تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,151 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,077 |
کدورت قلب در اثر گناه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 78، خرداد 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح دعای ابوحمزه ثمالی قسمت دوازدهم آیت الله ایزدی نجف آبادی کدورت قلب در اثر گناه «یا غفار بنورک اهتدینا و بفضلک استغنینا و بنعمتک اصبحنا و امسینا ذنوبنا بین یدیک نستغفرک اللهم منها و نتوب الیک». ترجمه: ای آمرزنده! تنها به نور تو راه یافتیم و هدایت شدیم و تنها به فضل تو بینیاز گشتهایم. به نعمت تو شب را به روز و روز را به شب رساندیم و این در حالی است که گناهانمان در پیش روی تو است که پرودگارا از تو خواهان امرزش آنها هستیم و به تو بازگشت می کنیم. مراتب نور بزرگان که تحلیل معنای نور کردهاند فرمودهاند که نور امری است که خود به خود ظاهر و آشکار و به پرتو آن امور دیگر ظاهر میشود. بنابراین نباید نور را منحصر به نور حسی (مثل نور آفتاب و ماه و چراغ) دانست بلکه در درجه اول، نور وجود حق، حقیقت نور است که خود ظاهر بالذات و به ظهور او عالم ظاهر است. چنانچه آیه 35 سوره نور که معروف به آیه نور است میفرماید: «الله نورالسموات و الارض» خداوند نور آسمانها و زمین است. و همچنین بر طبق آیه 15 سوره مائده که میفرماید: قدجاء کم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه»- به تحقیق که سروقت شما نوری و کتاب روشنگری آمد که خداوند بوسیله این نور و کتاب هر که را که در راه خشنودی او قدم برمیدارد، راههای سلامت را نشان داده و آنها را از ظلمتهای کفر و شرک خارج ساخته و وارد نور (ایمان و اسلام) مینماید. قرآن شریف نور است و همچنین بر طبق آخر آیه مزبور و آیه آخر آیةالکرسی که میفرماید: «ویخرجهم من الظلمات الی النور» هر علم نافع و دین مستقیم، نور است که همین معنا نیز از آیه 122 سوره انعام استفاده میشود که میفرماید: «اومن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها» آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن نور در بین مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن بیرون نتواند بیاید. و نیز بر طبق آیهای که در سوره احزاب راجع به پیامبر گرامی میفرماید: «و سراجا منیرا» و چنانچه از بعضی زیارات ائمه معصومین استفاده میشود وجود نبیاکرم و ائمه هدی همه نورند. اینها همه مراتب نورند که هر مرتبه بنحوی در هدایت و راهنمایی ما نقش دارند. نعمتهای الهی و ناسپاسی ما «تتحبب الینا بالنعم و نعارضک بالذنوب خیرک الینا نازل و شرنا الیک صاعد ولم یزل ولایزال ملک کریم یاتیک بعمل قبیح فلا یمنعک ذلک من ان تحوطنا بنعمک و تتفضل علینا بالائک فسبحانک مااحلمک واعظمک واکرمک مبدئا ومعیدا تقدست اسمائک وجل ثناوک و کرم صنائعک و فعالک». به نعمتهای گوناگونت با ما مهربانی میکنی و در مقابل ما با گناهانمان گویا با تو سرجنگ داریم. همواره خیر تو به ما سرازیر واز ما بدی به سوی تو بالا میرود، در گذشته و حال فرشته کریمی (کرام الکاتبین) از جانب ما اعمال ناشایست عرضه میکند ولی مانع تو نمیشود که ما را در نعمتها و احسانهایت غوطهور کنی. سبحان الله چقدر در آغاز و انجام حلیم و بزرگوار و کریم هستی. نامهایت پاک و ثنا و ستایشت بالاتر از حد تصور و افعالت همه نیکو است. «انت الهی اوسع فضلا و اعظم حلما من ان تقایسنی بفعلی و خطیئتی فالعفو العفو العفو سیدی سیدی سیدی». بارالها فضل تو پرگنجایشتر و حلم تو بزرگتر از این که مرا با کار خطایم مقایسه کنی (بلکه با دیده عفوت بمن بنگر) سید من! آقای من! بزرگ من! از من بگذر و مرا ببخش و عفوم نما. تذکر: کدورت قلب از گناه و دنبال آوردن گناه، گناه دیگر در بعضی از نسخههای دعای مورد