تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,439 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,381 |
شرح صدر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 77، اردیبهشت 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مدیریت اسلامی قسم ششم حجة الاسلام و المسلمین ری شهری شرح صدر در قسمت گذشته در تبیین چگونگی شکوفائی استعداد مدیریت در انسان عرض کردم که راه شکوفائی احساس مدیریت اسلامی، شرح صدر اسلامی، و طریق شکوفائی مدیریت غیر اسلامی، شرح صدر کفری است ور ابطه شرح صدر اسلامی و مدیریت توضیح داده شد و اینک رابطه شرح صدر کفری و مدیریت: شرح صدر کفری و مدیریت پیش از این معلوم شد که شرح صدر کفری عبارت است از آمادگی قلب برای پذیرش ناحق و ناصواب، هرچه ظرفیت انسان برای پذیرش حق و عدل کمتر، و برای پذیرش ناصواب بیشتر باشد شرح صدر کفری او بیشتر است. بهمان میزان که مدیریت اسلامی نیاز به شرح صدر اسلامی دارد بهمان اندازه مدیریت غیر اسلامی نیازمند به شرح صدر کفری است. به عبارت دیگری مدیری که میخواهد سازمان و یا جمعیت و حکومتی را با اهداف غیر اسلامی عین بر موازین غیر منطبق باحق و عدل هدایت کند، باید از نظر روحی ظرفیت و آمادگی لازم را برای انجام اعمال نادرست و غیر منطبق با موازین حق و عدل را داشته باشد، و با افزایش این ظرفیت قدرت مدیریت او بیشتر میگردد. نکته قابل توجه در اینجا اینست که: همانطور که آمادگی برای پذیرش حق از نظر قرآن به انسان بصیرت و بینش مدیریت میدهد و استعداد مدیریت اسلامی را در انسان شکوفا میسازد، هچنین عدم آمادگی برای بپذیرش حق بینش مدیریت را در انسان تقویت میکند و موجب شکوفائی استعداد و مدیریت کفری است. بینش نورع اول در لسان حدیث بینشر عقلانی و یا شکوفائی عقل، و بینش نوع دوم بینش شیطانی و شکوفائی شیطنت گفته میشود. مرحوم مجلسی در بحارالانوار از معانی الاخبار و محاسن نقل میکند که شخصی از امام صادق(ع) پرسی که عقل چیست؟ امام فرمود: «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان». عقل چیزی است که بوسیله آن خداوند مهربان پرستش میشود و بهشتی کسب میگردد. آن شخص پیش خود فکر کرد که بنابراین تعریف، افرادی که فکر و اندیشه خود را در مسیر بندگی خدا و تحصیل زندگی جاوید بکار نمیگیرند باید فاقد عقل باشند در صورتی که زیکر و هوش و استعداد بسیار از آنها قابل انکار نیست، لذا دوباره از امام پرسید که براساس این تفسیر از عقل، آنچه در معاویه بود را چه میتوان نامید؟ امام پاسخ داد: «تلک النکراء، تلک الشیطنة، و هی شبیهة بالعقل و لیست بالعقل». آن نکراء و شیطنت نامیده میشود، و آن شبیه عقل است ولی عقل نیست.[1] مرحوم مجلسی در توضیح پاسخ امام میگوید: واژه«نکراء» به معنای دهاء و خوش فکری و زیرکی است که وقتی در خواستههای جنود جهل بکار رود شیطنت گفته میشود. راه پرستش خدا و رسیدن به بهشت همان راه حق و عدل است و از دیدگاه امام، عقل آن بینشی است که انسان را به این مسیر دعوت میکند، و عقال کسی است که از این راه میرود. نقطه مقابل این راه یعنی راه شیطان و راه دوزخ، مسیری است که منطبق با موازین حق وعدل نباشد، و لذا بینشی که انسان را به این مسیر دعوت میکند در کلام امام، شیطنت، و بیش شیطانی، نامیده شده است، و کسانی که در این راه میروند در قرآن کریم انسانهای شیاطن صفت و با شیاطنی انس نام گرفتهاند، هرچه انسان در راه اول که راه حق و عدل است بیشتر پیش برود شرح صدر اسلامی او بیشتر میگردد و با فزایش ظرفیت فکری و روحی برای پذیرش حق، توان مدیریت اسلامیش افزوده میشود وب عکس هرچه بیشتر در راه دوم ظرفیت فکری و روحی برای پذیرش آنچه حق نیست، توان مدیریت کفری در انسان تقویت میگردد. 2- بینش سیاسی یکی دیگر از آثار شرح صدر که در رابطه با میدریت قابل توجه است عبارت است از«بینش سیاسی»، شرح صدر انسان را سیاستمدار میکند، چیزیکه هست، شرح صدر اسلامی به انسان بینش سیاسی اسلامی میدهد، و شرح صدر کفری انسانرا سیاستمدار بمعنای متداول و رسمی آن مینماید. برای تبیین این اثر سه مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد: 1- معنای سیاست و سیاستمداری. 2- رابطه سیاست و مدیریت. 3- رابطه سیاست و شرح صدر. سیاست و سیاستمداری سیاست در لغت به معنای تدبیر، مصلحت و دوراندیشی است.[2] در کتاب«المنجد» واژه سیاست اینطور معنا شده است: «ساس القوم: دبرهم و تولی امرهم... السیاسة استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل او الآجل.» سیاست کرد قوم را یعنی تدبیر نمود آنها را و امورشان را سرپرستی نمود... سیاست عبارت است است از خیرخواهی برای خلق با ارشاد آنها به راهی که نجات بخش است در این جهان و یا در جهان دیگر. و در نهایه ابن کثیر کلمه سیاست اینطور تفسیر شده است: «السیاسة القیام علی الشیء بما یصلحه و فی الحدیث: کانت بنو اسرائیل تسوسهم انبیاؤهم ای تتولی امورهم کما تفعل الأمراء و الولاة بالرعیة». سیاست عبارت است از اینکه انسان برای اصلاح چیزی قیام کند، و در حدیث است که بنیاسرائیل را انبیاء آنها سیاست مینمود یعنی پیامبران امور آنها را سرپرستی میکردند همانطور که امراء و والیان نسبت به رعایا عمل میکنند. آنچه در معنای«سیاست» ذکر شد مفهوم لغوی آنست و اما تعریف این کلمه در اصطلاح علم سیاست عبارت است از: «علم حکومت بر کشورها، فن و عمل حکومت بر جوامع انسانی و علم قدرت».[3] در فرهنگ معین در تبیین واژه سیاست آمده: «یکی از اقسام حکمت عملی است و آن علم مصالح جماعتی است که در شهری و کشوری اجتماع کردهاند بر مبنای تعاون و بقای نوع و ترفیه زندگی افراد، و آن خود بر دو قسم است یکی آنکه متعلق بملک و سلطنت است که علم سیاست نامند و دیگر آنچه متعلق بشرایع آسمانی و احکام الهی و دستورهای انبیاء و اولیاست که علم نوامیس نامند». با دقت در معانی لغوی و اصطلاحی واژه سیاست«اعم از آنچه ذکر شد یا ذکر نشد» معلوم میشود که ریشه تدبیر، مصلحت و دوراندیشی در همه این تعاریف مدنظر تفسر کننده این کلمه بوده است، بنابراین در یک تعریف جامع میتوان سیاست را به روانشناسی فردی و اجتماعی تفسیر کرد، و بدین ترتیب سیاستمدار کسی است که با شناخت صحیحی که از فرد و جامعه دارد در هر موقعیت نقش مناسب را پیاده میکند. سیاست و مدیریت با عنایت به آنچه در تعریف سیاست مطرح شد نیازی به توضیح نیست که سیاست از لوازم اجتنابناپذیر مدیریت است و تنها کسی میتواند از عهده اداره گروه، و حکومت برآید که بینش سیاسی داشتهب اشد و هر چه تشکیلات اداری گستردهتر و مشکلات آن بیشتر باشد نیاز آن به تدبیر و سیاست و مدیر سیاستمدار افزونتر اس. سعدی میگوید: «مال بیتجارت وعلم بیبحث و ملک بیسیاست نپاید.» و اینک روایاتی از امیرالمؤمنین(ع) در تبیین رابطه سیاست و مدیریت جامعه را ملاحظه میفرمائید: «آفة الزعماء ضعف السیاسة».[4] آفتی که زعماء و متصدیان رهبری را تهدید میکند ضعف بینش سیاسی است. «حسن السیاسة قوام الرعیه».[5] سیاست نیکو موجب استواری جامعه است. «من حسنت سیاسته دامت ریاسته».[6] کسی که بینش سیاسی خوبی داشته باشد ریاستش تداوم مییابد. «من قصر فی السیاسة صفر فی الریاسه».[7] کسی که بینش سیاسی او کوتاه باشد ریاستش کوتاه است. «سوء التدبیر سبب التدمیر».[8] تدبیر و سیاست بد، موجب هلاکت و نابودی است. و قویترین تعبیر در تبیین رابطه سیاست و مدیریت و رهبری جامعه این جمله امیرالمؤمنین(ع) است که: «الملک السیاسة».[9] حکومت عین سیاست است. در مقاله آینده انشاءالله رابطه شرح صدر و بینش سیاسی را ملاحظه خواهید کرد. ادامه دارد
[1]- بحارالانوار جلد 1 صفحه 116. [2]- لغتنامه دهخدا واژه«سیاست». [3]- اصول علم سیاست صفحه 3. [4]- میزان الحکمه احادیث 8992، 8998، 9001. [5]- میزان الحکمه احادیث 8992، 8998، 9001. [6]- میزان الحکمه احادیث 8992، 8998، 9001. [7]- میزان الحکمه احادیث 9004، 9007، 8995. [8]- میزان الحکمه احادیث 9004، 9007، 8995. [9]- میزان الحکمه احادیث 9004، 9007، 8995. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 225 |