تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,310 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,250 |
حقوق والدین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 78، خرداد 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
حقوق والدین قسمت پنجم در شماره گذشته موقعیت ویژه مادر را متذکر شدیم و از روایات استفاده کردیم که حق مادر نسبت به پدر اولویت دارد. وجدان انسان نیز این مسأله را تایید می کند زیرا مادر زحمتهای بیشتری را در راه نگهاری فرزند متحمل شده و فداکاری بیشتری نیز از خود نشان داده و از نظر رقت و حساسیت بیشتر نیازمند اظهار محبت است. حقوق ویژه پدر ولی در مورد پدر نیز روایات خاصی وارد شده است: از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: «رضا الرب فی رضا الوالد»- رضایت پروردگار در رضایت پدر است. و در روایتی دیگر فرمود: «ان الوالد باب من ابواب الجنه فاحفظ ذلک الباب»- پدر دری از درهای بهشت است آن را نگهدار، یعنی خشنودی او راهی به بهشت است. امام زین العابدین (ع) در بیان حق پدر می فرماید: «واما حق ابیک فان تعلم انه اصلک وانه لولاه لم تکن فهمهارأیت فی نفسک مما یعجیک فاعلم ان اباک اصل النعمة علیک فیه فاحمدالله واشکره علی قدر ذلک ولاقوة الا بالله». حق پدر بر تو این است که بدانی او اصل و ریشه و است و وجود تو وابسته به او است؛ اگر او نبود تو هم نبودی پس هرچه از خودبینی که تورا خوش آید بدان که اصل آن نعمت پدر است. خداوند را سپاس گوی و بر آن نعمت شکرگزار و هرگز نتوانی مگر آن که خدا خواهد. در مواردی همه خوبیهای فرزند و نعمتهای او مستند به پدر است زیرا پدر او را به بهترین وجه تربیت کرده، اخلاق خوب به او منتقل ساخته، راه و رسم زندگی را آموخته، یا برایش آموزگار خوبی بووده یا او را تا نهایت تحصیلات کمک کرده، از نظر دینی و مذهبی او را متعهد و پای بند نموده، حلاوت ایمان را به او چشانیده و او را در این راه به احسن وجه راهنما بوده، از نظر مادی نیز حوائج او را برآورده و برای آینده اش پیش بینی کرده، خانه و همسر مناسب برایش تهیه نموده او را در جامعه آبرو داده و از آبروی خود نیز او را بهره مند ساخته، از نظر عوامل ارثی نیز به دلیل این که پدر خود از خانواده ای بافضیلت است مقتضیات خوبی در نهادش به وجود آورده و از آن بالاتر مادری را که برایش انتخاب کرده خود و خانواده اش بافضیلت و با تقوی هستند. در حدیث امام صادق (ع) یکی از حقوق فرزند بر پدر (اختیاره لوالدته) ذکر شده است یعنی مادر خوبی برای فرزندانش اختیار کند. خلاصه چنین پدری که واسطه همه نعمتهای الهی برفرزند است بدون شک حقی بسیار عظیم دارد که هرگز انسان از عهده شکرش برنمی اید و در برابر چنین نعمت والائی بجز خضوع و اظهار عجز چاره ای نیست. ولی بطور عموم پدر حتی اگر آن گونه نباشد چون اصل و ریشه فرزند است و وجود فرزند متکی و مستند به اواست، باید فرزند این معنی را در خود احساس کند که هرچه دارد ازپدر است هرچند ممکنن است او از پدر داناترو مؤمن تر باشد یا اصلا پدرش چندان تعهد و ایمانی نداشته باشد ولی بهرحال چون او اصل در وجود فرزند است و هم خوبیها در پرتو اصل وجود او است، پس باید او را ریشه نعمتهای خود بداند. و معمولا انسان چنین احساسی را دارد و لذا سعی می کند خوبیهای پدر را در جامعه جلوه دهد و به آن افتخار کند. انسان هر چه پدرش را بد بداند حاضر نیست از دیگران بدی او را بشنود و تحمل شنیدن ناسزا به پدر را ندارد زیرا احساس می کند این ناسزا به خودش بر می گردد؛ این معنی ناشی از همین احساس است که پدر اصل و ریشه خود می داند. بنابراین نباید هیچ گاه خود را از پدر برتر بداند و پول، قدرت و میزان تحصیلات خود را به رخ او بکشد. حقوق پدر بر فرزند و بر این اساس در شریعت اسلام برای پدر احترام خاصی و حقوق ویژه ای در نظر گرفته شده است. در روایتی مردی از رسول خدا (ص) می پرسد: پدر بر فرزند چه حقی دارد؟ پیامبر اکرم(ص) در پاسخ می فرماید: «لایسمیه باسمه، ولایمشی بین یدیه، ولایجلس قلبه، ولایستسب له» او را به نام نخواند و پیشاپیش او راه نرود و قبل از او ننشیند و موجبات ناسزاگوئی دیگران به او را فراهم نسازد. اینها نمونه هائی از احترام است که حضرت بیان فرموده است: 1- این که او را همیشه به عنوان پدر خطاب کند و به نام نخواند. احساس پدری نوعی احساس تکامل است و لذا هر انسانی در روزی که اولین فرزندش متولد می شود بلکه به محض تکون او، احساس خاصی به او دست می دهد که گویا به مرحله جدیدی از تکامل انسانی رسیده است و همین که فرزند همیشه او را به عنوان پدر خطاب کند این احساس را در او بر می انگیزد و به او لذت خاصی می دهد بعلاوه عاطفه پدری نسبت به فرزند نیز تحریک می شود و از این جهت نیز احساس لذت می کند. اصولا افرادی که مقام والائی در جامعه یا در محیط خانه دارند را نباید به نام خواند. و این نوعی احترام است که عنوان آنها مطرح شود. ولذا خداوند متعال از این که رسول الله (ص) را به نام بخوانند نهی فرمود: «یا ایها الذین آمنوا لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا» ای کسانی که ایمان آورده اید رسول خدا را به آن نحو نخوانید که یکدیگر را می خوانید. یعنی او را به نام نخوانید. وقتی مردم پرسیدند: پس چگونه شما را بخوانیم؟ فرمود: بگویید: یا رسول الله! این عنوان همیشه آنها را متذکر خواهد کرد که او را واسطه رسیدن پیامهای خداوند بدانند نه یک انسان معمولی. در عین حال در روایت است که حضرت زهرا سلام الله علیها نیز آن حضرت را پس از نزول آیه یا رسول الله خطاب کرد. حضرتش را از این مطلب خوش نیامد و فرمود: این حکم برای تو نیست، تو مرا به همان عنوان پدر بخوان که مرا بیشتر خوش می آید و خداوند نیز از آن راضی تر است. البته این احترام درباره مادر نیز باید رعایت شود. 2- پیشاپیش او را نرود و هرگاه بجائی رسیدند و با هم بودند، فرزند قبل از پدر ننشیند. این نهایت احترام در برخوردهای شخصی است. معمولا این گونه احترامها را با شخصیتهای سیاسی و مذهبی و اجتماعی رعایت می کنند. ولی بدلیل «بین الحباب تسقط الآداب» در مورد پدر و مادر رعایت نمی شود و این اشتباه است. در روایات بسیار بر این امر تأکید دشه که این گونه احترامها در برخوردهای شخصی باید در مورد پدر و مادر و حتی سایر نزدیکان رعایت شود و بخصوص در مورد پدر تأکید بیشتری شده است که عاطفه و احساسات و نزدیکی زیاد نباید از عظمت و هیبت مقام پدر بکاهد و همیشه انسان پدر را بعنوان یک موجود برتر بداند و در برابر او خضوع و خشوع داشته باشد. در روایاتی دیگر از رسول خدا (ص) که: «من حق الوالد علی ولده ان یخشع له عند الغضب» یکی از حقوق پدر بر فرزند است که هرگاه او خشمگین شود، فرزند در برابرش خشوع و فروتنی و تسلیم داشته باشد. و این مسأله مهمی است که انسان در برابر خشم پدر مانند خشم دیگران برخورد نکند که با خشم متقابل آن را پاسخ بگوید. رعایت این مسائل بسیار مهم و بسیار مشکل است. 3- «ولایستسب له» یعنی کاری نکند که دیگران پدرش را ناسزا بگویند. اگرانسان