نظر در عوض کلمه «و خطیئتی» چنی آمده: «او ان تستزلنی بخطیئتی» یا اینکه به لغزش واداری مرا بواسطه خطایم. و این مضمون که گناهی گناه دیگر و لغزش یا لغزشهائی دیگر بدنبال داشته باشد از بعضی آیات قرآن نیز استفاده میشود از آنجمله آیه 155 سوره آل عمران که میفرماید: «ان الذین تولوا منکم یوم التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا» بدرستیکه گروهی که از شما در روز برخورد دو جمعیت (جمعیت مؤمنین و مشرکین در روز احد) پشت به جنگ کردند همانا که شیطان آنها را در اثر بعضی از کارهای نادرست سابقشان به لغزش انداخت پر روشن است آیه گوشزد میکند که همان فرار از جنگ (و در اثر آن اسلام و مسلمین و پیغمبر را به مخاطره انداختن) اثر گناههای قبلی است. بلکه از بعضی آیات استفاده میشود که چه بسا گناهبه کفر تکذیب آیات الهی میکشاند. آیه 10 سوره روم میفرماید: «ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوای ان کذبوا بایات الله وکانوا بها یسهزؤن» پس از آن سرانجام بدکاران بدی شد و آن اینکه به آیات الهی تکذیب کرده و آنها را به مسخره گرفتند. و نیز از آیه 14 سوره مطففین که میفرماید: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون» چنین نیست که آنها گمان میکنند بلکه اعمالشان بردلشان زنگار نهاده است. استفاده میشود که گناه علاوه بر آثار شومی که بر جامعه میگذارد دل را کدر و بتدریج کدورتهای گناه همچون پرده ضخیم سیاهی بر قلب کشیده میشود که هم حجاب از درک حقایق و هم هر چه بیشتر از این قلب آلوده فکر گناه تراوش کند تا آنجا که کمکم به کفر و استهزاء بحق برسد و اگر فرضا در قلب بهرهای از اخلاص و ایمان بوده بتدریج محو شده و انسان به نفاق و دهنکجی بدستورات دین کشیده شود که در آیه 77 از سوره توبه میفرماید: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بم کانوا یکذبون» این عمل روح نفاق را در دلهایشان تا روزی که خدای را ملاقات کنند برقرار ساخت؛ این بخاطر این است که از پیمان الهی تخلف جستند و دروغ گفتند. خلف پیمان این پیمان که در آیه فوق خاطرنشان شده یکی از نمونه هایش همان قولی است که بعضی[1] به پیغمبر اکرم(ص) دادند ک اگر خداوند بما از فضل خود بخشید ما صدقه و احسان خواهیم کرد و بعدا خداوند بما از فضل خود بخشید ما صدقه و احسان خواهیم کرد و بعدا بدقولی کردند و حتی از خود انکارنشان دادند تا آنجا که گفتد: حکم زکات جزیهای بیش نیست! و زکات را نپرداختند. راستی چنانچه از آیه 81 سوره بقره برمیآید ممکن است گناه و تکرار و آثار آن چنان انسان را احاطه کرده مانند کرمی که از لعاب دهان خود پیله بدور خود تنیده که حصار غیرقابل رخنه بخارج آن برای خود ساخته که دیگر بیرون رفتن نتواند و خود در میان آن بمیرد. گناهکار نیز از گناهان و آثار آنها، حصاری سخت محیط به قلب خود ساخته که رهائی از آن نتواند و به عذاب ابدی گرفتار بشود. آیه مورد نظر چنین میفرماید بعد از نقل قول از یهود که میگفتند، عذاب بجز چند روز انگشت شمار به ما نمیرسد «بلی من کسب سیئة واحاظت به خطیته فاؤلئک اصحاب النارهم فیها خالدون» آری کسانیکه تحصیل گناه کنند و آثار گناه سراسر وجود آنها را فرا گیرد، آنها اهل آتش و همیشه در آن خواهند بود. «اللهم اشغلنا بذکرک و اعذنا من سخطک واجرنا من عذابک وارزقنا من مواهبک وانعم علینا من فضلک وارزقنا حج بیتک و زیارة قبر نبیک صلواتک و رحمتک و مغفرتک و رضوانک علیه و علی اهل بیته انک قریب مجیب وارزقنا عملا بطاعتک و توفنا علی ملتک و سنة نبیک صلی الله علیه وآله». پروردگارا ما را بیاد خودت مشغول کن و از عذاب و غضب خودت ما را محفوظ کن و امان ده و از بخشهای گرانبهایت نصیبمان فرما و از تفضلات خودت برما انعام نما و زیارت خانهات و قبر پیامبرت (که درود بیپایانت و رحمت و مغفرت