تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,373 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,314 |
مذمت دنیا | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 81، شهریور 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از نهج البلاغه قسمت هفتم خطبه 233 آیت الله العظمی منتظری مذمت دنیا أَلاَ وصُونُوهَا وَتَصَوَّنُوا بِهَا، وَکُونُو عَنِ الدُّنْیَا نُزَّاهاً، وَإِلَی الْآخِرَةِ وُلاَّهاً. وَلاَ تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوَی، وَلاَ تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْیَا، وَلاَ تَشِیمُوا بَارِقَهَا، وَلاَ تَسْمَعُوا نَاطِقَهَا، وَلاَ تُجِیبُوا نَاعِقَهَا، وَلاَ تَسْتَضِیئُوا بِإِشْرَاقِهَا، وَلاَ تُفْتَنُوا بِأَعْلاَقِهَا، فَإِنَّ بَرْقهَا خَالِبٌ، وَنُطْقَهَا کَاذِبٌ، وَأَمْوَالَهَا مَحْرُوبةٌ، وَأَعْلاَقَهَا مَسْلُوبَةٌ. أَلاَ وَهِیَ الْمُتَصَدِّیَةُ الْعَنُونُ، وَالْجَامِحَةُ الْحَرُونُ، وَالْمَائِنَةُ الْخَؤُون، وَالْجَحُودُ الْکَنُودُ، وَالْعَنُودُ الصَّدُودُ، وَالْحَیُودُ الْمَیُودُ. بحث پیرامون خطبه 233 نهج البلاغه با ترجمه فیض الاسلام و یا خطبه 191 با شرح محمد عبده بود که سفارشات بسیار جالب و آموزنده حضرت امیرالمؤمنین(ع) در مورد تقوی و محافظت و نگهداری آن در این خطبه شیوا مطرح شده است. در ادامه وصیت های حضرت به مسلمانان و مؤمنان بر لزوم تبعیت و پیروی از تقوی در تمام موارد و زمانها و مکانها و نگهداری و محافظت بر آن، که در شماره های گذشته بخشهایی از آن را توضیح دادیم، چنین می فرماید: «ألا فصونوها و تصونوابها». هان، تقوی را نگهدارید و خود را با تقوی حفظ کنید. تقوی را حفظ کنید حضرت دستور اکید می دهند که آگاه باشید، هم باید این تقوی را که بزرگترین نعمتهای الهی است، حفظ کنید و هم خود را بوسیله آن نگهدارید و از منجلاب فساد و تباهی و گناه برهانید. اگر می خواهید از آفات و هواها و هوسهای نفسانی رهایی یابید و اگر می خواهید از شر شیطان نجات پیدا کنید و اگر می خواهید از آتش دردناک جهنم و از غضب الهی، خود را رها سازید، پیوند خود را با تقوی قطع نکنید و لحظه ای از آن جدا نشوید، پس آگاه و هشیار باشید که تقوی را از دست ندهید زیرا وجود تقوی، شما را بهترین نگهبان است. تقوی نعمتی است والا و ارزنده که اگر آن را از دست ندادید و در هر صبح و شام و در هر زمان و مکان و در تمام احوال و اوضاع و حوادث و خوشیها و لذتها و نگرانیها و بلاها و سراها وضراها، به آن روی آورید و از آن استمداد طلبیدید، شما را از انحراف و لغزش و گناه نگه می دارد و حفظ می نماید. «و کونوا عن الدنیا نزاها، و الی الاخرة ولاهاً». خودتان را از دنیا، منزه و پاک کنید و به آخرت عشق بورزید. به دنیا دل نبندید نزاه، جمع تازه است مثل طلاب جمع طالب و نازه به معنای پاک و منزه است. «کونوا عن الدنیا نزاها». به این معنی است که خود را به دنیا آلوده نکنید و «دنیا» مؤنث ادنی است که ادنی افعل التفضیل دانی است بمعنای پست تر پس «دنیا» یعنی پست ترین عالم. ولاه جمع واله است و واله کسی را گویند که به علت عشق و محبت زیاد، واله و سرگردان شده است. «الی الاخره» متعلق به «ولاة» است یعنی عاشق آخرت باشید. خود را منزه و پاک کنید از این عالم که پست ترین و منحط ترین عوالم است و در مقابل عالم آخرت اصلاً بحساب نمی آید. البته خود را از دنیا پاک کنید و برهانید معنایش این نیست که در دنیا دست از هر فعالیت و تلاشی باید برداشت و مانند راهبان و گوشه نشینان، عزلت را اختیار کرد که اینچنین عزلتی در