تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,427 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,375 |
رحمت و غضب الهی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 74، بهمن 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تجلّی عرفان از مناجات ماه شعبان آیت الله محمدی گیلانی قسمت هفتم رحمت و غضب الهی تبیین غضب در حیوان. غضب در مبحث نفس از فلسفه طبیعی. تفسی قوای محرّکه حیوانی به دو رشته. قوه باعثه خاستگاه قوّه شهوت و غضب است. عقل نظری و عقل عملی. حدیث: «خیر امّتی أحدّاؤها». غضب و سخط منسوب به خداوند متعال. بیان ضابطه کلّی در اسناد افعال به خدای عزوجل. تقابل اسماء الهی به جمال و جلال و ارتباط دوسرای جاودانی بهشت و نار به اسماء الهی. رحمت خدای تعالی «وسعت کل شیء». غضب نیز مشمول رحمت است. حدیث «سبقت رحمتی علی غضبی» مستفاد از قرآن است. پناه از غضب به رحمت باریتعالی. حکومت در اصول الفقه بین ادلّه حکومت در میان اسماء الله تعالی. مثالی از شفاعت از روایات فریقین. حکومت میان اسماء الهی بخوبی روشن است. قوله: «الهی اعوذبک من غضبک وحلول سخطک؛ الهی ان کنت غیر مستأهل لرحمتک فأنت أهل أن تجود علیّ بفضل سعتک». «الهی از خشم و نزول انتقامت به خود پناه میآورم، الهی گرچه من شایسته رحمتت نیستم امّا این توئی که شأنیّت جود و بخشایش بفضل رحمت گستردهات را به من داری». تبیین غضب در حیوان از میل فطری که هر موجود زندهی در جهان طبیعت، به حفظ بقاء و تأمین منافع و مصالح خویش دارد، حالت دفاع یا انتقام در مقابل متجاوز به حریم وجود ومصالح و منافعش از وی ظاهر میگردد؛ این حالت را خشم و غضب مینامند که درانسان، بروز چنین حالتی غالباً با برآمدگی رگهای پیشانی و گردن و جریان بیشتر خون در سطح بدن همراه میباشد، و از این رو، صورت انسان خشمگین برافروخته و چشمانش سرخ و عادة آوازش متشنّج و غلیظ و عضلاتش منقبض و سوراخهای بینی وی فراختر میشوند تا بتواند طوفان سوزان اندرون خویش را آسانتر خارج سازد. و از رسول الله صلی الله علیه وآله روایت شده که فرمودند: «انّ الغضب جمر توقد فی القلب ألم تروا الی انتفاخ اوداه و حمرة عینیه؟ ...»- غضب بیتردید اخگر سوزانی است که در قلب افروخته میشود مگر رگهای گردن پرباد و سرخی چشمان انسان خشمگین را نمیبیند؟ و بدینجهت است که علماء اخلاق، غضب را به «غلیان دم القلب لطلب الانتقام» تعریف کردهاند. در مبحث نفس که از اقسام مباحث فلسفه طبیعی است، فلاسفه بعد از اثبات نفس، در مقام اثبات آلات و قوای ادراکی و تحریکی نفس حیوانی برمیآیند، و در قسمت قوای محرّکه حیوانی میگویند. تقسیم قوای محرکه حیوانی قوای محرّکه حیوانی ب دو رشته تقسیم میگردند: یک رشته به نام قوّه شوقیه که «باعثه» و «نزوعیّه» هم نامیده میشود و رشته دیگر به نام قوّه عامله مباشر تحریک نامیده میشود و احیاناً به آن «فاعله» نیز گفته میشود. قوّه شوقیّه که همان باعثه و نزوعیه است، خاستگاه دو قوه بنامهای قوّه شهویّه و قوّه غضبیّه است، زیرا صورتی که در قوّه درّاکه باشد، اعمّ از آنکه واقعاً نافع بشد یا نه، پس از تمامیّت مبادی اراده به کمک قوّه شوقیّه در