تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,320 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,271 |
برخی از معجزات رسول خدا(ص) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 82، مهر 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام بخش سوم قسمت شانزدهم برخی از معجزات رسول خدا(ص) حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی مورخین عموماً جزء حوادث این سالها- یعنی سالهای پنج به بعد از بعثت- و بقول برخی قبل از این سالها- یعنی سالهای سوم و چهارم بعثت- یکی دو معجزه بزرگ نیز از رسول خدا(ص) نقل کرده اند، که ما نیز بطور اجمال- و روی وظیفه ای که درنگارش سیره و تاریخ زندگانی آن حضرت داریم- دو معجزه از این معجزات را که معروف تر و مهمتر است ذیلاً برای شما نقل می کنیم، یکی داستان معراج و دیگری داستان شق القمر، و برای شرح بیشتر شما را بکتابهائی که درباره معجزه ونبوت عامه و خاصه نوشته اند حواله می دهیم، زیرا بحث تفصیلی در اینباره از وظیفه ما که تاریخ نگاری و شرح سیره زندگانی آنحضرت است خارج است و یا به اصطلاح مربوط به مسائل کلامی و عقیدتی است نه مسائل تاریخی، ولی با اینحال برای آنکه خواننده محترم تا حدودی با مسئله معجزه و اعجاز آشنا گردد ناچاریم توضحی کوتاهی در اینباره بدهیم: معجزه چیست؟ معجزه- همانگونه که از لفظ آن استفاده می شود- به کار خارق العاده ای گفته می شود که مدعیان نبوت برای اثبات مدعای خود که ارتباط با عالم غیب و خدای عالم هستی بوده می آوردند و دیگران را نیز بمقابله و معارضه و آوردن مثل آن دعوت می کنند، و چون کسی مانند آنرا نمی تواند بیاورد و عاجز از انجام آن است بدان معجزه می گویند. و در این تعریف قیودی بکار رفته که باید برای آنها نیز مختصر توضیحی بدهیم. 1- آنکه گفته شد «کار خارق العاده» و این در مقابل کارهیا محال عقلی است که علماء و دانشمندان گفته اند که معجزه بر کارهائی که محال عقلی است تعلق نمی گیرد، چنانچه اراده حقتعالی نیز به اینگونه امور تعلق نمی گیرد[1] یعنی معجزه بکارهائی تعلق می گیرد که بطور عادت و معمول محال بنظر می آید اما عقلاً انجام آن کار محال نیست، مانند اژدها شدن عصا، و زنده شدن مرده، و بارور شدن و سبز شدن درخت خشک، و یا طی کردن صدها و یا هزاران فرسنگ راه را بدون وسائل ظاهری و در زمانهای بسیار اندک و حتی در یک لحظه و یا نقل و انتقال اجسامی را در این مدت کوتاه و فاصله زمانی و مکانی، و یا شکافتن کرات آسمانی و اجسام سخت و محکم زمینی مانند صخره ها را با وسائل معمولی مانند عصای چوبی و امثال اینگونه کارها، که بطور معمول انجام آنها نیاز بداشتن وسائل و گذشت زمانهای زیاد دارد و پیمبران الهی این کارها را برای اثبات مدعای خود- که گاهی مسبوق به درخواست دشمنان و مخالفان بوده و گاهی هم بدون درخواست آنها- بدون این وسائل و در مدت بسیار اندکی انجام می دادند و دیگران را نیز به آوردن مانند آن بمبارزه «و تحدی» می طلبیدند، و نمونه هائی از این قبیل که در قرآن نیز آمده است عبارتند از: عصای موسی (اژدها شدن و زدن همان عصای چوبی بسنگ و جوشش دوازده چشمه آب از آن و معجزات دیگری که از آن عصای مقدس و تاریخی ظاهر گردید)، و ماجرای تخت بلقیس، و زنده شدن مردگان با نفس معجزه آسای حضرت مسیح، و داستان حضرت مردم و ولادت عیسی(ع) و از همین قبیل است داستان اسراء و معراج رسول خدا(ص) و داستان شق القمر، که با شرح و توضیحی که بعداً خواهیم داد ایندو معجزه نیز دلیل قرآنی دارد، همه از این قبیل هستند. 2- دومین مطلبی که از این تعریف استفاده می شود آنست که آوردن معجزه و قدرت بر انجام آن یکی از نشانه های درستی و صدق نبوت انبیاء و پیمبران الهی است، یعنی هر کس که مدعی نبوت و پیامبری الهی بود یکی از نشانه هائی که صدق این ادعا را ثابت میکند آنست که اگر از اومعجزه ای طلب کنند که انجام آن از نظر عقلی امکان داشته باشد باید بتواند انجام دهد که اگر نتوانست معلوم می شود دروغگو است و به دروغ خود را پیامبر الهی دانسته است. و این مطلب دلیلهای عقلی و نقلی فراوانی دارد که فعلاً جای ذکر آنها نیست. 3- سومین مطلبی که در اینجا مورد بحث قرار می گیرد فرق میان معجزه و سحر و جادو و چشم بندی و امثال آنها است که کسی فکر نکند معجزه نوعی سحر و جادو است زیرا معجزه به هر عملی که تعلق بگیرد آن عمل بصورت واقعی آن در خارج وقوع می یابد ولی سحر و جادو و چشم بندی حقیقت خارجی و واقعیت ندارد بلکه در نظر بیننده صورت می یابد یعنی مثلاً در داستان موسی(ع) و ساحران فرعون آنچه موسی انجام داد حقیقت و واقعیت داشت یعنی واقعاً عصای چوبی بصورت یک اژدهای بزرگ و خطرناک و حیوان درنده و جانداری درآمده بود و دیگر چوب و عصا نبود، ولی مارهای ساحران واقعاً مار جاندار نبود بلکه همان ریسمانها و طنابهائی بود که بوسیله داروهای شیمیائی به جست و خیز درآمده و بنظر مردم مارهائی جاندار شده بودند و تعبیرات قرآن در اینباره بسیار جالب است، آنجا که درباره عصای موسی سخن میراند اینگونه تعبیر می کند: «قال القها یا موسی، فالقاها فاذا هی حیة تسعی، قال خذها و لا تخف سنعیدها سیرتها الاولی».[2] که از تعبیراتی مانند «فاذا فی حیة تسعی» و «سنعیدها سیرتها الاولی» بخوبی روشن می شود که آن عصا واقعاً بصورت و بلکه به سیرت اژدهائی درآمده بود... ولی در مورد مارهای ساختگی ساحران می فرماید: «فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی»[3] و در جای دیگر در اینباره می فرماید: «فلما القوا سحروا عین الناس و استرهبوهم و جاؤا بسحر عظیم و اوحینا الی موسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف مایأفکون».[4] که در اینجا نیز از جمله های «یخیل الیه من سحرهم انها تسعی» و جمله «سحروا عین الناس» و «ما یأفکون» بخوبی معلوم می شود که عمل آنها واقعیت نداشت و بهمان تعبیر ساده چشم بندی بود و در نظر حاضران آنگونه جلوه می کرد.. که البته این بحث نیز احتیاج بتوضیح بیشتر دارد که ما بهمین مقدار اکتفا می کنیم. 4- همانگونه که بزرگان اهل علم و دانش گفته اند: معجزه و انجام آن چیزی نیست که قانون علیت و معلولیت و اسباب