تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,361 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,304 |
خدافراموشی، خود فراموشی است | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 80، مرداد 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تجلی عرفان از مناجات ماه شعبان» آیت الله محمدی گیلانی خدافراموشی، خود فراموشی است شناخت ذل عبودیت، سراپرده عز ربوبیت است میزان قوت سیر و سلوک الی الله، به میزان قوت همین شناخت است. ضعف این معرفت، پرده خودبینی را که ضخیمترین حجاب است پدید میآورد شناخت ذل عبودیت، همان میثاق مأخوذ در موطن و موقف الهی است. امام صادق علیهالسلام فرمودند: این معرفت در وجود بنی آدم ثبت شده ولی موقف الهی را فراموش کردهاند. نسیان موقف و خدافراموشی، خودفراموشی است. خاستگاه حول و قوه الهی، حب خداوند است. حب عبد به خدایتعالی محفوف به دو محبت از جانب خداوند است. حب به خدایتعالی، اتباع از رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم را مستلزم است. اشارهای به اصناف محبوبین عندالله تعالی در قرآن کریم. از محبوبترین این اصناف، رزمندگان فی سبیل الله هستند که هیچگونه شکاف و تفرقهای در صف آنان نباشد. حدیثی در فضیلت جهاد و مرزبانی قوله: «الهی لم یکن لی حول فاتنقل به عن معصیتک الا فی وقت أیقظتنی لمحبتک و کما اردت ان اکون کنت فشکرتک بادخالی فی کرمکو لتطهیر قلبی من اوساخ الغفلة عنک»: «الهی، قدرتی که بدینوسیله از نافرمانیت باز گردم، ندارم گر در وقتی که برای بهرهگیری از محبتت بیدارم فرمودی و در این صورت بوده چنانکه خواستی همانگونه شدم، پس شکرگزاریت کردم از آن رو که مرا در حریم خویش پذیرا شدی و قلبم را از پلدیهای غفلت از خویش تطهیر فرمودی». شناخت ذل عبودیت، سراپرده عز ربوبیت است این فراز از مناجات شریفه، به شناخت ذل و فقر عبودی که سراپرده ربوبی است، اشارت دارد. معرفت ذل عبودیت، کلید ابواب همه مقامات، و گذرگاه جملگی احوال نشاط انگیز و توفنده رهروان الی الله است، معرفت ذل عبودیت بالهای براق عرش پیمای انسان بلنداختر است که صفیر را از کنگره عرش لبیک گویان استقبال مینماید و فقط با این بالها است که در آن سرزمین عشق افزا «عند ملیک مقتدر» نزول میکند. معرفت ذل عبودیت، شبستان و سراپرده عز ربوبیت است، زیرا شناسائی فقر و ربط و حاجت و تعلق و تدلی که حقیقت هر ممکن الوجودی است، ملازم با شناسائی غنی بالذات و مربوط الیه است. پس شناخت ذل عبودیت، سراپرده عز ربوبیت است و نیروی سلوک هر سالکی با این میزان سنجیده میشود و هر اندازه این شناخت قویتر باشد،سالک در سلوک الی الله نیرومندتر است و هر اندازه این جنبه، ضعیفتر باشد، خودبینی و خودخواهی، قویتر خواهد بود و طبعا از قرب به سراپرده عز ربوبی، دورتر است و این حجاب خودبینی است که از همه حجابها ضخیمتر است، بلکه حجاب بین خدایتعالی و بین بشر جز خودبینی نیست، چنانکه از امام موسی بن جعفر علیهما السلام روایت شده «ولا حجاب بینه و بین خلقه الا خلقه»[1] معرفت ذل عبودیت، همان میثاق و اعترافی است که در عالم ذر بر همگان عرضه گردید و جملگی از سعید و شقی بر آن گردن نهادند و این میثاق فطری از همه آنان مأخوذ شد و بدون هیچ استثنائی همگی در جواب: «الست بربکم» جمله «قالوا بلی شهدنا» گفتند و اعتراف به ذل عبودی خویش و عز ربوبی پروردگار متعال نمودند، و با اشهاد و احضار حق تعالی، آنان را بر حقیقت وجودشان دریافتند که جز فقر و ربط محض به حضرت واجب الوجود تعالی چیز دیگری نیستند، و در افق بیکران هستی، هیچ فاعل و مؤثری بالاستقلال جز حضرت پروردگار متعال نیست و همه ممکنات چنانکه در اصل وجود، آویخته و متدلی به واجب الوجودند، در همه افعال و آثار وجودشان نیز به حضرتش آویختهاند و در ذیل آیه اخذ میثاق و اقرار بر ذل عبودیت و عز ربوبیت، علی بن ابراهیم به سند صحیح از عبدالله بن مسکان نقل میکند که گفت: به امام صادق(ع) راجع به این آیه: «واذ اخذ ربک من بنی آدم...»