تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,251 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,163 |
داستان شق القمر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 83، آبان 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام بخش سوم قسمت هفدهم داستان شق القمر حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی در مقاله پیشین بحث کوتاهی درباره معجزه و معنا و کیفیت آن بمقداری که با بحث تاریخی ما تناسب داشت مطالبی با اطلاع شما رسید، و اینک برخی از معجزات مشهور رسول خدا(ص) را که مدرک قرآنی هم دارد و بنا بگفته اهل تاریخ در همان سالهای آخر توقف آن حضرت در مکه معظمه اتفاق افتاده برای شما نقل میکنیم و یکی از آنها داستان شق القمر است که ضمن چند بخش ذیلا میخوانید: 1- تاریخ وقوع این معجزه در اینکه این معجزه در زمان رسول خدا(ص) و در مکه انجام شده اختلافی در ورایات و گفتار محدثین نیست و مسئله اجماعی است، ولی در مورد تاریخ آن اختلافی در روایات و کتابها بچشم میخورد. از مرحوم طبرسی در اعلام الوری و راوندی در خرائج نقل شده که گفتهاند این داستان در سالهای اول بعثت اتفاق افتاد[1] ولی مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد[2] و در یک جای آن از پارهای روایات نقل کرده که: این داستان در آغاز شب چهاردهم ذی حجه پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاد. و مدت آن نیز اندکی بیش نبود. 2- چگونگی ماجرا در روایات مختلفی که در تواریخ شیعه و اهل سنت از ابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده عموما گفتهاند: این معجزه بنا بدرخواست جمعی از سران قریش و مشرکان مانند ابوجعل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد، بدین ترتیب که آنها در یکی از شبها که تمامی ماه در آسمان بود بنزد رسول خدا(ص) آمده و گفتند: اگر در ادعای نبوت خود راستگو و صادق هستی دستور ده این ماه دو نیم شود! رسول خدا(ص) بدانها گفت: اگر من اینکار را بکنم ایمان خواهید آورد؟ گفتند: آری، و آن حضرت از خدای خود درخواست این معجزه را کرد و ناگهان همگی دیدند که ماه دو نیم شد بطور یکه کوه حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم چسبید و همانند اول گردید، و رسول خدا(ص) دوبار فرمود: «اشهدوا، اشهدوا« یعنی گواه باشید و بنگرید! مشرکین که این منظره را دیدند بجای آنکه به آن حضرت ایمان آوردند گفتند! «سحرنا محمد» محمد ما را جاود کرد، و یا آنکه گفتند: «سحر القمر، سحر القمر» ماه را جاود کرد! برخی از آنها گفتند: اگر شما را جادو کرده مردم شهرهای دیگر را که جادو نکرده! از آنها بپرسید، وچون از مسافران و مردم شهرهای دیگر پرسیدند آنها نیز مشاهدات خود را در دو نیم شدن ماه بیان داشتند.[3] و در پارهای از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتاد ولی برخی از شارحین حدیث گفتهاند: منظور از دوبار همان دو قسمت شدن ماه است نه اینکه این جریان دوبار اتفاق افتاده باشد.[4] و البته مجموع روایاتی که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت میشود که در کتابهای حدیثی شیعه و اهل سنت مانند بحارالأنوار و سیرة النبویة ابن کثیر و در المنثور سیوطی و دیگران نقل شده. 3- گفتار بزرگان در مورد اجماع و تواتر روایات در این باره عموم محدثین و علمای اسلامی درباره وقوع این معجزه از رسول خدا(ص) ادعای اجماع و تواتر روایات را کردهاند چنانچه مرحوم طبرسی از علمای شیعه در مقام رد گفتار مخالف گفته: «المسلمین اجمعوا علی ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه...»