اشتداد و تأکید شوق و تصمیم عزم، همین قوّهباعثه، قوّه عامله را بر تحریک آلات حرکت از او تار و رباطات بر میانگیزد تا صورت مطلوب در خارج از ظرف ادراک عینیّت یابد، و در این صورت این قوّه را قوّه شهویّه میخوانند. و چنانچه صورت مرتسم شده در ظرف ادراک، منافر با طبع ادراک کننده باشد، اعمّ از آنکه واقعاً همچنین باشد یا نه، پس از تمامیّت مبادی اراده چنانکه گفتیم، همان قوّه باعثه، قوّه عامله را بر تحریک آلات حرکت بدن در مقام دفاع و انتقام برمیانگیزد، و در این صورت، این قوّه را قوّه غضبیه مینامند. انسان از آن جهت که حیوان است، واجد این دو قوّه (شهوت و غضب) است و این دو قوه از اساسیترین نیروهای عمران و تمدن است، و انسان از آن جهت که انسان است، دارای دو قوّه دیگری است که به نامهای قوّه نظری و قوّه عملی است و به تعبیر صحیحتر، عقل نظری و عقل عملی است که شناخت هریک از آنها و معرفت حدود فعالیتشان و قرابت و خویشاوندیشان نسبت به یکدیگر، موکول به مراجعه کتاب اشارات و طبیعیات شفاء و نظائر اینها است. باری! موهبت، غضب است که حوزه حیات و شرافت و ناموس و مال- و به یک کلام- منافع و مصالح فردی و اجتماعی در پناه آن صیانت میشوند، و مادامی موهیت است که در چهارچوب عقل و شرع باشد و تمایلات عالیه انسانی مانند دفاع از عدالت و انصاف و مکارم اخلاق و منافع و مصالح مشروع و معقول را انجام دهد. و کسانی که از این موهبت کبری محرومند، طبعاً مردمی بیچاره و زبونند و رسول الله صلی الله علیه وآله از آن گروه از امّت خویش که در صیانت شریعت تند و تیزند، ستایش میکند و میفرماید: «خیر امّتی أحدّاؤها» یعنی بهترین طائفه از امّتم، تندوتیزهای آنان است که بدون ملاحظه از هیچ کس، با اخگر افروخته خشم خدائی پروبال متجاوز به حریم شریعت را میسوزانند. غضب و سخط منسوب به خداوند متعال در قرآن کریم و روایات و ادعیه و آثار، سخط و غضب متکرراًبه خداوند متعال نسبت داده شده درباره یهود میفرماید: «من لعنة الله و غضب علیه» (آیه 60 از سوره مائده) و در همین سوره آیه 80، اعلان فرموده که طائفهای از یود گرفتار سخط خداوند متعال میباشند: «لبئس ماقدّمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون». در موطن خود مبرهن گردیده که هر فعلیدر دار وجود با اسقاط جهات نقص از آن و تنزیهش از آلودگی مادّه، و قوّه و امکان، فعل خداوند متعال است: «ذالکم الله ربکم خالق کل شیء» (آیه 62 از سوره غافر) ولی گوناگونی عناوین افعال منسوب به خداوند متعال، بواسطه عنایات گوناگونی است که در مقام انتزاع این عناوین از انحاء موجودات که افعال الله تعالی هستند، میگردد مثلاً اموری که موجب هدایت گروهی به صراط مستقیم و گمراهی دیگر گروه میشود، هدایت و ضلال و اسم «هادی و مفصّل» از آنها انتزاع میگردد، و اموری که موجب امتیاز سعید از شقی و طیّب از خبیث میشود، تمحیص و امتحان از آنها، انتزاع و اعتبار میگردد، و بلایا و مصائبی که معاصی و گناهان به دنبال دارند، سخط و غضب از آنها اعتبار و انتزاع میشود و همینطور است عناوین افعال دیگری که به حضرت باریتعالی اسناد داده میشود که در جمیع آنها تنزیه معنی از جهات نقص و تطهیرش