تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,349 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,300 |
رهآورد بعثت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1366، شماره 75، اسفند 1366 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
رهآورد بعثت «27 رجب، سالروز مبعث پیامبر گرامی اسلام(ص) براسلامیان مبارک باد» بیست و هفتم ماه رجب، یکی از خجستهترین ایام و مبارکترین اعیاد اسلامی است؛ روزی است بس بزرگ بشریت، روح کالبد انسانیت و روان پیکر وجود محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم در این روز والا، به پیامبری و رسالت مبعوث گشت. خواستیم بدنمناسبت سخنی بگوئیم ولی چگونه میتوان درباره شخصیتی بس بزرگ و عظیم همچون پیامبر اسلام سخن گفت که خدایش دربارهاش میفرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک» اگر به خاطر وجود مبارک تو نبود، افلاک را هرگز نمیآفریدم. با یاد شعر آیة الله غروی اصفهانی«ره» افتادیم که میگوید: این بنده و مدح چون تو شاهی حاشاک از این مدیحه حاشاک فرموده بشأنت ایزد پاک لولاک لماخلقت الافلاک و مقامی همچون مقام بعثت، چیزی نیست که در توان قدرت ما باد از آن بحث کردن و تعریف نمودن. همین بس در آثار پر برکت بعثت، که این مربی و معلم بزرگ انسانیت، مردم آن دوره و زمان را از حضیض جاهلیت و بهیمیت توانست به اوج علیای بشریت ارتتقاء بدهد. و دست معجزه آسایش در آن سنگسار جزیرة العرب، توانست گوهرهای ارجمند و درخشندهای را به جهان نشان بدهد. پیغمبر مبعوث شد و در یک آزمایش بزرگ به عالم ثابت کرد که از چنان مقام والائی برخوردار است که میأتواند در بیابان بدون زرع انسانیت، ارزندهترین و رسیدهترین میوهها را به ثمر رساند. آری! او با اینکه در این منحطترین مجتمعهای بشری میزیست که از نظر افکار و اندیشهها در پائینترین سطح بودند؛ اوهام و خیالات بیهوده بر آنان حکمفرا بود، در مقابل سنگ به زمین میافتادند و سجده میکردند، خرما را مانند بنی میساختند و میپرسیتیدند و هنگام گرسنگی، خدای خود را میخوردند! و از نظر عواطف به آخرین حد و مرز قساوت و سنگدلی رسیده بودند که پارههای تن خود را زنده به گور میکردند، در چنین شورهزار وحشتناکی، چنان باغبانی سربرآورد که تمام معارف علمی و مکارم اخلاقی را به آنان آموخت و تربیتش کاری کرد که این مردم موهومپرست که در مقابل هر بتی سر کرشن و تواضع فرود میآوردند، آوای بلند«لاالهالاالله» و «الله اکبر» را بلند کردند و با پرچم توحید جهان قلوب را تصرف نمودند. خسرو پرویز ابر قدرت فارس به پادشاه یمن فرمان میداد که «حجاز» را تصرف کند چرا که خود را بالاتر از آن میدید که به آنجا لشکرکشی نماید، کار بجائی رسید ک همان عرب بیابانی بیچاره با یک ضربت چهار دست و پای رستم آن پهلوان بینظیر ایران را قطع کند و کشور پهناور ایران را تحت نفوذ اسلام درآورد. آری! مشیت پروردگارتعلق گرفته بود که از میان منحطترین جوامع، آفتاب افق وجود طلوع کند و بر تمام آفاق بتابد. و در آن زمانی که نصاری غرق در خرافات و اوهام بودند و از نظر فرهنگی، اجتماعی، معماری و تمام مظاهر مدنیت بیبهره بودند، تنها در یک شهر اسپنیایی 600 مسجد بنا شود که در یکی از این مساجد، تنها 4000 قندیل طلا آویخته باشنند و 50 بیمارستان مجهز وجود داشته باشد و حکیمان مسلمان با مدرنترین وسایل آن روز، با معالجه و مداوای بیماران مشغول شوند تا آنجا که هرگاه پادشاهان فرنگ بیمار میشندند در آن بیمارستانهای اسلامی خود را معالجه میکردند! پاپ با کمال خضوع به آنجا مسافرت میکرد تا درس خواندن را بیاموزد و حتی حمام رفتن از نصاری از مسلمینیاد بگیرند!! جالب اینجا است که در همین یک شهر اسپانیائی که آن را«اندلس» مینامیدند، 600 زن وجود داشت که تمام قرآن را از حفظ میخواندن و این نشان میهد که تربیت پیامبر اکرم«ص» آنقدر اوج گرفته بود که مرد و زن را به فراگیری علوم و دانشها وامیداشت. پیامبر اکرم«ص» مبعوث شد تا مکارم اخلاق را به مردم بیاموزد و آنها را در تمام خوی و خلقهای انسانی بالا ببرد و ازآن حیوانیت و همجیت دور سازد تا آنجا که همین سنگدلان بیرحم که روزی پارههای تن خود را به دست خود زنده بگور میکردند، وقتی برای فتح مصر وارد این کشور شدند، در بیابان خیمه زدند که شهر«فسطاط» از همان جا آغاز شد و داتسانش چنین بود که سربازان پ س از اتسراحت چند روزه خواستند به سوی شهرهای آباد مصرف حرکت کنند، دیدند در یکی از خیمهها کبوتری لانه گرفته و در آشیانه محقرش تخمگذاری نموده است. سربازان به امیر لشکر مراجعه کردند، از او اجازه نداد که این خیمه را بر سر آن کبوتر خراب کنند، این عرب بیابانی سنگدل به آن پایه از تربیت اسلامی رسیدهب ود که به سربازانش گفت: آن درس رحمتی که از بپیامبر«ص» آموختهایم به ما اجازه نمیهد که آشینه کبوتر را خراب کنیم. و پس از رفتن به جنگ و فتح مصر، در بازگشت دیدند کبوترها رفتهاند، آنگاه خیمه را با ود برداشتند و بازگشتند. و ایچنین است که هرچه روزگار ریشان شود و اوضاع دنیا دگرگون گردد باز هم همان عیسی نفسی که جزیرة العرب را به دم قرآن زنده کرد و همان انسان کاملی که از آن جاهلان، بزرگترین افتخارات بشریت ساخت، نفس قرآنش، همچنان باقی و آدمساز است بشرط اینکه مردم خود را در معرض نسیم بهاران قرار دهند.«تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز». بنابراین، بقدری ساخت عظمت پیامبر، بزرگ است که ما را توان لحها توقف در این میدان نیست. آن کسی میتواند از بعثت پیامبر سخن بگوید که او را آفریده است و پس از بپروردگار، جز یک نفر که تمام اشعه تابناک علم و اخلاق و عمل پیامبر را همه یکجا در وجود منعکس شده و آینه تمام نمای آن حضرت است و گوهر گرانبهایی است که بدست آن حضرت تربیت شده و در آغوش مبحتش پرورش یافته است، کسی دیگر او را نه میتواندب شناسد و نه مقام بلندش را میتواند درک کند. پس چه خوب است با هم دمی به سخنان گهربار آن حضرت درباره بعثت، گوش فرا دهیم و از دریای نهج البلاغهاش جرعهای بیاشامیم: علی و بعثت پیامبر «... پس خدای متعال برای اینکه وعده خود را(که توسط پیامبران پیشین به مردم داده بود) انجام دهد، در حالی که از پیامبران پیمان گرفته شده بود، محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد. زاد روزش فرخنده و نشانههایش شهرتی افته بود. و مردم در آن دوران از گروههای مختلف و نژادهای گوناگون تشکیل یافته بودند، گروهی خداوند را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و گروهی در نام خدا تصرف میکردند(و بتهای خود را به نامهایخدا میخواندن) و برخی از بردن نامش امتناع میورزیدند. پس خداوند متعال بوسیله آن حضرت، مردم را از گمراهی بدرآورد و از کژی و جهالت رهانید و به راستی و درستی رهنمون ساخت. سس خداوند به آن بزرگوار والاترین مرتبه قرب و رحمت خود را بخشید و او را منزلتی داد که برای هیچ کس امکان تصورش هم نبود...» (خطبه اول) «خداوند پیامبر اکرم را در دورانی به رسالت برگزید که هیچ یک از پیامبران وجود نداشتند و مردم در تاریکی جهالت و گمراهی به خوبی طولانی فرو رفته بودند و سراسر جهان را فتنه و آشوب فراگرفته و کارها درهم آمیخته و آتش جنگ و نزاعها افروخته و فروع نور از عالم رفته بود. در آن دوران، نادرستیها و باطلها آشکار گشته و برگهای روشنائی پژرده شده و مردم از آن بهرهای نداشتند و درخت علم و هدایت خزان گرفته بود و خشک شده بود. علامتهای رستگاری نابود و پرچمهای بدبختی نمایان گشته بود...». (خطبه88) «خداوند پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله را برای هشدار دادن به جهانیان و پاسداری از قرآن فرستاد، در حالی که شما گروه اعراب در زشتترین آئین و بدترین جایگاه بسر میبردید. در میان سنگهای درشت فرود میآمدید و با مارهای زمخت سروکله میزدید. آب گندیده مینوشیدید و نان خشکیده میخوردید و خون یکدیگر را میریختید و با خویشان خود بد میردید. بتها در میان شما بر پا و گناه و افسون از سرور رویتان نمایان بود». (خطبه 26) «خداوند محمد صلی الله علیه و آله را معبوث کرد در حالی که هیچ یک از مردم عرب نه کتاب میخواندند و نه ادعای نبوت داشتند، پس مردم را رهنمائی کرد تا آنجا که زندگیشان را استوار گردانید و از بیچارگی رهانید و چنین بود که به استقلال رسیدند و سنگ بزرگ اضطرابشان، آرامش یافت». (خطبه 33) «خدای متعال،آن حضرتر ا برانگیخت در حالی که مردم سرگردان در گمراهی و فرو رفته در فتنه وآشوب بودند. هواها و آرزوهای بیجا آنان را فریفته و تکبر و خود بزرگبینی آنان را به اشتباهکاری و بطلان واداشته و جاهلیت تاریک آنها را حقیر کرده بود؛ و در چنین وضعی که در کار خود پریشان و متحیر بودند و به نادانی و جهالت گرفتار شده بودند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله در نصیحت و موعظه آنان تلاش گستردهای نمود و آنان را به راه راست راهنمائی کرد و به سوی حکمت و پند نیکو دعوتشان نمود». (خطبه 95) «پس خداوند محمد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت و پرستش بتها به پرستش خود وادارد و از پیروی شیطان به اطاعتش بگمارد». (خطبه 147) «و خداوند پیغمبر را هادی و راهنمای بشر با کتابی گویا و آئینی بر پا برانگیخت و همانا هیچ کس تباه نمیشود مگر با مخالفت او و همانا بدعتها هلاک کنندههای مردم است مگر آنکه خداوند آنها را نگهدارد و اطاعت از حجت و ولی خدا، نگهدارنده دین و دنیای شما است». (خطبه 168)
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 197 |