بخاطر احترام پدر این مطلب را رعایت کند بطور کلی اخلاق و رفتار او در جامعه موردپسند عامه مردم خواهد بود زیرا عامه مدرم چنین اند که اگر از کسی بدرفتاری ببینند پدرش را ناسزا می گویند، اگرانسان حداقل بخاطر رعایت احترام پدر رفتار خوب و مناسب داشته باشد طبیعی است که بطور کلی دارای اخلاق حسنه خواهد بود. این مسأله نیز از ویژگی های پدر است و کمتر موردی است که افراد بددهن، مادران را ناسزا بگویند غالبا پدر است که مورد تعرض ناسزاگویان واقع می شود زیرا او اصل و ریشه انسان است گرچه این امر در مورد مادر نیز در روایات وارد شده است. حقوق پدر از نظر فقهی پدر از نظر فقهی نیز حقوق و ویژگی هایی دارد که بعضی از آنها را متذکر می شویم: از حقوق ویژه پدر ولایت بر فرزند غیربالغ یا سفیه یا دیوانه است، مشروط بر اینکه سفاهت و دیوانگی بعد از بلوغ عارض نشده باشد. مادر چنین ولایتی را ندارد پدر و جد پدری هرچه بالا رود می توانند در اموال فرزند صغیر یا قاصر تصرف کنند البته تصرفی که به مصلحت فرزند باشد یا حداقل ضرری برای او نداشته باشد. و همچنین ولایت دارند بر او در امر ازدواج. می توانند برای پسر صغیر یا قاصر خود دختری را عقد کنند یا دختر صغیر یا قاصر خود را برای مردی عقد کنند این ولایت نیز مشروط است به رعایت مصلحت او احیانا و عدم مفسده حتما. و از حقوق ویژه پدر ولایت در امر ازدواج دختر باکره است هرچند بالغ و عاقل باشد و سفیه نباشد البته این ولایت از نظر فقها مورد اختلاف است بعضی بطور کلی ولایت را قائلند یعنی پدر می تواند دختر بالغ و عاقل خود را بدون اجازه او بعقد کسی درآورد و دختر حق اعتراض ندارد و بر این امر روایاتی دلالت کرده است و روایاتی نیز برخلاف آن دلالت دارد. مرحوم سید در عروه احتیاط میکنند که اگر چنین عقدی صورت گرفت یا دختر رضایت بدهد و یا شوهر طلاق بدهد و همچنین اگر عقد با موافقت دختر و بدون رضای پدر یا جدپدری بود و حضرت امام در این مسأله حاشیهای ندارند، معنای این احتیاط این است که ممکن است عقد صحیح باشد ولی چون مسأله مهم است و احتمال فساد عقد بدون رضایت دختر وجود دارد نباید به این عقد ترتیب اثر داده شود احتیاطا ولذا لازم است بنابر احتیاط طلاق بدهند. و بعضی از فقها تفصیلی دادهاند و حضرت امام گرچه در تحریر الوسیله و توضیح الماسئل کسب رضایت پدر را احتیاطا لازم دانستهاند ولی در استفتاهائی که بعدا از محضر مبارکشان شده است به این امر فتوی دادهاند. در دو مورد این حق از پدر سلب میشود: در صورتیکه غائب باشد بگونهای که اجازه گرفتن از او ممکن نباشد با فرض نیاز دختر به تعجیل در ازدواج. در صورتیکه پدر بدون دلیل موجهی دختر را از ازدواج با مردیکه شرعا و عرفا کفو او است منع کند با فرض تمایل دختر. و در استفاءات اخیریه این امر قید دیگری اضافه شده است و آن نیاز دختر است به ازدواج با فرض اینکه بترسد اگر از این ازدواج صرفنظر کند شوهر خوبی برای او پیدا نشود. (پاسدار اسلام- شماره 1- صفحه 36) ضمنا حق مذکور همچنانکه برای پدر است برای جد پدری نیز میباشد ولی رضایت مادر و برادر و جد مادری و امثال آن دخالتی ندارد. و از حقوق ویژه پدر بر پسربزرگتر است که نمازها و روزههای فوت شده او را تقاضا کند که در این مورد نیز مادر چنین حقی را الزاما ندارد گرچه رعایت چنین امری در مورد ما در نیز خوب است و بعضی از فقها به آن فتوی دادهاند، بعضی نیز احتیاط میکنند و حضرت امام نیز در تحریرالوسیله احتیاط مستحب دارند و همچنین خوب است این احتیاط را فرزندان ذکور غیر از پسر بزرگتر اگر او قضا نکند رعایت نمایند. و از ویژگیهای پدر است که روزه مستحبی بدون اذن او مکروه است یعنی ثوابش کم میشود بلکه احتیاط در ترک است. و اگر موجب اذیت او باشد بلحاظ شفقت و دلسوزی، روزه باطل و حرام است که البته این حکم در مورد ایذاء مادر نیز صدق میکند واگر روزه مستحبی موجب ایذاء مادر باشد که از روی دلسوزی منع کند روزه باطل است و رعایت نهی غیر شفقی مادر نیز خوب است ولی اجازه او شرط نیست یعنی اگر او اطلاع نداشته باشد اشکالی ندارد و اما اذن پدر به احتیاط مستحب خوب است رعایت شود یعنی بهتر است بدون اطلاع او روزه مسحبی نگیرد مگراینکه بداند او راضی است. پدر از نظر احکام شرع ویژگیهای بسیاری دراد که متأسفانه بابی در فقه به این امر اختصاص داده نشده است که همه حقوق پدر یا حقوق والدین در یک جا جمع آوری شده باشد. مثلا یکی از آن احکام این است که هیچگاه پدر را بخاطر قتل عمدی فرزند قصاص نمیکنند و فقط دیه بر او واجب است و همچنین کفاره قتل باید بپردازد حتی اگر پدر کافر باشد و فرزند او مؤمن قصاص جایز نیست ولی مادر اگر فرزند خود را عمدا بکشد قصاص میشود و همچنین حد قذف در مورد پدری که فرزندش را قذف کند جاری نمیشود. قذف بمعنای تهمت زدن به زنا یا لواط است. اگر کسی دیگری را چنین تهمتی بزند و نتواند آن را شرعا ثابت کند. متهم حق دارد از او شکایت کند و مطالبه اجراء حدقذف بنماید. حدقذف هشتاد ضربه شلاق است. و از این حکم استثناء شده است قذف پدر فرزند او همچنین اگر مرد همسر خود را قذف کند و او فوت کرده و وارثی بجز فرزند او قذف کننده نداشته باشد که دراین صورت نیز فرزند نمیتواند مطالبه اجرا حد بر پدر خود به خاطر مادرش بکند. البته چنین پدری تعزیر میشود به خاطر گناهی که مرتکب شده نه به خاطر گناهی که مرتکب شده نه بخاطر حق فرزند. ولی چنین حکمی در مورد مادر نیست واگر مادر فرزندش را قذف کند حد جاری میشود. و همچنین در مورد شهادت که مشهور میان فقها این است که شهادت فرزند علیه پدر پذیرفته نیست چه در امور مالی و چه در حدود و جنایات و حضرت امام دامظله در تحریر، پذیرفتن شهادت او را مشکل دانسته و فرمودهاند «فیه تردد» این حکم نیز در مورد مادر نیست. و همچنین از ویژگیهای پدر این است که میان او و فرزند ربای معاملی جایز است هر کدام میتوانند جنس ربوی را به بیشتر یا کمتر آن بدیگری بفروشند ولی این معامله با مادر مانند سایر افراد جایز نیست؛ البته این حکم در مورد زن و شوهر نیز صادق است. و از ویژگیهای پدر است که قسم فرزند با منع او صحیح نیست یعنی اگر فرزند قسم بخورد که کاری را انجام دهد یا ترک کند اگر پدرش او را از قسم خوردن منع کند، قسمش منعقد نمیشود و اگر مخالفت آن کند کفارهای ندارد بلکه اگر قسم بخورد و پدر مطلع شود میتواند قسم او را فسخ نماید. و اثر آن از بین میرود و این امر اختصاص ندارد به فرزندی که تحت سرپرستی پدر است بلکه حتی اگر مستقل باشد. و از این بالاتر اینکه اگر فرزند بدون اطلاع پدر قسمتی بخورد- بازهم به فتوای حضرت امام دام ظله- قسمش منعقد نیست و باید رضایت او را تحصیل نماید بلکه اگر مطلع شد ولی ساکت ماند نه رضایت داد و نه آنرا منع کرد باز هم قسم او صحیح نیست و اثری بر آن مترتب نیست گرچه در این دو صورت احتیاط مستحب این است که مخالفت قسم نکند واگر کرد، کفاره بدهد و مسأله اخلاقی است ولی فتوای حضرت امام در تحریرالوسیله همان است که ذکر شد. البته در نذر فرزند اجاز پدر شرط نیست. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 76 |