تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,418 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,366 |
ویژگیهای تربیت اسلامی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 83، آبان 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اسلام، مکتب انسان سازی ویژگیهای تربیت اسلامی(2) قسمت هفتم حجة الاسلام رحیمیان 3- جز صلاح و سعادت انسان هدفی ندارد در تزکیه وتربیت اسلامی هدف اصلی، تأمین مصلحت و سعادت خود انسان است چه به عنوان فرد و چه به عنوان جامعه ـ که البته سرنوشت فرد و جامعه جدائی ناپذیر است ـ و هیچگونه مصحلت دیگری خارج از وجود انسان منظور نشده است. توضیح مطلب این که ممکن است یک مکتب تربیتی با هدفی پیش ساخته خارج از وجود انسان، انسانها را به صورت ابزاری برای تحقق بخشیدن به آن هدف منظور و سپس آنها را بگونهای تربیتکند که در خدمت مصالح و منافع و تأمین هدف مورد نظر قرار گیرند در چنین مکتبی فرقی نمیکند که تربیت انجام شده به مصحلت انسان است یا به ضرر او، مثلا نظام سوسیالیزم یا سرمایهداری هر یک دارای مکتب تربیتی هستند اما خصوصیت آنها این است که چگونه انسانها را تربیت کنند که درخدمت سوسیالیزم باشند یا متناسب با سرمایه داری، مهم تأمین مصالح و منافع طبقه حاکم، حزب حاکم و سرمایهداری حاکم است. حال آیا این تربیت خود انسانها را نیز به سعادت واقعی میرساند یا نه هر چه بادا باد. اما در مکتب تربیتی اسلام، مصالح فردی، گروهی، حزبی و طبقه حاکم وجود نداشته و جز حاکمیت خدا مشروعیت ندارد و نظام و حکومت اسلامی نیز موضوعیت ندارند و حکومت و کارگزاران حکومت اسلامی و در رأس آنها مقام امامت و ولایت فقیه همه در خدمت حاکمیت خدا هستند و مشروعیت خود را از او میگیرند و خدا خود غنی بالذات است: «و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین» (سوره عنکبوت آیه 67) کسی که جهاد و تلاش کند برای خود جهاد میکند، چرا که خداوند از همه جهانیان بینیاز است. «ان تکفروا انتم و من فی الأرض جمیعا فان الله لغنی حمید» (سوره ابراهیم آیه 8) اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید(بخدا زیانی نمیرسد) چرا که خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است. پس خدا که قانونگذار است و برنامه تزکیه و تربیت انسانها را بوسیله پیغمبرش برای انسانها ارائه فرموده و برای تحقق اهداف تربیتی و معنوی خود، در مورد انسانها نبوت، امامت و حکومت و نظام همه جانبهای را پایهگذاری کرده است خود ذاتا نیازی به هیچ چیز و هیچ کس ندارد و موضوع این که خارج از وجود انسان و سعادت او هدفی منظور شده باشد از اصل منتفی است. وحتی در مورد پیغمبر به عنوان بزرگترین کارگزار تزکیه انسانها، و بزرگترین مربی انسانها و کسی که بیشترین رنج و زحمت را در این راه تحمل کرده است قرآن میفرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا ان هو الا ذکر للعالمین». بگو من در برابر انجام رسالت پاداش و اجرای از شما نمیخواهم که این جز ذکری برای جهانیان نیست. و در مکتبی که پیغمبرش در برابر انجام رسالت خود نسبت به تربیت و تزکیه مردم خواهان کمترین پاداشی نیست به طریق اولی هیچ شخص و مقام دیگری نمیتواند کمترین مصلحت و منفعتی را در تربیت انسانها برای خود یا گروه یا حزب خود منظور نماید و از نظر فقهی نیز میبینیم که گرفتن هرگونه مزدی در ازاء تعلیم مسائل واجب از مردم تحریم شده است. بنابراین کل اسلام و نظام تربیتی آن هدفی جز سعادت انسانها ندارد و نمیتواند داشته باشد و هر که از آنر وشنی گیرد، به سود خویش رهسپرده و اگر نپذیرد خود زیان برده و در تباهی و گمراهی سقوط کرده است: «انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق، فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانما یضل علیها» (زمر ـ 41) ما این کتاب را به حق برای ـ هدایت ـ مردم بر تو نازل کردیم پس هر کس که هدایت یافت به نفع خود ـ نفس ـ او است و هر که گمراه شود به ضرر نفس خویش گمراه میشود. 