تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,396 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,340 |
عاشورا، تداوم بخش اسلام محمدی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 81، شهریور 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
عاشورا، تداوم بخش اسلام محمدی با ظهور اسلام بصورت قدرتی در مدینه، وحشت و اضطراب بر سران شرک و نفاق مسلط گشت و بدنبال آن جنگهای بدر، احزاب، حنین و... اتفاق افتاد، اما سرانجام اسلام علی رغم خواست آنان، از میان طوفان حوادث راه خویش را به تاریخ گشود و در جهان رنگ جاودانی یافت، ولی با این پیروزی، دشمنیها و خصومتهای دیرینه بعضی از سران شرک با اسلام پایان نیافت، و از آنجا که خود را از رویاروئی با اسلام عاجز یافتند، به ناچار در صف مسلمین در آمده و با تظاهر به اسلام، به مخالفت با آن برخاستند و از این رو قرآن کریم در سوره «مائده» به آنان هشدار داده و می فرماید: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون»- امروز کافران از (نابودی) دینتان نومید گشته اند، پس از ناحیه آنان بیمی به خود راه ندهید، بلکه از (مخالفت) با من بیمناک باشید. با توجه به اینکه آیه یاد شده در حجة الوداع و پس از پیروزی اسلام و شکست شرک در جزیرة العرب، نازل گردیده است مفسران چنین اظهار نظر نموده اند که قرآن در این آیه شریفه، جامعه اسلامی را از هر گونه تهدید خارجی اطمینان بخشیده و توجه جامعه را به خطری که از جانب این گونه مسلمان نمایان از داخل در کمین آنها است، معطرف می دارد. اسلام در خطر انحراف یکی از مشکلاتی که شرایع آسمانی در عصر خویش دچار آن بوده اند، خطر انحراف و تحریف شریعت توسط کسانی بوده است که پس از پیامبران داعیه مسئولیت دین و رهبری جامعه را داشته اند، چنانچه امروز بقایای آن شرایع تحریف شده را در گوشه و کنار جهان مشاهده می نمائیم. برای نمونه حضرت موسی(ع) که عمر شریفش را در راه رهائی انسانهای تحت ستم از سلطه فرعون و فرعونیان و مبارزه با آن قدرت طاغوتی عصر خود سپری ساخت، امروز صهیونیسم را در فلسطین اشغالی می بینیم که با ادعای پیروی از شریعت موسی، به خطرناکترین قدرت طاغوتی درمنطقه تبدیل گردیده و به قتل عام ساکنان اصلی آن سرزمین و شکنجه و آزار آنان می پردازد. اسلام نیز پس از پیامبر اکرم(ص) با چنین خطری مواجه بود، و در رأس همه، این خطر از سوی امویان احساس می شد و لذا امام مجتبی(ع) می فرماید: «لو لم یبق لبنی امیة الا عجوز درداء لبغت دین الله عوجا و هکذا قال رسول الله(ص)[1]- اگر از خاندان اموی فردی جز پیرزنی بی دندان و فرتوت باقی نماند، دین خدا را تحریف شده و معوج می طلبد، و این فرموده رسول خدا(ص) است. البته تحریف پیش آمده در دیگر شرایع آسمانی با بعثت پیامبر جدید از دین زدوده و تصحیح می شد و در نتیجه خطر انحراف اسلام در آن موارد به کلی از میان می رفت و آن جریان انحرافی باقی مانده هم پدیده ای غیر از اسلام به حساب می آمد، ولی پس از پیامبر ما که خاتم پیامبران است، دیگر بعثتی در کار نبود تا این تحریف زدوده گردد، و بنابراین اگر فرصت چنان اعوجاج و تحریفی به امویان داده می شد، اسلام برای همیشه از مسیر صحیح خویش جدا گردیده و تلاشها و رشادتها و شهادتهای تمام انبیاء الهی در طول تاریخ و پیروان آنان به هدر می رفت و اسلام راستین محمدی به اسلام اموی تغییر شکل و محتوا می داد، و این همان خطری بود که فلسفه قیام امام حسین(ع) را در عاشورا به وجود آورد و لذا این خطر را به جامعه اسلامی با این جمله کوتاه و درعین حال رسا، هشدار داده و فرمود: و علی الاسلام السلام اذقد بلیت الأمة براع مثل یزید بن معاویة»- زمانی که اسلام به رهبری و فرمانداری فردی چون یزید