از لوث مادّه، معتبر است. و با اندک تدبّر درآنچه گفتیم، روشن میشود راز تقابل اسماء الهی و انقسام آن به اسماء جمالی و جلالی و از این انقسام آْن به اسماء جمالی و جلالی و از این انقسام، پدید میید دوسرای جاوداین جنّت و نار. رحمت نامتناهی خداوند لازم به تذکر است که رحمت خداوند، نامتناهی و شامل هر چیزی است و جملگی در همه ابعاد وجود و توابع وجود در رحمت حضرتش غوطهورند و این یک واقعیّتی است برهانی که قرآن مجید بدان تصریح فرموده: «و رحمتی وسعت کلّ شیء» (ایه 156 سوره اعراف) و آیه «ربّنا وسعت کلّ شیء، رحمةًو علماً» (سوره غافر) و بنابراین، وجود غضب از رحمت خداوند متعال به غضب است، پس رحمت حقتعالی بر غضب، سبقت دارد و معنای حدیث شریف قدسی : «سبقت رحمتی علی غضبی» همین است که از قرآن مجید استفاده میشود، و نازک اندیش از همینجا میتواند حدس زند که گرفتاران ورطة غضب و سخط الهی که یک امر عارضی است، میتوانند به ذاتیکه غضب نیز از آن رحمت است، پناه برند که دعاء کننده به این مناجات، به این سرّ عظیم تصریح کرده و عرض میکند: «الهی أعوذبک من غضبک و حلول سخطک». و در فراز بعد، اشاره به حکومت رحمت واسعه حق نموده و عرض میکند: «الهی ان کنت غیرمستأهل لرحمتک، فانت أهل ان تجود علیّ بفضل سعتک» به این توضیح: چنانکه بعضی از محققین در علم اصول الفقه به این نکته لطیف پی بردهاند که پارهای از ادلّه بر بعضی دیگر تقدم بر سبیل حکومت دارد و با وجود دلیل حاکم، میدان عمل از محکوم گرفته میشود، بدون اینکه دلیل محکوم، باطل شود بلکه در مقام دلیلیّت خویش استوار است، النهایه در مورد وجود دلیل حاکم، دلیل محکوم نقش فعّال ندارد و در غیر این مورد کما کان دلیل محکوم، میدان عملش را دارد، مثلاً روایت: «اذا شککت فابن علی الأکثر» وقتی که مواجه با روایت: «لاشکّ لکثیر الشک» میشود، طبعاً محکوم است یعنی در مورد کثیرالشک نوبت عمل به روایت اوّل نمیرسد ولی در غیر این مورد، روایت اوّل، نقش فعّال دارد که تفصیل آن موکول به مراجعه محلّ مربوطه است. همانگونه محققّان ازاهل معرفت و متعلّمان به اسماء الله تعالی تصریح فرمودهاند که برخی از اسماء الهی بر برخی دیگر حکومت دارند، نه آنکه مقتضای اسم محکوم را باطل کند، بلکه مورد را از شمول اسم محکوم خارج مینماید و مصداق اسم حاکم که اوسع است میگرداند، مثلاً از جمله اشکالات بر شفاعت پیمبران صلوات الله علیهم از مجرمان، روز رستاخیز این است: رفع کیفر ازمجرم روز قیامت، بعد از آنکه خداوند متعال آن کیفر را مقرر فرموده، عدل است یا ظلم؟ اگر عدل است، پس اصل حکم به کیفر ظلم خواهد بود که صاحت قدس ربوبی از آن منزّه است و اگر رفع عقاب، ظلم است، شفاعت پیمبران صلوات الله علیهم، سئوال و تقاضای نامشروع از خداوند متعال است که چنین نسبتی به انبیاء جایز نیست. پاسخ به اشکال شفاعت در پاسخ به این اشکال گفته شده که: رفع عقاب بواسطه شفاعت، نقض حکم اول که مقتضای اسم مبارک «الحکم العدل» است نمیباشد، بلکه اثر شفاعت بر سبیل حکومت است به این معنی که مجرم از شمول اسم منتقم مثلاً با شفاعت خارج میگردد و مصداق مرحومیّت رحمت واسعه حقتعالی میشود. در روایات فریقین مربوط به