4- پیش از تولد تا لحظه مرگ را زیر پوشش دارد تزکیه و تربیت اسلام در برگیرنده تمام طول زندگی انسان است و بلکه عوامل مؤثر قبل از تولد را نیز منظور داشته است و اگرچه در مورد دوران کودکی و نوجوانی به لحاظ انعطاف پذیری بیشتر تأکید افزونتری شده است ولی از آنجا که انسان موجودی است پویا و حتی در اوج پیری نیز ممکن است توبه و بازگشت کند یا همچنان در راه کمال و تعالی معنوی پیش رود لذا برای تمام دوران زندگی ز گهواره تا گور و حتی قبل از تولد و هنگام انتخاب همسر در مورد والدین برنامههای وسیعی را بیان داشته است. انسان ازنظر جسمی و مادی یک منحنی را از ضعف به قوت و از قوت به ضعف طی میکند. «الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا و شیبة» (روم ـ 54) خدا همان کسی است که شما را در حالی که ضعیف بودید آفرید، سپس بعد از این ضعف و ناتوان، قوت بخشید و باز هم بعداز قوت ضعف و پیری قرار دد. «و من نعمره ننکسه فی الخلق» (یس ـ 68) هر کس را که طول عمر دهیم در آفرینش واژگونه میکنیم. چرا که بعد جسمانی انسان ازخاک است و به سوی خاک باز میگردد. ولی از جهت رحی با برخورداری از نفخه الهی: «و نفخت فیه من روحی» از خداست و به سوی او بازگشت میکند: «انا لله و انا الیه راجعون» انسان دراین منحنی که از عالم بالا به عالم خاک فرود آمده و با جسم خاکی پیوند خورده است، میتواند و باید که خود را از بند کششهای جسمانی وجاذبههای خاکی برهاند و با پیمودن راه کمال و شکوفائی فطرت و روح ملکوتی به سوی مبدأ و خدای خویش پرگشاید. پس اگر جنبههای روحی در انسان رشد کرد و امور جسمانی و مادی را تحت الشعاع و تحت و سیطره خود قرار داد پیری و ضعف جسمانی نمیتواند در مسیر صعودی بازگشت به سوی حق مانع و رکودی ایجاد کنند و لذا است که میبینیم این نوع افراد تا آخرین لحظات زندگی قدرت روحی خود را حفظ میکنند و در سختترین شرایط جسمانی از صلابت روحی برخورداند. نمونهای از این افراد را در حضرت امام مدظله شاهدیم که علیرغم پیری و ضعف جسمانی مثلا در مورد حج بیش از ده سال است که پیام میدهند و در جهت معکوس سیر پیری و کهولت و ضعف جسمانی هر سال پیامی با محتواتر و کاملتر، از روح بلند و رو به کمال و قوت حضرتش تراوش کرده است. ولی اگر روح و جنبههای معنوی تحت الشعاع و زیر سیطره جسمانیت باشند به موازات رو به ضعف نهادن جسم، روح نیز متأثر از آن رو به ضعف وز بونی بیشتر میگذارد و اگر هم در برخی از جهات به کمالات ناچیزی رسیده بود آنها را از دست میدهد و هر چه به پایان زندگی نزدیکتر میشود، کردارها و رفتارها و آرزوها و توقعاتش بچه گانهتر میشود: «یشیب ابن آدم و یشب فیه خصلتان: الحرص و طول الأمل». آدمی زاده پیر میشود و دو خصلت در او جوان شده، رشد مییابد: آز و آرزوی دراز. پس چون انسان زمینه رشد بینهایت دارد و تا زنده است میتواند صعود کند بنابراین برنامههای تربیتی اسلام نیز تا لحظه مرگ را در برمیگیرد و مثلا نماز که از عوامل مهم تربتی انسان است تا لحظه آخر زندگی واجب است و ضعف جسمانی موجب سقوط آن نمیشود بلکه اگر نمیتواند بایستد، باید تکیه دهد و اگر نمیتواند نشسته و اگر نمیتواند خوابیده و... و حتی اگر نمی تواند زبانش را حرکت دهد باید در دل خطور دهد که در فقه خصوصیات و تفصیل آن مذکور است. 5- اجتناب از عامل زور بطور کلی استفاده از عامل زور و ارعاب نمیتواند در تربیت و شکوفائی استعدادها مؤثر باشد همانگونه که غنچه را نمیتوان به زور شکفته کرد. در نظام تربیتی اسلام سعی شده است تمام