و رضوانت بر اوباد) بهرهمندمان ساز. چون تو به بندگانت نزدیک و آماده اجابت هستی. «اللهم اغفرلی ولوالدی وارحمهما کما ربیانی صغیرا اجزهما بالاحسان احسانا و بالسیئات غفرانا» پروردگارا مرا و مادرم را بیامرز و آنها را رحمت کن همچنانکه مرا از کودکیم تربیت کرده بزرگم نمودند (خدایا) در مقابل نیکیهای آنها به آنها احسان کن و با غفرانت با بدیهای آنها مقابله کن. اثر تربیت والدین خواننده عزیز شاید توجه داشته باشد که این دو سه جمله از دعا امتثال امر پروردگار است که در سوره بنیاسرائیل در آیه 23 میفرماید: «وقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا» که در این آیه، بعد از اینکه دستور کمال تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر میدهد، میفرماید: و بگو پروردگارا پدر و مادرم را ترحم کن همچنانی که مرا که کودک بودم تربیت کرده بزرگم نمودند. بازهم از خواننده عزیز انتظار است که کلمه «ربیانی» که در آیه مورد نظر هست و در دعا هم بکار رفته توجه کنند که بطور اشاره لطیفه گوشزد مینماید که اگر نبود عاطفه مادران و تدبیر حکیمانه پدران هیچیک از ما تربیت نشده به رشد جسمی و روحیان نمیرسیدیم. این همان ما هستیم که قدرت راندن یک مگس را از خود نداشتیم و اگر لحظهای مراقب مادران از ما دریغ میشد چه بسا در کثافت خود آلوده بودیم. شاید اینکه خداوند در سوره مریم آیه 32 از قول حضرت عیسی(ع) در گهواره به بنیاسرائیل میفرماید: «وبرا بوالدتی ولم یجعلنی جبارا شقیا» خداوند مرا نیکوکار به مادرم قرار داده و مرا جبار و ستمگر و شقاوت پیشه قرار نداده است. چنانچه ملاحظه میشود اگر کسی فرضا بهیچ کس ظلم نکند فقط حق مادر را نشناسد همین جبار و زورگو و بدعاقبت است و این سخن هیچ گزاف نیست. راستی مادر که دوران حمل ما را که بگفته قرآن شریف در سوره لقمان: «وهنا علی وهن» یعنی با ضعف روی شیرخوارگی، سی ماه طول کشیده که قرآن میفرماید: «وحمله و فصاله ثلاثون شهرا» یعنی مدت حمل و از شیر بازگرفتن او در سی ماه انجام گرفته، اگر حق او را نشناسیم ستمگر همین ما هستیم. او بود که شبها بر گاهواره ما بیدار نشست تا به ما خفتن آموخت، او بود که لبخند بر دهانمان نهاد تا لبهای ما چون غنچه گل شکفته شد. او بود که دست ما را گرفت و پا بپا برد تا بما شیوه راه رفتن آموخت. یک حرف و دو حرف بر زبانم بنهاد و طریقه گفتن آموخت. راستی هستی ما از هستی اوست سزاوار است تا او هست و ما هستیم دوستش بداریم. سعدی چو خوش گفت که میگوید: چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چه دیدش پلنگ افکن و پیلتن گر از عهد خردیت یادآمدی که بیچاره بودی در آغوش من نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیرزن در رابطه با آنچه گفته شد پیرامون تربیت پدر و مادر از فرزند و با در نظر گرفتن فرمایش خداوند در سوره لقمان که در قسمتی از وصیتهای حضرت لقمان به فرزندش که میفرماید: «یا بنی لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم» ای پسرک من شرک به خدا نیاور که شرک ظلم بزرگی است. خداوند پس از نقل این اندرز از لقمان میفرماید: «و وصینا الانسان بوالدیه» تا آنجا که میفرماید: «ان اشکرلی ولوالدیک الی المصیر» یعنی ما هم بانسان سفارش درباره والدینش نمودیم تا که میفرماید شکر من و والدینت را بجای آور؛ تنها به سوی من بازگشت (همه) است. مطابق آنچه گفته شد و از همین آیه استفاده میشود حق پدر و مادر دنبال حق خداوند است. البته حق انبیاء و علماء و مربیانی که تربیت دینی انسان مربوط به آنها است جز حق خداوند است. ادامه دارد امیرالمؤمنین (ع): «اعجاب المرء بنفسه یدل علی ضعف عقله» (بحار، ج 17، ص79) خودپسندی انسان، دلیل بر ضعف عقل و نادانی او است.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 468 |