شفاعت، حاکمیّت رحمت حقتعالی بر اسماء دیگر به خوبی واضح است. علیّ بن ابراهیم مسنداً از سماعه نقل کرده که گفت از امام صادق علیهالسلام از شفاعت رسول الله صلی الله علیه وآله روز قیامت پرسیدم، فرمودند: «یلجم النّاس یوم القیامة العرق فیقولون: انطلقوا بنا الی آدم یشفع لنا فیأتون آدم فیقولون: اشفع لنا عند ربک، فیقول: انّ لی ذنباً و خطیئة فعلیکم بنوح فیأتون نوحاً فیردّهم الی من یلیه و یردّهم کلّ نبی الی من یلیه حتّی ینتهوا الی عیسی فیقول: علیکم بمحمّد رسول الله صلی الله علیه وآله، فیعرضون أنفسهم علیه و یسألونه فیقول: انطلقوا فینطلق الی باب الجنّة و یستقبل باب الرّحمن و یخرّ ساجداًفیمکث ماشاء الله فیقول: ارفع رأسک واشفع تشفع و سل تعط و ذلک قوله تعالی: عسی ان یبعثک ربّک مقاماً محموداً». مردم روز قیامت با عرق مهار میشوند و با هم میگویند: پیش آدم برویم تا از ما شفاعت کند و چون نزد آدم میآیند، او جواب میدهد که من خود دارای گناه و خطیئه هستم، نزد نوح بروید. نوح نیز آنان را به پیمبر بعد از خود ارجاع میدهد تا به عیسی میرسد و آن جناب میگوید: دست به دامان محمد صلی الله علیه وآله بزنید و آنها خدمت خاتم الانبیاء میرسند و از آن حضرت مسئلت مینمایند، آن جناب آنان رابه درب بهشت میکشاند و خود باب «الرحمن» را استقبال میکند و به سجده میافتد و طول میدهد تا آنکه خداوند میفرماید: سرت را بلند کن و شفاعت کن که قبول است و هرچه میخواهی مسئلت کن که اعطاء میشوی و همین است قول الله تعالی «عسی ان یبعثک ربّک مقاماً محموداً». ملاحظه میکنید که آن حضرت در مقام شفاعت به آستانه و عتبه بابالرّحمن، التجاء میآورد و مقام محمود، طبق این روایت، همین مقام است که از عطایای ویژه رسول الله صلی الله علیه وآله است. و در خبر حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام بعد از بیان شفاعت کنندگان و مؤمنین برای عاصیان از اهل توحید، آمده: «قال الله تبارک و تعالی: انا ارحم الراحمین، اخرجوا برحمتی فیخرجون کما یخرج الفراش، قال ثم قال ابوجعفر علیه السلام: ثم مدت العمد واعمدت علیهم وکان والله الخلود» (ج8- بحارالانوار- ص 316) خداوند تبارک و تعالی میفرماید: من ارحم الرّاحمینم، به رحمت واسعه من خارج شوید؛ پس تمام گنهکاران از اهل توحید بمانند پروانه از جهنّم خارج میگردند و سپس دربهای جهنّم بر اهلش بسته شده و خلود واقع میشود. و نظیر همین روایت را مسلم در صحیح خود از ابوسعید خدری از رسول الله صلی الله علیه وآله نقل میکند (ج1- ص 116- 117) و نیز در روایت اهل سنت آمده که «وآخر من یشفع ارحم الراحمین» حاصل بحث این فقره از مناجات این شد که این فقره الهام بخش امیدواری برحمت بیپایان حضرت ارحم الراحمین است، و گناهکار اگر چه از شایستگی رحمت حضرتش به مقتضای آلودگی عمیق، بدور افتاده باشد و غضب و ضلال دامنگیرش شده است ولی رحمت پروردگار که «وسعت کلّ شیء» حتی بر غضب و ضلال و سخط خداوند متعال، بذات او که «کتب علی نفسه الرحمة» و همه اعیان از او غرق رحمتند، پناه برد که «مبدّل السّیئات باضعافها الی الحسنات» است. ادامه دارد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 505 |