تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,318 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,269 |
کسالت در عبادت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 81، شهریور 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح دعای ابو حمزه ثمالی قسمت پانزدهم آیت الله ایزدی نجف آبادی کسالت در عبادت «اللهم انی کلما قلت قد تهیات و تعبات و قمت للصلاة بین یدیک و ناجیتک، القیت علی نعاساً اذا انا صلیت، و سلبتنی مناجاتک اذا انا ناجیت، مالی کلما قلت قد صلحت سریرنی و قرب من مجالس التوابین مجلسی، عرضت لی بلیة ازالت قدمی و حالت بینی و بین خدمتک». خداوندا چندانکه بعزم و جزم با خود گفتم که دیگر خود را آمادهو مهیا برای نماز در پیشگاهت کردم و با تو در راز و نیاز خواهم بود،خواب را بر من مسلط کردی و نماز و نیاز را از من گرفتی، آیا مرا چه میشود که هر وقت با خود گفتم که دیگر باطن و سریره من صالح شده که بمجلس و محفل تو به کنندگان نزدیک شده ام، برایم پیش آمدی رخ می دهد که بعهد خود ثابت نماندم و بین من و خدمت تو حائل گردید. یک شکایت از دل رمنده در این چند جمله از دعا، بنده در حقیقت شکایت دل رمنده خود از عبادت و توجه بمعبود را با خدای خود در میان میگذارد. به این صورت که اگر احیاناً تصمیم بر مناجات و عبادت بگیرم، خواب و کسالت بر من چیره میشود اگر بنابراین شود که باطن خود را از آلودگی پاک و دل خودرا صفائی داده و به اصلاح آن بپردازم، تا بمحفل بندگان رو بخدا راه یابم و جایگاهی نزدیک به آنها پیدا کنم پیش آمدی سر راهم پیش آید که قدمم را میلرزاند و خوابی برمن عارض گردد که حال مناجاتم را بگیرد. کسالت و بی نشاطی در عبادت ما که از خود می بینیم که در محفل دوستان و گفتگوی با زید و عمر شب از روز و در امر دنیا چنان حریص که سر از پا نمی شناسیم، چه شده است که از مناجات با خدا کسل و بی نشاط بلکه- خدای نخواسته- بیزاریم؟ ما در امر دنیا خستگی بخود راه نداده و ملالت در خود نمی یابیم، علت چیست که از انجام وظائف عبادی و همگامی با بندگان خوب، سرباز زده رو گردانیم که شاید- بگفته بعضی از بزرگان- بتوانیم بگوئیم که اساساً چون وظائفی را که باید انجام دهیم بنام تکلیف خوانده شده است، از اینجهت است که بر خلاف طبع و میل ما و تکلفی بر ما سات و نیز شاید بهمین جهت است که در سوره بلد- آیه 11 می می فرماید: «فلا اقتحم العقبة» تا آنجا که میفرماید «ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصو بالمرحمة» که اعمال پسندیده مثل غذا خوراندن بمسکین خاک نشین و یتیم خویشاوند و آزاد کردن بنده را اقتحام عقبه یعنی بالا رفتن از گردنه نام گذاشته است. در جواب چنین مشکل، بنظر میرسد که در ما نیست، داعی و انگیزه ای که اولاً- در ما نشاط و طلب و قوت تصمیم دهد و ثانیاً- بدنبال قوت طلب و تصمیم، نیروهای جسمی و روحی ما را در انجام وظائف بندگی جهت داده و سامان بخشد. همان امری که امیر المؤمنین(ع) در دعای کمیل از خداوند می خواهد که عرض می کند: «قو علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی»- اعضاء و جوارحم را بر خدمتت نیرو ده و قلبم را (که در بین سینه ام قرار دارد) بر تصمیم شدت بخش. انگیزه قوی بر عبادت تنها در سایه ایمان است حال باید دید که داعی و انگیزه قوی و نشاط و قوت تصمیم را که موجب شود همه نیروها در راه انجام وظائف و عبادت و اطاعت صرف شده و کسالت عارض نشود، به چه وسیله و از کجا باید تحصیل کرد؟ آنچه می توان گفت و از آیات قرآن بر آن گواه گرفت که تنها وسیله انگیزه قوی و قوت تصمیم بدست آوردن در راه انجام وظائف، قوت ایمان و عرفان خداوندی و شدت یقین بقیامتن است. حقیقت این است که در اثر شدت یقین، محبت و عشق به خدا و اعمال خداپسندانه حاصل شده و تمام مشکلات در این راه، آسان و تنها انس انسان با خدا و لذت آدمی در انجام طاعت خواهد شد. چنین مناسب بنظر می رسد که در تأیید این مطلب، حدیثی از نورالثقلین از امام صادق(ع) نقل شده است اینجا نقل کنیم. اینک متن حدیث. «المشتاق لا یشتهی طعاماًو لا یستلذ شراباً و لا یستطیب رقاداً و لا یأنس حمیماً و لا یأوی داراً و یعبد الله لیلاً و نهاراً راجیاً بأن یصل الی ما یشتاق الیه کما اخبر الله عن موسی بن عمران فی میعاد ربه: و عجلت الیک رب لترضی». مشتاق بی قرار نه میل به غذا می کند و نه از نوشیدنی