[5] مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از انیرو بگفتار مخالف اعتنائی نیست. و ابن شهر آشوب در مناقب گوید: «اجمع المفسرون و المحدثون سوی عطاء و الحسن و البلخی فلی قوله «اقتربت الساعة...» انه اجتمع المشرکون.» و آنگاه داستان را نقل کرده».[6] و از علمای اهل سنت نیز فخر رازی در تفسیر مفاتیح الغیب در تفسیر سوره قمر گوید: «المفسرون بأسرهم علی ان المراد ان القمر حصل فیه الانشقاق...»[7] مفسران همگی بر این عقیدهاند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد... و سپس داستان را بهمانگونه که ما نقل کردیم بیان میکند. و از قاضی در شفاء نقل شده که گفته: «اجمع المفسرون و اهل السنة علی وقوع الانشقاق».[8] چنانچه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید: «و قد اجمع المسلمون علی وقوع ذلک فی زمنه علیه الصلاة و السلام و جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند من احاط بها و نظر فیها».[9] ـ مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آن حضرت دارند و حدیثهای متواتره نیز از طرق متعدده در این باره رسیده که برای هر کس که بدانها احاطه شده و در آنها نظر افکنده موجب قطع خواهد شد. و مرحوم علامه طباطبائی از دانشمندان و مفسران معاصر نیز فرموده: «آیة شق القمر بید النبی(ص) بمکة قبل الهجرة باقتراح من المشرکین مما تسلمها المسلمون بلا ارتیاب منهم». ـ معجزه شق القمر بدست رسول خدا(ص) در مکه پیش از هجرت بنا بدرخواست مشرکان از موضوعاتی است که مسلمانها همگی وقوع آنرا مسلم دانسته و تردیدی در آن نکردهاند. و از دانشمندان معاصر اهل سنت نیز دکتر سعید بوطی نویسنده کتاب فقه السیرة در اینباره گوید: «و هذا امر متفق علیه بین العلماء انه قد وقع فی الزمان النبی(ص) و انّه کان احدی المعجزات».[10] ـ و این چیزی است که میان علماء مورد اتفاق است که در زمان رسول خدا(ص) اتفاق افتاده و یکی از معجزات اوست. و این بود نمونههائی از گفتار علماء و محدثین شیعه و اهل سنت در اینباره، و از اینرو بهتر آنست که از ذکر گفتههای مخالفان صرفنظر کرده بدنبال بخش بعدی برویم و انشاءالله تعالی در پایان مقاله به برخی از شبهات آنها پاسخ خواهیم داد. 4- دلیلی از قرآن کریم بجز برخی معدود از اهل تفسیر همانگونه که در خلال بحثهای گذشته گفته شد: عموم مفسران شیعه و اهل سنت گفتهاند: آیه مبارکه: «اقتربت الساعة و انشق القمر، و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر». ـ قیامت نزدیک شد و ماه شکافت، و اگر معجزهای ببنند روی بگردانند و گویند جادوئی است مستمر. درباره همین معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان را بازگو میکند که مشرکان درخواست چنین معجزهای کردند و چون به وقوع پیوست روی گردانده و گفتند: جادوئی است مانند جادوهای دیگر. تنها از حسن و عطا و بلخی نقل شده که گفتهاند: «انشق» در اینجا بمعنای«سینشق» است یعنی بزودی در قیامت ماه دو نیم خواهد شد و اینکه بلفظ ماضی آمده بخاطر اینکه محققا واقع خواهد شد، ولی این تفسیر بگفته علامه طباطبائی و دیگران بسیار بیپایه است و دلالت آیه بعدی که میفرماید: «و ان یرو آیة یعرضوا، و یقولوا سحر مستمر» آنرا رد میکند برای اینکه سیاق آن آیه روشنترین شاهد است بر اینکه منظور از «آیت» معجزه بقول مطلق است، که شامل دو نیم کردن ماه هم میشود، یعنی حتی اگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند میگونید سحری است پشت سر هم، و ملعوم است که روز قیامت روزه پردهپوشی نیست، روزیست که همه حقایق ظهور میکند، و در آنروز همه در بدر دنبال معرفت میگردند، تا بآن پناهنده شوند. و معنا ندارد در چنین روزی هم بعد از دیدن«شق القمر» باز بگویند این سحری است مستمر، پس هیچ چارهای نیست جز اینکه بگوئیم شق القمر آیت و معجزه ای بوده، که واقع شده، تا مردم را بسوی حق و صدق دلالت کند، و چنین چیزی را ممکن است انکار کنند و بگویند سحر است. نظیر تفسیر بالا در بیپایگی گفتار بعضی دیگر است که گفتهاند: کلمه«آیت» اشاره است بآن مطلبی که ریاضی دانان این عصر بآن پی بردهاند، و آن اینستکه کره ماه از زمین جدا شده، همانطور که خود زمین هم از خورشید جدا شده، پس جمله«وانشق القمر» اشاره است بیک حقیقت علمی، که در عصر نزول آیه کشف نشده بود، بعد از صدها قرن کشف شد. وجه بیپایگی این تفسیر اینستکه در صورتی که گفتار ریاضیدانان صحیح باشد آیه بعدی که میفرماید: «و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر» با آن نمیسازد، برای اینکه از احدی نقل نشده که گفته باشد خود ماه سحری است مستمر. علاوه بر اینکه جدا شدن ماه از زمین اشتقاق است، و آنچه در آیه شریفه آمده انشقاق است، و انشقاق را جز بپاره شدن چیزی و دو نیم شدن آن اطلاق نمیکنند، و هرگز جدا شدن چیزی از چیز دیگر که قبلا با آن یکی بوده را انشقاق نمیگویند. نظیر وجه بالا در بیپایگی این وجه است که بعضی اختیار کرده گفتهاند: انشقاق قمر بمعنای برطرف شدن ظلمت شب هنگام طلوع آن است، و نیز اینکه بعضی دیگر گفتهاند: انشقاق قمر کنایه است از ظهور امر و روشن شدن حق. البته این آیه خالی از این اشاره نیست، که انشقاق قمر یکی از لوازم نزدیکی ساعت است. 5- پاسخ از چند اشکال یکی از اشکالهائی که بروقوع معجزه شق القمر شده و با معجزه معراج رسول خدا(ص) نیز از این جهت مشترک است اشکالی است که سابق بر این، روی فرضیه بطلیموس که خرق و التیام را در افلاک محال میدانستند کردهاند و خلاصه فرضیه آنها این بود که افلاک را جسامی بلورین میدانستند و مجموعه آنها را نیز نه فلک میپنداشتند که همانند ورقههای پیاز روی هم قرار گرفته و ستارگان نیز همچون گل میخی بر آنها چسبیده بود و حرکت ستارگان را نیز با حرکت افلاک میگرفت، یعنی هر فلکی حرکتی داشت و قهرا با حرکت فلک گل میخی هم که بر او چسبیده بود حرکت میکرد، و روی انی نظریه میگفتند خرق و التیام ـ یعنی شکسته و بسته شدن ـ در آنها محال است، و چون شق القمر ـ دو نیم شدن ماه ـ و هم چنین داستان معراج جسمانی رسول خدا مستلزم خرق و التیام در افلاک میشد آنرا منکر شده و یا دست به تأویل و توجیه در آنها میزدند، غافل از آنکه قرنها قبل از جا افتادن این نظریه غلط، قرآن کریم آنرا مردود دانسته و پنبه افلاک پوسته پیازی را زده است، آنجا که درباره خورشید و ماه و فلک گوید: «و الشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیر العزیز العلیم، و المقر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم، لا الشمس ینبغی لها ان تدرک المقر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون». (سوره یس آیه 38- 40) که اولا حرکت و جریان را به خود خورشید و ماه نسبت میدهد، و ثانیا«فلک» را مدار آنها دانسته و ثالثا حرکت آنها را در این مدار بصورت«شنا» و شناوری بیان فرموده، و فضای آسمان بیانتها را بصورت دریای بیکرانی ترسیم فرموده که این ستارگان همچون ماهیان در آن شناوری میکنند. و علم و کشفیات و اختراعات جدید و سفینههای فضائی و موشکها و آپولوها و لوناها نیز این حقیقت قرآن را به اثبات رسانید، و بر هیئت بطلیموسی خط بطلان کشیده و در زوایای تاریخ دفن کرد. *** اشکال دیگری که برخی به این معجزه کردهاند اینستکه اگر اینطور که میگویند قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیا دیده باشند، و رصد بندان شرق و غرب عالم این حادثه را در رصدخانه خود ضبط کرده باشند، چون این از عجیبترین آیات آسمانی است، و تاریخ تا آنجا که در دست است و همچنین کتب علمی هیئت و نجوم که از اوضاع آسمانی بحث میکند نظیری برای آن سراغ ندارد، و قطعا اگر چنین حادثهای رخ داده بود اهل بحث کمال دقت و اعتناء در شنیدن و نقل آن را بکار میبردند، و میبینیم که نه در تایخ از آن خبری هست و نه در کتب علمی اثری از آن دیده میشود؟ پاسخی که از این اعتراض دادهاند خلاصهاش این است که گفتهاند: اولا ممکن است مردم آن شب از این حادثه غفلت کرده باشند، زیرا چه بسیار حوادث جوی و زمینی رخ میدهد که مردم ازآن غافلند، و اینطور نیست که هر حادثهای رخ دهد مردم بفهمند، و آنرا نزد خود محفوظ نگهداشته، پشت به پشت و سینه به سینه تا عصر ما به یکدیگر منتقل کنند. و ثانیا سرزمین حجاز و اطراف آن از شهرهای عربنشین و غیر رصدخانهای نداشتند، تا حوادث جوی را ضبط کند، رصدخانههائی که در آن ایام بفرضی که بوده باشد در شرق در هند، و در مغرب در روم و یونان و غیره بوده، در حالیکه تاریخ از وجود چنین رصدخانههائی در این نواحی و درایام وقوع حادثه هم خبر نداده و این جریانب طوریکه در بعضی از روایات آمده در اوائل شب چهاردم ذی الحجه سال هشتم بعثت یعنی پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده. علاوه بر اینکه بلاد مغرب که اعتنائی باینگونه مسائل داشتهاند(البته اگر در آن تاریخ چنین اعتنائی داشته بودند) با مکه اختلاف افق داشتهاند، اختلاف زمانی زیادیکه باعث میشد آن بلاد جریان را نبینند، چون بطوریکه در بعضی از روایات آمده قرص ماه در آن شب تمام بوده، و در حوالی غروب خورشید و اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده، و میانه انشقاق ماه و دوباره متصل شدن آن زمانی اندک فاصله شده است، ممکن است مردم آن بلاد وقتی متوجه ماه شدهاند که اتصال یافته بود. از اینهم که بگذریم، ملتهای غیر مسلمان یعنی اهل کلیسا و بتخانه را در امور دینی و مخصوصا حوادثی که بنفع اسلام باشد متهم و مغرض میدایم،و چه بسیار حوادث مهمتر از این را نادیده گرفته و نقل نکردهاند. اشکال دیگری هم برخی با استناد به پارهای از آیات کریمه قرآنی کردهاند که مرحوم علامه طباطبائی در ذیل همین آیات سوره قمر نقل کرده و جواب کافی و شافی به آن داده بتفصیلی که هر که خواهد به تفسیر المیزان آن مرحوم مراجعه نماید. و بطور کلی در پاسخ این گونه اعتراضات و شبهات باید بگوئیم: ما وقتی مسئله نبوت را پذیرفتیم و به«غیب» ایمان آورده و معجزه را قبول کردیم دگیر جائی برای بحث و رد و ایراد و تأویل و توجیه باقی نمیماندف مگر با کدام تجزیه و تحلیل مادی مسئله شکافتن سنگ سخت با ضربه چوب و بیرون آمدن دوازده چشمه آب گوارا قابل توجیه است،[11] و با کدام حساب ظاهری حاضر کردن تخت بلقیس در یک چشم بر هم زدن از صنعا به بیت المقدس قابل درک و قبول است،[12] و با کدام وسیلهای ـ جز معجزه ـ میتوان عصای چوبی را به اژدهائی بزرگ«ثعبان مبین» تبدیل نمود،[13] و یا با زدن همان عصای چوبین بدریا میتوان آنرا شکافت، و دوازده شکاف در آن پدیدار کرد،[14] و لشکری عظیم را از آن دریا عبور داد. اینها و امثال اینها معجزاتی است که در قرآن کریم آمده و روایات صحیحه اثبات آنها را تضمین کرده که از آن مله است معجزه معراج جسمانی و «شق القمر» و در برابر آنها نمیتوان با تئوریها و فرضیهائی همچون«محال بودن خرق و التیام در افلاک» و هیئت بطلمیوسی که سالها و قرنها بعنوان یک قانون مسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن به اثبات رسیده و بصورت مضحکهای درآمده دست بتأویل و توجیه این آیات و روایات زد، چنانچه برخی در گذشته و یا امروز متأسفانه اینکار را کردهاند. و اساس این توجیهات و تأویلات آن است که ظاهرا اینان معنای صحیح«نبوت» و «وحی» و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستی ندانسته و یا همه را خواستهاند با فکر مادی و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل کنند، و قدرت لایزال و بیانتهای آفریدگار جهان را از یاد بردهاند و در نتیجه به چنین تأویلاتی دست زدهاند و گرنه بگفته«ویلیم جونز»[15]: ـ آن قدر بزرگی که این عالم را آفرید از اینکه چیزی از آن کم کند یا چیزی بر آن بیفزاید عاجز و ناتون نخواهد بود! و بگفته آن دانشمند دیگر اسلامی«دکتر محمد سعید بوطی»[16] اطراف وجود ما و بلکه خود وجودمان را همه گونه معجزهای فرا گرفته ولی بخاطر انس و الفتی که ما به آنها پیدا کردهایم برای ما عادی شده و آنها را معمولی میدانیم در صورتیکه در حقیقت هر کدام معجزه و یا معجزاتی شگفت انگیز است. مگر این ستارگان بیشمار، و حرکت این افلاک، و قانون جاذبه زمین و یا ستارگان دیگر، و حرکت ماه و خورشید، و این نظم دقیق و حساب شده، و خلقت اینهمه موجودات ریز و درشت بلکه خلقت خود انسان ـ که آن دانشمند بزرگ او را موجود ناشناخته نامیده ـ و گردش خون در بدن، مسئله روح، و مسئله مرگ و حیاتف و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگری که در وجود انسان و خلقت حیوانات و موجودات دیگر بکار رفته و موجود است معجزه نیست! با اندکی تأمل و دقت انسان به اعجاز همگی پی برده و همه را معجزه میداند ولی از آنجا که مأنوس و مألوف بوده برای ما صورت عادی پیدا کرده و ازح الت اعجاز آنها غافل شدهایم. یک تذکر پایانی همانگونه که گفتیم: در مسئله معراج و شق القمر هرچه را برای ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده میپذیریم، و اما پارهای از روایات غیر صحیح و به اصطلاح«شاذ»ی را که در کتابها دیده میشود، مانند آنکه در مسئله شق القمر نقل شده که ماه به دو نیم شد و بگریبان رسول خدا رفت و سپس نیمی از آستین راست و نیمی از آستین چپ آن حضرت خارج شد و دوباره به آسمان رفت و بیکدیگر چسبید. نمیپذیریم و بلکه اینگونه نقلهبا را مجعول میدانیم. و بگفته ابن کثیر این گفته برخی قصهپردازانی است که هیچ اصلی ندارد و دروغی آشکار است که صحت ندارد.[17] و یا پارهای از خصوصیات و روایاتی که در داستان معراج و مشاهدات رسول خدا(ص) در آسمانها و بهشت و دوزخ آمده و روایت صحیح و نقل معتبری آنرا تایید نکرده ما نمیپذیریم و اصراری هم به قول آن نداریم. ادامه دارد
[1]- بحارالانوار ـ ج 17ـ ص 354 و 357. [2]- المیزان ـ ج 19 ـ ص 69 و 72. [3]- بحارالأنورا ـ ج 17 ـ ص 347- 363، سیره ابن کثیر ـ ج 2 ـ ص 113- 121. [4]- به صفحه 350 از جلد 17 بحار پاورقی آن مراجعه شود. [5]- مجمع البیان ـ ج 9 ـ ص 186. [6]- بحارالآنور ـ ج 17 ـ ص 357. [7]- مفاتیح الغیب ـ ج 29 ـ ص 28. [8]- بحارالأنوار ـ ج 17 ـ ص 349. [9]- سیرة النبویة ـ ج 2 ـ ص 114. [10]- فقه السیره ـ ص 150. [11]- «و اوحینا الی موسی اذاستسقی قومه آن اضرب بعصاک الحجر، فانجست منه اثنتا عشرة عینا...» (سوره اعراف ـ آیه 160). [12]- «قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل أن یرتد الیک طرفک...» (سوره نمل ـ آیه 40). [13]- «فألقی عصاه فإذا هی ثعبان مبین» (سوره شعراـ آیه 32). [14]- به آیات مبارکه سوره بقره ـ آیه 50 و سوره طه ـ آیه 77 و سوره شعرا ـ آیه 63 و سوره دخان ـ آیه 24 مراجعه شود. [15]- فقه السیره ـ ص 150- 151. [16]- فقه السیره ـ ص 150- 151. [17]- سیره النبویه ابن کثیر ـ ج 2 ـ ص 120- 121. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,303 |