اسلام نیست، بلکه معنایش این است که دلبستگی به دنیا و مال دنیا نداشته باش. فعالیت و کوشش کن و برای خدا کار کن و پول را که با زحمت تهیه می کنی، ضمن اینکه مصرف خانواده و زن و فرزندت می کنی و وسائل رفاه آنها را آماده می سازی- که این خود عبادتی است- در راه خدا نیز مصرف کن؛ مدرسه ای بساز تا فرزندان بی بضاعت در آن تحصیل کنند، بیمارستانی بساز که بیماران را درمان بخشد، مرکزی بنا بگذار که دردمندان را چاره ساز باشد. خود را به دنیا آلوده نساز، معنایش این نیست که هیچ کار و منصبی را نپذیر، بلکه هر منصبی را بدست آوردی، برای خدا از آن راه به مردم خدمت کن، نه اینکه تمام تلاش و فعالیت برای اشغال پست و مقامی باشد تا از آن طریق، بر مردم ظلم و اجحاف روا داری و یا اینکه فقط هم تو رسیدن به مقام و جاه باشد؛ حب جاه و ریاست بد است نه اینکه اگر بتوانی از راه منصب، کاری بکنی یا خدمتی بکنی، از زیر بار مسئولیت خارج شوی. پس فعالیت و تلاش در دنیا برای خدمت به بندگان خدا، نه تنها دنیاپرستی نیست که عبادتی است بزرگ: چیست دنیا از خدا غافل شدن نی طلا و نقره و فرزند و زن مال را کز بهر دین باشی حمول نعم مال صالح گفت آن رسول اگر یک وقت دیدیم شخصی از ما بهتر می تواند کاری را انجام دهد، حوصله اش بیشتر است، هوش زیادتری دارد، سابقه افزونتری دارد، و خلاصه بهتر می تواند، منصب مخصوصی را اشغال کند، بر ما لازم است که او را دعوت کنیم و به کار واداریم و با کمال فروتنی، خودمان از آن منصب کنار رویم و آن شخص دیگر را که بهتر از ما می تواند فعالیت کند، به جای خود بگماریم، اگر چنین کاری کردیم معنایش این است که جاه طلب نیستیم و منصب را برای خدمت می خواهیم نه برای خود منصب! این چنین روحیه ای بایست در ما وجود داشته باشد. اگر چنانچه من حب ریاست و جاه داشته باشم و با اینکه می دانم، برادر من بهتر از من می تواند کاری را که به عهده ام گذاشته اند انجام دهد با این حال مقام و ریاست به دلم چسبیده است و از آن نمی توانم دل بکنم، این حب دنیا است و خطرناک است. برادران و خواهران! زنهار که هدفتان، خود منصب و مقام باشد. منصب وسیله ای است برای خدمت به بندگان خدا، پس به ریاست و مقام به عنوان یک وسیله نگاه کنید نه هدف و در صورتی که به مقامی رسیدید و می توانستید در آن مقام، خدمتی بکنید و آن را وسیله قرار دادید، در آن صورت است که تمام لحظات خدمت شما عبادت می شود. «و لا تضعوا من رفعته التقوی و لا ترفعوا من رفعته الدنیا». کوچک مشمارید کسی که تقوی بزرگش کرده و بزرگ مشمارید کسی که دنیا بزرگش کرده است. تقوی ملاک شخصیت است کسی که دارای تقوی است و بواسطه تقوی، نزد خداوند عزیز و محترم است و تقوی او را بالا برده است، هرگز نباید توسط شما تحقیر شود و کوچک شمرده شود، هرچند پول و ثروت ندارد، مقام و ریاست ندارد. این زشت ترین روحیه است که مردان خدا و تقوا پیشگان را به دید تحقیر بنگریم و چون پول و مقام ندارند برای آنها که خداوند بزرگشان کرده و گرامیشان داشته، ارزشی قائل نشویم و از آن طرف اهل دینا و پول پرستان و سرمایه داران را تنها به خاطر پول و سرمایه شان یا مقام و منصبشان احترام کنیم بلکه باید بعکس باشد، آن کسی که تقوی ندارد ولی مال و مکنت زیادی دارد، باید به دید تحقیر به او نگریست ولی اهل تقوی و مردان خدا را به دید احترام و تجلیل بنگریم و آنان را بزرگ بشماریم، هر چند از نظر پول و ثروت و مقام و حسب و نسب، در درجه پائینی باشند. و همانگونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید:« ان اکرمکم عندالله اتقاکم»، ملاک رفعت شأن و بزرگی و والامقامی انسان، منحصراً تقوی است و لا غیر. واقعاً جای تأسف است که گاهی دیده می شود، برخی از افراد، اینقدر خودشان را فراموش می کنند و دلباخته دنیا می شوند که برای ثروتمندان و زراندوزان فقط بخاطر ثروت و مالشان احترام قائل می شوند هرچند هیچ بهره ای از پول آنها نمی برند. یکی از دوستان می گفت: یک وقت مادرم به من گفت که هر وقت به فلان شخص می رسی. به او سلام کن و احترام بگذار. گفتم: چرا؟ گفت: برای اینکه او حقوق زیادی در ماه می گیرد! گفتم: از حقوق کلان او چیزی عاید ما می شود؟ گفت: نه! گفتم: پس چرا به چنین شخصی احترام کنیم؟! آری، این خود یک مرتبه از حب دنیا است! البته اگر کسی که دارای مقام و منصبی است یا دارای مال و ثروتی است و آن مقام یا آن ثروت را در راه خدا و خدمت به خلق خدا مصرف می کند و اهل خیر است، جا دارد که مورد احترام و تقدیر قرار بگیرد، چون او اهل تقوی است و برای خاطر تقوایش باید مورد احترام قرار بگیرد. «و لا تشیموا بارقها». به زرق و برق دنیا چشم ندوزید. به دنیا چشم ندوزید در این بخش از خطبه، حضرت به مذمت دنیا اشاره کردند. پس از اینکه سفارش کردن که ملاک باید تقوی باشد نه مال و مکنت دنیا و مبادا کسی را که بوسیله دنیا شخصیت پیدا کرده مورد احترامتان قرار گیرد، چون نام دنیا به میان آمد، حضرت بحث را به این طرف کشانده و می فرماید: اگر دنیابا آن زرق و برقهایش بخواهد شما رافریب دهد، فریبش نخورید، و به زرق و برقهایش چشم ندوزید. لا تشیموا: شام یشیم بعمنای دل باختن و چشم دوختن است. لا تشیموا یعنی چشم ندوزید. بارق: ابر برقدار را می گویند که دلیل بر آمدن باران است کنایه از ظاهر دنیا است. حضرت در این جمله دنیا را بر ابر برقداری تشبیه می کنند که کشاورزان چشم به به او دوخته و منتظر بارش آن می باشند یعنی ظاهر آراسته و زیبای دنیافریبتان ندهد و شما را گول نزند، هرگز به این ظاهر فریبنده چشم ندوزید و دل نبازید که نه دوام دارد و نه ارزش. «و لا تسمعوا ناطقها و لا تجیبوا ناعقها». به سخنگوی دنیا گوش ندهید و دعوت خواننده اش را اجابت ننمائید. اگر دنیا شما را به سوی خود فرا می خواند و با آرایشی فریفته شما را دعوت می کند، دعوتش را اجابت نکنید و سخنان دنیاپرستان را گوش ندهید که این کلاغهای سیاه شما را به فنا و نابودی و ذلت دعوت می کنند. ناطق: سخنگو- ناعق: کلاغی که صدا می کند. نعیق: صدای کلاغ است. «و لا تستضیئوا بأشراقها و لا تفتنوا بأعلاقها». به درخشندگی ظاهر دنیا، طلب روشنائی نکنید و بوسیله متاعهای نفیسش به فتنه نیفتید. استضاءه: طلب نور و روشنائی است. اشراق: درخشندگی است. لا تفتنوا: به فتنه نیفتید. اعلاق: جمع علق به معنای متاع نفیس. این درخشندگی ظاهری دنیا، نوری نیست که بتوان از آن استضاءه نمود و روشنائی جوئید، این درخشندگی زودگذری است که هرگز دوام ندارد و بزودی به تاریکی می گراید، پس به این فروغ دورغین، دل نبندید و ظاهر زیبای این زن عجوزه شما را نفریبد. دنیا صورت خود را زیبا جلوه می دهد ولی در حقیقت صورتش زشت و سیاه است و این درخشندگی که در آن می بینند، بیشتر به سرابی می ماند که تشنگان را بخیال آب روان به سویش فرا می خواند و چون به آن برسند، چیزی را نمی بینند. این اشراق و درخشندگی، سراب است و خیال، از این خیالهای دروغین خود را سیراب نکنید و اموال فریبنده اش شما را به فتنه نیندازد تا آنجا که از دین و ایمان و وجدان و انسانیت خود دست شسته و همه را زیر پا لگد کوب نمائید. نکندکه یک وقت خدای نخواسته یک کاخ زیبا یا یک اتومبیل آخرین سیستم یا یک مقام و منصب چند روزه دنیا شما را از خدا و حق و انسانیت دور کند. مگر خود نمی دانید که