[2] عرض کردم: «معانیة کان هذا؟ قال علیه السلام: نعم فثبتت المعرفه و نسوا الموقف ...» «آیا این اخذ میثاق از بنی آدم و اعتراف آنان به ذل عبودیت و عز و ربوبیت، به نحو عینی و شهودی انجام گرفته؟ فرمودند: بلی، این معرفت در وجودشان ثبت شده، ولی موقف و موطن اخذ میثاق را فراموش کردند» بلی! نسیان موقف الهی و خدافراموشی، خودفراموشی و کوردلی است که ضخیمترین حجاب از قرب الهی است بلکه در خبر مروری از امام کاظم علیهالسلام، یگانه حجاب، همین حجاب خودبینی و خودفراموشی است و با خرق این حجاب است که همه مسافتها را مهاجر الی الله طی می کند و به سراپرده عز ربوبی تشرف مییابد و بالعیان میبیند که همه ممکنات در اصل وجودشان و رشحات و آثار آن متدلی به قیوم مطلقند و همگی در موقف میثاق مترنم به «لا حول و لا قوة الا بالله» میباشند و تأویل این آیه کریمه را عیانا مشاهده میکنند: «ان الذین تدعون من الله لن یخلقوا اذبابا ولو اجتمعوا له وان یسلبهم الذباب شیئا لایستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب، ماقدروا الله حق قدره ان الله لقوی عزیز»[3] به آنهائی که با دیده استقلال در تأثیر مینگرید، و برای رفع نیازتان، آنها را که غیر خدایند میخوانید، و نزدشان دریوزگی میکنید هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند و گرچه همگی برآفرینش آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی از آنها برباید، از پس گرفتنش از آن عاجزند، زهی ناتوانی طالب و مطلوب. آنچنان که باید قدرخدای تعالی را نشناختند، فقط خداوند است که توانا و عزیز مطلق و بالاستقلال است. حدیث قدسی لطیفی، امام المحدثین مولانا الکلینی رضوانالله علیه، در اصول کافی از امام رضا(ع) نقل میکند که ما به نقل و ترجمه آن اکتفا میکنیم و شرح آن موکول به ظرف توفیق است: ایشان از احمدبن محمد بن ابی نصر علیه الرحمه روایت فرموده که گفت: امام رضا علیه السلام فرمودند: «قان الله: یا ابن آدم بمشیئتی کنت انت الذی تشاء لنفسک ماتشاء و بقوتی ادیت فرائضی و بنعمتی قویت علی معصیتی، جعلتک سمیعا بصیرا قویا، ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک و ذاک أنی أولی بحسناتک منک و انت اولی بسیئاتک منی و ذاک أننی لاأسأل عما أفعل و هم یسألون»[4] «خدای تعالی میفرماید: ای فرزند آدم! این توئی که باخواست من میخواهی هر چه که برای خود میخواهی، با توانائی من فرائض مرا انجام میدهی و با نعمت من برنافرمانی من توانائی، من ترا شنوا و توانا و بینا کردم، هر نیکی که به تو میرسد از خداوند است و هر بدی که به تو میرسد از خودت است، زیرا من ولی حسناتم و از تو سزاوارتر به حسناتت هستم، و تو به سیئاتت از من سزاوارتری، زیرا آنچه که من انجام میدهم، مورد سؤال نیستم و آنان هستند که مسئول افعال خویشند». بیداری در جهت حب الهی حاصل آنکه، در دائره امکان، فاعل بالاستقلال، غیرمعقول است و هر فاعل و مؤثری در فعل و اثرش با امداد و حول قوة الهی، فاعل و مؤثر است و حتی در انصراف و بازگشت از معصیت، نیز محتاج بحول و قوه الهی است که در این فراز از مناجات، با لطیفترین عبارت بیان فرموده، و یقظه و بیداری در جهت حب الهی را خاستگاه حول و قوه ربوبی در انصراف از نافرمانی حقتعالی میشناساند، و با تعبیر: «أیظتنی لمحبتک» یادآور