
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,256 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,543 |
وارستگی از غیر و پیوستگی به خدا | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 86، بهمن 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تجلّی عرفان از مناجات ماه شعبان قسمت نوزدهم آیت الله محمدی گیلانی وارستگی از غیر و پیوستگی به خدا *مسئله انقطاع و تبتّل الی الله غیر از مسئله عزلت یا مخالطت است. *ارتباط انقطاع و تبتّل با اسم «ربّ» که صدها بار در قرآن تکرار شده. *دشواری نجات از شرک ربوبی. *دعوت هر موجودی در طبیعت بزبان حال به شرک ربوبی. *پرستندگان اموال و رجال در قرآن و روایات فروزینه های جهنم که دیگر جهنمیان از شعله آنها می سوزند، اعوان آنان در معیت آنهایند. *حداقل معاونت، در قرآن و روایت، انقطاع کامل از مواهب است و نه از مکاسب، چنانکه در این فقره از مناجات نیز به موهبت تعبیر شده. *التزام شدید به فرائض و احکام شرع، زمینه ساز نزول این موهبت است. *ریاضتهای جوکیها و براهمه و تُرّهات جهله صوفیّه، ضلال است. *التزام عملی صادق به احکام شریعت، تجلیات الهی را به ارمغان می آورد و تجلیات خود حجب نورند که در این فقره دریدن حجابهای نور مسئلت شده که رهرو الی الله «عریاناً» به جناب قدس واصل شود. *سفر رهرو شریعت سیر در وطن و خلوت او در جلوت جهاد است و نهایات دیگران در بدایات او مندرج است. *نفی رهبانیّت در اسلام. *عتاب رسول الله (ص) به عثمان بن مظعون. *حدیث اتّصال روح مؤمن به روح الله تعالی... قوله: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و أنر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتّی تخرق ابصار القلوب حجب النّور فتصل الی معدن العظمة و تسیر ارواحنا بعزّ قدسک». -الهی وارستگی از هرچیز و وابستگی و پیوستگی کامل به آستانت را موهبتم فرما و دیدگان دل ما را به فروغ نظر به خود، روشن ساز، تا دیدگان دل ما حجابهای نو ر ا بدرد و «عریاناً» به معدن عظمت واصل شود و جانهای ما همچون شعاع بعزّ قدست، آویخته گردد. انقطاع الی الله: وارستگی از غیر و پیوستگی به آستان او مسئله انقطاع الی الله تعالی که مدلول آیه: «و تبتّل الیه تبتیلا» از سوره مزمل است غیر از مسئله مشهور: «خلوت و عزلت یا صحبت و جمعیت» است که در کتب اخلاق مطرح می باشد که آیا برای تهذیب اخلاق و استکمال نفس، تنهائی و گوشه گیری بهتر و به تحصیل غرض نزدیکتر است، یا صحبت و اجتماع، و با دوستان، معاشرت و مجالست کردن؟ ابوحامد غذالی در جلد دوم احیاء العلوم طبع دارالفکر بیروت، مبسوطاً در ابعاد این مسئله بحث نموده و ادله هریک از دو طرف مسئله و نقوض و ابرامات آنان را تفصیلاً ذکر کرده است. و اما مئله انقطاع الی الله عزّوجلّ که یک مسئله مورد وصیت قرآن است، در قوام آن نه عزلت و نه مخالطت مأخوذ است، بلکه مراد از انقطاع الی الله تعالی، وارستگی ضمیر و سرّ انسان از غیر خدایتعالی در همه ابعاد نیازمندیها، و بعبارت دیگر: انقطاع کامل الی الله سبحانه، واستن از هر نوع شرک ربوبی و وابستگی، بلکه پیوستگی به آستان او است که در سوره مزمل چنانکه اشاره شد، رسول الله (ص) به تحصیل این دولت عظمی مأمور شده است. ظاهراً تعبیر: «کمال الانقطاع الیک» که در دعاء آمده، از آیه مذکور اقتباس شده، ولی