تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,412 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
ویژگیهای تربیت اسلامی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 82، مهر 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اسلام، مکتب انسان سازی ویژگیهای تربیت اسلامی قسمت ششم حجة الاسلام رحیمیان تا اینجا مهمترین استعدادهای برجسته انسان و عقل و اراده که نقش اصلی و اساسی را در شکل بخشیدن به شخصیت واقعی او دارند را به طور اجمال مورد اشاره قرار دادیم و اینک باید ببینیم که اسلام برای شکوفائی و کاربرد صحیح و نتیجه بخش آنها چه دستورالعملهائی ارائه کرده است و به تعبیر دیگر تا اینجا به طور عمده بحث در مورد زمینه ها، استعدادها و امکانات موجود در انسان بود و اکنون سخن از چگونگی پرورش، بهره گیری وبه ثمر رساندن آنها خواهد بود. قبل از اینکه دستورات اسلام را در مورد شکوفائی و استفاده صحیح هر یک از این استعدادها مورد بررسی قرار دهیم به چند مطلب مهم درباره اصل مسئله تربیت می پردازیم: تربیت یا تزکیه؟ تربیت از ماده ربو است به معنی زیاده و افزونی و تربیت به معنی رشد دادن است به طور مطلق و در مورد انسان و غیر انسان نیز به کار می رود. در مورد زمین و رشد گیاهان: «و تری الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت»[1] و زمین را مرده بینی و آنگاه که آب بر آن فرو باریم به حرکت در می آید و نمو می کند. در مورد افزونی در مال و بیشتر افزونی خاصی که ناروا است: «و ما آتیتم من ربا لیربوا فی اموال الناس فلا یربوا عندالله»[2] و آنچه را به عنوان ربا می دهید تا در اموال مردم- رباخوار- فزونی یابد، هرگز نزد خدا فزون نشود. و در مورد رشد جسمانی و ظاهری انسان: «و قل رب ارحمها کما ربیانی صغیراً»[3] و بگو پروردگارا همانگونه که پدر و مادر، مرا در کوچکی تربیت کردند، آنها را مشمول رحمتت قرار ده. پس تربیت از نظر کلی به معنی پرورش و رشد دادن استعدادها است که اختصاص به انسان ندارد و در مورد نباتات و حیوانات نیز قابل صدق است و در مورد انسان نیز اختصاص به استعدادهای معنوی انسان مانند علم و ایمان ندارد بلکه شامل هرگونه استعداد است بنابراین اگر فرض کنیم در انسانی خوی شهوت پرستی و درندگی نیز رشد داده شده آنهم مصداق تربیت است. پس کاربرد کلمه تربیت بدون قید انسانی یا اسلامی در مورد رشد معنوی و تکامل انسان، دقیق و متعین نیست ولی تزکیه که در قرآن و فرهنگ اسلام در مورد پرورش و تکامل ویژه انسانی به کار رفته است تعبیری است دقیق و منطبق با این منظور و معنی ماده آن چنین است: اصل الزکوة النمو الحاصل عن برکةالله و یعتبر ذلک بالامور الدنیوبة و الاخرویة» (مفردات راغب) زکات عبارت است از رشد و نموی که از برکت الهی نشأت گرفته است چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی. پس بر خلاف مفهوم تربیت که مفهومی عام است و بدون تقیید آن به قیود، برای اطلاق در مورد شکوفائی شخصیت واقعی انسان نارسا است تزکیه و زکات، رشد و نمو و شکوفائی استعدادهای معنوی انسان است که موجب خیر و برکت و سعادت دنیا و آخرت است و بهمین جهت در قرآن و سایر منابع اسلامی عموماً در مورد انسان و پرورش استعدادهای متعالی وی به جای «تربیت» از «تزکیه» تعبیر شده است. تزکیه عامل رستگاری از نظر اسلام رستگاری انسان منوط است به تزکیه نفس. نقطه آغاز اینجا است و اولین قدم دریافتن، ساختن و آراستن درون است و از همین نقطه است پرواز به سوی خدا و جهش به سوی کمال. «قد افلح من تزکی»[4] «قد افلح من زکیها»[5]. در قرآن هیچیک از امور مادی به عنوان عامل فلاح معرفی نشده است و در مقابل اموری مانند ایمان، تقوی، کار خیر، جهاد، یاد خدا و... به عنوان عوامل رستگاری شناخته شده است و در یک کلام، انسان به علاوه ایمان و عمل صالح مساوی است با رستگاری و انسان منهای ایمان و عمل صالح مساوی است با خسران: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ...»[6] همانا انسان در خسران است مگر آنکه ایمان آوردند و به کارهای شایسته روی آوردند. و ایمان و عمل صالح جز با تزکیه نفس قابل دسترسی نیست و این سه همواره ملازم با یکدیگر و جدائی ناپذیرند و فقدان هر یک از آنها موجب از دست رفتن بقیه می شود و به همین دلیل در حالیکه تزکیه نفس، عامل فلاح، معرفی شده است: «قد افلح من زکیها» عدم تزکیه و اخلال و انحراف در شکوفائی استعدادهای نفس موجب خسران و عامل ناکامی انسان معرفی شده است: «و قد خاب من دسیها» و به تعبیر دیگر: «ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم»[7]. همانا زیانکاران کسانی هستند که خویشتن را باخته اند- زمینه های شخصیت انسانی خویش را تباه کرده اند- و نتیجه آن که: «الذین خسروا انفسهم فهم لا یؤمنون». کسانی که خویشتن را باخته اند- و به فطرت خویش خسارت زده اند- آنها ایمان نمی آورند. و انسان منهای ایمان هرگز روی سعادت و رستگاری را نمی بیند: «ان الانسان لفی خسر الا...» تزکیه قولی یا تزکیه عملی؟ تزکیه مطلوب و مورد نظر، تزکیه عملی است بدین معنی که انسان کمر همت می بندد تا عملاً و حقیقتاً با شکوفا کردن استعدادهای ویژه انسانی و فطرت خویش در پرتو عقل و وحی به رشد و کمال انسانی خویش دست یابد. ولی تزکیه قولی که همان خودستائی است و نمودار عجب و خودبینی و عامل سقوط و تباهی انسان است مورد نهی قرار گرفته است: «... فلا تزکوا انفسکم هواعلم بمن اتقی»[8] ... پس خویشتن را ستایش نکنید که خداوند به هر کس که تقوی پیشه کند داناتر است. تزکیه قولی که همان خودستائی ناشی از خودبینی است گذشته از خودستائی فردی، ستایش خانوادگی، قومی، نژادی، حزبی و گروهی را نیز در بر می گیرد و گرایش به این محورها و ستایش آنها که همه ناشی از همان حب ذات و خودبینی و خود محوری است همگی حجاب و مانع و متضاد با تکامل و تزکیه عملی است. تزکیه در رأس اهداف بعثت آیات زیادی در قرآن کریم، تزکیه را از اهداف اساسی بعثت و رسالت قلمداد کرده است که در اینجا فقط دو نمونه از آنها را متذکر می شویم. 1- «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین».[9] خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها پیامبری از جنس خودشان بر انگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه کند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند. 2- «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»[10] او کسی است که در میان درس نخوانده ها رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. همانگونه که ملاحظه می شود تزکیه در رأس اهداف بعثت قرار گرفته است آنهم قبل از تعلیم کتاب و حکمت با آن که علم کتاب و حکمت از نظر مرتبه مقدم بر تزکیه است ولی از آنجا که تحقق واقعی علم کتاب و حکمت بدون تزکیه امکان پذیر نیست و سیر تمام مدارج کمال متوقف بر تزکیه است، تزکیه مقدم بر علم کتاب و حکمت قرار گرفته است. ویژگیهای تربیت سالامی (تزکیه) 1- از آنجا که مبدأ تشریع و قانونگذاری در نظام تربیتی اسلام همان مبدأ تکوین و آفریدگار انسان است بنابراین نظام تشریعی اسلام دقیقاً هماهنگ با نظام تکوینی است و برنامه های تربیتی آن نیز منطبق با فطرت و در برگیرنده تمام استعدادهای انسان بوده و در راستای تحقق بخشیدن هدف غائی از خلقت او تنظیم شده است. پس نظام تربیتی اسلام یک بعدی یا ناهمگون با ویژگیهای تکوینی انسان نیست و گذشته از آن که شکوفائی تمام استعدادهای متعالی و زمینه های ویژه انسانی را در صدر برنامه خود دارد سائر غرائز مادی و جسمانی مشترک بین انسان و سایر جانداران را نیز مورد توجه کامل قرار داده و برای رشد صحیح و سالم و تعدیل آنها دقیق ترین برنامه ها را ارائه نموده است. مثلاً در مورد غریزه شهوت و غضب چنان دستورالعملهائی را مقرر داشته که- گذشته از باروری آنها در جهت رفع نیازهای طبیعی برای ادامه زندگی و بقاء نسل- عالیترین صفات برجسته انسانی مانند عفت و شجاعت را نیز پدید می آورند. پس اسلام ضمن آنکه تمام غرائز مادی و جسمانی را در جهت سلامتی و رشد صحیح سوق می دهد همه آنها را در خدمت شکوفائی معنوی و شخصیت انسانی قرار می دهد که برنامه های گسترده و جامعه اسلام را در این رابطه بعداً مورد اشاره قرار خواهیم داد. 2- برنامه های تربیتی اسلام، جهانشمول و برای تمام انسانها در تمام زمانها و در همه مکانها است زیرا: از طرفی اسلام ختم ادیان و پیغمبر اسلام خاتم پیامبران است. از سوی دیگر موضوع تزکیه و تربیت اسلامی، «انسان» است و هدف آن «انسانیت» او بنابراین در چنین مکتبی، انسان و انسانیت هرگز در مرزهای فردی، گروهی، حزبی، نژادی، جغرافیائی، لغوی و ... محدود و محصور نمی شود. نمونه هائی از آیات که جهانی بودن و جاودانگی اهداف اسلامی را مورد تصریح قرار داده ذیلاً مذکور می شود: 1- قل لا اسئلکم علیه اجراً ان هو الا ذکر «للعالمین»[11] بگو در برابر این (رسالت و تبلیغ) پاداشی از شما نمی طلبم. این رسالت چیزی جز یک یادآوری برای جهانیان نیست. 2- و ما ارسلناک الا رحمة «للعالمین»[12] ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم. 3- تبارک الذی نزل القرآن علی عبده لیکون «للعالمین» نذیرا[13] زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا جهانیان را انذار کند (و از عذاب و کیفر الهی بترساند). 4- و ما ارسلناک الا «کافة للناس» بشیراً و نذیراً[14] ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهای الهی بشارت دهی) و (از عذاب او) بترسانی. 5- «انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل علیها»[15] ما این کتاب آسمانی را برای مردم به حق بر تو نازل کردیم، هر کس هدایت را پذیرد بنفع خود او است و هر کس گمراهی را برگزیند تنها به زیان خود او خواهد بود. 6- «فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التی فطر «الناس» علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم»[16] روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش خدا نیست این است دین و آئین محکم و استوار. 7- قل یا ایها «الناس» انی رسول الله الیکم «جمیعاً»[17]. بگو: ای مردم من فرستاده خدا بسوی همه شما هستم. 8- ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و «خاتم النبیین»[18] محمد(ص) پذر هیچیک از مردان شما نبود ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است. ادامه دارد
[1] - سوره حج آیه 5. [2] - سوره روم آیه 39. [3]- سوره اسراء آیه 24. [4] - سوره اعلی آیه 14. [5] - سوره شمس آیه 9. [6] - سوره عصر آیه 2. [7] - سوره زمر آیه 15. [8] - سوره نجم آیه 32. [9] - سوره آل عمران آیه 164. [10] - سوره جمعه آیه 2. [11] - سوره انعام آیه 90. [12] - سوره انبیاء آیه 107. [13] - سوره فرقان آیه 1. [14] - سوره سبأ آیه 28. [15] - سوره زمر آیه 41. [16] - سوره روم آیه 30. [17] - سوره اعراف آیه 158. [18] - سوره احزاب آیه 40. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 464 |