تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,159 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,088 |
تأثیر گناه بر قلب | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 82، مهر 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شرح دعای ابوحمزه ثمالی قسمت شانزدهم تأثیر گناه بر قلب آیت الله ایزدی نجف آبادی «سیدی لعلک عن بابک طردتنی و عن خدمتک نحیتنی اولعلک رایتنی مستخفاً بحقک فاقضتینی اولعلک رایتنی معرضاً عنک فقلیتنی او لعلک وجدتنی فی مقام الکاذبین فرفضتنی او لعلک رایتنی غیر شاکر لنعمائک فحرمتنی اولعلک فقد تنی من مجالس العلماء فخذلتنی اولعلک رأیتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی اولعلک رایتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی اولعلک لم تحب ان تسمع دعائی فباعدتنی اولعلک بجرمی و جریرتی کافیتنی اولعلک بقلة حیائی منک جازیتنی». شید من! شاید که مرا از درگاهت رانده و از خدمت و بند گیت دورم ساخته ای. یا اینکه مرا چنین یافته ای که حقت را سبک می شمارم که دورم کرده ای. یا اینکه دیده ای که از تو روگردانم بدین سبب بر من غضب کرده ای. یا اینکه در مقام دروغگویانم دیده ای که از دیده عنایتت مرا انداخته ای. یا اینکه مرا ناسپاس در مقابل نعمتهایت یافته ای که محرومم داشته ای. یا اینکه مرا در مجلس عالمان نیافته ای که به خواری و خذلانم افکنده ای. یا در زمره غافلینم دیدی که از رحمتت ناامیدم ساختی. یا اینکه مرا متمایل با باطل گرایان (و مردم مفسد) یافتی که با آنها رهایم کردی. یا اینکه اساساً دعای من ترا خوشایند و محبوب نبود که از خود مرا دور داشته ای و یا اینکه مرا به جرم و گناهانم مکافات کردی و یا مرا به بی شرمی و کم حیائیم پاداش دادی. *** تأثیر گناه در کدورت و رو گردانی قلب از عبادت بدنبال آنچه در جملههای قبل گذشت- و آن شکایت از رمندگی دل از عبادت و بی نشاطی در انجام وظیفه و انگیزه نداشتن در اطاعت و فرمانبرداری از خداوند- در این جمله ها به صورتهای مختلف 1- گاهی به بیان رانده شده از درگاه و دور ماندن از خدمت معبود 2- گاهی دور ماندن از حق در اثر سبک شمردن حق خداوندی 3- مستوجب غضب خداوند شدن در اثر روگردانی از او و باقی بیانات، اشاراتی به این حقیقت ممکن است باشد که: چه بسا اعمال و رفتار ناپسند گذشته موجب کدورت قلبی در اطاعت بلکه- بدتر- باعث بعضی گناهان می شود. و این نکته ای است که از بعضی آیات قرآن نیز استفاه می شود از آن جمله آیه 155 از سوره آل عمران که می فرماید: «ان الذین تولوا منکم یوم التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا». آنها که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر(روز جنگ احد) فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر پاره ای از گناهان که قبلاً مرتکب شده بودند به لغزش انداخت در سوره توبه نیز راجع به کس یا کسانیکه با خدا عهد می کنند که اگر خداوند به آنها مالی داد، در راهش صدقه بدهند و لیکن به عهد خود وفا نکردند- که از آن جمله شخصی بنام ثعلبة بن حاطب می باشد- در آیه 75-77 می فرماید: «و منهم من عاهدالله لئن آتینا من فضله لنصدقن و لنکونن من الصالحین» تا آنجا که می فرماید: «فاعقبهم نفاقاً فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوالله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون». از آنها (منافقان) کسانی هستند که با خدا پیمان بسته اند که اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از شاکرین خواهیم بود. اما هنگامیکه از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی گردان شدند. این عمل (روح) نفاق را در دلهایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلف جستند و دروغ گفتند. چنانچه ملاحظه می شود از جمله «فاعقبهم نفاقاً فی قلوبهم» استفاده می شود که بسیاری از گناهان و صفات زشت و حتی کفر و نفاق، علت و معلول یکدیگرند. و نیز در سوره مطففین آیه 14 می فرماید: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»- چنین نیست که آنها می پندارند بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است از این آیه نیز روشن می شود که کم فروشان که در اثر بی اعتقادی به روز پاداش و ملاقات پروردگار بر این عمل اصرار دارند، در اثر اعمال بد گذشته، قلبشان سیاه و ایمانشان تباه شده است. دو نکته را از نظر نباید دور داشت: نکته اول این که همچنان که اعمال و رفتار بد زمینههای نامناسب روحی ایجاد می کند که باعث لغزشهای دیگری می شوند، بلکه بدتر که چه بسا منتهی به این می شوند که قلب از استعداد پذیرش حق باز می ایستد و حالی پیدا می کند که حق هرگز در ان نفوذ نکند و بطور کلی گویا ابزار شناخت انسان از کار بیافتد که در قرآن به بیانهای مختلف، گاهی به عنوان طبع و گاهی به عنوان ختم و امثال اینها، یاد شده است تا آنجا که در آیه 10 از سوره روم می فرماید: «ثم کان عاقبة الذین اسائوا