آیه شریفه مشتمل بر خصوصیتی است که دعاء مزبور با آنکه به حسب معنی، مقتبس از آیه است، فاقد آن خصوصیت می باشد، و آن خصوصیت عبارت است از ارتباط تبتّل و انقطاع با اسم «ربّ» که قبلاً در آیه شریفه آمده: «و اذکر اسم ربک و تبتّل...» و این اسم شریف با تکرار صدها بار در قرآن، میثاق: «الس بربکم قالوا بلی» را در خاطره ها تجدید نموده و با تکرار و اصرار به جلب توجه مردمان به مقام ربوبیت خدای عزّوجلّ، اخطار فرموده که وفای تامّ به میثاق مزبور چنانکه باید، صعب و دشوار است به این تقریر: ارتباط انقطاع با اسم رب هر مخلوقی در طبیعت، بزبان حال، در معرض ادّعای ربوبیّت و تدبیر و استقلال تأثیر از برای خویشتن است زیرا هیچ آفریده ای نیست، مگر آنکه بحکمت بالغه خدای علیم مشتمل بر نفع و ضرری بالقیاس بدیگری است و از این رو مظهر اسم «نافع» و اسم «ضارّ» خدای سبحان است، و به همین جهت، مورد توجه نیازمندان در جلب منفعت و دفع ضرر است که افراد انسان از این نیازمندانند و اکثراً با دیده استقلال در تأثیر به اشیاء می نگرند و تا آنجا که کثیری از موجودات را به معبودیت برگزیده اند که در کتب مربوط به ملل و نحل مبسوطاً آمده است. و در بعضی از مقالات گذشته بیان کردیم. غلط اندازی اشیاء از یکطرف، و احتیاج مردمان به آنها از طرف دیگر موجب گردید که قرآن مجید با اصرار و تکرار، مقام ربوبیّت خداوند متعال را به مردم تذکر دهد تا اسیر شرک نگردند و از صراط مستقیم عبادت خدایتعالی عدول ننمایند و در بیابان گمراهی سرگردان نشوند، و اعلان فرمود، سعادت حقیقی که لقاء پروردگار است، مرهون وارستگی از هرگونه شرک است: «ö`yJsù tb%x. (#qã_öt uä!$s)Ï9 ¾ÏmÎn/u ö@yJ÷èuù=sù WxuKtã $[sÎ=»|¹ wur õ8Îô³ç Íoy$t7ÏèÎ/ ÿ¾ÏmÎn/u #Jtnr& » (سوره کهف- آیه 110). -هرکس که امیدوار به لقاء پروردگار خویش است، باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدی را شریک نسازد. چنانکه می بینید، دولت لقاء الرّب تبارک و تعالی را مرهون وارستگی از هرگونه شرک اعلان فرموده است و لفظ «احد» که مسبوق به نفی شود، شامل هر چیزی می شود، حتی جمادات، و بعبارت دیگر: دولت مغبوط لقاء پروردگار مرهون دین خالص و آزاد از ایادی ربوبیّت همه اکوان است: «الا الله الدین الخالص» (سوره زمر- آیه 3) پرستندگان اموال و رجال وقوع اصناف مختلف اشیاء در معرض عبادت، مورد اشاره در بعضی از روایات است که از آنجمله مال و جاه است که با ظرافتی خاصّ در این روایت مروی از رسول الله (ص) بیان گردیده است: «تعس عبد الدینار و الدرهم و القطیفة و الخمیصة ان اعطی رضی و ان لم یعط سخط، تعس وانتکس و اذا شیک فلا انتقش، طوبی لعبد آخذ بعنان فرسه فی سبیل الله اشعث رأسه، مغبرّة قدماه، ان کان فی الحراسة کان فی الحراسة و ان کان فی الساقه کان فی الساقه، ان استأذن لم یوذن له، و ان شفع لم یشفّع» (باب الحراسة فی کتاب الجهاد من صحیح البخاری). -نابود باد بنده دینار و درهم و حوله و جامه زیبا، اگ به او عطایی شود، خشنود گردد و اگر به وی عطایی نشود، خشمناک شود. نابود و سرنگون باد (او آنچنان بی مبالات است حتی) وقتی که خار به پایش می رود، هرگز بیرون نمی آورد. پاکبازی از آن عبدی است که عنان توسنش را در راه خدایتعالی به کف دارد، ژولیده و پریشان موی، پای برهنه غبار آلود، اگر راه خداوند متعال درحراست است در حراست، و اگر دنباله لشکر است، دنباله لشکر (او آنچنان از غیر خدای تعالی بریده است) اگر به خواست و شفاعتش وقعی ننهند، هیچگونه تفاوتی در او پدید نمی آید. قسمتی از این روایت در بعضی از مقالات گذشت و در آن مقاله روایت از امام صادق (ع) مربوط به پرستش رجال نقل کردیم که تکرار آن در اینجا مناسب است و آن روایت این است: ابوبصیر می گوید از امام صادق (ع) از تفسیر آیه: «اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون الله» (سوره توبه- آیه 21) پرسیدم، امام (ع) در پاسخم فرمودند: «هان بخدا سوگند، علما و پارسایان اهل کتاب، پیروانشان را به پرستش خودشان دعوت نکردند و بر فرض که دعوت می کردند، آنها اجابت نمی کردند، بلکه مقصود از ربوبیّت آنها، این است که آنان امور حرامی را حلال و امور حلالی را حرام می نمودند و پیروانشان کورکورانه از آنان اطاعت و پیروی می کردند و پرستش آنها به این اعتبار بوده است» (اصول کافی، ج2، ص398). پس اطاعت کورکورانه از علما و پارسایان، درمعاصی و بدعتها در منطق قرآن کریم، شرک در ربوبیت دانسته شده و چنین طاعت در روایت شریفه، پرستیدن بحساب آمده، و اعجاب انگیز آنکه همه این معبودها و عبدها در قرآن مجید، فروزینه و آتشگیره جهنم، معرفی شده اند، یعنی اینها، آتش افروزان جهنّمند و دیگر جهنمیان از آتش اینها می سوزند، و اینهایند که به بازار جهنم رونق و رواج می بخشند. قال تعالی: «öNà6¯RÎ) $tBur crßç7÷ès? `ÏB Âcrß «!$# Ü=|Áym zO¨Yygy_ óOçFRr& $ygs9 crßͺur » (سوره انبیاء- آیه 98). -شما کفّار و هرچه جز خدایتعالی که معبودتان بوده، سنگریزه و فروزینه جهنّمید که در آن وارد می شوید. بدیهی است که پیشوایان وارسته ای که به جهالت، مردم آنان را پرستیده اند و به پندار غلط، آنان را مطاع در معصیت، گمان کرده و پیروی نموده اند، مانند عزیز و مسیح علیهما السّلام از عموم آیه مذکور خارجند. مضافاً که در قرآن شریف بعد از دو آیه، از عموم آیه مذکور استفاده شده اند: «¨bÎ) úïÏ%©!$# ôMs)t7y Nßgs9 $¨YÏiB #Óo_ó¡ßsø9$# y7Í´¯»s9'ré& $pk÷]tã tbrßyèö6ãB » (سوره انبیاء- آیه 101). -آنهایی که از ما برایشان عاقبت نیک پیش بینی شده است از آن جهنم بدورند. گرفتاران در دام شرک ربوبی- که ظلمی است عظیم- نه تنها خود و معبودشان، در جهنم سقوط می کنند، بلکه اعوان و انصارشان نیز با آنها گرفتار دوزخ می شوند: « (#rçà³ôm$# tûïÏ%©!$# (#qçHs>sß öNßgy_ºurør&ur $tBur (#qçR%x. tbrßç7÷èt `ÏB Èbrß «!$# öNèdrß÷d$$sù 4n<Î) ÅÞºuÅÀ ËLìÅspgø:$# » (آیات 23 و 22- صافات). به فرشتگان گفته می شود که: ستمکاران و مشرکان بشرک ربوبی و ازواج و یارانشان و آنچه را که غیر خدایتعالی معبودشان بوده، جمع و محشور کنید و بدوزخشان رهنمائی نمائید. اعوان مشرکان و ستمگران مراد از ازواج، مطلق همسرها نیست، زیرا بسیاری از زنهای صالحه هستند که شوهرهایشان فاجر یا کافرند مانند آسیه زن فرعون و بسیاری از شوهرها صالح ولی زنهایشان فاجره یا کافره اند مانند زن نوح و زن لوط، بلی آن زنی که در شرک شوهرش کمک کار است، در عموم ازواج داخل است بلکه مراد از ازواج، کسانی هستند که بواسطه معاونت و یاری به مشرکان موصوف، عرفاً جفت و قرین بحساب آمده اند. و در بعضی از روایات و آثار، کیفیت حشر و جمع این مشرکان ربوبی و اعوانشان و حدّاقل معاونتشان آمده: «اذا کان یوم القیامه قیل: این الظلمة و اعوانهم؟ فیجمعون فی توابیت من نار ثم یقذف بهم فی النار و یدخل فی الاعوان حتی من لاق لهم دواةً او بری لهم قلما او غسل ثیابهم». -چون روز قیامت می شود، گفته می شود: ستمکاران و یاورانشان کجایند؟ پس آنها را در تابوتهایی از آتش جمع می نمایند، سپس به آتش جهنم پرتاب می کنند و یار ظلم حتی آنکسی است که دواتی برای آنها لیقه نموده یا برایشان قلمی تراشیده و یا جامه آنها را شسته است. و ظاهرا تفسیر معاونت به معنای مزبور مستفاد از این آیه است: «من یشفع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها» (آیه 85- سوره نساء). -هرکس در کار خیر و خصلت نیکوئی، شفاعت و وساطت کند بهره ای از آن دارد و هرکس در کار بد و خصلت مذموم، شفاعت و وساطت کند، بهره کافی از آن دارد. و شفیع آنکس است که دیگری را در وصول به مقصدش معاونت و یاری می کند، و آیه شریفه، با اطلاق خود، هرگونه کمک و معاونت مذموم را شامل می شود اگرچه در تراشیدن قلم باشد و معین را در معصیت و نکال، بهره ور کافی اعلام فرموده است. دشواری تحصیل انقطاع کامل غرض از ذکر این آیات و روایات بیان صعوبت خلاص از شرک ربوبی، و دشواری تحصیل انقطاع کامل از مواهب الهی است و نه از مکاسب. بلی ریاضتها و مجاهدات شرعی و التزام شدید به انجام احکام شرعیه و متابعت تامّ از سنّت سنّیه سید المرسلین صلوات الله و سلامه علیه و آله، زمینه ساز نزول این موهبت عظمی است زیرا دفع هواهای نفسانی و رفع هواجس شیطانی، فقط با التزام شدید به انجام فرائض و نوافل و اکتساب اخلاق فاضله ای که صاحب شریعت آنها را مقرّر داشته، میسور است، و آنکس که در التزام بانجام این امور، راسخ تر است به یقین از هواها و هواجس دورتر است، و هر ریاضت و مجاهدتی که وراء آنچه که از صاحب شریعت رسیده باشد، مانند ریاضتهای جوکیها و براهمه و تُرّهات جهله صوفیه، باطل و احیاناً دام تزویری است که برای شکار ساده دلان گسترانده اند و نتیجه ای جز ضلالیت و دوری از حقتعالی ندارد؛ ریاضت شرعیه و التزام عملی شدید به واجبات و مندوبات و خصلتهای نیکوی مقرر در شریعت است که بدنبال خویش، جوهرهای نفیس حالات نورانی را می آورد و دیدگان قلوب را به فروغ نظر به جمال حقتعالی آن چنان روشن می سازد که همه حجابهای نور حائل را می درد و مآلاً بموهبت وصل عریان، به معدن عظمت نامتناهی، متکرّم می شود، و این وصل عریان، عبارة اخرای فناء فی الله تعالی است که گواه آن، تدلّی و ربط بودن ارواح است به عزّ قدس واجب الوجود که فقره: «الهی هب لی- الی قوله- بعزّ قدسک» گویای همین وصل عریان و لقاء بی حجاب و حدّ است، و این است جواهر نفسیه مواجید و احوالی که التزام بشریعت حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و علیهم می بخشد، و خسرت صفقه آنهایی که فریب تُرّهات دراویش دام تزویر گستر را خورده و همچو اطفال با جَوز وَجد و مَوز حالی که آ» شیادان بدستشان داده اند سرگرم بازی شده اند و با جواهر نفسیه و جدو حال مغبوط معاوضه کرده اند! حرف درویشان بدزدیده بسی تا گمان آید که هست او خود کسی خرده گیری در سخن بر بایزید ننگ دارد از درون او یزید باید دانست: رهبانیّت در اسلام نیست رهرو الی الله تعالی با التزام محکم به شریعت، راهش به خدایتعالی بسیار کوتاه و مسافتش بسیار کم است زیرا که