شرائط و مقتضیات رشد و شکوفائی استعدادهای عالی انسانی را فراهم و موانع را از پیش پای آن بردارد و گذشته از این که با امرها و نهیها و ارشادها و تذکرها و استفاده از استدلالهای عقلی، بیان سرگذشت گذشتگان و ترسیم نتایج مثبت و سعادتبخش کمالات معنوی در دنیا وآخرت و پاداشهای کریمانه برای آنها افراد را در مسیر شکوفائی استعدادهایشان ترغیب مینماید، محیط خانواده و جامعه رانیز متناسب و هماهنگ با همین هدف تنظیم نموده است که بررسی این امور بحث وسیعی و مجال بیشتری را میطلبد. اسلام استفاده از زور را در این رابطه مردود دانسته است: قرآن کریم میفرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی...» (سوره بقره آیه 256) در پذیرش دین اکراهی در کار نیست، راه رشد و هدایت از طریق ضلالت مشخص و آشکار است. و حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «... فان القلب اذا اکراه عمی» (نهج البلاغه ـ حکمت 184 ) چرا که چون دل به پذیرش و انجام چیزی مجبور شود از درک واقعیات نابینا گردد و حتی در مورد عبادت میفرماید: «ان القلوب اقبالا و ادبارا فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل و اذا ادبرت فاقتصروا علی الفرائض» (نهج البلاغه ـ حکمت 304) برای دلها حالت روی آوردن و آمادگی وحالت روی گرداندن و عدم آمادگی است پس چون روی آوردند آنها را به انجام نوافل و مستحبات وادارید و چون روی برگرداندند به انجام واجبات بسنده نمائید. پس اصل پذیرش دین که همان شکوفائی شخصیت واقعی انسان است با آنکه اعتقاد و گرایش به آن یک امر فطری است با این حال قابل تحمیل نیست و اکراه در مسائل قلبی نتیجه معکوس میدهد و حتی عبادت را باید با ظرافت و نرمش بر روح وارد نمود و اصولا ـ همانگونه که قبلا گفتیم ـ چون انسان با برخورداری از نیروی عقل و اراده به طور تکوینی موجودی آگاه و آزاد آفریده شده است با نیروی عقل راه را از چاه تمیز میدهد و با نیروی اراده انتخاب میکند، وحی و دستورات تربیتی اسلام نیز هماهنگ با خلقت انسان بدون آنکه او را مکره کند: «لااکراه فی الدین» راه سعادت او را گشوده و موجبات ضلالت و سرگشتگی را بر او نمود: «قد تبیّن الرشد من الغی» و عنان کار و انتخاب راه را به او واگذار فرموده است: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» و نتیجه را نیز روشن کرده است. «فقد استمسک بالعروة الوثقی الاانفصام لها و الله سمیع علیم». در قبول دین اکراهی نیست(زیرا) راه درست از راه منحرف آشکار شده است بنابراین کسی که به طاغوت(بت و شیطان و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی دست زده است که گسستن برای آن نیست و خداوند شنوا و داناست. در مورد عامل تربیتی در محیط خانواده، مدرسه و جامعه نیز همین مسأله مورد توجه قرار گرفته است. پدر ومادر، معلم و جامعه و سیستم حکومتی آن همگی موظفند بدون اعمال زور شرایط رشد و شکوفائی استعدادها را فراهم کنند. و اما آنچه در مورد اعمال زور مانند حدود و قصاص و مراتب شدید مراتب به معروف و نهی از منکر و جهاد در اسلام تشریع شده است گرچه هر یک جداگانه نیاز به بحث و بررسی دارد ولی وجه مشترک آنها این است که: اولاً: عموما آنها برای دفع و رفع طغیانگری در استعدادهای پست و حیوانی تشریع شده است و بدیهی است وقتی که فرد یا افرادی راه سرکشی حکومتی آن همگی موظفند بدون اعمال زور شرایط رشد و شکوفائی استعدادهای را فراهم کنند. اولا: عموما آنها برای دفع و رفع طغیانگری در استعدادهای پست و حیوانی تشریع شده است و بدیهی است وقتی که فرد یا افرادی راه سرکشی و تجاوز به حقوق دیگران را پیش رگفتند و خود را در سرازیری و پرتگاه سقوط و هلاکت قرار دادند و با پشت کردن به تمام عوامل سعادتبخشی که خداوند در اختیار آنها قرار داده است