السوآ ان کذبوا بآیاتنا و کانوا بها یستهزئون»- سپس سرانجام کسانیکه اعمال بد مرتکب شدند بجائی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنهارا به سخریه گرفتند. همچنین اعمال خوب و انجام وظائف روحیات و زمنیه های روحی بسیار نیک به انسان می دهد که خود اعمال و رفتار نیک دیگر بدنبال می آورد و چه بسا صفا و روشنی به روح انسان می دهد. و چه بهتر و بالاتر- چنانچه از بعضی آیات بر می آید- این که ممکن است در اثر اعمال نیک و رفتار پسندیده اشخاصی که صفا و قابلیت ذاتی هم داشتند مقام نبوت را نائل گردند و بر آنها وحی نازل شود یا مقامی دیگر از مقامات معنوی را حائز گردند چنانچه درباره حضرت یوسف(ع) در آیه 22 از سوره یوسف می فرماید: «و لما بلغ اشده و استوی آتیناه حکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین»- و هنگامی که او به مرحله رشد و قوت رسید، ما حکمت و علم(مقام نبوت یا مقام معنوی دیگر) را به او دادیم و این چنین نیکوکاران را جزا می دهیم. و نظیر این آیه با کمی تفاوت در سوره قصص راجع به حضرت موسی(ع) آمده است. چنانچه ملاحظه می شود در این دو آیه مقام نبوت و حکمت- که ارزشمندترین روحیات پاک است- هم نتیجه اعمال نیک و هم به عنوان پاداش آنها ذکر شده است. و چنانچه بعضی فرموده اند: ممکن است منظور از حکمت و علم در این دو آیه، وحی ونبوت نباشد بلکه منظور یک نوع آگاهی و روشن بینی و قدرت بر قضاوت صحیح و مانند آن است که خداوند به حضرت موسی(ع) و یوسف(ع) در اثر پاکدامنی و درستی و نیکوکاری عنایت فرمود. نکته دوم بحث معروفی است بین علمای سلام که احکام اسلام تابع مصالح و مفاسد است که اهل تحقیق- چنانچه از آیات قرآن نیز استفاده می شود- بر این عقیده هستند که هرچه را خداند دستور داد عمل شود (چه واجب چه مستحب) در آنها مصلحتهائی بودهکه باید عاید فرد و جامعه شود. و هر چه را نهی فرمود(اعم از حرام و مکروه) مفاسدی داشته که نباید دامنگیر فرد و جامعه شود از این رو از آنها نهی شده است. با در نظر گرفتن آنچه در نکته اول بیان شد، مصالح و مفاسد نامبرده را باید با مفهومی وسیع در نظر گرفت که اولاً مصالح شامل زمینه های روحی مناسب که در اثر اعمال نیک در روح انسان به وجود می آید باشد. مثلاً دستورهای مالی اسلام از قبیل دستور زکات و صدقات دیگر در عین اینکه نظام صالح اقتصادی جامعه بستگی به عملکردند به آنها دارد که اگر چنانچه به آنها عمل شود محروم و مستضعفی نمی ماند (که در روایات زکات اشاره به این مطلب شده) علاوه بر آن نفس را از رذیله بخل و دلبستگی به دنیا و مال دنیا پاک می کند. چنانچه در آیه 103 از سوره توبه می فرماید: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها»- از اموال آنها صدقه (زکات) بگیر تا به وسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی. در این آیه به قسمتهائی از فلسفه زکات اشاره شده که از جمله فلسفه های اخلاقی و روانی آن است که همان پاک شدن از بخل و دنیاپرستی و امساک است از نظر فردی. و همچنین پاک کردن از آلودگیهائی که دامنگیر جامعه می شود در اثر فقر و تهی دستی. و نیز از باب مثال دستور روزه و امساک از مفطرات در عین اینکه موجب سلامتی می شود (که در روایات است: «صوموا تصحوا» روزه بگیرید که سلامت باشید یا سلامتی بیابید) در عین حال روحیه تقوی را در انسان ایجاد کرده یا تقویت می کند چنانچه در سوره بقره می فرماید: «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون»- ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شده آنچنان که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود؛ باشد که پرهیزکار شوید. از این آیه بخوبی روشن است که ارزشمندترین روحیات مناسب که زمینه ساز پذیرش و بکار بستن همه دستورات الهی و دریافت حقایق است- در اول آیه سوره بقره درباره متقین می فرماید: «هدی للمتقین»- که روحیه تقوی باشد یکی از نتایج روزه است که به قول ملای رومی: روزه گوید کرد تقوی از حلال یا حرامش دان که نبود اتصال و نیز باید مفاسدی را که در بحث نامبرده مطرح است شامل زمینه های نامناسب که بدنبال اعمال بد در باطن انسان تکوین گرفت که گناهان علاوه بر ضررهای اقتصادی اجتماعی و نابسامانیها که در جامعه ایجاد می کنند، زمینه های نامناسب روحی نیز ایجاد کرده موجب لغزشهای بی شمار بلکه موجبات کفر و تکذیب به آیات الله و رمیدگی دل از عبادت و توجه به خدا(که در قسمت قبل بحث شد) می گردد. در خاتمه گوشزد می شود که بحثی که در رابطه با این چند جمله از دعا از نظر خوانندگان گذشت بحث فشرده ای بود شاید در آینده باز مطالبی درباره این چند جمله پیش آید. ادامه دارد نیت گناه * امام حسین(ع): «من حاول امراً بمعصیة الله کان افوت لما یرجو و اسرع لما یحذر». (بحار ج 17 ص 149) کسی که از راه گناه از پی کاری برخیزد امیدش بیشتر فوت می شود و از آنچه می ترسد سریعتر به آن مبتلا می گردد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 611 |