و علل را در جهان بهم بزند و خارج از محدوده علت ومعلول و سبب و مسبب باشد، چون این مسئله که هیچ پدیده ای در این جهان بدون علت و بدون سبب بوجود نخواهد آمد جزء نوامیس خلقت این جهان هستی و سنت های قطعیه الهی است، منتهی از آنجا که معمولاً علل و اسباب حوادث و پدیده های معمولی عموماً محسوس و ملموس ما است و در معجزات اینگونه نیست، از اینرو برای مردم عادی این گمان بوجود می آید که آنها بدون علت و سبب بوجود آمده در صورتیکه قرآن کریم برای همه حوادث جهان علت و سبب ذکر کرده، و همه را معلول اراده و تقدیر الهی می داند مانند آیات زیر: «أما کل شیء خلقناه بقدر».[5] «و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»[6]. «ان الله بالغ امره قد جعل الله کل شیء قدراً».[7] البته وسائط برای ایجاد اراده حقتعالی گاهی کم و گاهی زیاد، گاهی محسوس و گاهی غیرمحسوس است، و اگر گاهی ما آن وسائط را ندیدیم یا نتوانستیم با این اسباب و علل مادی و اعضاء و جوارح ظاهری درک کنیم نمی توانیم آنرا انکار کنیم. ملای رومی در ذیل داستان قضاوت حضرت داود درباره گاو می گوید: چشم بر اسباب از چه دوختیم گر زخوش چشمان کرشم آموختیم هست بر اسباب اسبابی دگر در سبب منگر در آن افکن نظر انبیاء در قطع اسباب آمدند معجزات خویش بر کیوان زدند بی سبب مر بحر را بشکافتند بی زراعت جاش گندم کاشتند ریگها هم آرد شد از سعیشان پشم بز ابریشم آمد کشکشان جمله قرآنست در قطع سبب عز درویش و هلاک بولهب مرغ با بیلی دو سه سنگ افکند لشکر زفت حبش را بشکند پیل را سوراخ سوراخ افکند سنگ مرغی کو ببالاپرزند دم گاو کشته بر مقتول زن تا شود زنده هماندم در کفن حلق ببریده جهد از جای خویش خون خود جوید زخون پالای خویش هم چنین ز آغاز قرآن ناتمام رفض اسباب است و علت والسلام که البته در تعبیر ایشان هم مسامحه ای وجود دارد و منظورش از «قطع اسباب» و «رفض اسباب» و «بی سبب» و «قطع سبب» و امثال آنها همان اسباب ظاهری است، و حرف حق همان است که در آغاز گوید که «هست بر اسباب اسبابی دگر». بیانی از مرحوم علامه طباطبائی (ره) در اینباره: مرحوم علامه طباطبائی در اینباره بیان جالبی دارد که بد نیست قسمتی از آنرا بشنوید: ایشان در ذیل آیه 24-25 سوره بقره در بحثی طولانی رشته بحث را به اینجا می کشاند که آیا خداوند متعال در مورد خرق عادات و معجزات چه می کند؟ آیا معجزه را بدون بجریان انداختن اسباب مادی و علل طبیعی و به صرف اراده خود انجام می دهد و یا آنکه در مورد معجزه نیز پای اسباب را بمیان آورده ولی علم ما به آن اسباب احاطه ندارد و خود او به آنها احاطه دارد و بوسیله آنها کاری را که بخواهد انجام می دهد آنگاه می گوید: «هر دو طریق، احتمال دارد، جز اینکه جمله آخری آیه سوم سوره طلاق یعنی جمله: «قد جعل الله لکل شیء قدرا)، که مطالب ما قبل خود را تعلیل می کند، و می فهماند بچه جهت (خدا بک ارهای متوکلین و متقین می رسد؟) دلالت دارد بر اینکه احتمال دوم صحیح است، چون بطور عموم فرموده: خدا برای هر چیزی که تصور کنی، حدی و اندازه ای و مسیری معین