سفر او سیر در وطن خویش است، یعنی سفر او سیر انفسی و سلوک نفسانی است، و سیر آفاقی توأمان با این سیر است، و خلوت او در جلوت است یعنی تفرقه جلوت و اداء حقوق خلق، با تصدّی امور متفاوته و مشکله از امارت، و فرماندهی، و مدیریت، و فتوی و جهاد و امر بمعروف و نهی از منکر و تجارت و صناعت و غیر اینها، هیچگونه تأثیر در جمعیت باطن وی ندارد بلکه بر قوت سلوک و شتاب باطنش بسوی قرب احدیت می افزاید چنانکه در روایت نبوی آمده: فی کل امة رهبانیة و رهبانیة امتی الجهاد». -در هر امتی ترک دنیا و خلوت گزینی است، خلوت گزینی امّتم در جلوت جهاد است. و در حدیث دیگری می فرماید: «سنام الدین الجهاد». -قله و تیغه منحنی بلندای دین جهاد است، که صعود بر آن کار بی باکان پاکباز است، و در خبر دیگر آمده: «انّ عثمان بن مظعون اتّخذ بیتاً فقعد یتعبد فیه فبلغ ذلک النبیّ صلی الله علیه و آله فاتاه فاخذ بعضادتی باب البیت الذی هو فیه، فقال یا عثمان ان الله لم یبعثنی بالرهبانیه- مرتین او ثلاثا- و ان خیر الدین الحنیفیة السمحة» (طبقات ابن سعد، ج3، ص395). -عثمان بن مظعون (صحابی محترم برادر رضاعی پیمبر اکرم) اطاقی تهیه کرده بود و برای عبادت در آن معتکف شده و از اجتماع بریده بود، این خبر به پیمبر اکرم (ص) رسید، بسراغش رفت دو جانب و چارچوب در را گرفت- دو بار یا سه بار- فرمودند: ای عثمان، خدایتعالی مرا به رهبانیت مبعوث نفرمودند، به یقین بهترین دین نزد خداوند متعال، دین معتدل و آسان است. از ترهب نهی کردست آن رسول بدعتی چون در گرفتی ای فضول جمعه شرطست و جماعت در نماز امر معروف و ز منکر احتراز رنج بدخویان کشیدن زیر صبر منفعت دادن بخلقان همچو ابر خیر ناس ان ینفع الناس ای پدر گرنه سنگی چه حریفی بامدر آنچه که به اصطلاح اهل طریقت، نهایات سیر و سلوک می نامند، برای رهرو ملتزم به شریعت در بدایات صورت پذیر است مثلا جذبه و بسط و مانند اینها که به اعتقاد آنها، مبتنی بر سلوک است، برای رهرو ملتزم به شریعت، بسا در آغاز امر روی می دهد که بسیاری از صحابه محترم چنین بوده اند و از آنجمله بلال: تن فدای خار می کرد آن بلال خواجه اش میزد برای گوشمال می زد اندر آفتابش او به خار او «احد» می گفت بهر افتخار از تنش صد جای خون بر می جهید او «احد» می گفت و سر را می نهید گرز زخم خارتن غربال شد جان و جسم گلشن اقبال شد تن به پیش زخم خار آن جهود جان من مست و خراب آن ودود خلوت بلال در جلوت استقامت آموختن بود، شکنجه و تعذیب جسمش، نه هیچ تأثیر در جمعیت خاطرش نداشت، بلکه حضور باطن و سرّش را نزد حضرت ودود تبارک و تعالی شدیدتر می کرد و با شکنجه نعشه می شد و مست و خراب عشق ازلی می گردید و تجلیات گوناگون حقتعالی او را فرا می گرفت، و همین تجلیات است که در فقره دعاء ما نحن فیه به حجاب نور تعبیر شده و خرق و دریدن آن را از خدایتعالی مسئلت کرده است که عریان از همه حجابهای نور و تجلیات مطلق، به حق سبحانه و تعالی واصل شود: «انّ روح المؤمن اشد اتصالا بروح الله من اتصال شعاع الشمس بالشمس». اتّصالی به تکیّف فی قیاس هست ربّ الناس را با جان ناس لیک گفتم: ناس من نسناس نی ناس، غیر جانِ جانِ اشناس نی ما رمیت اذ رمیت خوانده ای لیک جمعی در تجزّی مانده ای «والله یقول الحق و هو یهدی السبیل» ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 101 |