اگر این منصب ها دوام داشتند از دیگری به شما منتقل نمی شدند و اگر این کاخها و اتومبیل ها بقاء داشتند، از شما به فرزندانتان نمی رسید؟! «فإن برقها خالب و نطقها کاذب و أموالها محروبة و أعلاقها مسلوبة». زیرا برق دنیا فریب انگیز و سخنش دروغ و اموالش غارت شده و متاعهای نفیسش بی دوام است. دنیا وفا ندارد در آنجا که حضرت فرمود: به زرق و برق دنیا چشم ندوزید و سخنش را گوش ندهید و اموال و متاعهایش شما را به فتنه نیندازد، در این فراز از خطبه، در یک بلاغت بی نظیری، علت و دلیل آن سفارشها را بیان می کند که این لف و نشر مرتب است و در بلاغت، بسیار جالب است. می فرماید: اگر گفتم به زرق و برق دنیا دل نبندید و چشم ندوزید برای این است که این برق ها و درخشندگی ها، دروغین و گول زن است. امروز اگر دنیا جلوه ای کرد و فریبش را خوردی، گذشته از اینکه از اموال خود باید بگذری که به آن لذتهای دروغین دست یابی، در آخرت نیز باید پاسخگو باشی که این اموال را در چه راهی مصرف کردی! و آنجا که حضرت فرمود گوش به سخنگوی دنیا ندهید در اینجا می فرماید: زیرا سخنگوی دنیا دروغگو است. دنیا شما را چنان فریب می دهد که خیال می کنید، برای همیشه جاویدان می ماند و از اموال و امتعه و لذتهایش بهره مند می گردید، ولی این اموال، هزاران آفت خواهند داشت، گو اینکه کسی نمی تواند تضمین کند که تا چند سال دیگر زنده خواهید بود و از این پولها و لذتها استفاده خواهید کرد. و آنجا که حضرت فرمود: به درخشندگی دنیایعنی به اموال دنیا دل نبندید، در اینجا می فرماید: زیرا اموال دنیا غارت می شود و از تو گرفته می شود. محروبه: غارت شده. و آنجا که فرمود: به متاعهای نفیسش فتنه زده نشوید، در اینجا می فرماید: زیرا این متاعها نیز از شما گرفته می شود و چیزی برایتان باقی نمی نماند. «الا وهی المتصدیة العنون و الجامحة الحرون و المائنة الخؤون و الجحود الکنود و العنود الصدود و الحیود المیود». هان، این دنیا جلوه گری است ظاهرساز و لگدپرانی است چموش و دروغگوئی است خیانت کننده و انکار کننده ای است ناسپاس و دشمنی است اعراضگر و میل کننده منحرفی است به باطل. صفات دنیا این دنیا دارای صفات بسیار بدی است، خود را برای شما می آراید و ظاهری زیبا برای خود می سازد که شما را بفریبد و گول بزند. این دنیا مانند حیوان چموشی است که لگدپرانی می کند، هنگامی که به این حیوان می نگری و آن را می بینی که به سرعت می تازد، خیال می کنی که می شود آن را سوار شد ولی هنگامی که بر آن سوار می شود، تو را لگد زده در وسط رودخانه می اندازد و یا اینکه با سرسختی حاضر نیست قدم از قدم بردارد و سواری بدهد. این دنیا دروغگو، کذاب و خیانت کننده است، انکار کننده و ناسپاس است. حق را با اینکه می داند انکار می کند و تو را به انکار نیز وا می دارد و هر چه برای آن زحمت بکشی و تلاش و فعالیت بکنی، او همچنان ناسپاس و بی وفا است، عمرت را صرف کاخها و عشوه گری ها و متاعهای نفیسش می کنی ولی در یک لحظه که مرگت فرا رسد، تمام آن لذتها بر باد رفته، کاخها و اموال به دیگران می رسد و تو را چیزی جز بدبختی و فلاکت نمی ماند. پس اینقدر به آن گوش فرا نده و به این دشمن که در آخر می خواهد به تو اعراض کند، تو از امروز به آن اعراض و پشت کن. دنیا که می خواهد با تو قهر کند، تو از امروز با آن قهر کن. دنیا که تو را سپاس نمی گوید، تو نیز به آن وفادار مباش. دنیا که تو اعتماد ندارد، تو نیز به آن اعتماد نکن. دنیا تو را به سوی انحراف و باطل دعوت می کند، تو دعوتش را اجابت نکن و دست رد بر سینه آن بزن. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 165 |