باز هم موجبات شقاوت خود و تباهی جامعه را فراهم نمودند به عنوان آخرین راه چاره برای جلوگیری از سقوط و هلاکت خود آنان و نجات جامعه راهی جز استفاده از زور نمیماند. پس استفاده از زور جز در موارد سرکشی و طغیان غرایز پست و حیوانی تشریع نشده است: از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرمود: «السیف فاتق والدین راتق فالدین یأمر بالمعروف و السیف ینهی عن المنکر ولکم فی القصاص حیوة» (غرر الحکم) شمشیر، بستنده است و دین گشاینده، پس دین ـ انسانها را ـ به معروف فرمان میهد و شمشیر از امور ناشایست نهی میکند. شمشیر راه بدیها و طغیان استعدادهای منفی را میبندد و دین راه خوبیها و شکوفائی استعدادهای عالی و انسانی را میگشاید. گفتیم که استفاده از زور در مورد جلوگیری از طغیان غرائز پست به عنوان آخرین چاره و درمان است و این بمعنی این استکه قبل از این مرحله در همین زمینه هم اسلام بیشتر روش پیشگری را مورد استفاده قرار میدهد. اسلام مقررات وسیعی در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی وضع کرده است که زمینهر شد بیرویه استعدادهای پست را از بین میّرد مثلا برای پیشگیری از بیعفتی وآلودگی دام، گذشته از تقویت زمینههای شکوفائی ضد آن یعنی عفت و پاکدامنی بوسیله ایمان، بیان دستاوردهای متعالی و ارزشمند عفت، چشمپوشی از نگاه حرام،ترغیب شدید به ازدواج و... به منظور پیشگیری از بیعفتی، از بیحجابی، آرایش و خودنمائی زنان و حتی صدای پا و شیوه و آهنگ سخن گفتنی که تحریک آمیز باشد و آمیزش بین زن و مرد نامحرم و اصولا هرگونه چیزی که موجب ریبه و مفسده انگیز باشد نهی فرموده و ایجاد هرگونه مراکز و مظاهر فحشاء و منکر را در جامعه اسلامی منع نموده است و... حالا بعد از همه اینها اگر باز هم کسی پرده عفاف خود و جامعه را درید و حداقل چهار مرد شاهد این سرکشی بوده باشند نوبت تازیانه یا رجم فرا میرسد. ضمنا معلوم گردید که استفاده از زور معمولا در مواردی است که این طغیان از محدود شخصی گناهکار تجاوز کند و دامن جامعه را نیز بگیرد و امنیت جانی، معنوی، اخلاقی، اقتصادی و... دیگران را مورد تجاوز قرار دهد. پس انسانی که کژی و زشتی باطن و گناهان شخصی خویش را از دیدگاه دیگران مخفی میدارد از تیررس اعمال خشونت مصون است ولی آنگاه که زشتیهای درونی خویش را به کرسی کارهای زشت بنشاند و با تجری و پردهدری در گناهان شخصی یا ارتکاب گناهانی که ذاتا بنشاند و با تجری و پردهدری در گناهان شخصی یا ارتکاب گناهانی که ذاتا متعدی است و طرف مقابل دارد، حرمت قانون الهی و جامعه را بشکند و بدینوسیله راه گناه و فساد وت باهی را در جامعه بگشاید. دیگر راهی جز تازیانه و شمشیر باقی نمیماند و اینجا است که حدود الهی باید این تجاوز و گستاخی نامعقول را محدود نماید. ثانیا: در همین مواردی هم که اسلام از در خشونت وارد میشود هدف، انتقامجوئی و تشفی نیست، هدف مبارزه با گناه است نه گناهکار و هدف نجات انسان است از اسارت گناه تا زمینه برای آزادی عقل او فراهم شود و سلامت خویش را بازیابد پس همانگونه رحمت خدا بر غضبش پیشی دارد: «یا من سبقت رحمته غضبه» عذابش نیز عذب است و گوارا و از دوست هر چه مییسد نیکو است و براین اساس حتی آنکس که در اثر گناه بزرگ خویش اعدام و سنگسار میشود، هم از سنگینی و سنگینتر شدن بار گناهش کاسته و جلوگیری میشود و هم موجب عبرت دیگران گردیده و از سرایت فساد و تباهی او به جامعه ـ که دارای حق بزرگتری است و باید سلامت ن محفوظ بماند ـ پیشگیری و جلوگیری میشود. و بدیهی است که اگر عضوی از بدن چنان فاسد شود که قابل درمان نباشد و سلامت کل بدن را در معرض تهدید قرار دهد جز عمل جراحی و برداشتن آن عضو چارهای نمیماند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 68 |