تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,346 |
تقوی، نگهبان شما است | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 78، خرداد 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از نهجالبلاغه خطبه 233 آیت الله العظمی منتظری تقوی، نگهبان شما است اوصیکم- عبادالله- بتقوی الله فانها حق الله علیکم، والموجبة علی الله حقکم،وان تستعینوا علیها بالله و تستعینوا بها علی الله، فإن التقوی فی الیوم الحرز والجنة، و فی غد الطریق إلی الجنة، مسلکها واضح،وسالکها رابح، و مستودعها حافظ بحث پیرامون خطبه 233 نهجالبلاغه با ترجمه فیضالاسلام بود. در قسمتهای گذشته مقدمه این خطبه مورد بررسی قرار گرفت. و اکنون بخش دیگری از از خطبه را پی میگیریم: «أوصیکم عبادالله بتقوی الله» سفارش میکنم شما را- ای بندگان خدا- به تقوی خدا. تقوی الله چیست؟ وصیت در لغت عرب به معنای سفارش کردن است، چه برای زمان حال، باشد و چه برای پس از مرگ باشد، یعنی وصیت چنی نیست که منحصر به پس از وفات انسان باشد بلکه مطلق سفارش کردن را «وصیّت» میگویند. اوصیکم: أوصی یوصی باب افعال است از ماده وصیت «اوصیکم» یعنی سفارش میکنم شما را. عبادالله: ای بندگان خدا، و نصب کلمه «عباد» برای این است که منادای مضاف است که حرف ندایش (یا) در اینجا محذوف میباشد. تقوی: لغت تقوی- همانگونه که قبلاًنیز تذکر دادهام- در اصل «وقوی» بوده از ماده «وقایه» که «واو» آن قلب به «تا» شده است و وقایه به معنای نگهداری است. راغب در مفردات گوید: «الوقایه حفظ الشئ مما یؤذیه و یضره»- معنای وقایه این است که چیزی را حفظ کنیم از انچه به آن ضرر میرساند و اذیتش میکند. سپس ادامه میدهد: «والتقوی جعل النفس فی وقایة مما یخاف»- معنای تقوی این است که انسان خودش را در پوشش و محفظهای قرار دهد تا از چیزهایی که میترسد در امان بماند. پس اصل تقوی، و قوی بوده است. ضمناً «وقی، یقی» به باب افتعال که میرود «اوتقی، یوتقی» میشود، آنگاه واوش را قلب به «تا» میکنند، «اتقی یتقی» میشود، مثل «وهب» که وقتی به باب افتعال میرود «اوتهب» میشود و پس از قلب واوش به تاء «اتهب» میگردد. تقوی الله یعنی نگاهداری خدا. در اینجا دو احتمال وجود دارد: یک احتمال این است که معنای تقوای خدا این باشد که: حریم خدا را حفظ کن. یعنی خدا را برای خودت نگهدار زیرا اگر خدا را داشته باشی، همه چیز را داری هرچند به صورت ظاهر همه چیز خود را در دنیا از دست بدهی واگر خدا را نداشته باشی، همه دنیا را هم به تو بدهند، پشیزی برای تو ارزش ندارد، پس اگ رانسان خدا را برای خود نگهدارد، هم دنیا را دارد و هم آخرت را. و احتمال دیگر این است که تقوی الله یعنی: انسان خودش را حفظ کند از اینکه از سوی خدا، غضبی بر او وارد نشود که زیانی برایش داشته باشد. پس وقتی میگوید تقوی الله داشته باش، یعنی خودشت را از عذاب و غضب الهی نگهدار. در هر صورت معنای ترس و پرهیزکاری در ریشه کلمه «تقوی» نیست ولی لازمه آن است، یعنی اگر انسان بخواهد خود را حفظ کند یا حریم خدا را نگهدارد قهرا از چیزهایی ترس و وحشت خواهد داشت، نه اینکه لغت تقوی به معنای ترس یا پرهیزکاری باشد. اوصیکم بتقوی الله: حریم خدا را حفظ کنید و خدا را برای خودتان نگهدارید و یا باحتمال دوم، خودتان را از ناحیه خدا نگهدارید تا اینکه مورد غضب و عذاب الهی واقع نشوید. بنابراین، کسی که تقوی دارد، تمام واجبات خدا را باید انجام بدهد و از تمام محرمات اجتناب ورزد؛ و این معنای نگهداشتن حریم الهی است که انسان گفتههای خدا را عمل کند و محرمات را ترک نماید. «فانّها حق الله علیکم». زیرا تقوی حقی است که خدا بر شما دارد. حق خدا بر شما و حق شما بر خدا حقی که خداوند برشما دارد این است که واجبات خدا را انجام بدهید و از محرماتش اجتناب و دوری ورزید. خداوند خالق و آفریده ما است و تمام وجود و سلامت اعضاو جوارح و قدرت و عزت و مال و هرچه داریم از او است، پس اگر در این چیزها که همهاش مال خدا است و برا ارزانی داشته و به ما اعطا کرده است، حقش را ادا نکنیم، کفران نمودهایم. خداوند دست را به ما داده است و خود دستور داده که با این دست خدمت بکنیم نه خیانت و نه ایذاء مردم، پس حق خدا در دست ما این است که به آنچه فرموده عمل نمائیم. چشم داده است، پس نباید چشم را برناموس مردم باز کنیم، گوش داده است، نباید گوش را در شنیدن سخنان باطل و بیهوده مصرف نمائیم و همچنین مال و ثروت داده است و باید آن را در راه حلال مصرف کنیم، و در آن صورت میتوانیم حق خدا را به همان اندازه که به واجبات عمل کردهایم و از محرمات اجتناب نمودهایم، ادا نمائیم: «والموجبة علی الله حقکم». و تقوی واجب میکند بر خدا حق شما را. همانگونه که اگر شما تقوی داشته باشید، حق خدا را انجام دادهاید، در مقابل، حقی هم بر خدا پیدا میکنید یعنی این تقوی واجب میکند بر خدا حقی را برای شما. در اینجا نکتهای وجود دارد و آن این است که خداوند برما حق دارد ولی روا نیست بگوئیم که ما هم بر خدا حقی داریم و اگر چنانچه تعبیر به حق شده است از باب یک نحوه تفضلی است از سوی خداوند و گرنه ما هرگز نمیتوانیم طلبکار خدا باشیم؛ چرا که اگر اعال را به خوبی انجام دادیم تازه به تکلیف و وظیفه شرعی خود عمل نمودهایم و این که حضرت میفرماید تقوی موجب میشود که شما هم بر خدا حقی داشته باشید، یک نحوه مسامحه میشود که تفضلا نام آن را «حق» گذاشتهاند. مثل این است که پدر پولی را به فرزندش میبخشد و برای اینکه شخصیتی به او بدهد، پس از چند روز از او میخواهد که مقداری از پولش را به پدر قرض بدهد. خداوند تبارک و تعالی هم خواسته است به بندگانش شخصیت بدهد که اگر ما وظایفمان را انجام دادی با اینکه به تکلیف عمل کردهایم و با همان اعضاء و جوارحی که خود خداوند به ما داده است، آن اعمال را بجا آوردهایم، با این حال میفرماید: به شما مزد میدهم و تعبیر «حق بندگان برخدا» از این باب است. حق: صفت مشبهه است به معنای امر ثابت. حق یحقّ یعنی «ثبت». آن چیزی را که خداوند برای ما قرار داده از وظایف و واجبات، امر ثابتی است برای خدا چنانچه بهشت هم برای فرمانبرداران و اطاعت کنندگان، امر ثابتی است، یعنی خداوند بر خودش واجب گردانیده که در برابر اطاعت از فرمانهایش، حقی برای بندگان قرار دهد که این حق امری ثابت و برقرار میباشد. «وأن تستعینوا علیها بالله وتستعینوا بها علی الله». و سفارش میکنم به شما برای دستیابی به تقوی از خداوند استعانت بجوئید واز تقوی برای رسیدن به خدا کمک بگیرید. از خدا یاری جوئید در اینجا یک لطفی در تعبیر حضرت قرار دارد که دوبار در این جمله «استعانت» را به کار بردهاند. حضرت میفرماید: سفارش میکنم به شما برای اینکه به تقوی بخواهید برسید و تقوی را ملکه خود قرار دهید، از خود خداوند کمک و استعانت بجوئید. در واژه «تقوی» چیزهایی زیادی وجود دارد، تمام واجبات خدا را انجام دادن و از تمام محرمات دست شستن و بطور کلی کنترل کردن اعضا و جوارح و همه