بن معاویه دچار گردد باید با اسلام برای همیشه خداحافظی نمود، و این خطر را بطور مشروح در خطابه هائی که در میان مردم ایراد نمود، به آنان گوشزد فرمود و در روز عاشورا نیز ارتش اموی را بعنوان «محرفی الکلم و مطفی السنن» مورد خطاب و سرزنش قرار داد یعنی کسانی که قرآن و کلمات خدا را تحریف و فروغ سنت پیامبر را خاموش می نمائید. عاشورا الهام بخش انسانها عاشورا یکی از جنبه های نبرد حق در برابر باطل است که در تاریخ نظیر آن بطور فراوان اتفاق افتاده است ولی آنچه عاشورا را در میان همه آنها مشخص و ممتاز ساخته و از آن جبهه ای به گستردگی تمام تاریخ ساخته است، خصوصیات و ویژگیهائی است که تنها در عاشورا می توان یافت. یکی از این ویژگی ها، ایمان عمیق اصحاب امام حسین(ع) به اسلام و دلبستگی و اطاعت از رهبر و آمادگی آنها را برای مبارزه تا حد شهادت می توان معرفی نمود. امام از همان آغاز حرکت از مدینه، هدف و فرجام قیام خویش را بطور روشن با مردم در میان گذاشته و فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنافانی راحل مصبحاً انشاء الله»- هر کس آماده نثار خونش در راه آرمان ما و مهیای شهادت و لقاء پروردگار است با ما حرکت نماید که من صبحگاهان به خواست الهی کوچ خواهم نمود. در میان راه نیز با افراد تازه پیوسته به کاروان، این مسأله را در میان گذاشته و برایشان همه چیز را روشن ساخت و از اینرو کسانی که از چنین آمادگی برخوردار نبودند. راه خویش را در پیش گرفتند و تنها افرادی با امام باقی ماندند که برای هر گونه پیش آمدی در راه خداوند و برای اطاعت از فرمان رهبرشان حاضر بودند. در جنگ جمل امیرمؤمنان(ع) از میان لشکریان خویش در پی پیدا کردن داوطلبی بود که قرآن را به میان دشمن برده و آنها را به کتاب خداوند دعوت نماید، جوانی بنام مسلم مجاشعی اعلام آمادگی نمود، امام او را از سرانجام آن که، قطع دو دست و شهادت او است آگاه ساخت، جوان گفت: «فهذا قلیل فی ذات الله»[2]- این پیش آمد در برابر ذات اقدس الهی اندک است. و سپس قرآن را گرفته و بسوی دشمن به راه افتاد. امیر مؤمنان (ع) به او نگاهی نموده و فرمود: «ان الفتی ممن حشاالله فلبه نوراً و ایماناً»- بدرستی که خداوند دل این جوان را از نور هدایت و ایمان آکنده ساخته است. در جنگهای عصر پیامبر از چنین انسانهای نمونه و با ایمانی نیز پیدا می شدند ولی عاشورا مجموعه ای از چنین مردان داشت و تمام یاران امام حسین(ع) از این قبیل بودند، چنانچه در شب عاشورا آنها که سخن گفتند، ایمان عمیق و اخلاص بی منتهای خویش را بروشنی نشان دادند و آنها که ساکت ماندند در صحنه خون و ایثار عاشورا آن را به ثبوت رساندند. «مسلم بن عوسجه» نخستین کسی بود که از اصحاب بلند شده و عرضه داشت: «خداوند چنان لحظه ای را پیش نیاورد که ما از شما جدا گردیم در حالی که دشمنان از هر سو به محاصره شما پرداخته اند، در آن صورت چه جواب خدا را خواهیم داد؟ من تا شکستن نیزه ام در سینه دشمن و تا خرد شدن شمشیرم، در دفاع از شما ایستادگی خواهم کرد و سپس با سنگ بر دشمن خواهم تاخت تا آنگاه که به فیض شهادت نائل گردم.» و دیگران نیز مطالب مشابهی که از تصمیم راسخ آنان بر ادامه جنگ تا حد شهادت خبر می داد، به عرض رساندند. بی جهت نبود که امام(ع) درباره آنها فرمود: «من یارانی باوفاتر و بهتر از شما نمی شناسم». ویژگی دیگر عاشورا این بود که تمام کسانی که در عاشورا شرکت جسته و در زمره اصحاب امام درآمده بودند، با آگاهی و درک صحیح از حساسیت زمان به ندای امام لبیک گفتند، آنها می دانستند که اگر در آن مقطع حساس و سر نوشت ساز که امام حسین(ع) برای جلوگیری از انحراف اسلام محمدی از مسیر صحیح خویش، بپا خاسته است، او را تنها گذاشته و یاری ندهند بزرگترین