تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,211 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,133 |
اصول اعتقادی اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 76، فروردین 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
معاد اصول اعتقادی اسلام بحث در باره روح آیت الله حسین نوری قسمت هفدهم در مقاله قبل گفته شد یکی از مباحث مهمی که در راه شناخت «حقیقت معاد» توجه به آن لازم است بحث «روح» است و برای اثبات این موضوع که انسان دارای روح مجرد و مستقل است و شخصیت او بستگی به روح دارد و بدن چیزی جز آلت و ابزار برای روح نیست و این روح پس از مرگ همچنان باقی است در مقاله های پیش براهینی بر اساس عقل و نقل ذکر کردیم اکنون در دنباله آن بحث: استاد بزرگوار علامه طباطبائی در تفسیر شریف «المیزان» که یکی از آثار گرانبهای اسلامی به شمار می رود پس از اینکه به تفسیر آیه 154 سوره بقره: «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون»- ( بکسانیکه در راه خدا کشته می شوند هرگز مردگان نگوئید بلکه آنها زنده هستند ولی شما متوجه نیستید) میپردازد و شواهد دیگری نیز از آیات دیگر قرآن مجید میآورد و دلالت آنها را بر «حیات برزخی» انسان روشن می نماید. فصل دیگری را بعنوان «تجرد نفس» می گشاید و می گوید: «این آیه و آیات دیگری را که ذکر کردیم (این آیات که ارتباط با عالم برزخ نیز دارد را ما در مقاله های پیشین در فصل بحث در عالم برزخ آوردیم) به حقیقت دیگری نیز دلالت دارند و آن مسأله «تجرد روح» است به این معنا که روح غیرازبدن و دارای استقلال می باشد و احکام آن با احکام بدن و سایر ترکیبات مادی فرق دارد و آن هر چند با بدن دارای یک نحو اتحاد و یکپارچگی است و بدن را اداره می کند و فرماندهی قوای بدن را در اختیار دارد ولی آیات قرآنی این حقیقت را روشن می کند که شخصیت انسان وابسته به بدن نیست و با مرگ، شخصیت انسان هرگز از بین نمی رود و بواسطه فنا و متلاشی شدن و پوسیدن بدن هرگز «روح» فانی نمی شود و رشته حیات آن گسسته نمی گردد بلکه پس از فنا و پوسیدگی بدن همچنان باقی می ماند و بحیات خود یا در پرتو سعادت و نعمت و یا در سایه عذاب و شقاوت ادامه می دهد و این سعادت و رفاه و شقاوت و عذاب با اعمالی که در دنیا انجام داده و ملکات اخلاقی ای که در زندگی این جهان تحصیل کرده است ارتباط دارد. از آن پس می گوید: یکی از آیاتی که بطور روشن دلالت بر وجود «روح» دارد این آیات از «سوره سجد» است: «yüÏ%©!$# z`|¡ômr& ¨@ä. >äóÓx« ¼çms)n=yz ( r&yt/ur t,ù=yz Ç`»|¡SM}$# `ÏB &ûüÏÛ ÇÐÈ ¢OèO @yèy_ ¼ã&s#ó¡nS `ÏB 7's#»n=ß `ÏiB &ä!$¨B &ûüÎg¨B ÇÑÈ ¢OèO çm1§qy yxÿtRur ÏmÏù `ÏB ¾ÏmÏmr ( @yèy_ur ãNä3s9 yìôJ¡¡9$# t»|Áö/F{$#ur noyÏ«øùF{$#ur 4 WxÎ=s% $¨B crãà6ô±n@ ÇÒÈ»[1] یعنی: خداوند هرچیز را نیکو آفرید و خلقت انسان را از گل آغاز کرد سپس آفرینش نوع بشر را از آب بی مقدار مقدر گردانید پس از آن نقطه را مصور و کامل گردانید و از روح خود (روحی که از شعاع قدرت و حکمت خداوندی سرچشمه گرفته است) در آن دمید و برای شما شنوائی و دیده و دل قرار داد اما در برابر این نعمت ها به شکر گزاری اندک اکتفا می کنید. در این آیات تعبیر «و نفح فیه من روحه» (یعنی از روح خود در او دمید) دلیل روشنی است که خداوند، انسان را در مقام آفرینش به دارا بودن «روح مخصوصی» ارج و افتخار بخشیده است.[2] از جمله آیاتی که نیز بطور واضح دلالت بروجرد «روح» دارد آیاتی است که سرانجام یکی از مستکبرین را شرح می دهد، این آیات که سرگذشت فرعون را تذکر می دهد درباره «فرعون» و فرعونیان می گوید: «çs-%tnur ÉA$t«Î/ tböqtãöÏù âäþqß É>#xyèø9$# ÇÍÎÈ â$¨Y9$# cqàÊt÷èã $pkön=tæ #xrßäî $|ϱtãur ( tPöqtur ãPqà)s? èptã$¡¡9$# (#þqè=Åz÷r& tA#uä cöqtãöÏù £x©r& É>#xyèø9$# ÇÍÏÈ »[3] یعنی: «عذاب سخت به آل فرعون فرا رسید و اینک (درعالم برزخ) صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و چون روز قیامت فرا می رسد خطاب می آید که فرعونیان را به سخت ترین عذاب وارد جهنم کنید». این آیات بروشنی دلالت دارند که اتباع فرعون (البته بهمراه خود فرعون) پس از مرگ در عالم برزخ گرفتار عذاب الهی هستند. منتها در عالم آخرت به عذاب سخت تر گرفتار خواهند شد. از طرفی درباره «فرعون» نیز می گوید: «tPöquø9$$sù y7ÉdfuZçR y7ÏRyt7Î/ cqä3tGÏ9 ô`yJÏ9 y7xÿù=yz Zpt#uä 4 ¨bÎ)ur #ZÏVx. z`ÏiB Ĩ$¨Z9$# ô`tã $uZÏG»t#uä cqè=Ïÿ»tós9 ÇÒËÈ » یعنی: «امروز بدنت را برای عبرت مردم و بازماندگانت به ساحل می رسانیم و از غرق شدن نجات می دهیم با اینکه بسیاری از مردم از آیات قدرت و حکمتِ ما غافل می باشند». این آیه- همانطور که ملاحظه می کنید- دلالت دارد فرعون که در هنگام مرگ بعذاب الهی گرفتار شده است غیر از بدن خود می باشد زیرا بدن او را خداوند از غرق شدن نجات داده است ولی او را گرفتار عذاب کرده است. بنابراین، آنچه که گرفتار عذاب شده است روح فرعون است نه بدن او و این موضوع استقلال و تجرد روح را کاملا ثابت می کند. زیرا بر این اساس ثابت می شود که فرعون مانند انسانهای دیگر دارای بدن و روح است و آنچه که دارای مسئولیت است و عذاب و پاداش را در برابر اعمال خود دریافت می کند روح است. علامه طباطبائی درتفسیر المیزان نیز پس از بیان مطلبی که در رابطه با اثبات روح ذکر گردید می گوید: «این روح همان است که خداوند آن را در حین مرگ طبق این آیه: «ª!$# ®ûuqtGt }§àÿRF{$# tûüÏm $ygÏ?öqtB»[4] (یعنی: خداوند ارواح را هنگام مرگ می ستاند) قبض می کند و گاهی هم قبض روح را به «ملک الموت» نسبت می دهد و می گوید: « ö@è% Nä39©ùuqtGt à7n=¨B ÏNöqyJø9$# Ï%©!$# @Ïj.ãr öNä3Î/ »[5] (یعنی: بگو: فرشته مرگ که بر شما از جانب خداوند گماشته شده است ارواح شما را قبض می کند). و این روح همان حقیقتی است که شخصیت و انسانیت انسان را تشکیل می دهد و انسان با گفتن «من» از آن خبر می دهد و همان است و بدن با همه قوا و تشکیلاتی که دارد چیزی جز آلت و ابزار برای روح نیست. و چون میان روح و بدن اتّحاد و یکپارچگی وجود دارد بدنِ شخص هم بنام آن شخص نامیده می شود و هنگامی که می می خواهیم مثلاً «زید» را نشان بدهیم بطرف بدنِ او اشاره کرده می گوئیم: «او زید است» در حالی که نامهای اشخاص در حقیقت، «نام» برای ارواح آنها است نه ابدانشان و دلیل برای این موضوع همین قدر کافی است که می بینیم «بدن» در طول عمر انسان همواره در حال تغیر و تبدل است و چندین مرتبه بکلی عوض می شود ولی آن شخص بهمان نام اول نامیده می شود و اگر لفظ «زید» مثلا نام برای همان بدنی باشد که از مادر متولد گردیده است باید پس از گذشت چند سال (در حدود 7 سال) از عمرش، این نام بر او اطلاق نشود زیرا این بدنی که زید در هفتاد یا هشتاد سالگی از عمر خود دارد غیر از آن بدنی است که از مادر متولد شده و به نام «زید» نامگذاری گردیده است. بنابراین، توجه باین مطلب- چنانکه گفته شد- این حقیقت را ثابت می کند که نامهای اشخاص در حقیقت، نام برای ارواح آنها است نه برای ابدانشان. از آن پس اضافه می کند: اگر در تشکیل شخصیت انسانها، ابدانشان دخالت داشته باشد، نباید شخصی را که در هنگام جوانی مرتکب جرمی گردیده است، در حال پیری مجازات کرد و همچنین، نباید به کسی که در دوره جوانی کار نیکی انجام داده است در دوران پیری پاداش داد زیرا در صورت اول مرتکب جرم غیر از آن کسی است که کیفر می بیند چه اینکه آن بدن ازبین رفته وعوض شده است و در صورت دوم نیز انجام دهنده کار نیک غیر آن شخصی است که پاداش را دریافت می کند زیرا بدن انسان- همانطور که گفتیم- در هر چند سال یکمرتبه بکلی عوض می شود و فقط روح است که از آغاز عمر تا پایان آن و بلکه برای همیشه باقی است.[6] و بالأخره در پایان بحث «روح» می گوید: هنگامی که به گفتار مادّیّین که در مقام انکار وجود روح برآمده و در این راه بر اساس عقیده خود به اقامه برهان پرداخته اند توجه می کنیم می بینیم آن ها در حقیقت، نتوانسته اند برهانی برای عدم وجود «روح» اقامه کنند و تنها حرف آنان باین نکته برمی گردد که ما از راه حسّ و تجارب حسّی شما را بوجود روح راهنمائی نکرده است و ازاین راه آن را نیافته اید ولی باید توجه کنید که «روح» یک امر حسی و دیدنی نیست که شما می خواهید آن را از راه حس بدست بیاورید و خلاصه گفتار شما این است که: «ما روح را نیافته ایم» اما باید دانست که هیچوقت «عدم وُجدان دلیل عدم وجود نیست» یعنی: نیافتن هرگز دلیل نبودن نیست و اشتباه شما در همین است که عدم وجدان را دلیل عدم وجود (نیافتن را دلیل نبودن) قرار داده اید و شما مادّیین این اشتباه را نه تنها در همین مورد بلکه در موارد دیگر نیز مرتکب گردیده و از حقیقت دور افتاده اید.[7]
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 64 |