گوارا لذت می برد، نه خواب آسوده دارد، نه با دوستی انس و نه در خانه آرام خواهد داشت بلکه خدا را شب و روز بندگی می کند به امید اینکه بمحبوبش برسد چنانکه خداوند از موسی بن عمران از میعاد پروردگارش نقل می کند که «و عجلت الیک رب لترضی»- پروردگارا! به سوی تو شتافتم که از من خشنود گردی. امیرالمؤمنین(ع) در ضمن حکمت 383 از حکمتهای نهج البلاغه می فرماید: «و اذا قویت فاقو علی طاعة الله و اذا ضعفت فاضعف عن معصیة الله». پس اگر قوی و نیرومند باشی بر طاعت خدا نیرومند باش و اگر هنگامی ناتوانی از نافرمانی خدا ضعیف باش. با در نظر گرفتن اینکه قوت جسمانی و زور بازو بحسب ظاهر فرق نمی کند که کاری که قوت و نیرو در آن لازم است اطاعت خدا باشد یا غیر آن، به نظر می رسد مقصود این باشد که شوق و اشتیاق به اطاعت باشد که بانتیجه انگیزه اطاعت الهی قوی باشد که موانع را از سر راه برداری و بنده آخرت طلب و عارف بالله باش تا در انجام وظائف، جدیت لازم را بکار گیری. در آیه 125 از سوره انعام آمده است: «فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للإسلام و من یردان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کانما یصعد فی السماء کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یؤمنون». آن کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده می سازد و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آنچنان تنگ می سازد که گویا می خواهد به آسمان بالا رود؛ این چنین خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آوردند قرار می دهد. اولاً صدر که بمعنای سینه است، ظرف علم انسان است و بنا بگفته امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 205 از نهج البلاغه، حضرت می فرماید: «کل وعاء یضیق بما جعل فیه الا وعاء العلم فانه یتسع به». هر ظرفی به آنچه در آن گذاشته شود تنگ می گردد جز ظرف علم که با قرار گرفتن علم در آن وسعت پیدا می کند. و اگر سعادت یاری کند و آدمی درک حقایق و معرفت الهی نائل آمد شوق به اطاعت و انس بحق در او زیاد شده و هر چه بیشتر اطاعت کند، شوقش بیشتر می شود که در حدیث بطرق مختلف از ابن مسعود نقل شده که: «قال: رسول الله حین نزلت هذه الآیة (آیه مورد نظر): اذا ادخل الله النور القلب انشرح و انفتح، قالوا یا رسول الله هل لذلک آیة یعرف بها؟ قال: الانابة الی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل حلول الموت». ابن مسعود گوید: رسول خدا(ص) در هنگامیکه این آیه نازل شد، فرمود: وقتیکه خداوند این نور را در قلب انسان وارد کرد، قلب باز و پر وسعت می شود. سئوال شد که آیا برای این نور نشانه ای که به آن شناخته شود هست؟ فرمود آری، انابه و توجه بعالم باقی (آخرت)و پهلو تهی کردن(دل نبستن) از دنیای فریبنده و آمادگی برای مردن قبل از فرا رسیدن مرگ. نتیجه چنین می شود که وسعت صدر و فراخی سینه، همان نور ایمان که بالنتیجه اسلام و انجام وظیفه برای انسان مطلوب و گوارا و باب طبع خواهد بود و به انسان تحمل و پذیرش حق می دهد- و بقول علامه طباطبائی: شرح صدر، قبول حق از روی رضا و رغبت است- که در اثر انجام عبادت و وظائف الهی بر انسان گوارا می شود. ثانیاً- چنین انسان کوردل که سینه اش از درک حقایق تنگ است در پذیرش باطل کاملاً با نشاط باستقبال آن می رود چنانچه در آیه 106 از سوره نحل می فرماید: «...و لکن من شرح بالکفر صدراً فعلیهم غضب من الله». آری آنهائیکه سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده اند، غضب خداوند بر آنها است. بنا بفرموده علامه طباطبائی(ره): شرح صدر بکفر به این معنا است که کفر را با رضا و آغوش باز پذیرا هستند و بر طبق آیه 107 سوره نحل که می فرماید: «ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الاخره...». بخاطرآن است که زندگی دنیا (و پست) را بر آخرت، ترجیح داده اند. از مطالب گذشته نتیجه چنین می شود که باز نبودن سینه برای پذیرش حق و برای اقبال به عبادت و اطاعت، دراثر توجه بدنیا و عالم فنا است. ادامه دارد ناتوان ترین مردم · امیرالمؤمنین(ع): «اعجز الناس من قدر علی ان یزیل النقص عن نفسه و لم یفعل». (مستدرک ج2- ص310) ناتوانترین مردم کسی است که به اصلاح نقائص معنوی و سیئات اخلاقی خود قادر باشد و اقدام نکند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 386 |