خیانت را به اسلام مرتکب گردیده و اسلام و امام رابخاطر چند روز زندگی بیشتر قربانی سیاست اسلام زدائی امویان خواهندنمود و همین احساس مسئولیت و درک و آگاهی عمیق است که جمعی را در میان اصحاب امام می بینیم که همچون امام حسین(ع)، بهمراه اعضای خانواده خویش بسوی کربلا براه افتاده و در آن بزرگترین جبهه حق علیه باطل شرکت جسته اند. «عبدالله کلبی» هنگامی که خبر حرکت امام بسوی عراق را شنید، تمایل خود را برای حرکت به کربلا، با همسرش در میان گذاشت، همسر عبدالله از تصمیم او استقبال نموده و از او خواست که او را هم در این سفر همراهی نماید و عبدالله و همسرش بطرف کربلا براه افتاده و در کنار هم به شرف عظیم شهادت نائل آمدند. «عمرو بن جناده انصاری» با پدر و مادرش به صف اصحاب امام پیوست، جناده در نخستین حمله به شهادت رسید و مادر، عمرو را آماده میدان نمود، امام نگاهی به او افکند و فرمود: «این جوان پدرش شهید شده شاید مادر تحمل شهادت او را نداشته باشد»! عمرو عرض کرد: «امی امرتنی»- مادرم به من دستور رفتن به میدان داده است. «وهب بن حباب کلبی» به همراه پدر و مادر و همسرش در کربلا شرکت کرد، پس از شهادت پدر، مادر وهب، فرزند را به رفتن میدان توصیه نمود و از او خواست که مبادا علاقه به همسر، او را از جهاد با دشمنان اسلام باز دارد، و برای بار دوم که برای مبارزه به میدان می رفت مادر به او گفت: در صورتی از تو خشنود خواهم شد که ترا در راه دفاع از فرزند پیامبر شهید ببینم. و چنین هم شد. در میان اصحاب امام نیز مردانی را می یابیم که در سن کهولت و پیری، جهاد به فرمان امام را بصورت یک وظیفه مهم و حساس اسلامی احساس نموده و نام خویش را در شمار شهیدان کربلا به ثبت رسانده اند که «حبیب بن مظاهر اسدی» و «جابر بن عروه غفاری» از آن جمله است. جابر باندازه ای پیر و سالخورده است که ابروانش فرو افتاده و جلو دیدش را گرفته بود و لذا دستمالی به پیشانی خویش بست و بر صف دشمنان تاخت، و در میان شهدای کربلا، نوجوانان کم سن و سالی را می یابیم که تا سن ده سال در تاریخ، از آنها یاد شده است. و بدین ترتیب می بینم که عاشورا مجموعه ای است از انسانهای اسوه که با ایمان عمیق و آگاهی کامل از شرائط حساس زمان، در آن جبهه حق علیه باطل شرکت جسته اند، مجموعه ای که هر کس در هر شرائط سنی و موقعیت اجتماعی از زن و مرد هر جامعه ای که باشد می تواند الگوی خویش را از میان آنها پیدا نموده و از او الهام گیرد. و این چنین است که عاشورا برای همه کسانی که نسبت به اسلام و رهبر واقعی عصر خویش احساس مسئولیتی داشته اند، پیوسته الهام بخش و الگو بوده است و حتی پیامبران پیشین در جریان مسأله عاشورا و جانبازی آن روز بزرگ در تاریخ بشر از طریق غیب قرار گرفته اند تا برای آنان نیز در انجام مسئولیت خطیر رسالت اسوه و الگوئی وجود داشته باشد، و از اینرو از امام صادق(ع) در روایتی وارد شده است که: پیامبری بنام اسماعیل را جنایتکاران زمانش گرفتند «فاخذوه فسلخوه فروة رأسه و وجهه» و پوست سر و صورتش را کندند در آن هنگام فرشته ای از جانب خداوند بر او نازل گردید و عرضه داشت: هر دستوری داری در خدمت توأم «فقال: لی اسوة بما یصنع بالحسین(ع) من به آنچه نسبت به امام حسین(ع) انجام می دهند تأسی می نمایم»[3] و با توجه به همین واقعیت است که امیرمؤمنان به فرزندش امام حسین(ع) می فرماید: «یا اباعبدالله اسوة انت قدما» و چنانچه علامه مجلسی در بیان و شرح این جمله می نویسد: بعنی تو اسوه و مقتدای تمام خلق از گذشته بوده ای. امروز که ملت ما برای احیای اسلام و دفاع از ارزشهای اصیل آن بپاخاسته است، امام حسین(ع) و عاشورا را اسوه و الگوی خویش قرار داده و از این رو به مجرد احساس هرگونه خطری نسبت به