران در سراسر کشور اسلامی نصب شدهاند و چه به وسیله فقها که بازهم به عنوان عام از سوی آنان منصب شدهاند همه مربوط به مصالح موقت جامعه اسلامی است و تا از سوی خود تشریع کننده ی ولی امر پس از او نقض نشود قانونیّت دارد و باید از آن پیروی شود. احتمال محدودیت این تشریع را در مباحث آینده مورد بررسی قرار میدهیم. ولایت فقیه عین ولایت پیامبر است مطلبی که در اینجا لازم به تذکر است این است که ولایت فقیه ولایتی در قبال ولایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وائمه هدی علیهم السلام نیست بلکه عین همان ولایت است. ما در این زمان افتخار داریم که در پرتو حکومت امام زمان سلام الله علیه و با نیابت امام امت زندگی میکنیم. ولی فقیه مانند ولاتی که از سوی امام معصوم منصوب میشود نماینده او است و ولایتی در برابر او ندارد. بنابراین امر او امر امام است و چون امر امام است واجب الاطاعة است همچنانکه کسی حق نداشت مثلاً در برابر امر جناب مالک اشتر که از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان والی نصب شده بود مخالفتی کند و باید تسلیم محض میبود در برابر حکم ولی فقیه بجز تسلیم و اطاعت، هر راه دیگر ضلال و گمراهی است. و لذا امام علیه السلام فرمود: «الراد علیهم (فقها) کالراد علینا» کسی که بر فقهای جامعالشرایط رد کند و احکام و دستورات آنها را نپذیرد بر ما رد کرده است و مخالفت امر ما نموده است. «والراد علینا کالراد علی الله و هو فی حدالشرک بالله» و کسی که بر ما رد کند و اطاعت ننماید امر خدا را نپذیرفته و از اطاعت او سرباز زده است و آن در مزر شرک به خدا است.زیرا کسی که در مزر ایمان باشد تسلیم اوامر الهی است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اسلام همان تسلیم است ... و تسلیم به معنای سرفرود آوردن نیست بلکه باید قبلاً انسان تسلیم باشد. خداوند در قرآن کریم میفرماید :«فلا و ربک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجربینهم صم لایجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت و یسلموا تسلیماً» به پروردگارت قسم هرگز ایمان نیاوردهاند مگر این که تورا در آن چه مورد اختلافشان است حاکم قرار دهند و در برابر حکم تو تسلیم بشند و در دل هیچگونه سخنی و انزجاری از فرمان تو احساس نکنند. و این همان ولایتی است که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به ائمه علیهم السلام و سپس به فقهای واجد الشرایط رسیده است. باید این نکته را دقیقاً مورد توجه قرار دهیم مبادا در باطن خود احساس انزجار و تنفر و حتی سخنی در پذیرفتن و تسلیم فرمان ولی فقیه که همان فرمان ولی معصوم است داشته باشیم واگر داریم در صدد معالجه خویش برآئیم که این خود پردهای از نفاق است. بعضی از افراد ضعیف الایمان چون سخن به اینجا میرسد در اصل ولایت فقیه تشکیک میکند!! جالب اینجا است که تا ولایت فقیه به نفع آنان است مورد تشکیک نیست و تا سخن به امری میرسد که آن را برخلاف مصالح شخصی خویش میدانند اصل مسأله را مورد تردید قرار میدهند. و این امر ناشی از ضعف ایمان است. خداوند میفرماید: «الم تر الی الذین قیل لهم کفوا ایدیکم واقیموا الصلوة وآتوالزکاة فلما کتب علیهم القتال اذا فریق منهم یخشون الناس کخشیة الله او اشدّ خشیه ....» (نساء- 77) آیا نمینگری به آنان که تا به آنها فقط دستور نماز و زکات داده میشود و در مورد جنگ به آنان دستوری داده نمیشود (میپذیرند) ولی هنگامیکه جنگ بر آن نوشته میشود ترس از مردم در دل آنها بیش از تقوای الهی نفوذ میکند و از جنگ سرباز میزنند. آری! این بوته امتحان است تا سره از ناسره جدا شود. کسانی بودند که خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول داشتند و از آن از روز اول حمایت کردند تا آن روز که خلافت آن حضرت را ندارند پرچم مخالفت برپا داشتند. کسانی که در امر ولایت چنین ضعیفاند باید بدانند که عماد ستون این ولایت هماکنون آن دلیرمردانی هستند که برعهد خود پایدار و استوار ماندند و با فریاد «ما اهل کوفه نیستیم» از ولیّ امر و ولایتش که همان ولایت امام زمان سلام الله علیه و همان ولایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و همان ولایت مطلقه الهی است دفاع میکنند. «ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین». ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |