تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,155 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,082 |
یاران امامان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 83، آبان 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
یاران امامان محمد بن ابی عمیر سید محمد جواد مهری محمد بن ابی عمیر، یکی از تابناکترین چهرههای یاران امامان است که از پیچ و خمهای گردنههای دشوار بالا رفت و به قله عظمت و اوج افتخار رسید. محمد بن ابی عمیر ازدی، شخصیتی است والا که در علم و عمل، تقوی و پارسائی، خدمت و عبادت والاترین مقام و ارزندهترین مکانت را در میان یاران اصحاب و نزد متفکران و دانشمندان، دار است. ابواحم، محمد بن ابی عمیر ازدی بغدادی، کسی است که از ترس خدا، یکدم از عبادت و سجود در برابر اذت اقدس پروردگارش باز نایستاد و جویبار جودش از منبع بیپایان سه امام معصوم[امام کاظم، امامر ضا و امام جواد(ع)] سرچشمه گرفته است و در برابر شکنجهها و اذیت و آزار دشمنان اماما، تا دم مرگ رفته و هرگز تسلیم خواستههاشان نشده است. ابن ابی عمیر، وارسته مردی که به خاندان وحی راه یافت و در این راستا، به دانشی سرشار و ایمانی والا رسید و در مجد و عظمت از کرانههای آفاق فراتر رفت تا آنجا که هرچه فقیه و حدیثدان پس از او آمد، از او به بزرگی و فرزاندگی یاد کرد و تا قیام قیامت، کتاب حدیثی را نمیتوان یافت که صفحات زرینش به این نام مقدس، مزین نشده باشد. محمد بن ابی عمیر کیست؟ نجاشی دربارهاش گوید: محمد بن ابی عمیر(زیاد بن عیسی) ابو احمد ازدی از موالی مهلب بن ابی صفره، بغدادی الاصل، خدمت امام ابوالحسن موسی بن جعفر(س) رسید و ازآن حضرت احادیثی شنید که در برخی از آن احادیث، حضرت او را خطاب به ابو احمد کرد. و از امام رضا(ع) نیز احادیثی روایت کرده است. او مردی جلیل القدر، والا مقام و بلند پایه است چه نزد ما و چه نزد مخالفین ما. جاحظ در کتابهایش او را ستوده است. جاحظ«در بیان و تبیین» درباره او میگوید: ابراهیم بن داجه درباره ابن ابی عمیر برای من سخن گفت و همانا ابن ابی عمیر از شخصیتهای برجسته رافضیان! است. وی در ایام حکومت هارون الرشید به زندان افکنده شد، برای اینکه مراکز شیعیان و اصحاب موسی بن جعفر را معرفی کند. آنگاه نجاشی میفرماید: و نقل کردهاند که اینقدر به او چوب زدند که نزدیک بود ـ از شدت درد ـ اقرار کند تا اینکه فریاد محمد بن یونس بن عبدالرحمن را شنید که به او میگفت: ای محمد بن ابی عمیر تقوای الهی داشته باش. او هم صبر کرد و خدا او را از زندان آزاد نمود. و نقل شده است که مأمون نیز او را زندانی ساخت ... و گفتهاند که خوارش از ترس حکومت، کتابهایش را مخفیانه به زیر خاک دفن نمود، و چون مدت زندان چهار سال بطول انجامید، کتابها نابود شدند و از بین رفتند. و گفتهاند که کتابها را در اطاقی پنهان کرد و باران بر آنها بارید و پوسیده شدند. و او هر چه روایت میکرد از حافظهاش بود و از هر چه قبلا به دیگران آموخته بود و از این رو اصحاب ما به مراسیل[1] او اطمینان دارند. و او کتابهای زیادی تصنیف و تأْیف نموده است. احمد بن محمد بن خالد گوید: محمد ابن ابی عمیر چهل و نه کتاب نوشته است، از جمله کتابی«مغازی» است. احمد بن هارون نقل کرده است که کتابهای«بداء»، «احتجاج در امامت»، «حج» و «فضائل الحج» از تألیفات ایشان است. کتابهای دیگری نیز برای آن بزرگوار نقل کردهاند از جمله: «الاستطاعة»، «الملاحم»، «یوم و لیله»، «الصلاة»، «مناسک الحج»، «الصیام»، «اختلاف الحدیث»، «المعارف»، «التوحید»، «النکاح»، «الطلاق» و «الرضاع». محمد بن ابی عمیر در سال 217 از دنیا رفته است. شیخ طوسی دربارهاش گوید: محمد بن ابی عمیر، کنیهاش ابو احمد و نامش زیاد و از موالی قبیله«ازد» است. او از موثقترین مردم نزد خاصه وعامه است، و از همه زاهدتر، پارساتر، عابدتر و پرهیزکارتر بوده است. و گفته شده است که او در تمام این امور، گوی سبقت را از دیگران، در دوران خویش، ربوده است. وی سه امام را درک کرده: ابو ابراهیم موسی(ع)، و از او روایت نمیکند![2] و امام رضا(ع) و امام جواد(ع). احمد بن محمد بن عیسی از او روایت کرده است. او زندگی 100 نفر از رجال اصحاب امام صادق(ع) را نگاشته است و دارای تألیفات بسیاری است. ابن بطه برای او 49 کتاب ذکر کرده از جمله: کتاب النوادر(که کتاب بزرگ و جالبی است)، کتاب الاستطاعه و الافعال، کتاب الامامه، کتاب البداء، کتاب المتعه و کتابی ک در آن سئوالهایی را از امام رضا(ع) نموده و پاسخ دریافت کرده است. زندان و شکنجه درباره شکنجه و زندانی شدن این رادرد، روایتها نقل شده از جمله فضل بن شاذان گوید: سعایت کنندگان به سلطان وقت(که گویا هارون باشد) خبر دادند که محمد بن ابی عمیر اسامی تمام شعیاین را در عراق میداند. سلطان او را خواست و به او دستور داد که آن اسامی را بازگو نماید. محمد بن ابی عمیر امتناع ورزیده، لب به سخن نگشود. سلطان به جلادان خویش دستور داد او را برهنه کرده ومیان دو قطعه چوب آویزان کنند و صد تازیانه به او بزنند. فضل میگوید: شنیدم ابن ابی عمیر را که میگفت: هنگامی که صدمین تازیانه را بر بدنم فرود اوردند، بقدری درد داشت که نزدیک بود، نام یاران را افشا کنم؛ در آن هنگام فریاد محمد بن یونس بن عبدالرحمن را شنیدم فریاد برآورد: ای محمد بن ابی عمیر! یاد آر ایستادنت را در برابر خدای تعالی. و این سخن روحیه مرا چنان تقویت کرد که صبر کردم و هیچ نامی را بر زبان جاری نساختم و خدای را سپاس و شکر میگویم که چنین توفیقی بمن داد. فضل میگوید: ابن ابی عمیر برای رهائی خود از زندان، بیش از صد هزار درهم صرف کرد تا آزاد شد. این مرد برزگ پس از آزادی از زندان، وضع زندگیش رو به وخامت گذاشت، با اینکه پیش از آن دارای پول و ثروت بسیاری بود و با این حال نه تنها صبر و بردباری را پیشه خود ساخت که ایثار نیز مینمود. محدث قمی در سفینة البحار نقل کرده است که: ابن ابی عمیر پارچه فروش بود. او ده هزار درهم از شخصی طلب داشت. در اثر محنتهای وران، اموالش را از دست داد و فقیر شد. آن مرد که بدهکارش بود، چون وضعیت بسیار آشفته ابن ابی عمیر را دید، ناراحت شد، منزلش را به ده هزار درهم فروخت و پولها را با خود برداشته، به سوی منزل وی روانه شد. در را زد، ابن ابی عمیر در بر او گشود. آن مرد گفت: ای ابن ابی عمیر! این پولی است که از من طلب داشتی، آن را بردار. ابن ابی عمیر فرمود: پول را از کجا آوردی؟ آیا ارث به تو رسیده است؟ گفت: نه! ولی من خانهام را فروختم تا دینم را ادا نمایم. محمد بن اب یعمیر گفت: ذریح محاربی از امام صادق(ع) برایم نقل کرد که حضرت فرمود: «انسان را از منزل مسکونی خودش برای خاطر قرضش بیرون نمیکنند». پولت را بردار و بر، به خدا قسم آن را بر نمیدارم گرچه امروز به یک درهم نیازمند. برو ک من هرگز یک درهم از چنین پولی را به اموالم اضافه نمینمایم. و امام درباره عبادت و پرههیزکاری و راز و نیاز شبانهاش باز هم از فضل بن شاذان«ره» نقل شده است که گفت: به عراق مسافرت کردم، در آنجا شخصی را دیدم که دوستش را سرزنش میکرد و میگفت: تو را عائله و فرزندانی است که میبایست کسب و کاری داشته باشی تا هزینه زندگیت را تأمین نمائی و من نمیتوانم بر تو تضمین کنم که چشمت در اثر سجدههای طولانی، سالم بماند و آسیب نبیند! و پس از اینکه زیاد او را ملامت کرد، او در پاسخ گفت: چه خبر است؟ چه میگوئی؟ اگر بنا بود چشم کسی در اثر سجدههای طولانی از بین برود، میبایست چشم ابن ابی عمی راز بین رفته باشد. نظر تو چیست درباره شخصی که پس از نماز فجر(نماز صبح) سر بسجده شکر میگذارد و تا برآمدن آفتاب سر را از سجده برنمیدارد؟ عبادت و مناجاتهای شبانه و طول سجود ابن ابی عمیر زبان زد خاص و عام بود، تا جائی که دیگران را به او تشبیه میکردند. فضل بن شاذان میگوید: روزی پدرم دست مرا گرفت و نزد ابن ابی عمیر برد. او در اطاقی نشسته بود و بزرگان و علما کنارش را گرفته و او را بسیار احترام و تقدیر میکردند. به پدرم گفتم: این کیست که دانشمندان در برابرش سر تعظیم فرود آوردهاند؟ گفت: این ابن ابی عمیر است. گفتم: همان مرد شایسته عباد پرهیزکار که همه نامش را شنیدهاند؟ گفت: آری! و همچنین او نقل کرده است که در اثر تشیع این مرد بزرگ، هارون لعنة الله علیه به سندی بن شاهک دستور داد که او را صد تازیانه بزنند، آنگاه او را به زندان انداخت وا و 121 هزار درهم پرداخت نمود تا توانست آزاد گردد. شیخ مفید در اختصاص نقل کرده است که: «آن بزرگوار مدت 17 سال در زندانها و سیاه چالها بسر برد» و با این حال هرگز در روحیه بزرگش تأثیر ننموده و تا زنده بود و رمقی داشت، از خدمت به مکتب و پیروان مکتب باز نایستاد تا اینکه در سال 217 قمری به سوی بهشت برین شتافت. درود بیپایان بر او باد.
[1]- مراسیل جمع مرسله،روایاتی است که سند آنها ذکر نشده یعنی نام روایت کنندگان آن بصراحت نیامده است. و چون ابن ابی عمیر اصل احادیث را از حفظ میدانست ولی در سیاری از موارد نام راوی را فراموش کرده بود و کتب او از بین رفته بود، علما روایت مرسله و بیسند او را نیز میپذیرفتند و این بدلیل اعتماد آنها بر این امر است که او هرگز از شخص غی رموثقی روایت نمیکند. [2]- در اینجا نکتهای لازم به تذکر است که گرچه مرحوم شیخ فرموده است که محمد بن ابی عمیر، امام کاظم«ع» را درک کرده ولی از او روایتی نقل ننموده است، اما ظاهرا این مطلب اشتباه باشدب رای اینکه روایتهایی مستقیما زا وی نقل شده که خود از امام پرسیده و پاسخ گرفته یا اینکه بدون سئوال و پرسش، مطالب ارزندهای را از حضرت روایت کرده است، و شاید شیخ به این روایتها دست نیافتهب اشد. در هر صورت در اختصاص شیخ مفید آمده است که: ابن ابی عمیر گفت: من در ستارگان مینگریستم و آنها را میشناختم و گاهی از آینده نیز چیزی با خبر میشدم و لذا در دلم احساس ناراحتی میکردم. این مطلب را خدمت امام کاظم(ع) نقل کردم، حضرت فرمود: هرگاه چیزی در دلت پدید آمد(و وحشت کردی) بر نخستین مسکینی که ذگشتی، صدقه بده و به راه خود ادامه ده که خداوند آن بلا را از تو دفع میکند. همین روایت مرسله را شیخ صدوق نیز در «من لا یحضره الفقیه» ج 2 ـ ص 177 نقل کرده است. و در کتاب«معجم الرجال الحدیث» نیز به استناد همین یک روایت آن سخن شیخ«ره» پاسخ گفته شده است. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 72 |