کرده، پس هر سببی که فرض شود، (چه از قبیل سرد شدن آتش بر ابراهیم، و زنده شدن عصای موسی، و امثال آنها باشد، که اسباب عادیه اجازه آنها را نمی دهد)، و یا سوختن هیزم باشد، که خود، مسبب یکی از اسباب عادی است، در هر دو مسبب خدای تعالی برای آن مسیری و اندازه ای و مرزی معین کرده، و آن مسبب را با سایر مسببات و موجودات مربوط و متصل ساخته، در مورد خوارق عادات آن موجودات و آن اتصالات و ارتباطات را طوری بکار می زند، که باعث پیدایش مسبب مورد اراده اش(نسوختن ابراهیم، و اژدها شدن عصا و امثال ان) شود، هر چند که اسباب عادی هیچ ارتباطی با آنها نداشته باشد، برای اینکه اتصالات و ارتباط های نامبرده ملک موجودات نیست، تا هر جا آنها اجازه داند منقاد و رام شوند، و هرجا اجازه ندادند یاغی گردند، بلکه مانند خود موجودات، ملک خدایتعالی و مطیع و منقاد اویند. و بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه خدایتعالی بین تمامی موجودات اتصالها و ارتباطهائی برقرار کرده، هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد، و انی نفی علیت و سببیت میان اشیاء نیست، و نمی خواهد بفرماید اصلاً علت و معلولی در بین نیست، بلکه می خواهد آنرا اثبات کند و بگوید: زمام این علل همه بدست خداست، و بهر جا و بهر نحو که بخواهد بحرکتش در می آورد، پس، میان موجودات، علیت حقیقی و واقعی هست، و هر موجودی با موجوداتی قبل از خود مرتبط است، و نظامی در میان آنها برقرار است، اما نه بآن نحویکه از ظواهر موجودات و بحسب عادت در می یابیم(که مثلاً همه جا سر که صفرابر باشد) بلکه بنحوی دیگر است که تنها خدا بدان آگاه است،(دلیل روشن این معنا این است که می بینیم فرضیات علمی موجود قاصر از آنند که تمامی حوادث وجود را تعلیل کنند) این همان حقیقتی است که آیات قدر نیز بر آن دلالت دارد، مانند آیه (و ان من شیء الا عندنا خزاینه، و ما ننزله الا بقدر معلوم، هیچ چیز نیست مگر آنکه نزد ما خزینه های آنست، و ما نازل و در خور این جهانش نمیکنیم، مگر به اندازه ای معلوم)[8] و آیه (انا کل شیء خلقناه بقدر، ما هر چیزیرا بقدر و اندازه خلق کرده ایم)[9] و آیه (و خلق کل شیء؛ فقدره تقدیراً و هر چیزی آفرید، آنرا به نوعی اندازه گیری کرد)[10] و آیه (الذی خلق فسوی، و الذین قدر فهدی، آنکسی که خلق کرد، و خلقت هر چیزیرا تکمیل و تمام نمود، و آنکسیکه هر چه را آفرید اندازه گیری و هدایتش فرمود)[11] و همچنین آیه (ما أصاب من مصیبة فی الارض و لا فی انفسکم، الا ی کتاب من قبل ان نبرأها هیچ مصیبتی در زمین و نه در خود شما پدید نمی آید، مگر آنکه قبل از پدید آوردنش در کتابی ضبط بوده)[12] که درباره ناگواریها است، و نیز آیه (ما اصاب من مصیبة الا باذن الله، و من یؤمن بالله یهد قلبه و الله بکل شیء علیم، هیچ مصیبتی نمی رسد، مگر باذن خدا، و کسانیکه بخدا ایمان آورد، خدا قلبش را هدایت می کند و خدا بهر چیزی دانا است)[13] آیه اولی و نیز بقیه آیات، همه دلالت دارند بر اینکه هر چیزی از ساحت اطلاق بساحت و مرحله تعین و تشخص نازل میشود، و این