تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,124 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,043 |
خطر لجام گسیختگی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1367، شماره 87، اسفند 1367 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
خطر لجام گسیختگی(2) ضرورت محدودیتها برای انسان انسان به مقتضای هوی و هوس، عموما خواهان آزادی بیقید و بند و بیحد و مرز است که همان لجام گسیختگی و بیبند و باری است و میخواهد تا آنجا که ممکن است خود را از هرگونه محدودیت در پیروی از خواستههای نفس رها سازد. اصل این خواسته، ندای فطرت است. خداوند انسان را بالطبع آزاد و آزادیخواه آفریده است و تشریعا هم اصل را بر آزادی و برائت گذاشته است؛ عقل هم چنین اقتضا میکند. ولی انسان ناچار است محدودیتهائی را بپذیرد؛ محدودیتهائی که طبیعت و جهان آفرینش بر او تحمیل میکند و محدودیتهائی که قانون اجتماعی، در برابر خواستههای انسان میآفریند و مقتضای زندگی همگانی است و محدودیتهائی که خداوند انسان را به آنها مکلف فرموده است و محدودیتهائی که اخلاق و روابط اجتماعی، آنها را میطلبد. بهر حال، انسان ناچار است تن در دهد و محدودیتهائی را بپذیر. محدودیت برای انسان نه تنها ضرر ندارد بلکه لازم و ضروری و بعضی از آنها مفید است. محدودیتهائی که انسان به اختیار خویش برخود تحمیل میکند، موجب رشد و تکامل انسان است و این همان است که به نام ریاضت و خودسازی خوانده میشود. آن آزادی که انسان باید برای بدست آوردن یا نگهداریش، کوشش و تلاش و فداکاری کند، آزادی در برابر طاغوت است. طاغوت یعنی متجاوز و طغیانگر، حال چه آن طاغوت، یک ابر قدرت جهانی یا یک شاه یا شاهچه و خان و غیره باشد و چه نفس سرکش انسان. انسان در باطن خود طاغوتی دارد که پیروزی بر آن، از پیروزی بر طاغوتهای دیگر مهمتر، لازمتر و مشکلتر است. و آزادی از این طاغوت عصیانگر و پرتوقع و توسعه طلب، تنها در گرو بندگی خدا و تقوای الهی میسر است. و کسانی که آزادی از هر قید و بند حتی قید بندگی خدا را خواهانند، برده این طاغوت سرکشاند. همچنین کسانی که خواهان آزادی از قید و بند اخلاق و رفتار انسانی هستند، در حقیقت ، خواستار بردگی و بندگی هوای نفساند. و هر جامعهای که اینگونه آزادی را تجویز نماید، جامعهای است که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و تدریجا همه ارزشها و کرامتهای انسانی را از دست میدهد و گرچه ممکن است از نظر مادی رشد نماید و تکنولوژی خیره کنندهای به جهان عرضه کند ولی از نظر اخلاقی و اجتماعی، در چنان تنگنائی قرار خواهد گرفت که هیچ پیشرفت مادی نمیتواند، خوشبختی آن را تأمین نماید. رشد لجام گسیختگی در جامعه امروز در هر صورت در جامعه اسلامی باید همیشه سعی بر این باشد که جلوی رشد اینگونه آزادیخواهی ـ که در حقیقت چیزی جز بردگی نیست ـ گرفته شود. متأسفانه در این روزها، شاهد رشد و حشتناک این لجام گسیختگی در جامعه اسلامیمان هستیم که نمونه بارز آن، مصاحبه خیابانی نفرت انگیزی بود که اخیرا از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و خشم امام و امت را برانگیخت و آن حکم قاطع حضت امام را در پی داشت. شاید برای بعضی از افراد عجیب بیاید که چرا حضرت امام، حکم اعدام آن شخص را در صورتی که قصد توهین داشته، صارد فرمودند ولی این حکم شرع است و تازگی ندارد که گر کسی به یکی از معصومین، توهین و جسارت کند، حکمش اعدام است. ضرورت ریشهیابی حادثه مسئلهای که در این رابطه مهم است ریشهیابی این حادثه است. مسئولان جامعه نباید از اینگونه پیش آمدها به سادگی بگذرند. اولا ـ باید دید چرا آن زن، چنین صحبتی کرد؟ و ثانیا ـ چرا مسئولان پخشف چنین مطلب زشت و ضد مذهبی را با چنین گستاخی، پخش کردند؟ بررسی این مسئله ربطی به قصد توهین ندارد، حتی اگر قصد توهین نباشد باید ریشهیابی شود. اینها عوارض یک بیماری اجتماعی است که تدریجا جامعه را فرا میگیرد. بیماری که تب دارد، کافی نیست که با قرص و دارو، حرارت بدنش را تعدیل نمایند بلکه تب یک عارضه است که حکایت از دگرگونی عمیقتری در اندرون بدن دارد؛ عوارض بیماریهای اجتماعی نیز چنین است. مسئولان این حادثه چه مجازات شوند و چه عفو شامل حال آنها بشود، پرده از خطر بزرگی که جامعه را تهدید میکند، برداشتهاند. سخنی که آن زن گفت گرچه زشت و نفرت آور است ولی حکایت از یک واقعیت تلخ و دردناک دارد. گفتن اینکه فلان قهرمان خیالی یک فیلم الگوی ما است، گرچه چندش آور است ولی باید دید آیا واقعا افراد زیادی از جامعه به این سو حرکت نمیکنند؟! آن قدر این مسئله زشت و ناهنجار است که بعضی رادیوهای خارجی، در اخبار خود، نام آن زن خیالی که الگوی این بیبند و بارها شده است را ذکر نکردند و به همین عبارت اکتفا نمودند که مصاحبه کنده خیابانی، قهرمان یکی از فیلمها را به جای فاطمه دخرت پیامبر اسلام، الگوی خود معرفی کرده بود. و این واقعا عجیب است که ما مدعیان اسلام و پیروی اهل بیت(ع)، نام این قهرمان خیالی را بر پشت اتوبوسها و روی دیوارها و حتی مارک اجناس قرار میدهیم و آنها از بردن نام او خجالت میکشند! مسئول نشر و ترویج اینگونه فرهنگ، چه کسی بجز صدا و سیما است؟! این صدا و سیمائی که حضرت امام خواستند که دانشگاه عمومی باشد. البته منظور این نیست که اینگونه فیلمها و سریالها را ارائه ندهند با اینکه نوعی آموزندگی و سازندگی دارد بلکه منظور این است که با پخش آن باید توضیحی در موارد بدآموزی نیز داده شود، و امثال اینگونه بدآموزیها در فیلمها فراوان است. خطر بیبند و باری ناشران فرهنگتوهین به مقدسات و سبک شمردن آن، خطر بزرگ دیگری است که بوسیله لجام گسیختگان قلم بدست یا ناشر فرهنگ بطور عموم، جامعه را تهدید میکند. و ما در شماره گذشته، نمونه ای از آن را تذکر دادیم و باز هم نمونه بارز رسوای آن، همین مصاحبه رادیوئی بود که امیدواریم با تصمیم قاطعی که حضرت امام ابراز نمودند، جلوی پیشرفت این خطر بکلی گرفته شدهب اشد و دیگران اگر خیال خامی در سر دارند یا در انجام مسئولیت خود مسامحه میکنند، حساب کار خود را داشته باشند. ناشران فرهنگ اگر بیبند و بار شوند، خطر بسیار عظیم برای جامعه اسلامی خواهند بود و به همین دلیل، فقهای و الامقام، نشر کتب ضلال را تحریم نمودند و حتی نگهداری آن را منع کردندو به همین دلیل است که«اذا فسد العالم، فسد العالَم». عالمی که فساد او موجب فساد عالم است، لازم نیست روحانی باشد بلکه هرکس که مسئولیت نشر فرهنگ در جامعه را بعهده دارد، اگر تهذیب نفس نداشته باشد، اگر لجام گسیخته و بیبند و بار باشد، اگر برده هوای نفس و آزاد از قید و بند تقوی و اخلاق باشد، عالم را به فساد خواهد کشید. توهین به مقدسات جامعه اخیرا یکی از روزنامههای صبح به تقلید از آزادی مطبوعات به سبک غربی، سخنان یکفرد معلوم الحال را که از ابتدای جنگ تحمیلی خواسترا تسلیم در برابر دشمن بود، با شگردی زشت و فریبکارانه در صفحه اول با تیتر درشت منتشر نمود تا وانمود کند که آزادی مطبوعات هم پس از آزادی احزاب از پیامدهای شیرین! صلح است. این آزادی نیست؛ این بیبند و باری است. در حالی که هنوز سرنوشت جنگ معلوم نیست و هنوز دشمن در حاک ما است و تن به پذیرش قطعنامه عملا نداده است و دشمنان بزرگتر، هر روز او را مسلحتر و آمادهتر میکنند، روزنامهای که مدعی طرفداری از اقنلاب است، بیباکانه و در نهایت پرروئی، تیتری را با ظاهری فریبنده منتشر مینماید و خواننده را به این حیله وادار میسازد که سخنان یاوه یک مخالف صریح و علنی ولایت فقیه و طرفدار تسلیم در برابر دشمن نه صلح شرافتمندانه را بخواند و با این کار، دفاع مقدس را در این چند سال زیر سئوال میبرد و به خون شهیدان ـ که از درخشندهترین مقدسات این جامعه است ـ توهین مینماید و مسئولان وزارت ارشاد که باید پیگیر این گونه مسائل باشند، هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند! معلوم نیست این تشکیلات عظیم، کی و کجا از اسلام و مقدسات جامعه حمایت خواهد کرد و چه چیزی آن را به حرکت وامیارد؟! حدود آزادی احزاب و جمعیتها و مطبوعات، آزادی قلم و بیان و بطور کلی آزادی سیاسی، مسئلهای است که باید از نظر شرعی و اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. قطعا در اسلام آن گونه آزادی که در مجامع غربی مطرح است مجاز نیست. مطبوعات آزاد نیستند که هرگونه مطلوب یا عکسی را منتشر کنند هر چند مخالف عفت عمومی یا موجب فساد و مروج فحشا باشد ولی در غرب آزاد است. همچنین از نظر سیاسی آزاد نیستند، مطالبی که قطعا به ضرر جامعه یا ضد اسلام و مذهب یا توهین به مقدسات جامعه است، منتشر سازند. و خلاصه در اسلام، بیبند و باری سیاسی و اجتماعی پذیرفته نیست. تب این گونه آزادیخواهی، پس از پذیرفتن قطعنامه، در این کشور شدت یافت و این طبع جامعه پس از جنگ است. ولی باید ناظران، نوشتهها را کنترل کنند. توهین به امام متأسفانه دفتر مجله ما آن اندازه مجهز نیست که بطور مرتب، مطبوعات را ورق بزند و تذکر لازم را در فرصت مناسب بدهد. تازگی قطعههائی از روزنامه اطلاعات 24 و 25 مرداد 67 مورد توجه قرار گرفته که نوشتجاتی از شخص معلوم الحالی که تا آخرین نفس و حتی در روزی که مجلس، بنی صدر خائن را به زیر کشید، از او حمایت میکرد، منتشر ساخته است. آن گذشتهها را نباید فارموش کرد، آن همه اصرار بر دفاع از آن عنصر خائن باید ریشهای داشته باشد. فرق است بین کسانی که او را نمیشناختند و کسانی که در جریان اوضاع بودند. چرا باید کسی با آن سوابق، اکنون خود را یکی از مسئولان کشور بداند؟ و چرا باید زیر چتر حمایت بزرگان کشور قرار گیرد؟ آن گذشته و این هم حال!! آن نوشتهها را بخوانید که در آنها به خیال خام خود، رهنمودهائی«به محضر امام امت و مسئولان بزرگوار مملکتی و آحاد ملت سربلند ایران» ارائه داده است و در اولین شماره عصر جدید پس از قطعنامه، را عصر«خردگرائی» نامیده است! خردگرائی که به گفته او در پذیرش قطعنامه شورای امنیت تجلی یافت. و با کمال گستاخی نوشته است: «همچنان که در پذیرش قطعنامه از هر آنچه گفته بودیم صرف نظر کردیم یعنی که از هر آنچه شعار داده بودیم، گذشتیم» و از همه خواسته است که بجای شعار، شعور را حاکمیت بخشیم. جمله«از هر آنچه گفته بودیم صرف نظر کردیم» اشاره به عبارت حضرت امام است که در پی پذیرش قطعنامه فرمودند. من جسارت نمیکنم و این جمله توهین آمیز را معنی نمیکنم ولی میپرسم: اگر ما از این نوشتجات مسموم، غافلیم پس ناظران وزارت ارشاد کجا هستند؟! وظیفه آنها چیست؟! مگر این جملات، دفاع مقدس را و همه صحنههای عزت و شرف و ایثارگریها و فداکاریها و شهادتها و اسارتها و مقاومتها را زیر سئوال نمیبرد؟! مگر همه آنها را بیشعور نمیخواند؟! آیا پذیرش قطعنامه از روی درک اشتباه گذشته بود یا جام زهر آلود؟! خشم مقدسی را که حضرت امام در همان پیام، بیش از پیش، خواستار ادامه آن شدند، چنین معرفی میشود: «موقعیت خطیر و حساس کنونی که انقلاب اسلامی ما پس از ده سال زندگی خشم آلود و غضب اندوه به حکم عقل و منطق بازیافته است» و جملات دیگری که باز گفتنش تضییع وقت است و منظور فقط تذکر به نوع تفکری است که این شیفتگان هنر و تمدن غربی، آن را بیباکانه ترویج میکنند و مسئولان ما غافلند!! لجام گسیختگی قلم و بیان این نمونهای است از روزنامهای که متعلق به بیت المال است و سرپرست آن از مریدان و علاقمندان حضرت امام و مردی متعهد و انقلابی است و در این هیچ شکی نیست. تازه این مطلبی است که ما متوجه شدهایم و شاید صدها نمونه بدتر از این در همین مطبوعات رایج و همگانی باشد. ما دیگر چه توقعی داشته باشیم از مجلات و نشریات ضد انقلاب یا حداقل غیر انقلابی که البته با اجازه وزارت ارشاد منتشر میشود و ما حتی از بردن نام آن نشریات ابا داریم تا چه رسد به نقد مطالب مندرجه آنها. همین اندازه باید تذکر دهیم که مقالاتی در این مجله علیه مصالح کشور به صراحت و در قال بداستانهای مهیج و به انحاء مختل فنوشته میشود و هیچ نظارتی بر آنها نیست. گفته میشود که اخیرا یکی از گروهکهای ضد اسلام و ضد انقلاب، به پیروان خود دستور داده است که از امکانات علنی به هر نحوی که ممکن است بهرهبرداری کنند و روزنامهها و مجلات بخصوصی را نام بردهاند که از آن کانالها، نظرات خود را منتظر سازند. ما با آزادی قلم و بیان مخالف نیستیم ولی با بیبندو باری و لجام گسیختگی مخالفیم. با توهین به مقدسات و زیر سئوال بردن رازشهای اسلام و انقلاب مخالفیم. با ضربه زدن به اهداف و آرمانهای این ملت ستمدیده و ناامید ساختن نیروهای حزب اللهی و خانوادههای شهدا و صاحبان اصلی انقلاب مخالفیم. آن آزادی که نتیجاش رشد افکار ضد مذهبی و تحرک دوباره تروریستها ضد انقلاب و ملت باشد، خطری است که به مراتب از جنگ، ویرانگرتر و وحشتناکتر است اگر صلح چنین ارمغانی را در پی دراد، همان به که جنگ باشد و موشک. انقلاب آمده است که این ملت را از قید و بند اجانب رها سازد نه او را گرفتار قید و بند این نوکران خود فروخته اجانب بنماید. ضرورت پیگیری علتهای فساد در جامعه این روش که تبلیغات ضد انقلاب آزاد باشد و جوانان فریب خورده زندانی شوند، مانند این است که قاچاقچیان مواد مخدر آزاد و معتادان را مجازات کنند و مانند این است که همه مظاهر دعوت به فساد و فحشا آزاد باشد، مطبوعات و سینما و تالار و رادیو و تلویزیون، همه فساد انگیز باشند آنگونه که در زمان طاغوت بود، آنگاه مرتکبان اعمال خلاف عفت را اعدام کنند یا شلاق بزنند. خلاصه این روش که علل را رها کنند و معلولها مرود توجه قرار بگیرد، نتیجهای ندارد. البته تردیدی نیست که علل اصلی فساد در جامعه فراتر از تبلیغات سوء دشمنان است و باید مسئولان امر، علل اصلی انحطاط را بررسی و معالجه کنند ولی این را نیز باید توجه داشت که این دشمنان بهر حال بهانه ای مییابند و تبلیغات مسموم خود را علیه انقلاب و اسلام منتشر میسازند. آنها هرگز از راه فکر و عقل و تدبر وارد نمیشوند، بلکه از راه احساسات، جوانان را فریب میدهند؛ از راه داستانهای شیرین و جذاب و احساسات برانگیز با قلمی و شیوا و دقیقا حساب شده. که اصلا مجال تفکر را به جوان خام نمیدهد، و او را ناخودآگاه به آن سویی که دلخواه نویسنده است میبرد. اصولا انسان بطور عموم، بیش از آنچه پیرو تفکر و تعلق است، پیرو احساسات میباشد. و قرآن دقیقا همین امر را منشأ گمراهی انسان میداند: «إن یتبعون الا الظن و ما تهوی الأنفس» و لذا قرآن با تأکید، دعوت به تفکر و تعقل و تدبر مینماید. اگر ما از سوی دیگر احساسات مذهبی را تقویت میکردیم، ممکن بود تأثیر تبلیغات آنها کم شود ولی دشمن کاملا حساب شده و همه جانبه بر جوانان این مرز و بوم حمله کرده است. از سوئی اینگونه تبلیغات سوء در مطبوعات داخل و خارج و رادیوها و از سوئی دیگر، مواد مخدر و امثال آن و از این سوی، کم رنگ شدن تبلیغات اسلامی و مذهبی و بجای آن ایجاد وضعیت طرب انگیز که روزبروز در حال رشد و تکامل است. بجای مسابقه قرآن و تعیین جوائز برای قاریان بهتر و نویسندگان بهتر، مرتب جایزههای گرانقیمت و سرسامآور از پول این ملت فقیر به مطربان و نوازندگان داده میشود و بجای تبلیغ حجاب و نکوش بدحجابی و ارائه برناههایی که خطر این انحطاط اخلاقی را مجسم کند، صحنههای بدحجابی را با کمال گستاخی نشان میدهند، گویی که میگویند اینچنین باشید و از آن بدتر مصاحبهای پخش میشود که متأسفانه بعضی از مسئولین بلند پایه این کشور ـ که مایه امید این ملتاند ـ با لحنی روشنفکر مآبانه و بدور از توقع، نسبت به وضعیت بدحجابی و روند رو به رشد آن بیتفاوت میگذرند. ترویج سنتهای جاهلی نیرومندترین عامل تغییر و تحول فرهنگ در جامعه، صدا و سیما است. ملاحظه کنید که مبلغ چه افکار و ایدههائی است؟ تدریجا به پایان سال نزدیک میشویم و حتما برنامهریزان صدا و سیما برای نوروز و هر روز سنتی این ایام، برنامههائی آماده کردهاند. اما در چه جهت؟ آیا در جهت زدودن افکار جاهلی و خرافات قدیم و سنتهای زرتشتی و ترویج افکار اسلامی و تمدنی که با پیشرفت بشریت متناسب باشد یا در جهت دامن زدن به آتش همان فرهنگهای غلط دیرین که مدتها رو به سردی گذاشته بود و نظام ضد اسلامی پهلوی آنها را دوباره زنده کرد و بعنوان سنتهای ملی ترویج نمود؟! آیا باز هم باید شاهد آتش بازی و آتش پرستی چهارشنبه سوری باشیم؟ ده سال از انقلاب اسلامی میگذرد، اگر ما نتوانسته باشیم این اندازه در تغییر فرهنگ غلط و خرافهپرستی جامعه موفق شویم، چگونه میتوانیم ادعا کنیم که صدا و سیما ما دانشگاه عمومی است؟ بدون شک اگر این سازمان نیرومند، حرکتی در آن سوی از خود نشان داده بود، تاکنون آثار شگرفی در تغییر سنتهای جاهلی از خود باقی گذاشت بود ولی متاسفانه کاملا بر عکس عمل شده است و اگر برای خالی نبودن عریضه، نواری از سخنرانی استاد شهید آیة الله مطهری در این زمینه ـ آن هم در رادیو ـ پخش کند، برنامههای زنده و مؤثری در تلویزیون در جهت تشویق به زنده نگهداشتن سنتهای پیشینیان جاهلی ارائه میکند. سفرههای هفت سین و سیزده بدر و چهارشنبه سوری و امثال آنها از خرافات احمقانهای که هنوز بخشی از جامعه ما را به خود مشغول کرده است، از فرهنگهای غلط و جاهلانهای است که بای به شدت با آنها مبارزه شود نه اینکه آنها را ترویج و مردم را به ادامه آنها تشویق نمائیم! واضح است که رادیو و تلویزیون، همه موارد فوق را بطور مستقیم و ترویج نمیکند و مثلا در مورد چهارشنبه سوری، برنامه تشویق کنندهای ندارد ولی روند برنامهها به نحوی است که عموما آن سنتها را زنده نگه میدارد یا حداقل در مورد نفی مراسم سیزده بدر و چهارشنبه سوری که بسیار زشت و دلیل استحکام رسوبات افکار زرشتی و آتشپرستی است، فعالیت چشمگیری ندارد. و منظور همین است که از دانشگاه عمومی باید توقع داشت که حداقل پس از ده سال از فعالیت تبلیغی اسلامی موفق شود در زدودن افکار پوسیده جاهلی، قدم مؤثری بردارد بلکه بکلی آنها را نابود سازد. اعیاد اسلامی جامعه ما از لحاظ فرهنگی باید قبل از اینکه ایرانی باشد، اسلامی باشد. اسلامی ک خط فرهنگی مستقلی دارد که با سنتهای پیشینیان گاهی مبارزه میکند. اسلام برای جامعه روزهایی را به عنوان عید تعیین کرده است که آن روزها را گرامی دارند: عید فطر، عید قربان(اضحی)، عید مبعث و عید غدیر. در قنوت نماز عید فطر و قربان میخوانیم: «اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا» مگر ما از مسملین نیستیم؟ و بالاتر، مگر ما الگوی مسلمین نمیباشیم؟ و مگر جامعه ما، امام و قدوه مسلمانان نیست؟ یا حداقل در صدد ساختن جامعه الگو نیستیم؟ پس چرا آثار عید فطر و قربان در جامعه ما مشاهده نمیشود و عید رسمی ما کا شادی و دگرگونی در آن محسوس است، نوروزی است؟ چرا باید چنین باشد؟ چرا صدا و سیما برای فطر و قربان برنامههایی ندارد که آنها را معرفی کند و مردم را به عید دانستن این دو روز تشویق نماید؟ و چرا نوروز را به عنوان عید معرفی میکند؟ البته روایات در مورد نوروز مختلف است. نوروز سابقهای در اسلام نداشته و پس از تشکیل خلافت عباسی که ایرانیان در آن سهم بسزائی داشتند و پس از آن، فرهنگ خود را تدریجا در جامعه اسلامی جا میدادند، نوروز را نیز به عنوان یک عید در دربار عباسیان جشن گرفتند. نوروز در اسلام در روایت است که منصور عباسی از امام موسی بن جعفر(ع) درخواست نمود که روز نوروز را به عنوان جشن، مجلسی تهیه کند تا برای تبریک لشکریان و کشوریان به خدمتش مشرف شوند. امام کاظم فرمود: «من آنچه در اخبار جدم رسول خدا(ص) جستجو کردم، اثری از این عید ندیدم و این سنت ایرانیان است که اسلام آن را محو نموده و ما هرگز چیزی را که اسلام نابودش ساخته، زنده نخواهیم کرد.» (بحارالأنوار ـ جلد 48ـ 108). این روایت با روایات دیگری که برای نوروز، دعائی را ذکر نموده و برای آن اهمیتی ـ نه در حدی که ما قائلیم ـ قائل شدهاند، منافاتی ندارد، زیرا این روایت، نوروز را به عنوان«عید» انکار نموده و این منافاتی ندارد که عملی در آن روز مستحب باشد یا حادثهای مهم اتفاق افتاده باشد یا در آینده واقع شود که مضمون برخی روایات است. منظور ما نیز فقط تذکر همین جهت است که نوروز را به عنوان عید نخوانید. عید در اسلام، فطر و قربان و بعثت و غدیر است. و جهت دیگر اینکه خرافات را ادامه ندهید. سفره هفت سین و سیزده بدر و امثال ذلک، برای جامعه متمدن و مترقی و مسلمان ما، عار و ننگ است. هدف ما فقط اصلاح است ناگفته نماند که ما نمیخواهیم در این اعتراض به صدا و سیما، هرگونه عمل مثبتی را که آن سازمان در راه ترویج حقایق اسلام داشته انکار نمائیم که این هرگز قابل انکار نیست. برنامههای بسیار مفید و سازنده به روشهای مختلف در صدا و سیما ـ بحمد الله ـ فراوانی است ولی توقع ما از یک صدا و سیمائی که میخواهد صد در صد اسلامی باشد و فرهنگ اسلام را ترویج کند و سنتهای جاهلی را محو و نابود سازد، بیش از این است. انتقادی که ما در این صفحات داریم، بمنظور کوبیدن شخص یا اشخاص یا گروی نیست، بلکه هدف فقط اصلاح و بهتر شدن و امر بمعروف و نهی از منکر است. حربه استعمار برای مبارزه با مسلمین بیبند و باری و لجام گسیختگی نه تنها سقوط اخلاقی فرد و جامعه و بردگی هوای نفس را در پی دارد، بلکه بردگی طاغوتها نیز در گروه همین بیبند و باری است. تاریخ را ورق بزنید: چگونه اروپائیان، تمدن با شکوه و گسترده اسلام را که اندلس(اسپانیا) را تسخیر کرده بود و دامنه آن تدریجا همه جوامع اروپائی را در برمیگرفت از پای درآوردند و نابود ساختند. آنها دیدند که با این نیروی معنوی که در جامعه اسلامی حکمفرما است و این تسلطی که آنها بر نفس خویش دارند، هیچ نیروی مادی نمیتواند با آن مقابله کند و لذا با حیله و نیرنگ و برقراری صلح و تبادل تجارت و رفت و آمد بازرگانان و توریستها، فساد را در جامعه اسلامی از راه شراب و قمار و فحشا شایع کردند و تدریجا با تأسیس میخانهها و کابارهها و فاحشهخانهها، سرمایه اصلی مسلمانان را از آنان سلب نموده سپس به آسانی پیروزی نظامی و سیاسی را نیز بدست آوردند و پس از سقوط اندلس متوجه شدند که این تنها روزنهای است که میتوان به وسیله آن، بر جهان اسلام و بلکه همه جهان حکومت کرد. استعمار از این راه وارد شد و همه جوامع اسلامی را تسخیر نمود و این فساد و فحشائی که بر اروپا حاکم و از آنجا منتشر شده و میشود، نتیجه همین سیاست است. و اخیرا مواد مخدر نیز به لشکریان آنها اضافه شد و کاملا توانستند جوامع جهان سوم و جامعه اسلامی را تحت نفوذ و سیطره خویش قرار دهند. طاغوتچههائی که در این کشورها دست نشاندههای استعمارگران بوده و هستند نیز همین روش را در پیش گرفتند و لذا سعی همه آنها بر ترویج فساد و فحشا است تا در جوانان نیروی ایمان را ت که محرک نهضت و انگیزه قیام است ـ از بین ببرند. و ما اکنون در جامعه اسلامی و مقدس خویش چنگالهای وحشتناک دیو استعمار را مشاهده میکنیم که با چه اصرار و پافشاری، سعی در ترویج مواد مخدر و فساد و فحشا و بیبند و باری دارند. بدون شک این مبارزه بمراتب سختتر و خطرناکتر و حساستر از جنگ رودرور است. باید همه مسئولین، نهایت احتیاط را داشته باشند و به هر حرکتی که روند بیبند و باری را ادامه میدهد یا سرعت میبخشد، بدبین باشند. با همه مظاهر فساد باید مبارزه کرد در اینجا لازم میدانیم از ستاد مبارزه با مواد مخدر که تاکنون گامهای مثبت و مؤثری در این زمینه برداشتهاند تشکر کنیم. هر کس که در این راه حرکتی برای سرکوبی این حمله وحشیانه استعمار داشته باشد، بدون شک راهی بسیار مقدس در پیش گرفته و توفیق عظیمی نصیبش شده است. این راه، جهان فی سبیل الله است. دفع خطر دشمن در هر لباس و در هر زمینه، لازم و واجب است. از خداوند منان توفیق بیش از پیش ستاد مذکور و همه دست اندرکاران این جهاد بزرگ را خواهانیم. ولی این را نیز باید بدانندک ه این یک بعد حرکت واجب و ضروری در برابر یورش دشمن است و بعدی ظریفتر و زیرکانهتر در حمله دشمن کاملا مشهود است و روزبروز رشد میکند و آن شیوع بیبند و باری و بدحجابی و حتی بیحجابی و فساد و فحشا بصورت مرموز در میان جوانان و نوجوانان است. با همه مظاهر فساد باید بمارزه کرد. اگر گزارشی رسید که مخفیانه فساد در میان جوانان، رشد روز افزون داردف نباید نشستو منتظر شد تا هرگاه علنی بود یا شهود شهادت دادند یا خود طرف اقرار کرد، حد شرعی اجرا شود؛ گرچه این لازم است ولی این به تنهائی چاره درد نیست؛ باید دید چه چیزی سبب شیوع فساد میشود. البنه این مسئله حساس و مهمی است و نیاز به بحث همه جانبهای دارد ولی بدون شک یک طرفه قضیه به نشر فرهنگ بیبند و بای به عنوان«هنر» مربوط میشود. الام فدای هنر یا هنر یا در خدمت اسلام؟ حتی سازمانهای تبلیغاتی که عنوان آنها فقط تبلیغ از اسلام است هم برای اینکه از قافله هنرمندان عقب مانند، مجامع طرب و موسیقی به نام«هنر» تشکیل میدهند یا در صد بودند که تشکیل دهند. مهم نیست که تشکیل شد یا نشد و چرا نشد؟ مهم مبارزه با این تفکر است. چند سال پیش که یک سریال بظاهر انقلابی ولی پر از صحنههای ضد مذهبی و خلاف شرع در تلویزیون ارائه میشد، در مجمعی که نگارنده به چنین وضعی اعتراض میکرد، یک طلبه جوان گفت: «آقا! شما با این طرز تفکر باید فاتحه هنر را بخوانید!» من هم بلافاصله گفتم: «شما هم با این طرز تفکر باید فاتحه اسلم را بخوانید»! مگر اسلام فقط نماز و روزه است یا اسلام فقط شعار«الله اکبر» است. اسلام مجموعه قوانین است، این مصیبت استکه ما اسلام را فدای هنر کنیم با اینکه وعدهها چنین بود که هنر در خدمت اسلام باشد. فراگیر شدن بدحجابی در جامعه اسلامی این مسئولان کشور! مطمئن باشید این هم یکی از پنجههای استعمار است که انقلاب و جامعه ما را تهدید میکند و اگر غفلت کنید، این روزنه سیار حساس است و اگر بیبند و باری جامعه را فراگیرد، کنترل مشکلتر از کنترل مواد مخدر است. سیل انقلاب، خانه فساد و لانه فحشا را ویران کرد، نگذارید تدریجا آباد شود که دیگر به حرکت درآوردن چنین سیلی همیشه میسر نیست. نمونه آن همین مسئله حجاب استکه در آغاز انقلاب و به دلیل همان سیل ویرانگر ـ که خانههای شیطان را یکی پس از دیگری خراب کرد ـ به وضعیت مطلوبی رسیده بود، گرچه متأسفانه بعضی از مسئولین آن را محکوم کردند ولی ما همه میدانیم که آن حرکت، نسیمی الهی بود ولی گویا ما لایق آن نبودیم. اکنون میبینید که نترل وضع بدحجابی چقدر مشکل شده است البته اگر تلاش در جهت کنترلش باشد!! و اگر قرار باشد در تلویزیون عملا بدحجابی را ترویج کنند دیگر معلوم است که چه وضعیتی پیش خواهد آمد. به عنوان نمونه همین گزارشهای«جنگ شادی» که در دهه فجر منتشر میشد، فیلمبردار سعی داشت از میان حاضران هر جا زنی که بدحجابی او بسیار زشت و افراطی بود، او را نشان دهد گرچه موارد آن کم نبود و نیاز به گشت و گذار نداشت ولی سعی در ارائه هر چه بهتر و جالبتر! بود. و متأسفانه موارد مشابه این در سیمای جمهوری اسلامی فراوان است. آیا منظور از این فیلم برداریها و ارئه این صحنهها، ترویج بدحجابی و بیحجابی و فساد در جامعه نیست؟! سلاح ایمان را تقویت کنید یکی از مسئولین بلند پایه کشور در دورانی که صدا و سیما به دست دستهای از مخالفین بود، در یک اجتماع مقدس، حمله شدیدی به پخش فیلم سیاه بازی کرد. بگذریم که آن فیلم چقدر خلاف شرع یا موجب فساد بود! ولی چر اکنون هیچ اعتراضی به این همه تالارها ندارند کهجوانان را به خود جذب کرده و روح معنویت را در آنان نابود ساخته است. آنچه انقلاب ما را پیروز کرد و آنچه تنها سلاح ما در جنگ با دشمن بود، ایمان و روح شجاعت و شهامت و ایثار بیسابقهای بود که جوانا این مرز و بوم در این صحنههای آزمایش الهی، از خود نشان دادند. مگر چه شده است که ما خود را از آن معنویت و ایمانی بینیاز میبینیم؟ مگر حضرت امام نفرمودند: «کمربندها را محکم ببندید که هیچ تغییر نکرده است»؟! پس ما باید مساجد را که سنگرهای مبارزه دائمی حق و باطل است، زنده نگه داریم و از هر آنچه جوانان ما را از مساجد منصرف میکند، بر حذر باشیم. اصولا لهو به چه معنی است؟ لهو یعنی سرگرم و مشغول شدن اصطلاحا هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل میکند و به جهات شهوانی مشغول میسازد و از معنویت وتکامل انسانی باز میدارد لهو است. آیا این تالارها مجامع لهو و طرب نیست؟! کسانی که این لهو و علب را درجامعه ترویج میکنند و روند آن را سرعت میبخشند، دانسته یا ندانسته، انگشت مخفیانه استعمارند. استکبار جهانی بسیار حیلهگر و شیطان است. و گردانندگان استکبار متوجه شدهاند که این ملت با این روح معنویتی که دارد هرگز قابل شکست نیست و لذا میخواهند ما را خلع سلاح کنند. مطمئنا اگر این روند تصاعدی ادامه یابد و ما باز هم جبهه ای داشته باشیم ـ که همیشه بالقوه داریم ـ آنگاه فاصله عظیمی که جوانان آن روز با رزمندگان دیروز و امروز دارند، روشن خواهد شد. شکی نیست که لهو و طرب و وضعیت بدحجابی زنان و سایر مظاهر بیبند و باری، روح شهامت و ایثار و حماسه را درجوانان مبدل به روحی پژمرده که فقط خواهان شادی است، میکند. به این گزارش توجه کنید! وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی به امت حزب اللهب شارت میهد که: «با تلاشی که برای خارج کردن موسیقی از تخریم شخصیتها و سوق دادن آن به سوی موسیقی مردمی به عمل آمده است. امسال این جشنواره(جشنواره سرود و آهنگهای انقلابی) که چهارمین دوره آن برگزار میشود، در 35 تالار به اجرا درخواهد آمد که در آن گروههای سنتی مختلف