میشود که ایقاظ و بیدار کردن، ابتداء از خداوند متعال افاضه میشود و به دنبال این بیداری و قیام، از خواب غفلت در گاهواره طبیعت، افق دلکش محبت الهی را که مدخل تماشاگه راز است، با چشم بصیرت مشاهده میکند و با فطرت بیدار شده، ادراک مینماید که: ایقاظ الهی، خود محبتی است از سوی حضرتش که بدون هیچ عوض و غرضی به وی ارزانی گردیده است و به دنبال خود، محبت عبد به خداوند عزوجل است که لازمش اتباع و پیروی از رسول الله(ص) است که جزاء و پاداش آن محبت خدای تعالی است و بنابراین محبت عبد به خداوند متعال، محفوف به دو محبت از جانب خدای کریم است: 1- محبت ابتدائی: که همان ایقاظ و بیداری بخشیدن به عبد است از خواب غفلت در مهد بدن. 2- محبت جزائی: که مترتب بر متابعت از رسول الله(ص) در انجام فرائض و نوافل میشود، و در همه امور به حضرتش که اسوه حسنه است، تأسی میکند، و در میدان این دو محبت ربوبی(ابتدائی و جزائی) محبت عبد واقع گردیده همانند توبه عبد که محفوف به دو توبه از دای تواب است، یکی توبه ابتدائی و دیگری توبه جزائی یعنی قبول توبه که برتوبه عبد، مترتب میگردد، چنانکه قرآن مجید تصریح بدان فرموده: «ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب الرحیم»[5] باری؛ در نیاز آباد امکان، فاعل مستقل، ممتنع است و هر فاعل ممکن، همانطور که در اصل وجود، محتاج به واجب تعالی است، در فروع و آثار وجودش نیز محتاج به حضرت او است و به یک کلام: «لامؤثر فی الوجود الا الله» ولی نکته باریک در فراز مذکور از مناجات مورد شرح، این است که: ایقاظ و بیدار کردن از غفلت را منشأ حول و قدرت بر بازگشت از معصیت اعلام مینماید، و افق دید این بپاخاسته از خواب را، محبت خدای تعالی میداند، و همین حب الهی است که عبد را به پیروی از رسول الله(ص) موفق میسازد و احیانا در دو بعد، اتباع از نبی اکرم(ص) توفیق سلوک مییابد: در بعد اداء فرائض و در بعد ملازمت نوافل که از ثمرات آنها، قرب فرضی و نفلی همراه با حب فرضی و نفلی است. و به این واقعیت ناظر است آیه شریفه: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله»[6] و حدیث شریف معراج: «ما یتقرب الی عبد من عبادی بشی احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافلة حتی أحبه ...»[7] تفسیری است از آیه مزبور. اشارهای به اصناف محبوبین خدای تعالی ایه مذکوره دارای مدلول گسترده و عمیقی است، زیرا محبوبیت هر بنده سالکی را عندالله تعالی، مشروط به اتباع از رسول الله(ص) اعلام فرموده است و سیاق «فاتبعونی یحببکم الله» ظاهر در حصر است و مفاد آن چنین میشود که: هر صفتی را که حق تعالی به جهت آن، صاحبش را محبوب خود، اعلان فرموده است، ناگزیر حصول ان صفت، از طریق متابعت از رسول الله(ص) است. واصناف محبوبین عندالله تعالی با ذکر صفاتشان در قرآن مجید آمدهاند، مانند: «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» و «یحب المحسنین» و «یحب الصابرین» و «یحب المتقین» و «یحب المتوکلین» و «یحب الشاکرین» و غیراینها آیات دیگری که در آنها محامد صفات أحباء الله تعالی بیان گردیده، و جملگی از وحی الهی تلقی شده است، چه آن حضرت هیچگاه بهوای نفسانی سخنی نفرموده: «وما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی» و چنانکه خود مطاع در همه امور برای امت است، خود نیز مطیع وحی الهی بوده است، و این حقیقتی است روشن که متکررا در سورههایی از قرآن کریم اعلان شده است: در سورههای انعام، اعراف و یونس آمده است: «ان اتبع الا ما یوحی الی» و در سوره احقاف، آیه نهم میفرماید: «ما أدری ما یفعل بی ولابکم ان اتبع الا ما یوحی الی» و اینچنین مامور شدند که موقعیت خویش را اجهار کنند و علی رؤوس الاشهاد اعلان نمایند که به آنچه درباره او و امت انجام میگیرد، علمی از خود ندارد و همه فرائض و سنن «مایفعل ...» از جانب وحی است و او پیرو و مطیع وحی است و نتیجه این تبعیت تام از وحی الهی، ظهور آیات و کرامات بدست پیرو و مطیع است و به عبارتی: تبعیت تام از افعال و آداب تشریعی، منتج مظهریت برخی از فعل الله تکوینی میگردد، و حبیب الله تعالی چنانکه خدای تعالی، سمع و بصرش در قرب نافلهای میگردد، او نیز سمع الله تعالی و عین الله الناظرة در قرب فریضهای میشود. رزمندگانف محبوب خدایند و از محبوبترین اصناف نزد خدای متعال، مجاهدین و مقاتلین فی سبیل الله هستند که جهاد و قتالشان در صف واحدی فشرده که هیچگونه شکافی در آن نباشد و همانند بنیانی فراهم آمده از سراب مذاب باشد، انجام گیرد، چه شکاف تنازغ و تفرق، مدخل شیاطین بوده و وحدت سبیل الله با آن ممکن نیست، و از این احباء الله تعالی قران مجید چنین یاد میکند: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص»[8] بلی، همانطور که در روایت آمده: «خیر الناس من نفع الناس» قیام برای اعزاز دین و علو کلمة الله تعالی، مقامی است که بهاء آن محبوبیت عندالله تعالی است، و در حدیث است که مردی به رسول الله(ص) عرض کرد: غاری سراغ دارم در کوهی، خوشم میآید که در آن برای عبادت و صلاة، رحل اقامت افکنم تا اجلم برسد. در جواب فرمودند: «لمقام احدکم فی سبیل الله خیر من صلاته ستین سنة فی أهله» «اقامه فی سبیل الله بهتر است از شصت سال نماز در خانه و اهل خویش» زیرا اقامه فی سبیل الله- و گرچه نوبتی هم باشد- نفع آن، عام بوده و در آن اعزاز دین و علو کلمة الله است. و به این ملاحظه در حدیث نبوی(ص) آمده است: «الجهاد سنام الدین» «بلندا و قله رفیع دین، جهاد است» و حتی مرابطه و مرزبانی که آن همه فضیلت دارد، بخاطر اعزاز دین و نفع عموم مسلمین است و از وجود اقدس رسول خدا(ص) روایت گردیده: «لرباط یوم فی سبیل الله صابرا محتسبا من وراء عورة المسلمین فی غیر شهر رمضان، افضل عندالله من عبادة مائه سنة صیام نهارها و قیام لیلها، ولرباط یوم فی سبیل الله صابرا محتسبا من وراء عورة المسلمین فی شهر رمضان، افضل عندالله تعالی من عبادة ألف سنة، صیام نهارها و قیام لیلها، و نم قتل مجاهدا و مات مرابطا فحرام علی الأرض أن تأکل لحمه و دمه ولم یخرج من الدنیا حتی یخرج من ذنوبه کیوم ولدته أمة و حتی یرفع مقعده من الجنة و زوجته من الحورالعین و حتی یشفع فی سبعین من اهل بیته و یجری له اجر الرباط الی یوم القیامة»[9] «هر آینه یک روز مرزبانی از ممالک اسلام در راه خدا با مقاومت و بدون چشمداشت به مادیت، در غیر ماه رمضان، نزد خدای تعالی برتر است از یکصدسال عبادت که روزها را صائم و شبها را به قیام بگذراند، و هر آینه یک روز مرزبانی از ممالک اسلام در راه خدا با مقاومت و بدون طمع مادی، در ماه رمضان، نزد خدای تعالی برتر است از یکهزار سال عبادت که روزها را صائم و شبها را به قیام بگذراند و کسی که در جهاد شهید شود و یا در هنگام مرزبانی بمیرد، خون و گوشت او برزمین حرام است و از دنیا نمیرود مگر از گناهانش پاک شود همانند روزی که از مادرش زائیده و قبل از مردن، جایگاه خود را در بهشت و همسرش از حورالعین را میبیند و برای گروهی از خاندانش شفیع میگردد و اجر مرزبانی تا روز قیامت برای او جاری است». ادامه دارد سربار دیگران! پیامبر اکرم(ص): «ملعون ملعون من القی کله علی الناس» (وسائل ج 5 ص 133) نفرین و لعنت خداوند بر کسی باد که بار زندگیش را بر دوش دیگران بیفکند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 107 |