خدا استکه با تقدیر و اندازه گیری خود، آنها را نازل می سازد، تقدیریکه هم قبل از هر موجود هست، و هم با آن، و چون معنا ندارد که موجودی در هستیش محدود و مقدر باشد، مگر آنکه با همه روابطی که با سایر موجودات دارد محدود باشد، و نیز از آنجائیکه یک موجود مادی با مجموعه ای از موجودات مادی ارتباط دارد، و آن مجموعه برای وی نظیر قالبند، که هستی او را تحدید و تعیین می کند لاجرم باید گفت: هیچ موجود مادی نیست، مگر آنکه بوسیله تمامی موجودات مادی که جلوتر از او و با او هستند قالب دیگری شده، و این موجود، معلول موجود دیگری است مثل خود. ممکن هم است در اثبات آنچه گفته شد استدلال کرد بآیه (ذلکم الله ربکم، خالق کلشیء، این الله است که پروردگار شما، و آفریدگار همه کائنات است)[14] و آیه (ما من دابة الا هو اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم)[15] چون این دو آیه بضمیمه آیات دیگریکه گذشت قانون عمومی علیت را تصدیق می کند، و مطلوب ما اثبات میشود. برای اینکه آیه اول خلقت را بتمامی موجوداتی که اطلاق کلمه (چیز) بر آن صحیح باشد، عمومیت داده، و فرموده هر آنچه (چیز) باشد مخلوق خداست، و آیه دومی خلقت را یک و تیره و یک نسق دانسته، اختلافی را که مایه هرج و مرج و جزاف باشدنفی می کند. و قرآن کریم همانطور که دیدید قانون عمومی علیت میان موجودات را تصدیق کرد، نتیجه می دهد که نظام وجود در موجودات مادی چه با جریان عادی موجود شوند، و چه با معجزه، بر صراط مستقیم است، و اختلافی در طرز کار آن علل نیست، همه بیک و تیره است، و آن این است که هر حادثی معلول علت متقدم بر آن است».[16] و برخی هم علل زیر را که باید گفت علل طولی و علل نامرئی است در باب معجزات ذکر کرده اند: 1- علل طبیعی ناشناخته. 2- تأثیر نفوس و ارواح پیامبران. 3- علل مجرد از ماده مانند فرشته. و ما با استفاده از روایات علت چهارمی هم برآنها اضافه نموده و می افزائیم و آن دعای مستجاب مرد الهی است و برای تنوع بحث متن یکی از روایات را که بصورت داستانی در باب معجزات امام حسن مجتبی(ع) وارد شده ذیلاً برای شما نقل می کنیم: مرحوم کلینی و ابن شهر آشوب و صفار و دیگران بسندهای خود از امام صادق(ع) روایت کرده اند که هنگامی امام حسن(ع) در برخی از سفرهای خود که بمنظور عمره انجام می داد، از مدینه بیرون رفت و یکی از فرزندان زبیر نیز همراه آنحضرت بود، آنها در منزلی از منزلگاهها در کنار آبی فرود آمدند و در زیر نخله خرمائی که از بی آبی خشک شده بود فرود آمدند، مرد زبیری سرخود را بلند کرد نگاهی به نخله خشکیده خرما کرد و گفت: «لو کان فی هذا النخل رطب لأکلنا منه»! چه خوب بود اگر در این نخله خرمائی بود که از آن می خوردیم؟ امام حسن(ع) فرمود: «و انک تشتهی الرطب»؟ - مگر تو میل به خوردن رطب خرما داری؟ مرد زبیری گفت: آری. در اینوقت امام حسن (ع) کلماتی بر زبان جاری کرد که حاضران نفهمیدند ولی ناگهان دیدند نخله خرما سبز شد و برگ آورد و رطب در آن پدیدار گشت! ساربانی که همراه آنها بود و از وی شتر کرایه کرده بودند با تعجب گفت: «سحر والله!» بخداسوگند سحر و جادو کرد! امام حسن (ع) فرمود: «ویلک لیس بسحر و لکن دعوة ابن نبی مستجابة». وای بر تو این سحر و جادو نیست، بلکه دعای فرزند پیغمبری است که مستجاب شده.[17] *** و خلاصه کلام آنکه معجزه و خرق عادت چنان نیست که کاری نشدنی و محال عقلی را پیمبران الهی انجام می دادند، بلکه آنها بوسیله وسائل نامرئی که سرچشمه از تأثیر نفوس و نیرومند و قوی آنها می گرفت و یا بکمک فرشتگان الهی انجام می شد و یا در اثر دعا و یا خواندن اسماء اعظم الهی و یا وسائل دیگر فاصله های زمانی و یا مکانی را که معمولاً برای انجام کارها لازم است به کمترین زمان و مکان تقلیل داده و یا صورتهائی را که تغییر آنها بصورت دیگر سالها و قرنها وقت لازم داشت در کمترین وقت ممکن انجام می دادند، و این امر محال و غیر ممکنی نبوده، و هم اکنون با پیشرفت علم و تکنیک با مقایسه با زمانهای قدیم نمونه هائی از انجام اینگونه امور را بدست بشر و با کمک علم و صنعت مشاهده میکنیم- با این تفاوت که انبیاء الهی بدون این اسباب و علل ظاهری و با همان وسائل غیر مرئی انجام می دادند و اینها با وسائل مادی و محسوس- مثلاً در زمانهای قدیم و با وسائل سفر و نقل و انتقال انسانها و رسیدن خبرها از نقطه ای بنقطه دیگر در آنروزها، گاهی ماهها و یا سالها طول می کشید تا انسانی از نقطه ای از کره زمین بنقطه دیگر سف کند و یا خبر و گزارشی از جائی بجای دیگر منتقل شود، ولی امروزه همان سفر چند ماهه و یا چند ساله و رسیدن همان خبر در آن مدت طولانی بکمک وسائل جدید در فاصله چند ساعت و یاچند دقیقه و ثانیه انجام می شود! و یا تبدیل جسمی بی جان و مرده بصورت جسمی جاندار و زنده سابقاً سالها وقت لازم داشت که امروزه خیلی از این وقتها را کم کرده اند و همچنان در کم کردن فاصله های زمانی و مکانی به پیش می روند... این درباره اصل معجزه و اما در مورد معجزات رسول گرامی اسلام وبخصوص دو معجزه معروف و بزرگی که اشاره کردیم در آینده مقداری بحث و تحقیق میکنیم. ادامه دارد
[1] - در چند حدیث که در کتاب توحید صدوق و غیره آمده از امام معصوم سئوال شده که آیا خدا قادر است کره دنیا را در تخم مرغی قرار دهد بنحوی که نه تخم مرغ بزرگ شود نه دنیا کوچک گردد؟ امام (ع) می فرماید: نسبت عجز بخدای تعالی جایز نیست ولی این کار هم شدنی نیست، یعنی قدرت خدای تعالی بر امر محال تعلق نخواهد گرفت چون نشدنی است نه اینکه خدا از این کار عاجز است، و به تعبیر دیگر نقص در قابل است نه در فاعل. [2] - سوره طه- آیه 19-20. [3] - سوره طه- آیه 66. [4] - سوره اعراف- آیه 116-117. [5] - سوره قمر- آیه 49. [6] - - سوره حجر- آیه 21. [7] - سوره طلاق- آیه 4. [8] - سوره حجر- آیه 21. [9] - سوره قمر- آیه 49. [10] - سوره فرقان- آیه 2. [11] - سوره اعلی- آیه 3. [12] - سوره حدید- آیه 22. [13] - سوره تغابن- آیه 11. [14] - سوره مؤمن- آیه 62. [15] - سوره هود- آیه 56. [16] - تفسیر المیزان ج 1 ص 78. [17] - اثبات الهداه ج 5 ص 144. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |