تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,754 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,966 |
نبرد خونین بین حزب الله و امل در لبنان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 86، بهمن 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مسائل پشت پرده در نبرد خونین بین حزب الله و امل در لبنان حجة الاسلام سید حسن نصر الله یکی از رهبران بلند پایه لبنان نظر به حوادث دردناک و ناگواری که بر شیعیان لبنان می گذرد، و ضرورت روشن شدن بعضی از ابهامات نسبت به حقیقت آنچه بر مسلمانان جهان، در این روزها، گذشته و می گذرد، مجله پاسدار اسلام این افتخار را به این جانب داد که در این باره مقاله ای بنگارم. من نیز این خواسته را با کمال خوشوقتی و خلوص پذیرفتم و این دعوت را لبیک گفتم و آن را فرصیتی برای خود و امثال خود از آنان که در قلب گیرودارهای دردناک لبنان بسر می برند، می دانم که صدای مظلومیت آن دیار را به ملت عزیز و سربلند ایران اسلامی برسانم و از آنها یاری بجویم و صبر بر مشکلات را درخواست نمایم. چندمین ماه است که لبنان شاهد حوادث اسفبار و نبردی خونین در گوشه و کنار روستاها و منطقه های شیعه نشین می باشد. این حادثه های دردناک، تیترهای روزنامه های محلی و بین المللی را فرا گرفت و تحلیل گران و سیاستمداران اهمیت فوق العاده ای به آن دادند گو اینکه از نظر دوستان و دشمنان نیز خیلی مهم تلقی شد، زیرا آینده اسلام و تشیّع را در لبنان، وابسته به این حوادث دانسته و نتایج سیاسی و اجتماعی و روانی این رویدادها را مؤثر در روند اوضاع سیاسی در لبنان و در منطقه بطور کلی می دانند. این فتنه کور، دلهای مؤمنین و مجاهدین راه خدا را در جهان بدرد آورد و آنان را به پرستش واداشت که: حقیقت آنچه در آنجا می گذرد چیست؟ و نتایجش چه می باشد؟ مسائل شیعیان و در نتیجه مسلمانان در این نبرد به کجا می انجامد؟ آیا آنچه می گذرد، براستی همان جنگ میان برادران است؟! یا اینکه نقشه ای است خطرناک که مستکبرین بین المللی آن را طرح نموده و اجرایش را بدست عوامل محلی و شیعیان سرسپرده، سپرده اند؟ آیا آنچه می گذرد پیکاری است برای بدست آوردن قدرت در میان دو گروه از شیعیان؟ یا اینکه نبردی است که اسلام را به عنوان یک خط و یک برنامه زندگی و سیاسی و پیروی حقیقی از رهبری مذهبی در بر می گیرد؟ سؤالهای فراوانی است که هر مسلمانی برای خود مطرح می سازد و از برادران خود می پرسد تا به حق و حقیقت دست یابد. و برای اینکه خوب و بد از یکدیگر مشخص و شناخته شوند و مظلوم، ظالم نگردد و ظالم، مظلوم شناخته نشود و برای اینکه هر مسلمانی، مسئولیتهای تاریخی خود را در برابر آنچه در لبنان می گذرد، بشناسد، لازم است حقایق را بی پرده، بازگو نمائیم هرچند بعضی را خوش نیاید، ولی ما باید حق را در زمان فتنه بگوئیم گرچه حق تلخ است و بر ما است که از حق دفاع کنیم، هرچند پیامدهای ناگواری داشته باشد. نبردی که در لبنان، میان جنبش امل و حزب الله برقرار است، نبردی است بین دو جریان فکری و سیاسی، که هریک از این دو جریان دارای گذشته ای سیاسی و حضوری نظامی و پشتوانه ای مردمی در میان شیعیان لبنان است. این نبرد، عنوان ها و شعارهای گوناگون دارد و ظاهری سیاسی و تبلیغاتی دارد که پشت آن، انگیزه ها و اهداف حقیقی، پنهان است. و این بحث تلاشی است صادقانه در ترسیم سیمائی روشن از حقیقت این نبرد و آینده و ابعاد آن، که آن را در دسترس خوانندگان قرار می دهیم و هرگز خواستار آن نیستیم که این مطالب را به عنوان حقیقت های محض تلقی کنند بلکه استدعای ما این است که مورد بررسی و تحلیل از سوی افراد با اخلاص و متعهد قرار بگیرد زیرا انگیزه، رسیدن به حق و جلب رضایت حق تعالی است و نه تعصب نسبت به گروه یا فرقه خاصی. اشاره ای تاریخی دوران یورش اسرائیل به لبنان در سال 1982، دورانی حساس و سرنوشت ساز در تاریخ تشیع و تاریخ نهضت اسلامی در لبنان از نظر انگیزه سیاسی، شعارها، خط مشی، نبرد مسلحانه و پیروی و تبعیت، می باشد. در سال 1982، نیروهای صهیونیستی، قسمت گسترده ای را از سرزمین لبنان اشغال کرد و پایتخت (بیروت) را به محاصره درآورد و پس از جنگی خونین، به آن وارد شد تمام نیروها و احزاب و جنبشها در برابر قدرت نظامی اسرائیل سقوط کرد و ناتوان شد و پوچی شعارها ظاهر شده و شعار دهنده ها از میدان عقب نشینی کردند و تسلیم و شکست در سرزمین لبنان برای همگان متعیّن گشت. آنجا بود که اسرائیل، می خوسات از جنگ خود، استفاده ای سیاسی بنماید و لذا پس از بیرون راندن سازمانهای فلسطینی از بیروت، در نظر داشت که لبنان را وابسته به خویش بنماید، از این رو تلاش نمود برای به قدرت رسیدن بشیر جمیل و در نتیجه فالانژها و قبضه کردن تمام قدرتها در لبنان، تا اینکه این کشور بکلی در قبضه اسرائیل قرار بگیرد و سرنوشت مسلمانان در دست دست نشاندگان صهیونیسم باشد و اراده ای از خود نداشته باشند. در آن ایام، زمزمه گروه نجات مطرح بود که این گروه نجات چیزی جز یک پل سیاسی برای رسیدن بشیر جمیل به حکومت بر دریائی از خون مسلمانان نبود. گروه نجات از نماینده های طوایف مختلف تشکیل و به سرپرستی آمریکائی- اسرائیلی برپا شد. از نبیه بری درخواست شد که به عنوان رئیس جنبش امل در این گروه حاضر شود. مسلمانان پیرو خط اصیل اسلامی که در جنبش امل بودند، نسبت به شرکت کردند نبیه بری در گروه نجات مخالفت کردند و شرکت او را خیانتی بزرگ دانستند ولی او اصرار ورزید و شرکت کرد. و از اینجا بود که جدائی آغاز شد. نبیه بری در سال 1982 ثابت کرد که تسلیم اسرائیل است و خودش را در برابر اسرائیل به ذلت کشید. و بدینسان جنبش امل- که ما نیز در آن وقت عضو آن بودیم- در برابر هجوم اسرائیل با جدیّت مقاومتی نکرد و گفتنی است که سلاح های زیادی در منازل افرادشان و یا در دفترهای جنبش در جنوب به طور علنی و برای چندین ماه در پرتو اشغال اسرائیل وجود داشت و با این حال رئیس جنبش می رود تا در جلساتی که اسرائیل برگزار کننده آن است، سیاست خود را دنبال نماید، شرکت کند، و این هم کفایتش نمی کند بلکه مبادرت می ورزد به بیرون راندن و اخراج رهبران متدین و اعضای متعهد و مؤمنی که در چارچو جنبش امل فعالیت می کردند. افراد متعهد به خوبی دریافتند که «امل» با آن چارچوب و برنامه ای که مؤسسش امام موسی صدر برای آن برنامه ریزی کرده بود سقوط کرد و رهبری آن مصمم است که راه انحرافی خود را همچنان بپیماید و گامهایی بردارد که بکلی دور از اسلام و شرع مقدس است. این جریان در حالی رخ داد که نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای همکاری با مسلمانان و یاری دادن آنان در برابر یورش اسرائیل به لبنان رسیدند. و عملیات مقاومت اسلامی آغاز شد، و حزب الله لبنان در گیر و دار شریفترین و مردانه ترین کارزار به عنوان یک جریان اصیل اسلامی که متعهد به رهبری امام خمینی و مؤمن به ولایت فقیه و متعهد به رهبری امام خمینی و مؤمن به ولایت فقیه و معتقد به خط مشی رهبر انقلاب بود، تشکیل یافت. حزب الله کم کم پیشرفت نموده و گسترده شد و اعوان و انصار و سپاهیان زیادی پیدا کرد و در میان مردم نیز پایگاه عمیقی یافت تا جائی که به شکل یک خطر عمده و بزرگ برای امریکا و اسرائیل و مستکبرین در لبنان و کل منطقه درآمد و تمام برنامه های استعماری آنان را تهدید می کرد. حزب الله لبنان شعارهایی انقلابی و روشن سرداد و در عمل، شعارهای خود را به اثبات رساند و شهدای بزرگواری را در این میان تقدیم اسلام کرد و ایثارها و از خودگذشتگی های فراوانی نشان داد و دشمنان اسلام را به ذلت و خاکساری و هلاکت کشاند. و در برابر چنین عملیات شجاعانه ای، آمریکا و فرانسه و اسرائیل راهی جز عقب نشینی و شکست و فرار از سرزمینی که نزدیک بود در اثر فعالیتهای مخلصانه مجاهدین راه خدا، زیر پایشان منفجر شود، نداشتند. اینجا بود که آمریکا و اسرائیل و عواملشان، توانستند دشمن اصلی را در لبنان شناسایی کنند. همان دشمنی که هرگز معامله نمی کند، سازش ندارد، به رسمیت نمی شناسد و از پای نمی نشیند و عاشق شهادت است و به پیروی از امام امت فریاد می زند و اسلام ناب محمدی را متعهد است. و با مروری گذرا بر اعترافات مسئولین آمریکائی و اسرائیلی درباره حزب الله لبنان، کافی است که دو طرف تناقض در نبرد حقیقی آشکار گردد؛ چرا که در نظر آنها، حزب الله لبنان قسمتی از انقلاب اسلامی است و در خط مقدم از جبهه نبرد علیه آمریکا و اسرائیل می جنگد. حزب الله لبنان شمشیر از غلاف کشیده شده ای است که هماره دستهای مستکبرین را در لبنان قطع می کند. آری! حزب الله لبنان خطری است جدّی علیه هر برنامه سیاسی آمریکایی و تهدیدی است دائمی برای امنیت و وجود اسرائیل- فرزند غیر شرعی آمریکا- در منطقه. حزب الله لبنان، فریاد انقلاب اسلامی است در لبنان که انعکاسش در فلسطین اشغالی و سایر مناطق جهان عرب به گوش می رسد، زیرا قیامی که در فلسطین اشغالی برپا شد، معنویتهای خود را از انقلاب اسلامی ایران و از جهاد مقاومت اسلامی لبنان و قهرمانی فرزندانش فرا گرفته است، و بدین سخن، فرزندان قیام فلسطین و رهبرانشان در مناسبتهای گوناگون اعتراف کردند و همچنین رهبران رژیم صهیونیستی نیز اعلام کردند زیرا مسئولیت بزرگ برانگیختن مردم را در سرزمینهای اشغالی برعهده حزب الله لبنان گذاردند. خونهای پاک شهدای حزب الله و فریادهای مجاهدان، روحیه معنویت را در مسلمانان فلسطین و منطقه بالا برد و سخنان امام امت را که می فرمود: «اگر ملت برای خدا قیام کند و در برابر طاغوت مقاومت نماید، حتما پیروز خواهد بود»، در عمل اثبات کرد. و اینچنین است که ارتباط روحی و معنوی و مبارزه ای میان فرزندان مقاومت اسلامی در لبنان و فرزندان جنبش اسلامی در فلسطین اشغالی همچنان عمیق تر و ریشته دارتر می شود تا آنجا که از همدیگر نیرو و قدرت می گیرند و سرنوشتشان با هم گره خورده است که اگر نقشه ای علیه حزب الله طرح ریزی شود، بی گمان علیه قیام فلسطین نیز طرح ریزی شده و بالعکس. و لذا طبیعی است که دشمنان اسلام دست به دست هم داده و علیه حزب الله دست بکار شوند قبل از آنکه رشد و نمو بیشتری پیدا کند و گسترده تر گردد. و این حزب الله لبنان که دنیا را پر از جهاد و مقاومت و فداکاری کرده است و با قدرت هرچه تمام تر وارد صحنه کارزار شده بیش از پنج سال از عمرش نمی گذرد، پس اگر مجال بیشتری برای فعالیت و قیام و مبارزه پیدا کند، بی گمان به صورت یک قدرت انقلابی بزرگ در می آید که در آینده هرگز نمی توان آن را از بین برد. نقشه استکبار خیلی روشن است. باید به هر قیمت و به هر وسیله ای که شده است، حزب الله لبنان را از بین برد. پس باید دنبال یک مُجری گشت که این نقشه خائنانه را خوب اجرا نماید. دشمنان تجربه های زیادی کردند و بدین نتیجه رسیدند که هیچ حزب و جنبش و گروهی، خارج از محدوده شیعیان نمی تواند در برابر حزب الله مقاومت کند، بلکه چنین نبردهائی بدون شک به قدرتمندی بیشتر حزب الله می انجامد. و هرگز هیچ نیروی نظامی نیز نمی تواند این امر مهم را به عهده گیرد. و لذا در آخر الأمر، نظرشان بر این قرار گرفت که نبرد از درون خانه باشد و برادری، برادرش را بکشد و بگذار فتنه ای کور برپا شود که پیران را فرسوده، جوانان را پژمرده و مؤمنین را رنج کش نماید تا مرگشان فرا رسد. و کیست جز جنبش امل که بتواند جنگی طولانی و شدید با حزب الله بنماید، و برای کارزارش، شعارهایی زیبا انتخاب نماید؟ و کیست جز نبیه بری که قدرت بر خلق شعارهایی ظریف و به ظاهر جالب داشته باشد و جنگی تمام عیار به راه اندازد؟ آری! با صراحت و روشنی، آنچه امروز در میان شیعیان لبنان می گذرد، نقشه ای آمریکائی اسرائیلی است که با همکاری و همیاری رژیم های مرتجع عرب، علیه حزب الله ترتیب یافته و نبیه برّی با استفاده از تشکیلات و اعضای جنبش امل آن را به اجرا در می آورد در حالی که خود پشت شعارهایی دروغین و منافقانه و پشت سر عددی چند از علمای رسمی! و وعاظ السّلاطین که با داشتن نزاع های شخصی، مشغول تصفیه حساب هستند، مخفی و نهان گشته است. این است حقیقت جنگی که علیه حزب الله در جریان است. و از سویی دیگر، نبیه بری و برخی از وعاظ السلاطین انگیزه های مستقیم دیگری دارند که مانند چنین فتنه ای را برپا کنند، برخی از این انگیزه ها برمی گردد به مسائل سلطه گری و نفوذ برخی برمی گردد به نقطه نظرهای سیاسی ایشان که با او اختلاف داریم: اولا- در مورد موضعگیری های سیاسی در منطقه و اختلاف هایی که با او داریم: 1-اختلاف درمورد ادامه مقاومت و فعالیت علیه اسرائیل یا توافقهای امنیتی با اسرائیل بگونه ای که امنیت مرزهای شمالیش را- به اصطلاح- حفظ کند. جنبش امل و مجلس شیعی لبنان، موافقت خود را با قطعنامه 425 شورای امنیت که حق اسرائیل را در امنیت و حفظ مرزهای شمالیش را اعتراف کرده و او را به رسمیت می شناسد، اعلام کرده اند، درصورتی که جمهوری اسلامی علنا این قطعنامه را رد می کند و حزب الله نیز آن را رد می نماید و اصرار می ورزد بر ضرورت نبرد تا نابودی کامل اسرائیل همانگونه که امام خمینی حفظه الله امر فرمود. و در رابطه با قبول یا در قطعنامه 425 نزاع ها و مخالفت های سیاسی و تبلیغاتی شدیدی میان دو جریان پدید آمد، جریان مخالف که متمثل است در حزب الله و علامه سید افضل الله و رهبر جنبش توحید شیخ سعید شعبان و هیئتهایی از علما مانند هیئت علمای جبل عامل و تجمّع علمای مسلمین و تجمع علمای بقاع و برخی دیگر از برادران اهل سنت و جریان دیگر، جریان موافق قطعنامه 425 است که متمثل است در جنبش امل و مجلس شیعی به رهبری شیخ شمس الدین و برخی از شخصیتهای رسمی شیعه که طرفدار رژیم لبنان هستند. 2-تصمیم گیری در مورد نیروهای بین المللی پاسدار صلح در جنوب در حالی که حزب الله نسبت به نقش آنان مشکوک است و آنها را به عنوان پشتیبانان امنیت اسرائیل متّهم می سازد و آنها را به عنوان جاسوسان اسرائیلی که برای تأمین منافع اسرائیل و بستن راه بر مجاهدین مسلمان معرفی می کند، جنبش امل و مجلس شیعی، این نیروها را تایید کرده و از نظر سیاسی و نظامی، آنها را حمایت می کنند و وجودشان را ضمانتی برای اجرای قطعنامه 425- که مورد اختلاف دو جریان است- می دانند. 3-موضعگیری نسبت به مارونیهای سیاسی از حزب فالانژ و نیروهای لبنانی و یارانشان امام موسی صدر حتی مذاکره با این افراد را رد می کرد زیرا اینها با اسرائیل همچنان همکاری می کردند. ولی جنبش امل و مجلس شیعی به ریاست شمس الدین، مذاکره را حتی با شرایط موجود، بلامانع می دانند و گاهی هم در چارچوب حکومت واحد، با آنها مشارکت می کردند. ولی نگرشی که حزب الله به این افراد دارد، همان نگرشی است که نسبت به اسرائیل دارد و اینها را اسرائیلیان داخلی می داند و کارزار با آنها را واجب و ضروری می داند و بدینسان، با هر نوع مذاکره ای با آنها قویا مخالف است چه رسد به اینکه در پی ریزی حکومت یا نظام موجود، با آنها همکاری داشته باشد. 4-نقطه نظر نسبت به جنگ های داخلی جنبش امل وارد جنگهای طولانی و بی هدف با گروه های مختلفی درلبنان شد که برخی از برادران اهل سنت و برخی از درزی ها بودند و طولانی ترین جنگ را با فلسطینیان مقیم در لبنان بود. در حالی که حزب الله هریک از این چنین جنگ هایی را رد می کند زیرا نتیجه ای جز خدمت به دشمن اصلی در پی ندارد. بویژه جنگ با فلسطینیان داخلی که به مسلمانان عموماً و به شیعیان خصوصا چه ضررها و زیانهای جبران ناپذیری وارد ساخت و جز رسوائی و خونریزی و هزاران کشته و مجروح- بدون هدف- چیزی نداشت و با این حال نبیه بری و یا سر عرفات با هم آشتی کردند، گویا چیزی رخ نداده است! و اما حزب الله در نتیجه مخالفت کردن با جنگ فلسطینیان مورد بسیاری از تهمتهای ناروا واقع شد. برای تذکر خوب است موضع جمهوری اسلامی را نسبت به این جنگ یادآور شویم که چه تلاشها و کوششهای فراوانی برای متوقف شدن آن دشت و موضع گیری شجاعانه حضرت آیة الله العظمی منتظری برای همگان روشن است که این جنگ خانمانسوز را جداً بی اساس و بی هدف خواند و از جوانان شیعه خواست تا نسبت به رهبریهایشان که به چنین معرکه ای دستور می دادند، مخالفت ورزند و بی گمان حضرت آیة الله العظمی منتظری متعرّض اذیت و آزار تبلیغاتی شدیدی از سوی جنبش امل شد زیرا صریحا موضع خود را اعلام فرموده بود. 5-موضعگیری نسبت به توطئه ها و نقشه های آمریکا جنبش امل همواره حاضر بوده است و در هر برنامه سیاسی شرکت جوید هرچند، طراح آن آمریکا باشد مادام که در آن برخی از منافع سیاسی موقت یا رسیدن به بعضی از منصب ها در رژیم پوسیده لبنان باشد. و همچنین حاضر است که با هر برنامه آمریکائی یا استکباری، همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد در صورتی که یک قطعه از پنیر لبنانی- همانگونه که می گویند- به او اهدا کند! ولی حزب الله بکلی با این نظام موجود و رژیم کنونی مخالف است و معتقد به ضرورت براندازی و جایگزینی نظامی دیگر با انتخاب آزادانه مردم می باشد و جایگزین را نظام اسلامی معرفی می کند. و هر برنامه آمریکا را برای لبنان رو می نماید چرا که این برنامه های سیاسی چیزی جز تأمین منافع آمریکا و ضربه زدن به مسلمین در پی ندارد. 6-موضعگیری نسبت به سرسپردگان و جاسوسان حزب الله مخالف است با اینکه مناطق مسلمان نشین، مرکز تاخت و تاز سرسپردگان و جاسوسهای اسرائیلی باشد و معتقد به ضرورت طرد و بیرون راندن آنان و یا محاکمه شان می باشد درحالی که جنبش امل پیوسته از آنان پشتیبانی و دفاع کرده و بدتر اینکه برخی از آنها را وارد تشکیلات خود نموده است تا آنجا که بسیاری از کارهای کلیدی و رهبری موجود درون امل را افرادی بر عهده دارند که معروف به دست نشاندگی و ارتباط مستقمی با دستگاه های جاسوسی اجانب بویژه اسرائیل می باشند. نفوذ و سلطه گری انگیزه اصلی حزب الله، نبرد با اسرائیل و تبلیغ از مکتب اسلام و دعوت مردم به اسلام ناب محمدی (ص) است. و لذا هرگز و در هیچ روزی از روزها به این اندیشه نبوده است که نفوذ و سلطه ای در منطقه ای از مناطق داشته باشد و هیچ وقت تلاشی نکرده که در رژیم سیاسی لبنان، منصبی را به دست آورد و همه این مسائل را به جنبش امل واگذار نمود! ولی جنبش امل اصرار دارد بر اینکه اداره امور شیعیان را بر عهده گیرد و صاحب رأی نهایی در تمام زمینه ها باشد! و از حزب الله سخن هراسان است زیرا وجودش را متزلزل می سازد و به مرور ایام پایگاه مردمی حزب الله همچنان بیشتر می شود و بی گمان نفوذ و سلطه دنیوی آن را زیر سؤال می برد و این هرگز برای رهبری جنبش امل و خصوصا نبیه بری قابل تحمل نیست. ثانیا: موضعگیری نسبت به مسئله رهبری و ولایت فقیه حزب الله مؤمن به ولایت فقیه و رهبری امت توسط ولایت فقیه است و معتقد است که امام خمینی رهبر شرعی تمام مسلمانان جهان است و در این راستا هیچ فرقی بین کشور و کشوری دیگر با ملت و ملتی دیگر نیست. و بدینسان حزب الله لبنان پیروی کامل و بی قید و شرط از امام و رهنمودهای معظم له دارد و او را تنها مصداق رهبریت و مرجعیت می داند و هر صیغه رهبری دیگری را برای لبنان یا غیر لبنان نمی پذیرد. و حزب الله لبنان معتقد است که جمهوری اسلامی ایران همان کشور حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه است و محور مسلمانان جهان می باشد و دفاع از آن، مقدس ترین مقدسات است و دعوت به سوی آن از واجبات بزرگ است. و حزب الله معتقد است که دوری از جمهوری اسلامی ایران، دوری از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است. و همانا شایعه پراکنی علیه آن، خیانت است و جنگ سیاسی و تبلیغاتی با آن، جنگ با خدا و رسول است. ولی جنبش امل و مجلس شیعی، مشکل شیعیان لبنان را جدا از ایران اسلامی می دانند و رهبری خود را تنها در امل و چارچوب مجلس شیعی می دانند این مجلس را مرجع شیعیان لبنان به حساب می آورند و عملا قدرت امام را در رهبری مسلمانان لبنان انکار می کنند و بهانه شان در این زمینه بُعد جغرافیایی است. و همچنین قدرت و توان جمهوری اسلامی ایران را نیز رد می کنند. و متأسفانه دست به یک حمله سیاسی و تبلیغاتی شدید علیه جمهوری اسلامی و کادر رهبری آن در میان مردم لبنان به صورت آشکار و بی پرده زده اند. و چندین بار اعتراف کردند که ماهین چنگشان، جنگ علیه جمهوری اسلامی است نه علیه حزب الله، و این در وقتی بود که جمهوری اسلامی درهای خود را برای تمام مسلمانان گشوده بود. و حقیقت این است که مشکل، مشکل آنها است نه مشکل جمهوری اسلامی، آنها هستند که از آن دوری می جویند هرچند که جمهوری اسلامی به آنها نزدیکتر می شود و بالهای خود را برای دربرگرفتن آنها می گشاید و آنها هستند که با آن می جنگند هرچند آن نسبت به آنها و تمام مسلمانان خیرخواه است. ولی در این میان می بینیم که حزب الله خود را به جمهوری اسلامی نزدیک کرده و به آن پیوسته و خود را اصلا جزئی از آن و عضوی از اعضای آن می داند. اینها گوشه هایی از اختلاف های موجود بود. و با این حال ما معتقدیم که این اختلاف نظرهای اندیشه ای و سیاسی، مجوّزی برای کسی نیست که علیه دیگری قیام مسلّحانه کند، و تنها اجازه می دهد که این اختلافهای سیاسی و فکری برای ایجاد راه های بحث و مناقشه تا رسیدن به نقطه نظرهای مشترک وجود داشته باشد تا شاید تلاشها در این روند به نتیجه خوبی در آینده برسد. ولی جنبش امل به یورشهای مسلحانه دست یازید و تجاوزهایش از حد و مرز فزونتر رفت تا اینکه نهادهای جمهوری اسلامی و نمایندگیهایش را نیز در برگرفت. اسلحه مبارزین را مصادره و بسیاری از آنان را دستگیر و زندانی کرد، راه را بر عملیات مقاومت علیه اسرائیل بست. از برگزاری مراسم شهدا و مناسبتهای مذهبی جلوگیری کرد. نشریات و اعلامیه های مسلمانان را سوزاند. با علمای دین به جنگ برخاست و آنها را ظالمانه از خانه و کاشانه شان بیرون راند و بسیاری از مبارزین متعهد را به قتل رساند. اینها در طی این پنج سال گذشته رخ داد؛ و حزب الله هرگز مایل نبود عکس العمل از خود نشان بدهد تا اینکه سال گذشته رسید. اکنون برای جنبش امل منجّز شده بود که جنگی گسترده در جنوب لبنان بر پا سازد و حزب الله ناچار مقداری از خود دفاع کرد و با این حال برای محافظت بر دماء مسلمین و نگهداری از سرزمینهای اسلامی، خود را بطور کلّی از میدان جنگ کنار کشید ولی جنبش امل نبرد خود را همچنان ادامه داد و حزب الله را از جنوب اخراج کرد و صدها تن را دستگیر نمود و سلاح ها را مصادره کرد و حرمت برادران و خواهران مؤمن را مراعات ننمود و علما را مورد تعدّی و ظلم قرار داد و ده ها تن از آنان را از خانه هایشان بیرون کرد مانند علامه مجاهد سید عبدالمحسن فضل الله و شیخ عفیف نابلسی و بسیاری دیگر. مع ذلک حزب الله سعی در مصالحه داشت که امل احساس غرور و قدرت کرد و متاسفانه تمام تلاشهای صلح را نادیده گرفت و جنگ ضاحیه جنوبی را بر پا کرد که حزب الله ناچار با قدرت وارد عمل شد برای اینکه این بار تمام وجودش را در معرض تهدید جدی می دید و توطئه بزرگ مانند آفتاب، برای همگان روشن شد. اقدام های صلح آمیزی از سوی جمهوری اسلامی محقق گشت ولی تا کنون نتیجه چندانی نداده است و هرچندی یکبار نبردها و تیراندازی هایی پراکنده در مناطق شیعه نشین رخ می دهد و همه اینها برای تضعیف حزب الله است که آن را از جنگ جدّی با اسرائیل باز دارند. با کمال صراحت اعلام می کنیم که اکنون وجود حزب الله لبنان به عنوان یک نیروی اصلی اسلامی در لبنان و منطقه، در معرض جنگ خانمانسوزی قرار گرفته است که جنبش امل آن را فروخته و با پوشش مجلس شیعی و با همکاری نیروهای زیادی خود را می پوشاند. پس ای عزیزان و ای مسلمانان جهان و ای شیعیان و ای طرفداران مکتب در تمام نهضتهای اسلامی؛ آنچه امروز در لبنان می گذرد، آنچنان که تبلیغات اجانب آن را تبلیغ می کنند، جنگی برای بدست آوردن یک خیابان یا زیر سلطه قرار دادن یک قریه و روستا نیست، جنگی بر سر چند شعار نیست، جنگی بین دو گروه نیست بلکه جنگی توطئه انگیز است که تنها یک طرف آن را می خواهد و آن جنبش امل به ریاست نبیه بری است، او این جنگ را برانگیخته تا به اربابان استکباری خویش، خدمت کند و حزب الله این مسئله را رد می کند و اصرار بر حلّ مسالمت آمیز میان شیعیان دارد. ولی حق پنهان است و خبو بد نزد بسیاری از افراد، یکسان است. ما اکنون فریاد تمام مبارزین شرافتمندی که خواستند با اسرائیل بجنگند، و از آنها بزور خواسته شد که در داخل خود بجنگند، به شما ابلاغ می کنیم و ناله های تمام اطفال و یتیمان شهدا و استغاثه بانوان مؤمنه را به شما می رسانیم. من اینجا صدای جبهه های مقاومت اسلامی را که در جبل صافی و لویزه در جنوب لبنان در محاصره قرار گرفته اند به شما می رسانم و ناله های جانگداز مظلومین در ضاحیه جنوبی را به شما ابلاغ می کنم. ای مسلمانان و ای علمای اسلام و ای تمام مبارزین و جهادگران! حق را بشناسید و از آن دفاع کنید. سخن حق را بازگو نمائید و با تمام توان برای نابودی فتنه و توقف خونریزی قیام نمائید و اگر گروهی را دیدید که اصرار بر ظلم و ستم و عدوان دارد، مظلوم را یاری رسانید و با ظالم ستیز نمائید. آنچه امروز در لبنان و در میان شیعیان می گذرد بسیار خطرناک است و مسئولیت علما و مسلمانان جهان را زیاد می کند. و من این مطلب را ننوشتم جز برای اینکه گوشه ای از حقیقت را روشن نمایم و پرتوی بر حوادث موجود بیافکنم تا شاید که دین خود و برادرانم را ادا کرده باشم، باشد که این فریادها به گوشها برسد، شاید مخلصین و خداخواهان برای خدا- به صورت فردی و یا گروهی- قیام کنند و مسئولیتهای تاریخی خود را در این دوران بسیار سخت و دشوار از نبرد اسلام علیه کفر تحمّل نمایند. والحمد لله رب العالمین
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,007 |