انقلاب اسلامی، زن و مرد و پیر و جوان با تمام وجود و امکانات آماده دفاع از آن می شوند و بطور قطع، ملتی که امام حسین و عاشورا الگوی خویش قرار داده باشد، هرگز شکست نخواهد خورد، چرا که به خوبی می داند جنگی که امروز میان اسلام محمدی که آنها طرفدار آنند و اسلام آمریکائی که صدامها، آل سعودها و شیوخ مرتجع و دست نشانده منطقه، در جریان است، در حقیقت تداوم همان جنگی است که در جمل و نهروان و صفین و نخلیه و عاشورا میان اسلام محمدی و اسلام اموی اتفاق افتاده است، چنانچه صفین نیز از دید مجاهدان با ایمان و آگاه اصحاب امیرمؤمنان (ع)،تداوم همان جنگهائی بود که میان جبهه شرک و جبهه اسلام در عصر پیامبر(ص) پیش آمده بود و لذا هنگامی که جوانی در صفین پیش عمار می آید و می گوید: من از خانه ام با یقین به گمراهی معاویه و هم فکرانش و به حقانیت علی(ع) و اصحابش به جانب جبهه صفین حرکت کردم ولی دیروز صبح دیدم که مؤذن آنها هم چون مؤذن ما «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله(ص) گفت، مانند ما نماز بسوی قبله خواندند و هم چون ما قرآن تلاوت کردند، از اینرو این سئوال برایم پیش آمد که پس جنگ برای چه؟ دیشب را تا به صبح در حالت تردید گذراندم و امروز صبح آن را با امیرمؤمنان (ع) در میان گذاشتم او مرا برای دریافت پاسخ به شما راهنمائی کرد، عمار دست او را گر فت و پرچم سیاهی را که در اردوگاه معاویه در اهتزار بود به او نشان داد و گفت: «من با این پرچم سه بار در بدر و احد و حنین در کنار رسول خدا(ص) جنگیده ام و اینک چهارمین بار است که با آن می جنگم و این بار نه تنها آن پرچم بهتر نیست بلکه خطرناکتر و شرربارتر است». و سپس از او پرسید آیا تو یا پدرت در آن جنگها شرکت داشته ای؟ عرض کرد: خیر، عمار گفت: آن پرچم هم اکنون در همان محلی بالا رفته که در آن جنگهای شرک با اسلام در اهتزاز بود و ما در همان موضعی هستیم که در زمان پیامبر(ص) در آن موضع قرار داشتیم «و الله لوضربوناباسیافهم حتی یبلغونا سعفات هجر لعلمنا انا علی حق وانهم علی الباطل»[4]- بخدا سو گند اگر آنها ما را با ضرب شمشیر تا دورترین نقطه از میدان جنگ عقب برانند هر آینه باز بر این یقین و باور خواهیم بود که ما در مسیر حق و آنها در راه باطل اند. و در حدیثی رسول خدا(ص) می فرماید: چون خداوند مرا به رسالت مبعوث ساخت و به بنی امیه گفتم: من رسول پروردگارم، گفتند: دروغ می گوئی و به بنی هاشم گفتم: علی بن ابی طالب به من ایمان آورد و ابوطالب از من حمایت نمود سپس خداوند پرچمی را بوسیله جبرئیل فرستاد و در میان بنی هاشم نصب کرد و ابلیس پرچمش را در میان بنی امیه نصب کرد پس امویان و پیروانشان، پیوسته دشمنان ما و شیعیان ما تا روز رستاخیز خواهند بود.[5] و این همان دو پرچمی بود که در عاشورا در دو سوی جبهه امام حسین(ع) و یزید و سپس در طول تاریخ در تمام جبهه های حق و باطل در اهتزاز بوده و هم اکنون و برای همیشه در دو جبهه اسلام محمدی و اسلام ادعائی بر افراشته بوده و خواهد بود و امروز عمارهای انقلاب با بینش و آگاهی کامل، موضع این دو پرچم را بخوبی درک نموده و بهمین دلیل در جنگ و صلح و در هر پیروزی و یا خدای نخواسته شکستی که پیش آید، در کنار پرچم توحید استوار و نستوه باقی خواهند ماند، تا آنگاه که به این آرمان مقس رهبر عظیم الشأن خویش که همان هدف والای تمام انبیاء بزرگوار الهی و امامان معصوم و خواست همه مستضعفان زمین و بالاتر از همه پیام خون رنگ عاشورا است. تحقق و عینیت بخشند که فرمود: «ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیسم و سرمایه درای و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نمائیم».
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |