تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,478 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
موهبت ستر و حجاب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 77، اردیبهشت 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
«تجلی عرفان از مناجات ماه شعبان» موهبت ستر و حجاب قسمت دهم آیت الله محمدی گیلانی * ستر و حجاب در میان موجودات، از عنایتهای الهی است. * برترین سترها اسم مبارک«الظاهر» که حجاب اسم است«الباطن» است، و مرتبه پائینتر از آن، قلب مؤمن است که سراپرده حقتعالی است چنانکه در حدیث قدسی آمده: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی بل یسعنی قلب عبدی المؤمن» * سترهای فروهشته بر موجودات، گوناگونند: ستر تعظیم، ستر منت، ستر رحمت، ستر کرم و عفو، ستر عصمت از گناه، ستر عفو و ستر عصمت مورد دعاءحاملان عرش برای اهل ایمان * فرق بین این دو ستر * ستر عصمت گاهی به تطهیر الهی است و گاهی خوف و گاهی رجاء و گاهی حیاء * حدیث«نعم العبد صهیب لولم یخف الله لم یعصه» * تفسیر حیاء و نشأت گرفتن آن از ایمان، مستخرج از قرآن است * حدیث«ان الله عزوجل حیی ستیر یحب الحیاء و الستر» و حدیثی در این رابطه که از ذوالشبیه شرم دارد. «الهی قد سترت علی ذنوبا فی الدنیا و انا أحوج الی سترها علی منک فی الأخری، الهی قد أحسنت الی اذلم تظهرها لأحد من عبادک الصالحین فلا تفضحنی یوم القیامة علی رؤوس الأشهاد، الهی جودک بسط أملی و عفوک أفضل من عملی، الهی فسرنی بلقائک یوم تقضی فیه بین عبادک، الهی اعتذاری الیک اعتذار من لم یستغن عن قبول عذره فاقبل عذری یا اکرم من اعتذر الیه المسیئون، الهی لا ترد حاجتی و لا تخیب طمعی و لا تقطع من رجائی و أملی»: «الهی گناهانی را در دنیا بر من پردهپوشی فرمودی که من به پردهپوشی آنها در آخرت محتاج ترم. الهی به من احسان کردی زیرا گناهانم را بر هیچیک از بندگان صالحت آشکار نفرمودی پس روز قیامت در محضر گواهان بر اعمال رسوایم مگردان، الهی جودت آرزویم را وسعت بخشیده و عفوت از عمل بهتر، الهی روزی که میان بندگان داوری میکنی بلقاء خویش خشنودم گردان. الهی عذر آوردنم بدرگاهت، عذر آوردن کسی است که نیاز به قبول دارد پس عذرم را بپذیر، ای بزرگوارترین کسی که تبهکاران به درگاه عذر میآورند،الهی حاجتم را رد مکن و دستطمعم را تهی بمگردان و امید و آرزویم را ازخود قطع مساز.» ستر از عنایتهای خداوند حکیم در نظام هستی، موهبت ستر و پوشش در میان موجودات است، به یمن حکمت خویش، ظاهر هر مخلوقی را بزیبائی ویژهای آرایش داده که بیننده را به خود مشغول یا مجذوب میکند و باطن و وراء آن را بوسیله پرده ظاهر پوشیده ساخته است. و این عنایتی است فراگیر درهمه اشیاء و امور که بعضی نسبت به بعضی دیگر ساتر و پوشنند و همچون پردههائی که در ورائشان اموری را مستور کردهاند، و برترین سترها اسم مبارک«الظاهر» خدایتعالی است که ساتر اسم مبارک«الباطن» آن حضرت است و ظل و پرتو گسترده اسم مبارک«الظاهر» قلب عبد مؤمن است که سراپرده حقتعالی است«لا یسعنی أرضی ول ا سمائی بل یسعنی قلب عبدی المؤمن»[1]، زیرا قلب مؤمن جلوه گاه صور الهیهای است که از اعتقاداتحقه نشأت گرفتهاند و دل سراپردهای است برای آن انوار فیض الهی که راهی جهت اشراف بر آنها نیست مگر الفاظ و عبارات داله بر آها، که طبعا الفاظ و عبارات مفروضه نیز خود استار و پردههایی برای معانی و مدلولاتند و گرچه الفاظ موضوعه برای نشان دادن مدلولاتند، ولی در عین ایفاء این وظیفه، ساتر و حجابند. سترهای فروهشته بر موجوداتگاهی بر سبل تعظیم است مانند حجاب و ستری که در وراء آن سلطان یا مخدراتند که بدینوسیله از ابتذال محفوظ میشوند، وگاهی بر سبیل منت است که قبائح نفرتانگیز را با ستر و پرده پنهان مینماید، مانند هر یک از افراد آدمی که قاذورات و قبائح آنان را مستور فرموده و با این عنایت آنها را از منفور شدن نسبت به یکدیگر خلاصی بخشیده و اسم«الظاهر» زیبائی و جمال هر یک را آشکار نموده است و دعاء«یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح» همین نوع ستر و پرده را یادآور است. و گاهی فروهشتن ستر از باب رحمت است مانند حجب الهی بین خدای متعال و بین مخلوقات که اگر آن حجابها و استار نمیبودند، جملگی محو و فانی میشدند چنانکه در خبر مشهور نبوی«ص» است: «ان الله سبعین الف حجاب من نور او ظلمة لو کشفت لأحرقت سبحات وجهه مادونه»: «برای خدایتعالی هفتاد هزار حجاب است که اگر کنار روند، جلال و عظمت حضرتش همه ممکنات را نابود میکند»و در روایت جبرئیل(ع) آمده است: «لله دون العرش سبعون حجابا لودنونا من أحدها لأحرقتنا سبحات وجه ربنا»[2]، و روشن است که احراق سبحات، از قبیل سوزاندن آتش نیست بلکه مراد از احراق سبحات«جلال و عظمت» إفناء ذوات ممکنات و اندکاک انیت آنها است. و از جمله استار خداوند غفور، ستر کرم و عفو است که گنهکاران را از اصابت کیفر و عقوبت گناهان مستور میکند، و ستری عالیتر در این باب همانا ستر عصمت است که حائل بین عبد و بین گناه است و این دو گونه مغفرت یعنی ستر کرم و تجاوز از عقوبت مذنبین و ستر عصمت از آلودگی به گناه و نافرمانی حقتعالی از خواستههای حاملان عرش و فرشتگانی که پیرامون آن برای مؤمنین دعاء میکنند، میباشد که در سوره غافر بیان شده است: «الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شیءٍ رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم، ربنا و أدخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم، و قهم السیئات و من تق السیئات یومئذٍ فقد رحمته و ذلک هو الفوز العظیم». (غافر ـ آیه 7 تا 9) «حاملان عرش الهی و آنها که در پیرامونش در طوافند، تسبیحگوی پروردگار و ثناخوان اویند و بدو ایمان دارند وب رای اهل ایمان اینگونه استغفار میکنند: پروردگارا، علم و رحمت گستردهات همه چیز را در بر میگیرد، پس مورد مغفرت خویش قرار ده کسانی را که به سوی تو بازگشتند و پیروی از صراط و طریقت نمودند و از عذاب جحیم، آنان را محافظت فرما. پروردگارا، آنان را در جنات عدن که به آنها و به صلحاء از آباء و ازواج و اعقابشان وعده فرمودی، داخل گردان، چه تو در عین اقتدار بر مبنای حکمت عمل میفرمائی، و آنان را از سیئات و گناهان مصون فرما و اگر کسی را در چنین روزی از آلودگی به گناه مصون فرمائی، بیتردید بر او رحمت آوردهای و مشمول چنین رحمتی(که حائل بین عبد و بین معصیت است) گردیدن فوز عظیم است». تعبیر«قهم» تکرار شده در دفعه اول مفعول آن«عذاب الحجیم» است یعنی پروردگارا، آنان را از عقوبت جحیم که نکال معاصی و ذنوب است، محافظت فرما و چنانکه گفتیم: این مغفرت و ستر، ستر کرم و گذشت از عقوبت مذنبین است، و در دفعه دوم مفعول آن«السیئات» است یعنی: پروردگارا، آنان را از گناهان مصون فرما که اگر کسی را از ارتکاب به سیئات و گناهان مصون فرمائی رحمت ویژه موهبتش فرمودهای و فوز عظیمهمین است. ستر حائل بین عبد و بین معاصی که ستر عصمت است و از رحمتهای خاصه خداوند متعال و فوزعظیم است، گاهی بتطهر مخصوص الهی است و فائزین به این تکریم ربوبی که از همه آلودگیها به اراده خدای سبحان، منزهند، مستقرشان در افق اعلای هستی و با کتاب مکنون در تماسند. «انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون».[3] و گاهی پرده حائل موصوف، خوف از خداوند متعال و گاهی رجاء و امیدواری به عنایات آنحضرت است و گاهی این پرده عصمت، پردح حیاء از حضرت ولی نعمت مطلق است، و ظاهرا به همین پرده حیاء، اشارت دارد حدیث نبوی«ص»: «نعم العبد صهیب لولم یخف الله لم یعصه»: «صهیب خوب بندهای است، اگر بیمی از خداوند متعال هم نمیداشت، نافرمانی او را نمینمود». یعنی ستر عصمت از معصیت خداوند متعال در صهیب، ستر حیاء از خداوند متعال است، مضافا باینکه ستر خوف نیز در او موجود است که بر فرض فقدان ستر خوف در وی، باز هم خدایتعالی را نافرمانی نمیکرده زیرا ستر خیاء ازخدا، عاصم او از معاصی پروردگار است، چه صهیب علیم القلب(نه علیم اللسان فقط) نیک میداند که خداوند بینیاز، او را از عدم محض ایجاد فرموده، و همه ملک و ملکوت و غیب و شهادت را خدمتگذارش قرار داده تا نیازهای او را تأمین نمایند، و بدینوسله او به سعادت حقیقی خود نایل آید، تأمل در این همه نعمتهای نامتناهی و الطاف بیکران باریتعالی که بدون هیچ عوض و غرضی بر ا ارزانی گردیده است، موجب حیائی است شدید که طبعا ستر عصمت بین او و نافرمانی حضرت ولی النعم الألطاف است و هر مؤمنی که مانند صهیب علیم القبو بیداری باشد، دارای ستر عصمت از گناه است، و بمقداری که جان و دلش، لمس نعمتها و الطاف باریتعالی را نموده، بهمان مقدار آزرم و حیاء ازخدای عزجل دارد، که پرده عصمت از گناهان در همان حد است. و بالعکس، علیم اللسان جهول القلب که جز مراء و جدال همی ندارد و با اینکه علم و شناخت به حقیقت دارد، در مناظره با اقران، تلبیس و تدلیس میکند و جامعه باطل را بر اندام حق میپوشاند و حق را مکتوم میسازد و آزرمی از نهی الهی ندارد که فرموده: «و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون».[4] بلی! فقید اللسان سفیه القلب، وقیح است و از موهبت حیاء و دین محروم است چنانکه امام صادق(ع) فرمودهاند: «لا ایمانل من لا حیاء له» زیرا حیاء(انقباض نفس و خود نگهداری از ارتکاب قبیح بخاطر قبح آن) ثمره ایمان به خداوند حاضر و ناظر است ول زوما ایمان چنانی و اعتقاد به حضو رولی النعم و الالطاف و نظارت حضرتش بر همه اعمال، منتج انقباض نفس مؤمن از ارتکاب هر مکروهی در محضر او سبحانه و تعالی است، و آن کس که بیشرمی میکند و در محضر خدای تعالی مرتکب عصیان میشود و باطل را در لباس حق جلوه میدهد، بدینجهت است که وجودش از نهال بالنده و ثمربخش ایمان تهی است، و بوجهلی است بغلط بوالحکم نامیده شده و در واقع رهزن راه عبادت است و همانند ابوجهل در مصب این عتاب الهی است: «الم یعن بأن الله یری».