آنها را در اختیار خداوند قرار دادن، کار بسیار مشکلی است پس برای انیکه بتوانید به این وظیفه مهم عمل کنید از خداوند استمداد نموده و کمک بخواهید. ضمیر علیها به تقوی برمیگردد و «بالله» متعلق به «تستعینوا» است. و استعانت یعنی طلب یاری جستن. و از سوی دیگر میفرماید. تقوی را نیز کمک قرار دهید برای اینکه شما را به خدا نزدیک گرداند. بوسیله تقوی واجبات خدا را انجام دهید و از محرماتش اجتناب ورزید. پس مضمون این دوجمله این است که از خدا کمک بخواهید برای تقوی و از تقوی طلب یاری بجوئید برای رسیدن به خدا. «فانّ التقوی فی الیوم، الحرز والجنة و فی غد الطریق الی الجنة» چرا که تقوی در دنیا، نگهبان و سپرشما است و فردای قیامت راه شما به سوی بهشت است. فواید تقوی در دنیا و آخرت حضرت در این بخش، علت سفارش کردن به تقوی را بیان میفرماید و تأکید میکند که هر چه بخواهید در «تقوی» وجود دارد؛ اگر دنیا بخواهید باید متقی و پرهیزکار باشید واگر آخرت هم بخواهید باید به سلاح تقوی مسلح باشید چرا که تقوی در امروز شما، حرز و نگهبان شما است و فردای قیامت، راه شما را به سوی بهشت هموار میسازد. در قرآن میخوانیم: «وان تصبروا و تتقوا لایضرکم کیدهم شیئا» - اگر شما صبر کنید و تقوی را پیشه خود سازید، هرگز کید و مکر کفّار به شما ضرر و زیانی نمیرساند (و سرانجام پیروزی از آن شما خواهد بود) «ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب» وهر کس تقوی داشته باش، خداوند گشایش در زندگیش پدید میآورد و از راهی که به حساب نمیآورد، روزیش را فراهم میسازد. پس این تقوی در دنیا نیز سبب گشایش مشکلات و پیروزی بر دشمنان و نجات و رهایی مؤمنان خواهد بود، و اما در آخرت که به تحقیق راه بهشت برین را بر روی انسان میگشاید. بنابراین، انسان عاقل باید به این سلاح الهی شود و این نگهبان را هرگز از خود دور نسازد تا پیروزی و بهروزی در دنیا و رستگاری در آخرت نصیبش گردد. جنّه: به معنای سپر است. و ریشه کلمه «جنّ، یجنّ» به معنای تستر و پوشیدگی است و سپر را جنه مینامند برای اینکه انسان را از تیرهای دشمن میپوشاند و در امان نگه میدارد. جن را هم به این نام مینامند برای اینکه از دیدگان ما بدورند و پوشیدهاند ولذا ملائکه را هم به این معنی میتوان جن نامید چرا که آنها را نمیبینیم. بچهای را هم که در شکم مادر قرار دارد «جنین» مینامند چون پوشیده است و دیده نمیشود. و حتی باغ را جنه میگویند چون پوشیده از درختان و اشجار است. و به همین معنی نیز به قلب «جنان» میگویند به اعتبار اینکه در باطن انسان و پوشیده میباشد. پس «جنان» با کسر جیم جمع جنت و بمعنای باغ و بهشت است و «جنان» با فتح حیم به معنای باطن و درون انسان است و هر دو از مشتقات این کلمهاند چرا ک در هر دو صورت، پوشیدگی و تستر وجود دارد. «مسلکها واضح وسالکها رابح». راه تقوی روشن و واضح است و طی کننده این راه، بهرهمند است. پوینده تقوی بهرهمند است راه تقوی را پیامبران الهی و امامان معصوم(ع) ذکر کردهاند و در طول تاریخ، همواره مردم را به آن فرا خواندهاند ولی با این حال دیده میشود که مردم از این مسلک و راه روشن، منحرف میشوند و به بیراهه میروند و گرنه اگر در این راه قدم بگذارند و تقوی داشته باشند، اهل نجات و رستگاری خواهند بود و چه در دنیا و چه در آخرت، طعم شیرینی تقوی را خواهند چشید. کسی که در دنیا ایمان و تقوی داشته باشد و به وظائف دینی و وجدانی خود خوب عمل نماید، بیگمان استفاده کرده