از سراسر کشور حضور دارند و به مدت ده روز از دهم لغایت نوزدهم بهمن برگزار خواهد شد. ضمنا 783 برنامه توسط 631 هنرمند اجرا خواهد شد». اصطلاحهایی که اخیرا مجوز همه نوع موسیقی شده«موسیقی مردمی، موسیقی اصیل، موسیقی ایرانی» و امثال آن است. معلوم نیست این گونه معیارها از کجا آمده است؟! ما نمیخواهیم در اینجا مسئله را از نظر فقهی مطرح کنیم و معیارهای حرام و حلال موسیقی را مشخص کنیم و نمیگوئیم همه اینها حرام است ولی بر فرض که همه این موسیقِها حلال باشد، شما که هنوز نتوانسته اید کتابهائی را که بیش از یک سال پیش در نمایشگاه کتاب فروختهاید و وعده دادهاید به دانش پژوهان برسانید، چرا چنین مخارجی را ـ که این جزء کوچکی از آن است ـ بر بیت المال تحمیل میکندی؟! بیت المالی که هنوز فضای آوزشی کافی نمیتواند برای دانشآموزان فراهم آورد و آنچه دارد هم اکثرا فاقد ضروریترین لوازم زندگی است، بیتالمالی که در این زمستان سرد امسال، سوخت کافی نمیتواند به مردم برساند، این آهنگها و موسیقیها چه دردی را دوا میکند؟! رابطه موسیقی با فرهنگ و ارشاد اسلامی! از سوی دیگر، رابطه این موسیقیها با واژه فرهنگ و ارشاد اسلامی را هنوز ما درک نکردهایم! آیا اسلام ما تاکنون فاقد فرهنگ بوده که فاقد موسیقی بوده است یا اسلام هم موسیقی دارد و ما نمیدانیم؟! و آیا با این موسیقیهای اصیل و مردمی، ارشادی به معارف اسلامی صورت میگیرد؟! حال که این موسیقیها ضروری است، ما از مجلس محترم میخواهیم، کلمه دیگری به این وزارتخانه اضافه کند یا وزارتخانه جدیدی را برای اداره مطربان ـ که روزبروز از برکت این حرکت، رشد میکنند و فزونی مییابند ـ تأسیس نماید و نام آن وزارت موسیقی و هنر بگذارند تا مرزها مشخص شود و داقل مردم این موسیقیها را جزء فرهنگ و معارف اسلامی ندانند و ناچار نباشد یک شخصیت کشوری با کسوت روحانیت هر چند وقت یک بار، تحفههای گرانقیمت به هنرمندان طاغوتی که چهره و لباس آنها با انقلاب مبارزه میکند، تقدیم نماید!! راستی این همه تشویق که برای موسیقی و تئاتر میشود، اگر برای هنرمندان واقعی که صنعتگران و نوآوران و مختراعان و محققان و پزشکان و اساتید دانشگاه و آموزگاران و امثال آنها هستند، شده بود، بدون شک گامهای بسیار بزرگتری در زمینه تمدن حقیقی و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی جامعه برداشته میشد. اصولا چیزهائی که مردم خود به آن تمایل دارند و خواسته هوای نفس و طبع انسان است چه نیازی به تشویق و تقدیر دارد؟ ما با هنر بطور کلی مخالف نیستیم خدا را انصاف دهید! آیا در وضعیت فرهنگی موجود، به دانش و علم و صنعت، به اندازه موسیقی و هنر اهمیت داده میشود؟! آیا تاکنون یک جایزه تشویقی به یک استاد دانشگاه یا یک آموزگار نمونه داده شده است؟ بلکه آیا نیازهای آنها تأمین میشود تا اساتید ارزشمند و مغزهای متفکر جامعه به خارج نروند یا مجبور نباشند برای اداره امور زندگی به کارهای دیگر یا به تدریس خصوصی مشغول شوند؟ ما با هنر بطور کلی مخالف نیستم، ولی با این وضع اقتصادی، آیا نباید اولویتها را در نظر گرفت؟ میدانید چه مخارج هنگفتی صرف سرودهای استاندارد! میشود و آنگاه پس از آماده شدن، ملاحظه میشود که اصلا قابل پخش و عرضه نیست. کلمه«استاندارد» هم از آن واژههای جذابی است که هنرمندان حرفهای برای بیارزش جلوه دادن سرودهائی از قبیل سرودهای دانشآموزان«آباده» که همه مردم را مجذوب خود نمود و سیل اشک را از چشمهای آنان جاری ساخت، به کار میبرند. و عجیبتر آنکه هر چه جلو میرویم، سرودها از فرهنگ و مذاق مردم حزب الله دور و دورتر میشود و آوازهائی به صحنه میآید که گاهی از شدت خشونت به صدای بعضی چهارپایان شباهت دارد و گاهی هم چنان ظریف و مهیج است که گوئی همان ترانههای متناسب با مجالس لهو و رقص است. بار دیگر این سخن را تکرار میکنیم که ما خدمت ارزنده مسئولان هر نهاد و سازمانی در راه اسلام و اقنلاب را ارج مینهیم و سپاس میگوئیم ولی خواهان وضع بهتر و دقت بیشتر تقوای کاملتر هستیم. خداوند همه را بیدار کند و توفیق خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی بدهد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,539 |