تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,416 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
مدیریتهای اجرائی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 83، آبان 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ساختار نظام اجرائی کشور مدیریتهای اجرائی نظام آموزشی محمدرضا حافظ نیا مقدمه: بحثی که پیش روی خواننده محترم قرار دارد ادامه سلسله مقالاتی است که سعی میشود با بهرهگیری از الطاف بیکران الهی و یافتههای تجربی و نظری، عوارض و علل گرفقتاریها و مشکلات جامعه در ارتباط با دستگاههای اداری و اجرائی کشور در حد وسع و درک و بینش نگارنده شکافته و بیان گردد و لذا مقالات گذشته در زمینه آثار و عوارض خطر بازی و گروه گرائی و تأثیر آن بر مسائل جامعه و نیز ساختار نظام اجرائی کشور و زیر شاخههای آن یعنی نظام مالی دولتی ـ نظام برنامهریزی ـ نظام بودجه ریزی ـ نظام اداری و مدریتهای اجرائی که با همدیگر پیوند سیستمی و نظام یافته دارند به چاپ رسیده است و در ادامه بحث مزبور اینک مطالبی پیرامون کلیات نظام آموزشی کشور از نظر خواننده محترم میگذرد. نقش بنیادی نظام آموزشی نظام آموزشی کشور یکی از زیر مجموعههای نظام اجرائی است که نقش محوری و تأثیرگذاری بر کلیه بخشها و زیرمجموعههای محوری و غیر محوری سیستم اجرائی کشور از خود بروز میدهد و هنگامیکه صحبت از نظام آموزشی به میان میآید منظور نظر، تنها دستگاه اجرائی آموزش و پرورش کشور نمیباشد بلکه مجموعه دستگاههای اجرائی که با مسئله تعلیم و تربیت و آموزش سروکار دارند را شامل میگردد و بطور مشخص در کشور ما وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالی را در برمیگیرد. نظام آموزشی در هر جامعهای در واقع دستگاهی است که ماده خام آن انسانها و افکار و استعدادهایش میباشد. و نتیجه فزاینده سیستم آموزش کشور باید محصولاتی باشد که با هدفهای ارزشی نظام حاکم بر جامعه مطابقت داشته باشد. در واقع نظام آموزشی کل جامعه را در چشم انداز آینده، بسوی اهداف ارزشی نظام سوق میدهد و تناسب لازم را بوجود میآورد. اگر هدف ارزشی جامعهای رشد اقتصادی تنها باشد نظام آموزشی انسانها را بگونهای میساد که جامعه به درجات بالای اقتصادی برسد. اگر جامعهای هدف اخلاقی را داشته باشد، نظام آموزشی میتواند انسانهای متخلق را تحویل دهد و اصولا هر جامعهای برای رسیدن به اهداف ارزشی خود، ناگزیر است از درون نظام آموزشی خود عبور نماید و مهمترین اهرم و وسیله آن برای حصول به اهداف خویش، نظام و سیستم آموزشی میباشد. لذا نقش بنیادی و زیربنائی نظام آموزشی در حیات جوامع کاملا روشن و مشخص میگردد البته میزان کارائی نظام آموزشی در حصول به هدفهای جامعه دقیقا به کم و کیف آموزش بستگی دارد. اگر جامعهای با داشتن نظام آموزشی گسترده نتواند به هدفهای خود نائل آید، یقینا باید مشکل را در چگونگی آموزش و کم و کیف آن جستجو نمود و اینجا است که جوامع براساس نقش بنیادین نظام آموزشی به آن توجه خاصی مبذول داشتهاند. بین کارائی مطلوب نظام آموزشی و سعادت و کمال معنوی و مادی جوامع بشری دقیقا رابطه مستقیم وجود دارد، بدین لحاظ کشورهای پیشرفته صنعتی جهان بیشترین توجه را به سیستم آموزشی خود در مدرسه و دانشگاه معمول داشتهاند تا براساس هدف اقتصادی خود که نشأت گرفته از نظام ارزشی حاکم بر جامعهشان میباشد بیشترین بهرهوری را از حیث علمی و تکنولوژیکی بدست آورده و مناسبات اقتصادی جهان را به نفع خود جهتدهی نمایند که ژاپن، انگلیس، فرانسه، آمریکا، شوروی و... نمونهای از این کشورها هستند. کشورهای جهان سوم که از نظام ارزشی و فرهنگ التقاطی(مرکب از ارزشهای بومی و نیز ارزشهای وارداتی غربی و شرقی با روند فزاینده غلبه ارزشهای فرهنگی وارداتی بیگانه) برخوردار میباشد دارای نظام آموزشی هستند که هدفهای آن را کشورهای استعماری سلطهگر و دارای فرهنگ مسلط مشخص کردهاند. جمهوری اسلامی ایران که در هدف گزینیهای خود از نظام ارزشی الهی و اسلامی الهام میگیرد باید اهداف متنوعی را برای نظام آموزشی خود پیشبینی نماید که کمال و تعالی انسانها و نسل آینده و الهی شدن آنها و نیز اهداف اخلاقی و اقتصادیو اجتماعی و سیاسی و نظامی و غیره را در بربگیرد و براساس این اهداف نشأت گرفته از نظام الهی و اسلامی، نظام آموزشی و تربیتی خود را بگونهای سازمان دهد که در چشم انداز آینده حقق اهداف مقدس اسلامی در جامعه عملی گردد. جمهوری اسلامی باید در نظام تربیتی و آموزشی متناسب خود، الگوی درستی را از نو خلق نماید چرا که امکان الگوگیری از نظامهای موجود جهان وجود ندارد زیرا آنها برای اهداف خاص خودشان سازماندهی شدهاند و جمهوری اسلامی برای حصول به هدفهای خاص خود در چشم انداز آینده، ناگزیر از بیشترین توجه به نظام تعلیم و تربیت جامع، و خلق الگوی مناسبی برای آن میباشد و قبل از الگوگیری از تجربیات دیگران باید به تفکر پیرامون کم و کیف و مشخصات نظام آموزشی مطلوب بپردازد. در این زمینه بازگشت به الگوی آموزشی سنتی و بومی بویژه نظام آموزشی حوزه و الگوگیری از آن میتواند کمک زیادی به خلق الگوی مناسب نظام آموزشی جمهوری اسلامی برای مدرسه و دانشگاه بنماید. از آنجائیکه تربیت انسانها از درون نظام آموزشی مقدور است و اداره جامعه و تداوم حاکمیت نظام اسلامی و حفظ ارزشهای مقدس آن در ارتباط مستقیم با کم و کیف نظام آموزشی و تربیتی جامعه میباشد باید در اولویت سیاستگزاریهای کشور، تصمیمگیری در مورد چگونگی گذر از نظام آموزشی وارداتی متداول کشور در مدارس و دانشگاهها، و نیز خلق نظام آموزشی و تربیتی متناسب با اهداف جمهوری اسلامی بعنوان بنیاد حرکتهای اصولی جامعه قرار داشته باشد. در این بحث سعی خواهد شد بصورت کلی ابتدا به چگونگی و چرائی شکلگیری نظام آموزشی متداول در کشورهای جهان سوم و نیز کشور ایران که در زمره کشورهای جهان سومی بوده است و سپس به مشخصههای کلی نظام آموزشی متداول در مداس و دانشگاهها اشاره گردد. با این امید که مسئولان امور کشور بویژه شورای انقلاب فرهنگی، طراحی و خلق نظام مطلوب آموزشی و تربیتی جمهوری اسلامی را در صدر برنامههای خود قرار داده و بیشترین توجهات را از حیث معنوی و مادی به این بخش از نظام اجرائی کشور معطوف دارند. نقش استعمار در ایجاد نظام آموزشی کشورهای جهان سوم: استعمار کهن و استعمار نو هر یک در پی اهداف مشترک خودشان بدنبال حفظ سلطه خویش بر اکثریت جمعیت محروم جهان بودند، سردمداران استعمار کهن یعنی انگلیس و فرانسه و سایر کشورهای اروپای غربی و نیز سردمداران استعمار جدید و بعبارتی سران استکبار یعنی آمریکا و شوروی، هدف حفظ سلطه بر جهان را تعقیب نموده و به تناسب شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی روشها و سیاستهای متفاوتی را پیش میگرفتند. زماین استعمار برای حفظ سلطه خویش از روشهای فیزیکی و نیروی نظامی و پلیس استفاده میکرد که ادامه این روش اولا منجر به تشدید تعارضات بین استعمارگران و مردم بومی کشورهای فقیر و شکلگیری نهضتهای اجتماعی میگردید. ثانیا هزینه نگهداری نیروهای امنیتی و نظامی برای کنترل مسائل اجتماعی و سیاسی فزاینده کشورهای محروم، روندی صعودی داشت و از نظر اقتصادی بصرفه و صلاح کشور استعمارگر نبود. لذا سیاست کلی استعمار برای حفظ و تداوم سنت ظالمانه حاکمیت استعمارگران در کشورهای جهان سوم تغییر کرد و به روشهای نامرئی تغییر چهره داد ور وشهای نامرئی جایگزین روشهای مرئی گردید و استعمار نو پایهگذاری شد. برای پایهریزی شالودهای تداومی و همیشگی جهت اعمال سلطه، بهترین روش ایجاد تغییر در بینش و نگرش و رفتار و علاقئ و سلائق و ذوقها و عادات و سنتها و... مردم کشورهای تحت سلطهب ود و ایجاد مردمی که از نظر ظاهر فیزیولوژیکی مربوط به کشورهای خودشان ولی از نظرات دیگر کپیه کشو استعمارگر باشند. این سیاست تبدیل وضعیت روانی و درونی و رفتاری و خلقی مردم تحت سلطه، فقط از طریق طراحی نظام آموزش یو تربیتی مناسب آن مقدور بود و لذا این کار را استعمارگران کردند تا حاکمیت خود را سالها و قرنها تداوم بخشند و امروزه مردم دنیای جهان سوم که دچار دگردیسی شدهاند کماکان زیر سلطه نامرئی استکبار جهانی بسر میبرند و از درون عینکهایی که استعمار به چشمشان و قلبشانز ده است به دنیا مینگرند و خود را نیز نظاره میکنند. استعمار در کشورهای تحتس لطه پایه گذار نظام آموزشی گردید که فلسفه وجودی آن تأمین اهداف استعمار بود و از این اقدام خود نتایج مثبت نیز گرفت و تا آنجا پیش رفت که عمدتا تحصیل کردههای جهان سوم افتخار میکردند و میکنند که غربی و یا باصطلاح متمدن شدهاند و آراستن خود و جامعه خود را براسا نظام ارزشی غرب و شرق افتخار میدانستند. با این حساب، اساس نظامهای آموزشی مدرسهای و دانشگاهی موجود درجهان سوم زیر سؤالند و ساختار وجودی و هدفمندی آنان و مکانیزم عملشان جملگی در راستای اهداف استعمار جهت داده شدهاند. استعمار با ایجاد و تحمیل نظام آموزشی مورد نظرخود سعی کرد محصولاتی پرورش دهد که در مقابل سلطهگران تسلمی طلب باشند و خود را کوچک و نیازمند به قیم ـ آن هم از دول استعمارگر ـ بیابند و مصرف کنندگان و بردگان خوبی برای غرب و شرق باشند. استعمار و استکبار جهانی به این نتیجه رسیده است که ایجاد اسارت فرهنگی آنهم از طریق نظام آموزشی در کشورهای جهان سوم باعث خواهد گردید که اسارتهای بعدیهمچون اسارت اقتصادی ـ اسارت سیاسی ـ اسارت الخاقی و رفتاری ـ اسارت نظامی ـ اسارت حقوقی و غیره را بدنبال داشتهب اشد و لاذ استعمار نیازی به سرمایهگذاری در جهان سوم برای ایجاد اسارتهای دیگر ندارد و اساس اسارتهای همه جانبه جهان سوم، در واقع اسارت فرهنگی آنان است و بهترین روش برای اسارت فرهنگی سازماندهی نظام آموزشی اینگونه کشورها است و کشور ایران نیز که در سلک کشورهای جهان سوم بود نیز از این سیاست استعمار برکنار نمایند و نظام آموزشی آن در مدارس و دانشگاهها برای هدفهای استعماری شکل گرفت. بحث استعمار فرهنگی بحث جالب و مفصلی است که خود میتواند سر فصل مقالات جدیدی باشد و در اینجا فقط به چند مورد نقطه نظارت و دیدگاههای مربوط به نفوذ فرهنگی استعمار و شکلگیری نظامهای آموزشی استعمار ساخت در جهان سوم اشاره میگردد و امید است خوانندگان محترم به کتبی که در این زمینه نگاشته شدهاست مراجعه نمایند. پیشتاز حرکت استعمار فرهنگی بریتانیای کبیر بعنوان استعمارگر پیر بود که در مناطق تحت سلطه خویش اقدام به ایجاد و سازماندهی نظام آموزشی مطلوب خود نمود. حرکت فرهنگی استعمار را در گذشته و حال میتوان در کشورهای جهان سوم آسیا، آ،ریقا، آمریکای لاتین و حتی داخل کشورهای بزرگ دید. حرکت اولیه استعمار، پرورش تعدادی افراد از کشورهای تحت سلطه در داخل مدارس ـ یا دانشگاههای مربوط بود که بتوانند حلقه اتصال وکانال انتقال و ارتباط فرهنگ سلطه به کشور زیر سلطه و مغلوب کردن فرهنگ بومی و سنتی قرار بگیرند و بصورت خود باختگانی بیاراده درآیند که در بستر مکان و زمان، جریانات آموزشی ـ تربیتی ـ فرهنگی ـ اقتصادی ـ سیاسی ـ نظامی و... را در جهت ارزشهای فرهنگ وارداتی غالب و بیگانه سوق دهند. یکی از محققین بنام«سالیما عمر» در تحلیل گذرا از گذشته متلهای در حال توسعه میگوید: «نظام آموزشی بمنظور پرورش ابتکار و خلاقیت تنظیم نمیشود، بلکه افرادی را تربیت میکند که بتواند امور روز مره دولت حاکم را انجام دهند.»[1] فرد دیگری بنام هالسی میگوید: «در هندوستان پیش از استقلال، 12000 تن انگلیس بر/ 400 میلیون نفر حکومت میکردند لازمه استمرار این وضع رواج نظام آموزشی انگلیس بود».[2] ماکاولی در مورد نظام آموزشی مورد نظر انگلستان در هند میگوید: «... بنابراین ما باید نهایت تلاش خود را برای ایجاد طبقهای که رابط بین ما و میلیونها نفر زیر سلطه ما باشد بکار بریم، طبقهای که خون و رنگ هندی داشته باشد اما از نظر ذائقه، باورها، اخلاقیات، تفکر، انگلیسی باشد».[3] سالیما عمر میگوید: «اولین هدف استعماری، برقراری نظم و قانون و استمرار چپاول کشورهای زیر سلطه بود و تاسیس نظام آموزشی و سایر خدمات اجتماعی، برای ایجاد فضای مناسب جهت انجام این هدف مقدماتی بود لذا در پائینترین سطح انجام میگرفت انگیزه ارائه هرگونه خدمت یا انجام اقدامات اصلاحی نه علائق تودههای مردم، بلکه منافع قدرت استعماری بود».[4] وزارت مستعمرات انگلستان در سال 1710 وقتی مأموران جاسوس خود را توجیه میکند. در ارتباط با کشورهای اسلامی میگوید: «... واجب است فرزندان مسلمین را از زیر دست آنان بیرون آوریم، تا فرزندان از زیر تربیت پدران بیرون آمده در دست ما باشند و هنگامیکه از زیر تربیت پدران بیرون آمدند با عقیده دینی و ارشادات مذهبی فاصله گرفته، ارتباطشان با علماءشان قطع خواهد شد».