و نفع برده است، گو اینکه ممکن است در این چند روزه دنیا، صدمهها و بلاهایی بر او وارد آید ولی او را که مسلح به سلاح تقوی است چه باک که این دنیای زودگذر با خوشیها و تلخیها و لذتها و ناملایماتش، خواهد گذشت و آنچه باقی میماند و برای زندگی جاویدان، بدرد انسان میخورد همان عمل صالح است که در پرتو تقوی انجام می پذیرد، و صدمات و بلاهای دنیوی، انسان را ورزیده و پخته میسازد. سلوک: به معنای رفتن است. مسلک، راه است و سالک کسی است که راه را طی میکند. «ومستودعها حافظ». امانتدار تقوی حافظ و نگهدارش است. خداوند، امانتدار تقوی است انسان در زندگی روزمرّه دنیا هرچیزی را در هر جای امنی قرار دهد، ممکن است روزی آن امانت از بین برود؛ اگرمال و ثروتی دارد و آن را در گاو صندوق نگهداشته است، ممکن است روزی، گاو صندوق مورد دستبرد قرار بگیرد یا از بین برود در نتیجه پولش تلف شود. اگر کالا و جنسی را در انباری نگهداشته یا یک حادثه غیرمترقبه، انبار میسوزد یا ویران میشود. اگر در مستحکمترین کشتیها نیز جنسی را به ودیعه بگذارد ممکن است غرق شود یا مورد اصابت قرار بگیرد و تلف شود. ولی اگر انسان کار خوبی انجام دهد و برای رضای خدا باشد، خداوند بهترین امانتداران است و آن را حفظ میکند، اینجا دیگر نه حادثههای طبیعی مؤثر است و نه موشکهای صدام آن را از بین میبرد. کار خیر است که در قیامت نتیجه شیرین آن را خواهید دید، پس به سوی کارهای خیر بشتابید که خداوند، خود نگهبان و حافظ این کالای ارزشمند برای شما است. «و ما تقدموا لأنفسکم من خیر تجدوه عندالله»- آنچه را برای خود از خیر و خوبی پیش میفرستید، نزد خداوند آن را خواهید دید. اگر در دنیا احتمال خطری بدهید و بترسید که اموالتان از بین برود، مطمئن باید هرچه از آنها را برای خدا و در راه خدا مصرف کردید، نتیجه و ثمرهاش را بیکم و کسر در قیامت دریافت خواهید کرد. «فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرةشرا یره»_ هر کس به اندازه سنگینی کی ذره، کار خیر انجام دهد آن را در قیامت خواهد دید و هر کس به اندازه سنگینی یک ذره کار شر انجام دهد، آن را نیز خواهد دید. پس هرچه میتوانید تا پیش از فرا رسیدن مرگ- که هرگز شما را خبر نمیکند- اموالتان را در راه خیر و برای رضای خدا مصرف کنید، برای مستضعفین بیمارستان بسازید، مدرسه بسازید، در روستاها مسجد بسازید و به فقرا و ضعفا و محرومین کمک کنید و مطمئن باشید که اینها نزد خدا امانت است و خداوند امانتدار خوبی است و هیچ کس نمیتواند این امانت را غارت کند یا تلف نماید. مستودع: استودع باب استفعال از ماده ودیعه است. ودیعه یعنی امانت. مستودع کسی است که چیزی را نزد دیگری امانت میگذارد و به عبارت دیگر: طلب میکند امانت گذاشتن را. مستودع: کسی است که طلب شده است از او که امانت را نگهدارد. حافظ: یعنی نگهدار و حفظ کننده امانت که در اینجا مقصود از امانت همان تقوی است. ممکن است این امانتدار خدا باشد یا مراد جنود الهی باشند برای اینکه علاوه بر اینکه خداوند، خودش حفظ کننده امانت است، ملائکهای را هم وادار کرده است که اعمال انسانها را و خود انسانها را حفظ کنند. در قرآن میخوانیم «وان علیکم لحافظین کراما کاتبین یعملون ماتفعلون»- بدرستی که برشما مأمورانی گمارده شدهاند ک شما را حفظ می کنند و اینان خیلی شریف و گرامی هستند که هرچه شما انجام میدهید، می دانند و یادداشت میکنند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 108 |