تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,215 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,135 |
اسلام مکتب انسانسازی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 77، اردیبهشت 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اسلام مکتب انسانسازی قسمت اول حجة الاسلام محمدحسن رحیمیان بسم الله الرحمن الرحیم هیچ انسانی نیست که خواهان سعادت خویش باشد و همواره در جستجوی آن تلاش و کوشش نکند. آنچه در این راستا نقشی سرنوشتساز دارد، شناخت حقیقت سعادت و شکف راهی است که انسان را به آن میرساد زیرا که: العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لا یزیده سرعة السیر الا بعدا. (امام صادق(ع) اصول کافی جلد 1 ـ ص 43) هرگونه کار و تلاشی که بر پایه روشنبینی و آگاهی استوار نباشد نه آنکه انسان را به نتیجه مطلوب نمیرساند بلکه او را از هدف دور و دورتر میسازد ـ همچنانکه راه پیمودن در بیراهه، انسان را از مقصد دورتر میکند و هر چه در پیشروی سرعت گیرد، فاصلهاش از منزل مقصود بیشتر شود! مسلم است که سعادت واقعی جز در پرتو رسیدن به کمال نهائی حاصل نمیشود و کمال نهائی نیز بدون رشد و شکوفائی استعدادهای عالی در سایه تعلیم و تربیت صحیح دست نمیدهد پس قبل از آن که سخنی از تعلیم و تربیت صحیح به عنوان راه رسیدن به کمال نهائی و سعادت واقعی، مطرح کنیم لازم است حقیقت کمال و سعادت انسان را بشناسیم چرا که در پیمودن هر راهی در آغاز باید هدف و درستی آن را تضمین نمود که در غیر این صورت راه پیمودن یا دور خود چرخیدن و بیهوده است و یا در بیراهه رفتن و از هدف صحیح دور شدن. گرچه مفهوم کمال و سعادت در نظر طراحی دارای مفهومی ساده و روشن هستند ولی با اندکی تأمل و دفت معلوم میشود که مفهوم آن دو از مبهمترین و پیچیدهترین مفاهیم هستند و هنوز ـ جز در پرتو وحی ـ حتی دو انسان اندیشمند را نمیتوان یافت که در بیان این دو مفهوم و راههای رسیدن به آنها اتفاق نظر کامل داشته باشند زیرا که: حقیقت کمال و سعادت انسان را به جز با شناخته حقیقت او نمیتوان دریافت و در حالی که نواب بشری از انسان به عنوان«موجود ناشناخته» سخن گفتهاند چگونه میتوان انتظار داشت که سعادت و کمال واقعی او را باز شناخت؟! پس مفهوم کمال و سعادت دقیقا متناسب است با مفهوم انسان و از آنجا که انسان خود جزئی مرتبط با مجموعه جهان هستی است و شناخت آن متسلزم شناخت جهان هستی است به این نتیجه میرسیم که مفهوم کمال و سعادت و به تبع آن تعلیم و تربیت انسان در هر مکتبی تابعی از جهانبینی و پایگاههای اعتقادی آن مکتب است و بنابراین از دیدگاهی که مثلا: انسان را پددیهای مادی و خواستهها و اهداف و شخصیت او را فقط در تنگنای شهوات لذتها و کامجوئیهای مادی و مینگرد و... زندگی را فقط در محدوده زندگی دنیا و بهرهگیری از کالاهای بیارزش و دلبستگی به آرایشهای فریبای آن و پایان آن را در مرگ میپندارد. و جهان را بیفرجام و بیهدف میبیند و از مبدأ هستی و معاد و جهان بازپسین آگاهی نیافته است و... با چنین نگرش باطل و شناختی فاسد نمیتواند در مقوله تربیت و انسانسازی خود پا را از چهارچوب تنگ وتاریک زندگی مادی فراتر بگذارد و کمال سعادت و حقیقی انسان را تأمین کند. در چنین دیدگاهی رشد و کمال و سعادت انسان چیزی جز بهرهگیری از دنیا برای کامروائی در شهوتهای حیوانی و هوسهای نفسانی نیست و تنها تفاوت انسان با حیوان در این است که انسان با استفاده از نیروی خرد و اندیشه! به جای علف و گوشت خام، غذاهای رنگین و گوناگون و به جای جو و برخی میوههای خام، آبجو مشروبات الکلی و... برای خوردن و آشامیدن خویش فراهم سازد! و یا به جای لانه و کنام برای ود، ساختمانهای مدرن و آسمانخراشهای سر به فلک کشیده بسازد و... و به جای آن که در صحنه تنازع به یک یا چند همنوع خود تجاوز کند ـ آنهم تا حد سیر شدن شکم خود ـ به میلیونها وم یلاردها انسان دیگر تعدی وظ لم روا دارد و در حالی که خود از پرخوری با مرگ دست و پنجه نرم میکند، لقمه را از دهان دیگران میرباید و آنان را از گرسنگی میکشد و... و اگر از اخلاق و حقوق بشر و راستی و درستی دم میزند تا آنجا است که همه این امور در خدمت تأمین اهداف فوق الذکر باشد و بالاخره در چنین دیدگاهی تعلیم و تربیت نیز در چهارچوب همین اهداف شکل میگیرد و شکوفائی استعدادها و کاررد تمام توانهای انسان در مرز مادیات و افق محدود و تاریک خواستههای حیوانی اما به شیوه تکامل یافته آن پایان میپذیرد و انسانیت انسان و شخصیت ممتاز و برجسته آن نسبت به سایر جانداران، در مسلخ دنیا و سودای متاع پست آن قربانی میشود. و البته این یک روی سکه انسان است که در جای جای قرآن بدینگونه از آن سخن رفته است: انه کان ظلوما کفورا(احزاب 72) همانا او بسیار ستمگر و بسی نادان است. ان الانسان لیطغی ان رأه استغنی(علق 7) آنگاه که خود را مستغنی میبیند سرکشی و طغیان میکند و کان الانسان قتورا(اسراء/ 100) انسان تنگ نظر و ممسک است. و کان الانسان اکثر شیء جدلا(کهف 54) انسان مجادله گرترین مخلوق است. ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعاً و اذ مسه الخیر منوعا. همانا انسان حریص آفریده شده است چون بدی به او رسد جزع کننده و اگر نعمت به او رسد بخل کننده است. و بالاخره چنین انسانی که در نیمه راه زندگی درمانده و از شناخت حقیقت خویش بازمانده و با تضییع هویت خود در ورطه حیوانیت و منجلاب خودخواهی و شهوتپرستی فرو غلتیده را زیانکار واقعی معرفی کرده است: ان الخاسیرین الذین خسروا انفسهم همانا زیانکاران واقعی آناند که ـ گوهی اصلی و شخصیت حقیقی ـ خویش را باختهاند. و در آیتی دیگر انسان را در چنین وضعیتی غرق در خسران دانسته است: والعصر، ان الانسان لفی خسر قسم به عصر که همانا انسان در زیانکاری است. پرورش و رشد یک جانبه ابعاد جسمانی و امیال حویانی که مستلزم تباه ساختن بذرها و استعدادهای متعالی است از انسان موجودی لجام گسیخته و درنده خو میسازد که از نظر قرآن از حیوان نیز بدتر و پستتر است با این مقدمه معلوم گردید که برای بحث و تحقیق و تحقق تعلیم و تربیت اسلامی ضروری است که قبل از هر چیز مروری گذرا بر جهانبینی اسلامی و دیدگاه اسلام درباره هستی و انسان داشته باشیم و استعدادها و توانهای ویژه انسان را در قبال سایر موجودات بررسی کنیم و سپس به بیان دستورالعملها و شیوههای تربیت اسلامی در جهت شکوفائی شخصیت حقیقی انسان که در برگیرنده کمال نهائی و سعادت جاودانی او است بپردازیم: مراتب وجود هستی و وجود مساوی با فضیلت و کمال است مراتب کمال متناسب است با مراتب وجود، و در مقابل آن عدم و نیستی چیزی نیست که ارزش و کمالی بر آن مترتب باشد و نیستی مساوی است با عدم ارزش و عدم کمال. در عینحال همه موجودات در هستی خود یکسان نیستند، همانطور که مثلا تمام نورها یکسان نیستند نور یک لامپ خواب؛ نور یک لامپ 1000 و نور خورشید همه، مصداق نور هستند، ولی بدیهی است که بین هر یک از اینها تفاضل و تفاوت بسیاری است و هرچه یک نور را تاریکی بیشتری احاطه کرده و بر آن چیره باشد، این نور ضعیفتر و کاستی آن بیشتر است و هر چه یک نور گستردهتر و دامنه آن در شعاعی وسیعتر بر ظلمتها چیره شود، نورانیت آن کاملتر و شدیدتر است. پس به همان نسبت که یک نور از ضد خود که عدم نور است، منزهتر شود، نورانیت بیشتری مییابد تا جایی که فرض کنیم نوری را که به هیچ وجه محاط به ظلمت نبوده و تاریکی در آن راه نداشته باشد که نور مطلق است. وجود نیز همانند این مثال دارای مراتب است و مراتب آن بستگی دارد به اینکه تا چه اندازه از ضد ود، که عدم و کاستی است منزه باشد. پس همه موجودات از مراتب وجود نسبی برخوردارند و متناسب با آن دارای فضیلت و کمال هستند و خداوند که هستی مطلق است و منزه از هرگونه کاستی و ظلمت عدم است، کمال طلق است و نور آسمانها و زمین و روشنی همه هستیها و فضیلتها پرتوی از هستی مطلق و کمال بیپایان اوست. و اوست که مبدأ و مبدع همه کمالات و ارزشهاست و همه موجودات متناسب با درجات قرب به او از مراتب کمال و ارزش برخوردارند که او است دارای فضل بزرگ: «و الله ذوالفضل العظیم» و او است که سرچشمه تمام ارزشها و عطا کننده همه فضیلتها به مخلوقات است: «و یؤت کل ذی فضل فضله» (هود/ 3). مراتب ارزشها موجودات مادی که در نازلترین مراتب وجود قرار دارند به نوبه خود در مراتب وجود یکسان نیستند و به همین جهت مرتبه وجودی و همچنین ارزش آنها نیز متفاوت است و هر یک از جمادات، گیاهان و جانداران، به ترتیب و بر حسب برخورداری از مرتبه بالاتری از وجود با یکدیگر تفاوت و تفاضل دارند و در میان اجناس مذکور برخی از انواع بر انواع دیگر ودر میان افراد هر نوع نیز نممکن است فردی بر فرد دیگر دارای فضیلت باشد، مثلا در مورد گیاهان و تفاضل بین افراد و انواع آن قرآن مجید میفرماید: «و فی الأرض قطع متجاوزات و جنات من اعناب و ذرع و نخیل صنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد و نفضل بعضها علی بعض فی الأکل ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون» (رعد/ 4). در زمین قطعههای پهلوی هم هست با باغها از تاک و کشت و نخل از یک بن و غیر یک بن که با یک آب سیراب میگردند اما میوه برخی را بر برخی دیگر فضیلت بخشیدیم. همانا در این آیاتی است برای خردمندان. و اما در میان انواع جانداران، انسان با برخورداری از یک سلسله ویژگیها و استعدادهای ذاتی و تکوینی ـ که زمینه شکلگیری شخصیت انسانی و معنوی وی میشوند ـ با فاصلههای شگرف از سایر جانداران متمایز و بر تمام آنها کرامت و فضیلت یافته است. «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا.» (اسراء/ 70) همانا ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتریشان بخشیدیم، برتری کامل. اقسام فضائل ارزشها و فضائل از یک جهت به مادی و معنوی و از نظر دیگر به ذاتی و اکتسابی تقسیم میشوند. ارزشهای مادی ارزشهایی هستند که با عوض مادی قابل معاوضه و ارزیابی هستد در حالی که ارزشهای معنوی را نمیتوان با مقیاسهای مادی مورد سنجش و ارزیابی قرار داد و در همین حال این نوع ارزشها و فضیلتها و تقدم و برتری آنها بر ارزشهای مادی بر هیچکس پوشیده نیست. و اما فضائل ذاتی اموری هستند که انتخاب و اکتساب در آنها راهی ندارد و صرفا خدادادی است و در ازاء آنها فضائل اکتسابی قرار دارند که ویژه انسان و قابل تحصیل هستند. گرچه بذر و استعداد این فضائل نیز از نوع اول است که خداوند بطور تکوینی در انسانها قرار داده است و نموداری است از کرامت انسان و برتری آن نسبت به دیگر مخلوقات. و در حقیقت وجود همین زمینهها و استعدادهاست که انسان میتواند با انتخاب و تلاش خود آنها را شکوفا کرده و به فعلیت برساند و بدینوسیله ارزشها و فضائل والای انسانی را تحصیل و شخصیت انسانی خود را بسازد. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 |