[5] تدبری عمیق در آیه شریفه به خوبی روشن میکند که حدیث مذکور از امام صادق(ع) مستخرج از همین آیه کریمه است یعنی حیاء از ایمان به خدای علیم و ناظر بر اعمال نشأت میگیرد، و بوجهل بیشرم از خدای عزوجل، بناچار تهی از چنین ایمانی است، و حاصل جمع واقعیت حیاء از خداوند عزوجل، همان انقباض نفس و روگردانی از هر امری است که مبغوض حضرت او می باشد. و لازم به تذکر است که در بعضی از اخبار، بر خداوند متعال«حی: صاحب حیاء» اطلاق شده چنانکه ابوداود در سنن خویش از رسول الله(ص) روایت کرده که فرمودند: «ان الله عزوجل حی ستیر یحب الحیاء و الستر».[6] »خدای عزوجل مسلما صاحب حیاء و پردهپوش است دوستدار حیاء و پردهپوشی است» و روشن است کهحیاء درباره واجب تعالی بمعنی انقباض و انفعال نیست، چه در حریم حضترش انفعال و انقباض راه ندارد و بناچار بر معنی تارک قبیح حمل میشود، و در ارتباط با اجراء این صفت بر حقتعالی، لطائفی از اخبار آمده است که بنقل یکی از آنها اکتفاء میشود: »ان شیخاً فی القیامة یقول الله له: یا عبدی عملت کذا و کذا(من امور لم یکن ینبغی ان یعملها) فیقول: یار ب ما فعلت و هو قد فعل، فیقول الحق: سیروا به الی الجنة! فتقول الملائکة التی احصت علیه عمله: یا ربنا الست تعلم انه فعل کذا و کذا؟ بلی ولکنه لما انکر استحییت منه ان اکذب شیبته!»: خداوند متعال در روز قیامت، عتاب به پیرمرد گنه کار مینماید و میفرماید: ای بندهام تو مرتکب امور چنانی که نافرمانی من است گردیدهای آن پیر گنه کار عرض میکند: پروردگارا من مرتکب چنین اعمالی نشدهام! در صورتیکه آن معاصی را انجام داده است، پس حقتعالی امر میفرماید که او را به بهشت ببرید، در این هنگام فرشتگانی که کاتبان اعمال آن گنه کارند و آمار معاصی او را ثبت کردهاند عرض میکنند: پروردگارا تو خود دانائی که این پیرآلود، گناهان مورد اشاره را انجام داده است! خدای تعالی میفرماید: بلی میدانم ولی چون این بنده پیرم انکار نمود، من از وی حیاء کردم که ریش سفیدش را تکذیب کنم! کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده است و او شرمسار با اعتماد به همین وصف ستاریت خداوند غفور است که در این فراز از مناجات از حضرت غفار الذنوب مسئلت میکند که: «الهی گناهانی را در دنیا بر من مستور ساختی که در آخرت به ستر آنها محتاجترم» و این نویسنده ذوالشبیه نیز امیدوار است که حضرت ستار العیوب بر ریش سفیدش رحمت آرد: دلم میدهد گاه گاه این نوید که حق شرم دارد زموی سفید عجب باشد ار شرم دارد زمن که شرمم نمیآید از خویشتن «الهی بحلمک أمهلتنی و بسترک سترتنی حتی کانک اغفلتنی و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی». ادامه دارد | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 248 |