[5] کشیش ویلس میگوید: «تربیت غربی مانند قوهای است که میتواند پیوندهای اسلام را از هم بگسلد.»[6] ویلیام بالکراد میگوید: «اگر بتوانیم کتاب و قیآن و شهر مکه را از دید مردم کشورهای عربی پوشیده بداریم، در این صورت برای ما امکان دارد که ببینیم زبان و قومیت عربی به استخدام تمدن ما در آمدهاند، چرا که تنها عامل دوری عرب از ما محمد و کتاب اوست و بس».[7] استوارد کروفا میگوید: «تربیت غربی توانسته است مسلمین را به افرادی تبدیل کند که زندگی خود را از مردم مسیحی اقتباس کنند».[8] نویسنده کتاب تعلیم و تربیت در خدمت امپریالیسم فرهنگی میگوید: «آموزش و پرورش رسمی، طبقهای از نخبگان جدید را بوجود آورد که درنواحی زیر نفوذ انگلستان غالبا از میان گروههای غیر نخبه پیشین و در نواحی زیر سلطه فرانسه از میان نخبگان پیشین برخاستند. نخبگان جدید راه و روش زندگی اروپائی را فرا گرفتند و غالبا این راه و روش را در برابر پاداشهائی که به آنها پیشنهاد میشد میپذیرفتند.» در جای دیگر میگوید: «تعلیم و تربیت بعنوان ابزاری در دست امپریالیسم بود ابزاری که با استفاده از آن میکوشید که با ایجاد یک طبقه واسطه بین امپریالیسم و ملتهای زیر استعمار، تجارت را زیر کنترل خود درآورد و یا نفوذ و سلطه امپریالیستی را بر ملت استعمار شده تقویت کنند...». و ادامه میدهد: «آموزش و پرورش رسمی، نخبگان جدید را بوجود آورد که میتوانسند با اروپائیان سازش کنند. همین نخبگان بودند که ربهری تودههای مردمی را که قبلا هم با اشغال و سلطهگری اروپائیان مخالف بودند بدست گرفتند» و بالاخره میگوید: «آموزش و پرورش رسمی که جایزگین مقاومت افراد بومی و بیسواد در برابر استعمار شد، در جهت منافع بریتانیا و فرانسه خدمات شایانی کرد».[9] لردهاردینج به ملکه ویکتوریا در خصوص تربیت انگلیسی بومیان میگوید: «در هر سال با توزیع بخشی از بومیان تحصیل کرده در سرتاسر نواحی کشور با نظارت و سرپرستی بریتانیا، این امیدواری وجود خواهد داشت که تعصبها به تدریج زائل شود، خدمات عمومی پیشرفت حاصل کند و پیوند مردم با نهادهای بریتانیائی افزایش یابد».[10] ادامه دارد
[1]- برنامهریزی در سطح محلی و توسعه روستائی: ترجمه آقای عباس مخیر. [2]- برنامهریزی در سطح محلی و توسعه روستائی: ترجمه آقای عباس مخیر. [3]- برنامهریزی در سطح محلی و توسعه روستائی: ترجمه آقای عباس مخیر. [4]- برنامهریزی در سطح محلی و توسعه روستائی: ترجمه آقای عباس مخیر. [5]- خاطرات مستر همفرجاسوس انگلیس در ممالک اسلامی: ترجمه آقای علی کاظمی. [6]- نظام تربیتی اسلام: استاد باقر شریف قریشی. [7]- نظام تربیتی اسلام: استاد باقر شریف قریشی. [8]- نظام تربیتی اسلام: استاد باقر شریف قریشی. [9]- تعلیم و تربیت در خدمت امپریالیسم فرهنگی ـ ترجمه آقای حسن پاشا شریفی. [10]- تعلیم و تربیت در خدمت امپریالیسم فرهنگی ـ ترجمه آقای حسن پاشا شریفی. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |