
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,515 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,565 |
منکرین معاد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 83، آبان 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره رعد هدایت در قرآن قسمت پانزدهم آیة الله جوادی آملی منکرین معاد(2) تعجب کفار هنگامی که رسول اکرم(ص) از جانب خداوند برای هدایت مردم معبوث شد، از سوی آنها با برخوردهای گوناگونی مواجه شد که در آیات مختلف قرآن منعکس شده است. بعضی از این آیات که شمار آنها اندک نیست، راجع به تعجب کفار از اصل رسالت آن حضرت است، چنانچه در سوره مبارکه«ق» میفرماید: «بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شیء عجیب»[1] ـ تعجب میکنند که از جنس خودشان پیامبری انذار کننده برایشان آمده، پس کافران گفتند این، یک چیزی شگفتآور است! بخش دیگری از این آیات در مورد اظهار تعجب آنان از سخنان پیامبر است. در سوره«ص» سخن آنها را چنین نقل مینماید: «اجعل الآلهة الها واحدا ان هذا لشیء عجاب»[2] ـ آیا خدایان چند را، خدای واحد قرار داده است؟ این خود چیزی بسیار عجیب است! «عجاب» مبالغه در تعجب است، کفاری که چنین اظهار تعجب میکردند، اصل وجود خداوند را قبول داشتند، چنانچه در سوره«توبه» میفرماید: «ولئن سئلتهم من خلق السموات و الأرض لیقولن الله»[3] ـ اگر از آنان بپرسی چه کسی خالق آسمانها و زمین است؟ خواهند گفت: «الله»، ولی توحید ربوبی و عبادی را منکر بودند. درباره معاد نیز سخن کفار را نقل نموده است، البته در سوره«ق» کلمه تعجب ندارد ولی استبعاد آنها را ذکر کرده است، «ءاذامتنا و کنا ترابا ذلک رجع بعید؟»[4] ـ آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم، دوباره به زندگی بازخواهیم گشت، این بعید است! ولی در سوره«نجم» سخن از تعجب به میان آمده است«افمن هذا الحدیث تعجبون و تضحکون و لا تبکون و انتم سامدون»[5]ـ آیا از این سخن ـ نزدیک بودن قیامت ـ تعجب میکنید و میخندید و نمیگریید، و پیوسته در غفلت بسر میبرید؟ جای این است که از این سخن گریان شوید، چرا که از عواقب کار خویش با خبر نیستید و نمیدانید سرانجام شما چه خواهد شد. و لذا درباره همین گروه میفرماید: «فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا» کم بخندید و زیاد بگریید که گریه فراوان در اینها مواردی بود که کفار اظهار تعجب میکردند، خداوند به رسولش در سوره رعد میفرماید: «و ان تعجب فعجب قولهم ءاذا کنا ترابا ائنا لفی خلق جدید» اگر میخواهی تعجب نمائی، گفته آنان در خور تعجب است که میگفتند: هنگامی که ما مردیم و خاک شدیم چگونه خاک دوباره انسان میشود؟ یک بعد این حرف به فاعلیت«الله» باز میگردد و یک بعدش به قابلیت انسان. آیا کافران در آنچه به فاعلیت«الله» مربوط میگردد تردید دارند و یا نسبت به قابلیت انسان که زنده شدن دوبارهاش عجیب است؟ اگر میگویند: چگونه خاک انسان میشود به آنها میگوئیم مگر شما قبلا خاک بودید وس پس انسان شدید، و اگر حرفشان و تعجبشان از این استکه چگونه خداوند انسان را ایجاد مینماید؟ پس به تحقیق همان خدائی که بار اول او را ایجاد کرد، بار دوم هم قادر است او را ایجاد و خلق نماید. بنابراین، نه جای اشکال و شگفتی در فاعلیت فاعل است و نه جای انکار و تعجبی در قابلیت قابل. شما که با مردن از بین نمیرودی، اگر خاک میشوید، این بدن شما است که تبدیل به خاک میگردد، نه حقیقت شما و خاک هم قابل هست که به اراده الهی تبدیل به انسان گردد. و اگر درباره قدرت الهی تردید دارید، خداوند میفرماید: «هو اهون علیه» گرچه نمیتوان گفت این آفرینش دوم برای او آسانتر است زیرا انجام تمام کارها در برابر قدرت نامحدود او مساوی است، چرا که با اراده، هر چه بخواهد انجام میشود، و کاری او را خسته نمیکند. ما اکنون در ذهنمان یک قطره آب را یا اقیانوس کبیر را تصور کنیم برایمان فرقی نمیکند و احساس خستگی بما دست نمیدهد، و سبک و سنگینی در این تصور راه ندارد و لذا میفرماید: «و هو الذی یبدؤا الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه و له المثل الأعلی فی السموات و الأرض و هو العزیز الحکیم»[6]ـ او است آن چنان کسی که نخست خلائق را آفرید و سپس به عالم معاد باز میگرداند و این کار برای او سهل و آسان است و برای او توصیف برتر در آسمان و زمین است و او شکست ناپذیر و حکیم میباشد. در این آیه شریفه پس از«و هو اهون علیه» فورا میفرماید: «وله المثل الاعلی» تا اینکه ما را متنبه و متوجه سازد که فکر نکنیم بعضی کارها برای خداوند آسانتر از بعض دیگر است. اشکال کفار و جواب آن کفار میگفتند: «ءاذا ظللنا فی الأرض ءانا لفی خلق جدید»[7] ـ هنگامی که مردیم و د زمین گم شدیم آفرینش تازهای خواهیم یافت؟ جواب این اشکال این است که در آیه بعد میفرماید: «قل یتوفیکم ملک الموت الذی وکل بکم ثم الی ربکم ترجعون» ـ بگو فرشته مرگ که بر شما مأمور گردیده(روح) شما را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان باز میگردید. شما نابود شدن در پیش ندارید، مرگ وفات است، نه فوت که ضلالت و نابود شدن است. فوت از حروف سه گانه(ف ـ و ـ ت) تشکیل شده ولی در وفات«ت» جزء آن نیست و اصل کلمه«وفی» است اگر کسی حقی را به صاحبش بازگرداند میگویند وفا کرد و اگر تمام حقش را بگیرد میگویند، استیفا کرد، قرآن مرگ را«توفی» میداند. «قل یتوفیکم ملک الموت الذی و کلم بکم» ـ یعنی حقیقت شما را قبض میکند. و در این قبض چیزی از حقیقت انسان که روح او است از بین نمیرود و عزرائیل که فرشته مرگ است مسئول این توفی است، پس فوتی در کار نیست. امام سجاد(ع) در دعای ختم قرآن در صحیفه سجادیه که جریان مرگ و بعد از آن را تشریح مینماید و میفرماید: «و تجلی ملک الموت لقبضها من حجب الغیوب» ـ فرشته مرگ از حجابهای جهان غیب تجلی نموده و جان مؤمن را قبض میکند. حجابهای یاد شده مربوط به عالم شهادت و زمین نیست بلکه از عالم غیب میباشند، و لذا فقط محتضر او را میبیند و دیگران نمیبینند. آنگاه میفرماید: «و صارت الأعمال قلائد فی الأعناق» ـ بعد از مرگ و در قیامت، اعمال غلبها و قلادههای گردناند، چرا که عالم تجسم اعمال است، هر کار زشتی که انجام میدهد بصورت غل درآمده و در قیامت طوق سنگینی بر گردن او میشود و گردن گیرش میگردد«و سیطوقون ما بخلوا به»[8] آنچه را که نسبت به آن بخل ورزیدهاند به صورت طوق عذابی دور گردنشان میپیچد. نکته دوم این است که: شما در زمین فانی نمیشوید، بلکه فرشته آسمان، حقیقت شما را قبض مینماید. حقیقت شما از جنس آب و خاک این جهان نیست که به زمین بازگردید، وف رشته مرگ وکیل«الله» است همانگونه که پیامبر، رسول خدا است... و اگر در مورد بعث و نشور تردیدی هست، در سوره«حج» جواب آنها را داده است: «یا ایها الناس ان کنتم فی ریب منالبعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غیر مخلقة لنبیین لکم و نقر فی الأرحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا»[9] ـ ای مردم چنانچه درباره رستاخیز شک و تردید دارید، ا شما را ازخاک آفریدیم، سپس از نطفه و بعداز خون بسته شده و پس از آن از مضغه که بعضی دارای شکل و خلقت است، و بعضی بدون آن، هدف این است که برایتان مشخص سازیم و در رحم مادران تا مدتی معین مستقر میسازیم آنچه را بخواهیم، بعد شما را به صورت طفل بیرون میفرستیم تا به حد رشد و بلوغ نائل شوید، در این میان بعضی از شما میمیرید و بعضی به پائینترین مرحله زندگی و پیری میرسید، آن چنان که چیزی از معلوماتتان راب ه یاد نمیآورید. پس خودتان را در نظر بگیرید که قبلا خاک بودید، دوباره به خاک باز میگردید، مگر خداوند از آن خاک انسانی چون شما نیافرید؟ و مراحل مختلف وجود را نپیمودید، از خاکهای مزرعه و باغات، گندم و غلات و میوه جات به عمل آمد و در دسترس اجداد و پدر و مادرتان قرار گرفت و تبدیل به نطفه شد و نطفه مراحلی را طی کرد تا انسانی کامل شد، بعد هم که مردید باز بدن به خاک تبدیل میگردد و مجددا در قیامت مبدل به بدن میشود ولی جان نه قبلا خاک بوده و نه بعد خاک میشود، پس چیزی در قیامت انفاق نمیافتد که در دنیا قویتر از آن نبوده است، و لذا آخر سوره«یس» میفرماید: «و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم. قل یحییها الدی انشأها اول مرة و هو بکل خلق علیم»[10] ـ برای ما(قطعه استخوان پوسیدهای را که نرم کرد و بر زمین افشاند) مثال زد و خلقت خود را از یاد برد، و گفت چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است، بگو همان کسی که آن را زنده میسازد که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است. این همان تردیدی است که کفار نسبت به قیامت و حیات دوباره انسان اظهار میدارند که در سوره«حج» بصورت بارزتر بیان شده اس. کسانی که در معاد اشکال میکنند در حقیقت به خود فراموشی دچار گردیدهاند، اینان چون خود را از یاد بردهاند در مورد معاد شبهه میکنند، چرا که معرفت نفس همچنان که در معرفت رب، نقش دارد، در معرفت معاد هم دارای نقش است، و لذا در سوره«یس» فرمود: «و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم» کسی که معتقد به«الله» است او را بعنوان هو الأول و الآخر میشناسد، خدائی که مبدأ و معید است هم انسان را در آغاز آفریده و هم پس از مرگ در آخر باز میگرداند، و در صحرای محشر حاضر میسازد، پس هم فاعلیت فاعل ثابت شد و هم قابلیت قابل. منکرین معاد کسانی هستند که خدا را قبول دارند، و لذا درباره معاد با آنها سخن میگوید، اما آنهائی که به خدا اعتقاد ندارند، نخست باید مبدأ را برایشان اثبات کرد و سپس به اثبات معاد پرداخت. کفار حجاز که در آن زمان روی سخن قرآن با آنها بود، معمولا به خداوند معتقد بودند و او را به عنوان خالق پذیرفته بودند ولی در توحید ربوبی اشکال داشتند و آن را انکار مینمودند و در مورد جریان وحی و رسالت میگفتند انسان نمیتواند پیامبر باشد و در مورد معاد اعتقادشان بر این بود که پس از مرگ، حیات مجددی در کار نیست، و انسان دوباره زنده نمیشود، و در مورد تدبیر عالم، قائل به«ارباب متفرقه» بودند و میگفتند این خدایان گوناگون وسیله تقرب و نزدیکی ما به سوی خالقاند«ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی»[11] ـ ما اینها را نمیپرستیم مگر بای اینکه ما را به خداوند نزدیک سازند! اما برای آن عده از کفار که میگفتند: «ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الا الدهر»[12] ـ جز همین زندگی دنیا و مردن و زنده شدن چیز دیگری نیست و جز روزگار ما را نابود و هلاک نمیسازد؛ باید اول خالق و مبدأ را اثبات کرد. معاد، پایان همین عالم است معاد عبارت از دنیا یدومی نیست، بلکه پایان همین عالم است، و این نظام به نظام دیگری تبدیل میگردد و این نظام موجود برچیده میشود. «یوم تبدل الأرض غیر الأرض و السموات»[13]ـ روزی که زمین به زمینی دیگر تبدیل و آسمانها(به آسمانهای دیگر) مبدل میگردند. قهرا احکام و قوانینی هم که در این نظام هست در آنجا وجود ندارد و همچنین قوانین آنجا در اینجا نیست. در سوره قیامت با اشاره به منکران معاد میفرماید: «ایحسب الأنسان الن نجمع عظامه، بلی قادرین علی ان نسوی بنانه»[14] ـ آیا انسان میپندارد که استخوانهای او را گردآوری نخواهیم کرد؟ آری قادریم که خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب سازیم. یعنی نه تنها اصل استخوانها را، بلکه خطوط ریز و درشت سرانگشتان را که در هر کس به ترتیب مخصوصی است، همانند قبل خواهیم ساخت. طنطاوی مفسر معروف در ذیل این آیه نقل میکند، بعضی از دانشمندان غرب با دقت در این آیه، اسلام را پذیرفتند، سپس مینویسد: انگشت نگاری در غرب مطرح نبود و فقط به امضاء اکتفا میشد ولی قرآن روی انگشت و خصیصهای که در سر انگشت است تکیه کرده است، چرا که امضاء قابل جعل است، اما اثر انگشت هیچ کسی جعل نمیشود، زیرا خطوط ریز سرانگشت هر کس مخصوص به خود او است و بین میلیاردها انسان دو نفر پیدا نمیشود که آن خطوط یاد شده سرانگشتش با هم مشابه باشد. و بدنبال آن میفرماید: «بل یرید الأنسان لیفجر امامه. یسئل ایان یوم القیمة» ـ بلکه انسان میخواهد جلوش باز باشد، رها شود، و اگر معاد را بپذیرد این آزادیاش محدود میگردد و دیگر نمیتواند بصورت مطلق العنان هر کاری که میخواهد انجام دهد، دیگر برایش حلال و حرام مطرح میشود، لذا میپرسد: قیامت کی خواهد شد؟ آنها که به یاد قیامتاند، کمتر آلودهاند چون اعتقاد به خالق و انکار معاد، برای انسان، انگیزه عمل خیر نمیشود، و مسئولیت نمیآورد، معاد است که مسأله حساب را برایش مطرح میکند و تکلیف میآورد وگرنه اصل این مسأله که عالم مبدأی دارد تعهدآور نیست، برای اینکه مشرک کارهایش را از غیر خدا میخواهد و به غیر او هم سر میسپارد و عبادت مینماید«و لئن سئلتهم من خلق السموات و الأرض لیقولن الله» ـ اگر از آنها بپرسی آفریدگار آسمانها و زمین کیست؟ خواهند گفت: خدا، ولی او را رب و مدبر نمیشناسند و لذا میگویند حسابی هم در عالم نیست، بد و خوب همه یکسان است و عادل و ظالم مساوی هستند، انسان که مردم همه چیز پایان میپذیرد، و تکلیف را هم باید وحی و رسالت تعیین نماید که آن را هم قبول ندارند، لذا در سوره(ص) فرمود: این تبه کاریها بخاطر این است که قیامت را فراموش کردهاند. ادامه دارد
[1]- سوره ق ـ آیه 2. [2]- سوره ص آیه ـ 5. [3]- سوره توبه ـ آیه 65. [4]- سوره سوره ق ـ آیه 3. [5]- سوره نجم آیه ـ 61 تا 56. [6]- سوره روم ـ آیه 27. [7]- سوره سجده ـ آیه 10. [8]- سوره آل عمران ـ آیه 180. [9]- سوره حج ـ آیه 5. [10]- سوره یس ـ آیه 79- 78. [11]- سوره زمر ـ آیه 3. [12]- سوره جائیه ـ آیه 24. [13]- سوره ابراهیم ـ آیه 18. [14]- سوره قیامه ـ آیه 3. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 868 |